جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

بیانیه حزب حکمتیست (خط رسمی): کمونیست ها و تحولات ایران، در تدارک جنگ نهایی

خیزش توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی که وارد چهارمین ماه خود شده است، ادامه اعتراضات سالهای گذشته، اعتراضات کارگری، معلم و بازنشسته، دانشجویان، زنان و اقشار محروم جامعه و خیزشهای دیماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ است. این خیزش جدال طبقه کارگر و مردم محروم با حاکمیت را وارد فاز جدیدی کرد، فازی که سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت پایین جامعه و تامین اصلی ترین مطالبات مردم آزادیخواه ایران، از لغو آپارتاید جنسی، آزادیهای سیاسی و رفاه عمومی تا اداره جامعه بدست مردم و ارگانهای اعمال اراده آنان را بر پرچم خود حک کرده است.

این جنبش تاکنون دستاوردهای بزرگی را کسب و سنگرهای مهمی را برای پیشروی خود فتح کرده است. آزادی پوشش، لغو دو فاکتوی آپارتاید جنسی، محوری شدن آزادی زن در جامعه، عقب راندن فرهنگ و سنت اسلامی و ضد زن، آزادی تجمع و اعتراض، لغو گشت ارشاد، تقویت همبستگی و همسرنوشتی سراسری مردم محروم و عقب راندن گرایشات ملی، ناسیونالیستی، محلی گری و مذهبی، تعمیق خودآگاهی سیاسی مردم نسبت به جنبشها و نیروهای سیاسی و آینده ای که میخواهند، در هم شکستن دیوار استبداد و قدر قدرتی حکومت و دامن زدن به تردید، شکاف و ریزش در صفوف نیروهای آنها، اعتماد به نفس پیدا کردن نسل جوان و مردم محروم برای تقابل با حاکمیت و…، از جمله دستاورهای این دوره است. جنبش انقلابی تا امروز با بر افراشتن پرچم آزادی زن و برابری، به جنبش حق زن در منطقه نیروی جدی بخشیده است و در سطح جهانی، سمپاتی عمومی مردم آزادیخواه و خصوصا زنان و طبقه کارگر و محرومان را جلب کرده است.

زیر فشار رادیکالیسم این جنبش صفوف بورژوازی چه در قدرت و چه در اپوزیسیون با صفبندی ها و شکافهای جدیدی روبرو شده است. شکاف در حاکمیت بر سر چگونگی از سر گذراندن این بحران و شکاف در اپوزیسیون بورژوایی بر سر چگونگی مقابله با انقلاب آتی و رادیکالیسم آن،  از جمله بروزات آن است. 

جمهوری اسلامی و جنبش انقلابی

جمهوری اسلامی علیرغم شاخ و شانه کشیدنهای خود و سرکوب و احضار و پرونده سازی برای معترضین، تلاش میکند عقب نشینی های تحمیل شده به خود را در قالب “اصلاحات از بالا” و “تفسیرهای جدید از قوانین اسلامی” بسته بندی کند. امری که حاکی از تحمیل توازن قوای جدید میان بالا و پایین  به حاکمیت،  برای انطباق خود با شرایط جدید است.

جمهوری اسلامی تلاش میکند برمتن کاهش اعتراضات خیابانی نسل جوان و با پادگانی کردن مراکز شهرها، به عنوان پیشروی نظام و شکست این جنبش، به نیروی سرکوب متزلزل و هراسان از تعرض مردم، اعتماد به نفس داده، صف در هم ریخته حکومت را بازسازی و مردم آزادیخواه را مرعوب کند. ادامه دستگیری ها و اعدام تعدادی از معترضین و تهدیدهای قوه قضائیه، مراکز اطلاعاتی و دستگاه تبلیغاتی رژیم برای اعلام شکست جنبش اعتراضی مردم و منتسب کردن آن به “توطئه” دولت ها و نیروهای خارجی و…، قرار است پرده ساتری باشد بر شکست سیاست سرکوب، بر عقب نشینی رژیم در مقابل مردم، بر توازن قوای جدید میان پائینی ها و بالائی ها و بر شکافها، تردیدها و تزلزل ها در صفوف حاکمیت! 

