چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

یورش حکومتِ آلمان به وابستگان به جریانِ دستِ راستیِ “شهروندانِ رایش ” به اتهام تدارک کودتای نظامی – محمدرضا مهجوریان

بازداشت رهبر گروه “رایشبورگر” ملقب به شاهزاده هاینریش سیزدهم

بامدادِ روز چهارشنبه ۷/دسامبر/۲۰۲۲ ( ۱۶ آذر ۱۴۰۱ ) از سوی نهادهای دولتیِ آلمان اعلام شد که اداره‌ی ” حمایت از قانونِ اساسیِ آلمان ” (یکی از – دستِ کم – سه سازمانِ امنیتِ فدرال آلمان که ویژه‌ی امتیتِ داخلی است)، جریانِ موسوم به “رایشبورگر” (شهروندانِ رایش) را در فهرستِ گروه‌های تروریستی گذاشته است و در پیِ آن، وزارتِ کشورِ فدرال آلمان در هم‌کاری با دستگاه‌های گوناگونِ اداری/امنیتی/پلیسی و با بسیجِ بیش از سه هزار پلیس به نزدیک به ۱۴۰ مکان در ۱۱ استانِ کشور – کشورِ آلمان دارای ۱۶ استان است – یورش برده و نزدیک به ۲۵ تن از اعضای این گروهِ تروریستی را در آلمان، اتریش، و ایتالیا دستگیر و انبوهی از مدارک و اسنادِ مربوط به این گروه را ضبط کرده است. دادستانِ کلّ فدرالِ آلمان گفت که آنها آشکارا یک حمله‌ی مسلّحانه به مجلسِ فدرالِ آلمان را برنامه‌ریزی کرده بودند. او گفت که یکی از نماینده‌گانِ پیشینِ زنِ مجلسِ آلمان [ از حزبِ فاشیستیِ ( آ. اِف. دِ.  AFD)] و یک تنِ دیگر به عنوانِ سازمان‌دهنده‌گانِ دستگیر شدند. گفته شد که این جریان در ارتشِ المان و در دستگاهِ پلیسِ این کشور دارای تعدادی عضو است.

نظامیان سابق از جمله چند تن از افسران سابق یگان‌های ویژه وظیفه ی سازماندهی بازوی مسلح گروه را بر عهده دارند.

به گفته دادستانی فدرال، این گروه از نوامبر پارسال مشغول برنامه‌ریزی برای یک کودتای خشونت‌بار و به دست گرفتن قدرت در آلمان بوده‌اند با این باور که تنها از راه «نظامی و خشونت با نمایندگان حکومت» از جمله قتل می‌توانند به اهدافشان برسند.

بنابر گزارش تلویزیون شبکه ۱ آلمان، نگرانی مقامات آلمانی از اقدامات مسلحانه ی گروه “رایشبورگر” بعد از حادثه یورش شورشیان طرفداران ترامپ به کنگره آمریکا و تسخیر ساختمان آن در ششم ژانویه جدی تر شد.

جریانِ ” شهروندانِ رایش “، سالیانِ سال است که به‌طورِ علنی و به‌رغمِ به رسمیت‌شناخته‌نشدن از سوی حکومتِ آلمان به‌طورِ آزادانه وجود داشته است. وجودِ این جریان چیزی نبود که برای نهادهای حکومتی و یا برای بخشِ بزرگی از شهروندانِ آلمانی ناشناخته بوده باشد. این جریان و گروه‌های وابسته یا هم‌جوارِ آن، به یک معنا، سلطنت‌طلبانِ جامعه‌ی آلمان هستند. گفته می‌شود که این سازمان از سال‌های دهه‌ی ۸۰م در آلمان وجود دارد. هوادارانِ آن در زیرِ نام‌های گوناگون ظاهر می‌شوند و دست به کارهایی می‌زنند. گروهی از هوادارانِ این جریان در تاریخِ ۸/شهریور ۱۳۹۹ ( ۲۹ اوت ۲۰۲۰ ) به مجلسِ آلمان یورش برده بود.. اخبار روز.

اداره‌ی ” حمایت از قانون اساسیِ فدرالِ آلمان ” از سال‌های پیش به این سو، شمارِ آن‌ها را همواره بیش از ۲۱هزار اعلام می‌کند و همواره می‌گوید که بیش از هزار تن از آن‌ها آماده‌ی انجامِ کارهای مسلّحانه هستند. این آمارها در طولِ سالیانِ سال هیچ تغییرِ جدّی را نشان نمی‌دهند، چیزی که جای سؤال‌های جدّی دارد..

