مهربان بود؛
مهربانی در نگاهش نمایان بود، در رفتارش، در گفتارش…
متین بود؛
متانت پارهای از شخصیتش بود؛ با ریشههایی بلند و نیرومند.
حساس بود؛
حساس و هشیار نسبت به آنچه میگذشت در دور و برش؛ نسبت به درد و رنج آدمیان، نیز دلبستگیها و دلخوشیهاشان. حساسیت و هشیاریاش، به رواداری فراروییده بود.
اهل کتاب بود و روزنامهخوان. اهل شعر بود و موسیقی. با فرهنگ بود و هوشمند. دیدگاهی داشت از برای خود تا که درک کند رویدادها را. کمگو بود و گزیدهگو.
راست و درست بود. پایبندی به راستی و درستی را ارج مینهاد. با راستی و درستی زیست، زندگانیاش را.
مدیر بود. مدیری مدبر و مقتدر. مدیریت، تدبیر و اقتدار را در جوانی به دست آورده بود. پس از مرگ همسر، اراده کرد که خود به «رشد و تربیت و پالایش» پنج فرزند قد و نیمقداش کمر همت بندد. و بست. و دختران و پسرانی به بار آورد والامنش، با اصول، سختکوش، درسخوان، اهل دانش، از خودگذشته و…
آرام بود و آرامشی دلپذیر داشت. آرامش بیرونیاش، همزادِ درونی بود پُر جوش و خروش، بیقرار. از فرزندانش که سخن میگفت؛ پی میبردی به بیقراریاش.
اندوهی پیدا و پنهان جریان داشت در وجودِ آرام، متین و مهربانش. اندوهی بیشتر پنهان تا پیدا. پنهان کرده بود اندوه را تا که فرونریزد، تا که برپا ماند و برپا نگه دارد فرزندان را، بستگان را، دوستان را؛ تا که پناهی باشد و پناهگاهی برای بازماندگان، سوتهدلان؛ تا که زنده نگه دارد یاد «آن عاشقان شرزه را که با شب نزیستند». تا که ادامه دهد نبرد را برای داد و دادخواهی، نه کینورزی و خونخواهی.
و ادامه داد، تا آخرین نفس؛ با بردباری و استواری و کاردانی.
حاجیه سجودی بود، نامش. مادر قائدی، شناسهاش. مادری از تبار مادران خاوران!
پاریس، دوشنبه ۲۰ ژانویه ۲۰۲۰
* این متن در مراسم بزرگداشت مادر قائدی که دیشب در لندن برگزار شد، خوانده شد