خیزش ایندوره، ریزش در صفوف نیروهای حکومت را تسریع کرده است. اگر ریزش در رده های پائین تبدیل به ترک صفوف نیروهای سرکوب شده است، ریزش در میان مهرهای اصلی و چهره های دیروز حکومتی، منجر به پیوستن آنها به، صف اپوزیسیون بورژوایی و راست شده است. 

بحران عمیق اقتصادی، تورم، کاهش ارزش ریال در مقابل دلار و بالا رفتن هر روزه هزینه زندگی، فقر و فلاکت گسترده در کنار جامعه ای معترض و تناسب قوای تغییر کرده به نفع طبقه کارگر و مردم آزادیخواه، تعمیق بحران سیاسی و گسترش جنبشی توده ای برای تعیین تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است.

اپوزیسیون راست و جنبش انقلابی

تشدید بحران سیاسی در جامعه و جدال رودرروی پایین و بالا بر سر،  سرنگونی یا ماندگاری جمهوری اسلامی، جدال بر سر چگونگی سرنگونی و آلترناتیو جایگزین جمهوری اسلامی را در میان نیروهای اپوزیسیون به امری عاجل تبدیل کرده است.

اپوزیسیون بورژوایی و راست، هراسان از انقلاب رادیکال و توده ای مردم، با سیاست تبدیل این خیزش به اهرم فشاری برای سناریوهایی چون “رژیم چینج”، “انقلاب مخملی”، تشکیل “لویه جرگه” و دست بدست شدن قدرت از بالا، وارد صحنه شد.

ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی بعنوان “انقلابی” های دو آتشه در رسانه های خود بر طبل “جنگ جنگ تا سرنگونی” دمیدند. شخصیتهای شناخته شده و ناشناس خود را بعنوان “رهبران” و “ناجیان” مردم زیر نورافکن قرار دادند و همزمان در دالانهای دول غربی، بویژه امریکا، به دنبال نشان دادن قدرت و ظرفیت خود بعنوان آلترناتیو مطلوب غرب در مقابل نه فقط جمهوری اسلامی بلکه همچنین در مقابل آلترناتیو چپگرا و آزادیخواهانه “اداره شورایی” بودند.

ایفای نقش سایر نیروهای اپوزیسیون راست، از احزاب ناسیونالیست کرد تا جریانهای ملی-مذهبی، لیبرال و … در حاشیه ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی به رهبری رضا پهلوی معنی پیدا میکند.

بیگانگی کامل اپوزیسیون راست و بورژوایی، از ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی تا ناسیونالیسم کرد و … با این جنبش و آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه آن، بویژه امر برابری زن، از یک طرف و قابل روئیت بودن سناریو اپوزیسیون راست در سوء استفاده از این جنبش برای کسب قدرت از بالا از طرف دیگر،  مهمترین فاکتور ناکامی این نیروها در جلب توجه مردم معترض در ایران و بویژه نسل جوانی بود که خیابانها را به تسخیر خود در آورده بودند. 

ناکامی های تاکنونی اپوزیسیون راست اگر اساسا بدلیل ضدیت آرمانهای آن با امیال جنبش انقلابی کنونی و جواب رد جامعه به آن است، از طرف دیگر ناشی از عدم اعتماد کافی دولتهای غربی به توان و ظرفیت این اپوزیسیون در کنترل شرایط انقلابی، در مقابله با رادیکالیسم موجود در این جنبش و نهایتا در به شکست کشاندن انقلاب آتی است.