البتّه به نظر می‌رسد که در آلمان، شمارِ راست‌گرایانِ هوادارِ ” رایش‌های آلمانی ” فقط به شمارِ اعضا و هوادارانِ این جریان و همانندهای آن محدود نیست. هم‌چنین، دامنه‌ی انتقاد و مخالفت با ” دموکراسیِ آلمانیِ ” کنونی هم فقط محدود به مخالفت‌ها و انتقادهای این گروه‌های دستِ‌راستی نیست. برخی رسانه ها از نفوذ و گسترش راست افراطی در ارتش این کشور به عنوان یک “خطر واقعی” یاد می کنند.

جریانِ ” شهروندانِ رایش ” همیشه و آشکارا مدّعی بوده است که ” حکومتِ جمهوریِ آلمان ” را به رسمیت نمی‌شناسند. آن‌ها ادّعا می‌کنند که از ” جمهوریِ فدرالِ آلمان ” و از هیچ یک از نهادهای رسمی/سیاسیِ آن پیروی نمی‌کنند.. آن‌ها در میانِ خود دارای مسئولینی هستند که ظاهراً در فردای سرنگون‌ساختنِ ” جمهوریِ فدرال ” به عنوانِ وزیران در ” حکومتِ رایش ” کار خواهند کرد..  آن‌ها برای اعضای خود ” شناسنامه‌ی رایش ” صادر می‌کنند، ادّعا می‌کنند که به ” حکومتِ جمهوری ” مالیات نمی‌پردازند. آن‌ها طرحی از پولِ ” مارکِ رایش ” هم در میانِ خود رایج کرده‌اند. حتّی یکی از آنان [ شاهزاده هاینریش سیزدهم] خود را ” شاهِ رایش ” خوانده است.

این جریان مدّعی است که خواستارِ برقراریِ دو باره‌ی ” رایش ” هستند. منظورِ آن‌ها از ” رایش ” در ظاهر همانا ” رایشِ دوّم ” است. ولی آشکار است که این ادّعا پایه‌ای ندارد و یک فریب است؛ زیرا گزارش‌ها و مدارک نشان می‌دهند که این جریان، خود را وارثِ ” رایشِ اوّل ” هم می‌داند ولی از این هم فراتر و مهم تر، مدارک نشان می‌دهند که این جریان، هم‌چنین، خود را وارثِ “رایشِ سوّم ” – که همان حکومتِ فاشیستیِ موسوم به رژیمِ هیتلری است – هم می‌داند. اسناد در باره‌ی هم‌کاری‌های تنگاتنگِ بازماندگانِ ” رایشِ دوّم ” با هوادارانِ ” رایشِ سوِّم ” در راهِ سرنگون‌ساختنِ ” جمهوریِ وایمار ” و بر قرارساختنِ حکومتِ ” رایشِ سوّم ” با زعامتِ فاشیست‌ها و به رهبریِ ” هیتلِر ” هیچ جای تردیدی را در این باره نمی‌گذارد.

نگرانی از فعالیت جریان راست افراطی رایشبورگر بیش از آن که ناشی از اقدام نظامی این گروه چند ده نفره باشد منشاء سیاسی دارد. نه تنها آلمان بلکه کل اروپا در معرض سیاست تهاجمی جریان راست افراطی قرار دارد. سقوط سطح زندگی مردم و دشوارتر شدن تامین معیشت شهروندان، رشد ناسیونالیسم و بیگانه هراسی زمینه آن را تقویت کرده است.

(ـ)

– ” رایشِ اوّل ” از سده‌های میانه تا اوایلِ سده‌ی ۱۹م بر قرار بود.

– ” رایشِ دوّم ” در سالِ ۱۸۷۱م بر قرار و در پس از شکستِ آلمان در جنگِ جهانیِ اوّل ( ۱۹۱۸م ) ملغی شد ( و به جای آن، یک حکومتِ جمهوری موسوم به ” جمهوریِ وایمار ” – ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳م – نشست ).

– ” رایشِ سوّم “، همان حکومتِ ناسیونال/سوسیالیستِ فاشیسمِ هیتلری ( از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵م ) است.

(ـ)

ـــــــــــــــ

محمّدرضا مهجوریان ۱۶ آذر ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=183724 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
توماس ایرانی
توماس ایرانی
1 سال قبل

آقای مهجوریان، با سپاس از توضیح شما. من خوش‌بینی شما را به هیئت حاکمه آلمان ندارم و لذا نمی توانم با این فرضیه شما که آمریکا خواهان کودتای فاشیستی در آلمان است، موافق باشم. کدام انگیزه آمریکا را به چنین تصمیمی رسانده؟ سرکشی گماشتگان آن کشور در آلمان؟
چرا آمریکا باید علیه دولتی که بقول وزیر اقتصاد آلمان از حزب سبز، هابک، که در اولین سفرش به واشنگتن گفت، ما آماده ایم خادمانه! کمک کنیم، کودتا کند؟
یا وزیر خارجه کاملا دیوانه آلمان که منافع مردمش را در برابر “ارزش” های اوکراین بی اهمیت نامید، به ضرر آمریکاست که بخواهد با کودتا این دلقک های گوش به فرمان را از سر راه خود بردارد؟
بسیار مشتاق خواندن بررسی دستاوردهای پارلمان آلمان از سوی شما هستم و در انتظار آن برایتان آرزوی سلامتی میکنم.

محمدرضا مهجوریان
محمدرضا مهجوریان
1 سال قبل

با سلام به دوستِ گرامی توماس ایرانی. ممنون از توجّهِ دقیقِ شما به این گزارش. بحث در باره‌ی این که چرا و به چه دلایلی حکومتِ آلمان به این – به گفته‌ی خودش – ” کودتاگران ” یورش برده است هنوز ادامه دارد. شاید حکومتِ آلمان چندین هدف را یک‌جا و با هم دنبال می‌کند. می‌توان احتمال‌های چندی را حدس زد و هر یک هم می‌توانند گوشه‌ای از حقیقت را در خود داشته باشند. آن‌چه به نظر مسلّم می‌آید این است که بحران در حکومتِ آلمان افزایشِ کمّی و کِیفیِ بسیاری به خود گرفته است. با این‌حال، راست‌اش تعجّب کردم که این گزارش، سبب شده است که خواننده‌یِ نکته‌بینی مثلِ شما بنویسید :

”  به روایت جریان اصلی و بویژه جریان سبز جنگ طلب بسنده کرده ای… ” و یا ” وظیفه امثال شما تکرار بزک شده روایات رسانه های مسلط نیست “.

ضمنِ تشکّر از هُشدارهای شما در باره‌ی وظایفِ ما که البتّه همه‌ی ما به آن‌ها نیاز داریم، باید بگویم که تصوّرِ شما از از این که من در این گزارش ” به روایتِ رسانه های مسلّط [ در آلمان ] به ویژه سبزِ جنگ طلب، بسنده کرده‌ام ” تصوّری نادرست است. من در گزارش آورده‌ام :

” به نظر می‌رسد که در آلمان، شمارِ راست‌گرایانِ هوادارِ ” رایش‌های آلمانی ” فقط به شمارِ اعضا و هوادارانِ این جریان و همانندهای آن محدود نیست. هم‌چنین، دامنه‌ی انتقاد و مخالفت با ” دموکراسیِ آلمانیِ ” کنونی هم فقط محدود به مخالفت‌ها و انتقادهای این گروه‌های دستِ‌راستی نیست… “.

از دیدِ من، سببِ پیداییِ چنین تصوّرِ نادرست در شما، کم‌تر به خودِ گزارشِ من و بیش‌تر به دید و داوریِ متفاوتِ خودِ شما از چند موضوع در رابطه با جامعه‌ی آلمان و این موضوعِ کودتا مربوط است. اجازه بدهید در رابطه با دیدگاهِ شما در باره‌ی این گزارش، اشاره‌ی کوتاهی به چند نکته بکنم :

۱- شما می‌نویسید : ” قبل از همه فقط بدین واقعیت مضحک باید اشاره کنم، که حتی در کشور جیبوتی با ده بیست نفر سرباز سابق و پلیس سابق نمی توان کودتا کرد، چه رسد در یک کشور اروپایی، آن هم آلمان با پایگاه ارباب در آن … “.

غریب است! شما به درستی از وجودِ ” پایگاهِ ارباب ” در ” آلمان ” حرف می‌زنید و منظورِتان باید همان پایگاه‌های نظامیِ ” آمریکا ” و معروف‌ترین و مهم‌ترین و بزرگ‌ترینِ آن‌ها یعنی ” پایگاهِ هواییِ رام‌اِشتاین ” از آن آمریکا باشد، و با این حال، خطرِ کودتای ” رایشزبورگِر ” ها را به دلیلِ تعدادِ کمِ آن‌ها به سُخره می‌گیرید. دوستِ عزیز، از کجا انکار می‌کنید و یا فراموش می‌کنید که ممکن است هراسِ ” سُلطه‌ی آلمانی ” از این کودتاگرانِ – به قولِ شما – ” مُضحِک ” – درست به دلیلِ همین ” پایگاهِ ارباب ” در کشورش باشد؟ چرا نباید احتمال داد که ” سُلطه‌ی آلمانی ” گمان می‌کند – و یا دلایلی دارد – که احتمالاً درست همین پایگاه‌ها پشتیبانِ این ” کودتاگرانِ مُضحِک ” باشند؟ حکومتِ ” آلمان ” در روزِ اعلامِ یورش‌اش به ” رایشزبورگِر” ها – یعنی چهارشنبه‌ی گذشته – اشاره کرده بود که این کودتاگران با برخی جریان‌های خارجی و از جمله با جریانِ راستِ آمریکایی با نامِ ( QA non ) در ار تباط هستند. چرا شما رقابتِ میانِ ” سُلطه‌گریِ آلمانی ” با ” سُلطه‌گریِ آمریکایی ” را در این موضوعِ  “کودتا ” بی‌بهاء و یا کم بهاء می‌دانید؟