دول غربی تجربه انقلاب ۵۷ که علیرغم سناریوی مشترک ارتجاع اسلامی و دول غربی مبنی بر”پیوستن ارتش به انقلاب” به خارج شدن کنترل از دست آنها،  قیام مسلحانه و خلع سلاح ارتش انجامید، را دارند!  تشکیل شوراهای کارگری، مسلح شدن مردم و دشواری های ارتجاع اسلامی در خلع سلاح آنها و درهم شکستن مقاومت مردم که سالها به طول انجامید، را به خاطر دارند! بی اعتمادی امروزشان به تکرار سناریو گذشته، از این رو است.

بر خلاف تصویر کودکانه اپوزیسیون راست، مقابله با رادیکالیسم کارگری و جنبشی که تا امروز دست رد به سینه شان زده است، جدالهای آتی پیچیده تر و پیروزی شان بسیار سخت تر از پیروزی ارتجاع اسلامی و نامحتمل خواهد بود.

دلیل عدم اعتماد دول غربی به این اپوزیسیون و انتخاب جمهوری اسلامی به عنوان تنها گزینه موجود در برابر یک تحول انقلابی از پایین، ناشی از این واقعیات است.

این حقایق در کنار رادیکالیسم خیزش اخیر و دست رد زدن به سینه هر نوع آلترناتیوی که اپوزیسیون راست در مقابل جامعه قرار داد، اعلام علنی “نه”ی بخشهای مختلف مردم به “رهبر” تراشی این نیروها، نفرت مردم از دخالت دول غربی به عنوان عاملین جنگ و ویرانی در منطقه، صف به ظاهر متحد آنها را دچار تشتت کرده است. این حقایق جناح راست افراطی ناسیونالیستهای عظمت طلب به رهبری رضا پهلوی را ناچار کرد بعنوان یک جریان فاشیست، اولترا راست، ضد کارگر و کمونیسم، که حتی حاضر به امتیاز دادن به سایر نیروهای اپوزیسیون بورژوایی نیست، ابراز وجود کند. اپوزیسیون بورژوایی زیر فشار این رادیکالیسم با انشقاق و معضلات جدی روبرو شده است.

مجاهد به عنوان فرقه ای مذهبی، جریانی ضد اجتماعی و باند سیاهی علیرغم لابیسم قوی، پول وامکاناتی که در اختیار دارد، تا اطلاع ثانوی شانسی برای سر هم کردن جایگاهی در تحولات کنونی ایران ندارد. رادیکالیسم این جنبش، پدیده برابری زن، وجود کمونیسمی سازمان یافته و خودآگاهی عمیق جامعه شانس این جریان و “ارتش آزاد” آنرا در کنار جمهوری اسلامی در سوریه ای کردن ایران را دشوار و شاید غیرممکن کرده است. 

کمونیستها و جنبش انقلابی

جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی با محوریت آزادی زن، امروز بیش از هر دوره ای مهر آزادیخواهی و برابری طلبی کارگری را بر خود دارد.

پیروزی جنبش کنونی به ایفای نقش جدی کمونیستها در تحولات کنونی، تلاش آنها در عبور این جنبش از موانع و تنگناها، تعیین تاکتیک و افق پیروزی آن و تامین رهبری محلی و سراسری آن دارد. نقشی که میتواند پیروزی این جنبش و سرنگونی انقلابی آنرا تامین و طبقه کارگر و کمونیستها را در بهترین موقعیت برای یک رهایی سوسیالیستی قرار دهد.

پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی پیچیده تر از انقلاب ۵۷  خواهد بود و بر متن اوضاع جدید جهان و منطقه با مخاطرات دیگری، متفاوت از انقلاب ۵۷، روبرو است. باید با چشمان باز به استقبال این دوره رفت و جامعه را از مخاطرات در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی مصون و پیروزی این جنبش را تامین کرد.