برداشتِ من از آن‌چه که شما در باره‌ی این گزارش نوشته‌اید این است که شما خطرِ جریانِ راست را به طورِ کلّی، و به طورِ ویژه خطرِ جریان‌های فاشیستی – که به نادرست و برای تلطیفِ آن‌ها ” راستِ افراطی ” نامیده می‌شوند – را، چه در ” آلمان ” و یا چه در ” اروپا ” دستِ‌کم می‌گیرید، و یا این خطرِ آن‌ها  را به آن اندازه که برخی دیگر از محافل – که من هم با آن‌ها موافق هستم – خطری مهم و اصلی نمی‌دانید، و یا این‌که خطرِ آن‌ها را به سببِ سیاستِ ظاهراً هوادارانه‌ی‌شان در برابرِ ” فدراسیون روسیه ” در جنگِ ” اوکراین ” کم‌رنگ می‌سازید.

امّا مهم‌تر از کم‌دانستنِ خطرِ راست‌های افراطی از سوی شما، برداشتِ من این است که شما هم‌چنین، به خطا گمان می‌کنید که این ” راست‌های افراطی ” دستی در دستِ ” سُلطه‌ی آمریکایی ” ندارند. و یا اگر دارند به هر حال فعلاً مخالفِ تحریم شدنِ روسیه از سوی غرب هستند.

۲- شما می‌نویسید : ” حکم اخیر دادگاه علیه یکی از رهبران حزبِ دستِ راستی ”آلترناتیو برای آلمان” بخاطر مخالفت با تحریم‌ها علیه روسیه ” است.

تا آن‌جا که به ” آ. اِف. دِ. ” بر می‌گردد، این حزب، آشکارا و بدونِ تردید یک جریانِ راستِ فاشیستی است. برخی از مهم‌ترین رهبرانِ آن، از اعضای پیشینِ و سابقه‌دارِ حزبِ دست‌راستیِ ” ه. کُهل ” و ” آ. مِرکِل ” یعنی ” اتّحادیه‌ی دموکرات‌مسیحی ” هستند. مخالفتِ این حزب ( آ. اِف. دِ. ) با تحریمِ بر ضدّ روسیه، یک تَرفَندِ کاملاً روشنِ سیاسی/حزبی است. این حزب، که دامنه‌ی راست‌روی‌های افراطیِ آن تا به درونِ حزبِ مادرش – یعنی اتّحادیه‌ی دموکرات‌مسیحی – کشیده شده است، می‌خواهد حکومتِ ” روسیه ” و یا از آن مهم‌تر، جامعه‌ی روسیه را به بازی بگیرد. چنین بازی‌کردن‌های خطرناکِ جنگ‌افروزانه‌ی نِحله‌هایی از هوادارانِ سُلطه‌جوییِ آلمانی‌ را ما در تاریخِ روابطِ سیاسیِ روسیه و آلمان از سده‌ی ۱۹ به این‌سو و به‌ویژه در پیش از آغازِ جنگِ جهانِ دوّم دیده‌ایم. شما هم یقیناً با آن آشناییِ کامل دارید.

۳- این داوریِ شما که ” احزاب درون پارلمان [ آلمان ] جز نشستن و گفتن و برخاستن، کاری نمی کنند ” به دیدِ من اصلاً درست نیست. این احزاب، با همه‌ی آبروباخته‌گیِ به حقّ‌شان، پارلمانِ فدرالِ آلمانِ را با توسّل به هر اهرمی، به ابزاری برای استکامِ سلطه‌جوییِ دیرینِ اقتصادِ آلمان در جهان بَدَل کرده‌اند و بسیار هم در این باره پیِ‌گیر هستند، اگرچه جریانِ سُلطه‌ی آلمانی، از این احزابِ خود چندان راضی نیست. امیدوارم فرصتی بشود تا در باره‌ی این پارلمان و نقشِ آن در سیاستِ درونی و بیرونیِ ” آلمان ” گزارشی تهیّه کنم. تلاش برخی چپ‌ها از جمله ” س. واگِن‌کنِشت ” و یا ” اُ. لافونتِین ” برای تسخیرِ بیرونِ پارلمان، درست به دلیلِ همین استیلای کامل و سرسختانه‌ی این احزابِ پشتیبانِ سُلطه‌جوییِ آلمانی بر این پارلمان است.

۴- بد نیست که در عینِ حال، توجّهِ شما را به خبرِ مربوط به بالاگرفتنِ کشمکش میانِ حکومتِ آلمان و ” مرکزِ اسلامیِ هامبورگ ” – مرکزی که شما آن را و روابط اش را با حکومتِ اسلامی در ایران البتّه خوب باید بشناسید – بکشانم که کمی پیش از جریانِ ” رایشزبورگِر” ها علنی شد. ” روایتِ سبزِ جنگ طلب ” احتمالاٌ این است که این کشمکش به دلیلِ نزدیکیِ حکومت اسلامی در ایران با روسیه است. ولی آیا این درست است؟ و آیا این، همه‌ی ماجرا است؟ چرا نباید این کشمکش را نیز به سببِ احتمالِ هم‌کاری‌های حکومتِ اسلامی در ایران با این جریانِ کودتا و خود حتّی با آمریکا دانست؟

ـــــــــــــــــ

در ضمن، با پوزش، در گزارش، شکلِ فارسیِ کلمه‌ی آلمانیِ “Reichsbürger  ” به شکلِ ” رایشبورگِر – یعنی با جاافتادنِ حرفِ ز ( معادلِ S ) – چاپ شده که اابتّه باید ” رایشز‌بورگِر ” باشد.

با تشکّر.

توماس ایرانی
توماس ایرانی
1 سال قبل

آقای مهجوریان با سلام و سپاس از زحمتی که کشیدید. برای بسیاری از دوستان داخل کشور در ارتباط با این خبر پرسش هایی مطرح شده بود، بویژه آن که شیوه برخورد و پوشش خبری حکومت آلمان تشابه زیادی با شیوه پاپوش دوزی های جمهوری اسلامی در ۴ دهه اخیر دارد.
همانطور که شما به درستی اشاره کردید این برخورد منشا سیاسی دارد، اما در معرفی این منشا به روایت جریان اصلی و بویژه جریان سبز جنگ طلب بسنده کرده اید.
(قبل از همه فقط بدین واقعیت مضحک باید اشاره کنم، که حتی در کشور جیبوتی با ده بیست نفر سرباز سابق و پلیس سابق نمی توان کودتا کرد، چه رسد در یک کشور اروپایی، آن هم آلمان با پایگاه ارباب در آن).
منشا برخورد نارضایتی اکثریت جامعه آلمان از سیاست های خارجی دولتشان است، که به پاس خدمات گماشتگان ناتو در آن، در خدمت منافع امپریالیسم امریکا و به زیان منافع ملی مردم آلمان به قیمت نابودی زیرساخت های صنعتی این اقتصاد اول اروپا تمام خواهد شد.
راست معرفی کردن این اکثریت خواسته یا ناخواسته، تایید پرونده سازی صورت گرفته است.
صداهای مختلفی در جامعه آلمان ساز مخالفت با سیاست های جاری در این کشور را می نوازند، از راست افراطی تا چپ. از آنجا که احزاب درون پارلمان جز نشستن و گفتن و برخاستن، کاری نمی کنند، توجه مردم به نیروهای غیر پارلمانی روز له روز بیشتر می شود که هم راست و هم چپ را شامل می شوند.
تشویق عمومی به تشکیل حزب از سوی سارا واگنکنشت و اوسکار لافونتین موید افول احزاب پارلمانی است و نیز اقبال بالقوه چپ برای سخنگویی بخش قابل توجهی از جامعه.
حکم اخیر دادگاه علیه یکی از رهبران حزب دست راستی”آلترناتیو برای آلمان” بخاطر مخالفت با تحریم ها علیه روسیه و … و پرونده سازی اخیر، گرچه در ظاهر نیروهای راست را هدف گرفته اند، اما در عمل بدنبال خفه کردن خیزش عمومی مردم آلمان چه هز موضع راست یا چپ در نطفه اند.
اینکه تا جه حد موفق باشند را آینده نشان خواهد داد ولی وظیفه امثال شما تکرار بزک شده روایات رسانه های مسلط نیست، بلکه پرداختن به ریشه هاست.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x