حزب حکمتیست (خط رسمی) در این راستا  اعلام میکند:

الف- تثبیت دستاوردهای تا کنونی مردم علیه حاکمیت، عرصه جدال جدی این دوره با جمهوری اسلامی و تمام نیروهای راست و ارتجاعی است. تلاش برای تثبیت این دستاوردها، فراتر رفتن از پیروزی های تاکنونی و تحمیل عقب نشینی های بیشتر به حاکمیت، از جمله آزادی دستگیرشدگان و لغو احکام اعدام، برسمیت شناختن حق اعتراض، تجمع و تشکل، آزادی زنان، پایان دادن به فضای میلیتاریستی و نظامی در محل کار و زندگی، عرصه اصلی جدال جنبش انقلابی علیه جمهوری اسلامی است.

ب: بحران و بن بست اقتصاد کاپیتالیستی در ایران و ناتوانی بورژوازی در حل آن، گسترده تر شدن فقر و فلاکت در جامعه، بحران انرژی، تورم، گرانی، بیکاری، چشم انداز از سر گیری یکدور دیگر از اعتراضات کارگری و اعتراض سایر بخشهای محروم جامعه، در ابعادی گسترده تر از قبل را در مقابل حاکمیت قرار داده است. حضور قدرتمند و متحد طبقه کارگر با خواست رفاه و آزادی، با پرچم ادراه شورایی میتواند ضمن سد کردن تعرض بورژوازی به جامعه، آلترناتیو این طبقه را در مقابل آلترناتیوهای ارتجاعی بورژوازی  قرار دهد و طبقه کارگر و مردم آزادیخواه را حول آن متحد کند.

پ- کم هزینه ترین مسیر برای پایان دادن به عمر حکومت، سرنگونی جمهوری اسلامی با در هم شکستن ماشین دولتی و نیروهای سرکوبگر آن توسط یک قیام توده ای است. مقابله با هر نوع بند و بست از بالا با هدف به بیراهه بردن اعتراضات توده ای از جانب اپوزیسیون راست و دخالت دولتهای مرتجع و افشای نقشه ها و سیاستهای آنها از وظایف جدی کمونیستها در این دوره است.

ت: مقابله با هر نوع سیاست نفاق افکنانه در میان مردم آزادیخواه به نام ملیت، قومیت، مذهب، یا به نام “تمامیت ارضی”، چه توسط جمهوری اسلامی و چه اپوزیسیون راست، از وظایف جدی ما است.

ث: در دستور بودن سرنگونی جمهوری اسلامی، جدال راست و چپ جامعه بر سر نحوه سرنگونی و آلترناتیو حکومتی را در راس مسائل این دوره قرار میدهد. تضمین پیروزی بدون تضمین اعمال اراده مردم انقلاب کرده از کانال شوراهای مردمی ممکن نیست. تلاش در تبدیل “کنگره سراسری شوراهای مردمی” به پرچم و آلترناتیو خوشنام ترین، با اتوریته ترین و رادیکالترین رهبران جنبش کارگری، زنان، نسل جوان و مردم آزادیخواه امر جدی ما در این دوره است.

ج: تلاش برای متحد کردن کمونیستهای طبقه کارگر، تقویت تحزب کمونیستی این طبقه، تلاش برای نزدیک کردن و پیوستن رادیکال ترین و با نفوذ ترین رهبران کمونیست به حزب حکمتیست (خط رسمی) و تغییر موقعیت کنونی حزب و تبدیل شدن به چترگسترده ای برای هر انقلابی ای که سرنگونی کامل جمهوری اسلامی ایران را میخواهد،  شرط پیروزی ما در این دوره سرنوشت ساز است.

ما همه کمونیست ها، همه کسانی که آزادی و برابری و عدالت اجتماعی میخواهند را به پیوستن به این تلاش عظیم دعوت می کنیم.

حزب حکمتیست (خط رسمی)

۳۰ دی ماه ۱۴۰۱ – ۲۰ ژانویه ۲۰۲۳-

https://akhbar-rooz.com/?p=190157 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x