شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

تامّلی در “همه با هم بودن” – بهمن پارسا

“پیش از ورود در متن لازم میدانم روشن کرده باشم که به لحاظِ من (جمهوری اسلامی) عنوانی است دروغین و فریبکارانه که واقعیت ِ بیرونی ندارد! آنچه  در ایران هست (حکومت ِ اسلامیِ) است  که با هیچیک از معاییر دموکراتیک و جهان مدرن و متمدّن  امروز همخوانی و مناسبت عینی و منطقی ندارد.”

انسان به عنوان فردی از جامعه ی بشری با هیچیک از همنوعان خویش در هرکجای جهان غیر ظواهر ِ امر، مثل رنگ پوست و قد و قواره و مشخصاتی از این قبیل فرقی ندارد.  اعضا و جوارح  نزد همه ی  آحادِ بشری یکسان است و هرکس به همان اندازه فضای حیاتی را اشغال کرده است که دیگری. این، وَجه طبیعی برابری  ها  و همسانی های انسانی است.  امّا، فرد انسانی  همین که  صاحب ِ  نوعی تفکّر  و از قوم وقبیله یی خاص شد شروع میکند به ایجاد مرز بین خویشتن و دیگران و همینکه در این تَطَور  به  اندیشه و عقیده و نحله ی فکری ویژه یی  مسلح یا علاقه مند  و یا وابسته شود  مرزهایش  را تنگ تر میکند و این آغاز نفاق و تفرقه و رقابت ها و جنگ هایی میگردد  که در طول تاریخ حضور آدمی  بر پهنه ی حیات  مبنای بسا کشت و کشار و خونریزی ها گردیده و هنوز نیز ادامه دارد.

انسانها حتّی  در  جامعه یی متشکّل  از قوم  یا ملّتی  واحد  هرگز نتوانسته اند بطور عام  به توافقی  دسته جمعی در موضوعی واحد و یا  زمینه هایی  که در برگیرنده ی تمامی   افراد ملّت  در اداره امور اجتماعی، سیاسی، ملّی و  در نهایت مملکتی باشد ،برسند، و این امری است بسیار ملموس  و میباید هم که اینطور باشد ، تصوّر ِ حالتی غیر از این غیر از دروغ و فریبکاری ، عنوانِ دیگری ندارد.

همین انسانهای  متفاوت اندیش و حتیّ مخالف اندیش  در یک جامعه ی واحد و یا کشور معیّن  و مشخص به هنگام ِ ضرورت های ملّی -میهنی  مشخصا “انقلاب”برای  برهه یی از زمان و در جهت پیش برد ِ هدفی مشتَرَک برای رسیدن به مقصدی  از پیش معلوم و مورد قبول ِ عمومی ، متحد میشوند و ظاهرا شعار ِ معروف و غالبا  روبنایی  و  توخالی ِ ” همه باهم ” را  موّقتا جامه ی عمل می پوشانند.  در اثر یک هیجان عمومی ،که معمولا  تمامی انقلابات بشری  از آغاز تا اینک ،  از چنین هیجاناتی  دور و بری نبوده اند و اساسا  یک بخش  عمده از هر حرکت ِ انقلابی  جنبه ی احساسی  و هیجان عام است ،  مردم اختلافات عمده و مشخص  خود را فراموش  می کنند، ولی  خیلی  زود و حتّی  شاید  پیش از رسیدن به هدف  نهایی، شروع میکنند به جدا کردن صف ها بر اساس باورهای  خاصّ گروه و دسته و سازمان و احزاب خویش.

در ادبیات  انقلابی-اجتماعی  بارها  آمده و بسیار  خوانده و یا شنیده ایم  که   کس یا کسانی  در انقلاب  ها  کامیاب شده و یا به پیروزی میرسند که ” توانِ بسیج نیرو برای به حرکت در آوردن  توده ها و چرخهای  را انقلاب داشته باشند”  ! معمولا و در  عمل  نیز  در همه ی  انقلابهای  بشری  این سخن راست آمده  و درست بوده و غیر از این نیز نمیتوانسته و نمیتواند باشد.  انقلاب را کسی یا کسانی برده اند که قادر به بسیج بیشترین نیروی عام بوده اند.

تمام  ظرافت کار  و نکته ی  اساسی و زیر  بنایی  نیز  در همین عنصر  “توانایی بسیج نیرو” میباشد.  اینک بیش از ۴ ماه یا  در همین حدود است که  مردم  ایران ، یعنی  کسانی که بطور مستقیم  و روزمره  بیش از ۴۰ سال است به معنای  واقعی  کلمه  اسیر و گروگانِ  حکومت  اسلامی آدمخوار هستند علیرغم  تمامی  تنگنا ها  و بگیر و ببند ها و کشتار  و اعدام های  پیاپی  همان رژیم آدمخوار  در کارِ  تظاهرات ِ جمعی و گاهی  تا حدودی  خشونت  علیه خشونت رژیم  میباشند.  آن مردم  با در دست داشتن کمترین  امکانات در پی  به دست آوردن بیشترین  امتیازات   علیه  حکومت ستمکار و کثیف ملایان هستند با هدف احتمالن  نهایی سرنگونی حکومت ملایان مفتخوار ، زن کُش و کودک کُش  .

 اینکه  در ایران  و در بین آن مردم  برای پیشبرد  حرکتی  که آغاز شده چه حد توافق عمومی  وجود دارد و در کدام  سر فصل ها مردمی  با عقاید گوناگون و متفاوت با هم  به توافق  رسیده اند  و آیا اساسا چنین  زمینه هایی در این حرکت  و  در بین  همان مردم به بحث و بررسی  گذاشته شده بر من روشن نیست و هیچ اشرافی هم بر این امر ندارم،  امّا  در بیرون از مرز های  ایران در کشور ِ محل ِ اقامتم و  دو کشورِ دیگری  که به هرحال رفت و آمدی دارم شاهد  این هستم که  هیچ اتحاد خاصی  در بین  باورمندان به  عقایدِ مختلف فعلن  وجود ندارد و بیشتر  در  بر پاشنه ی  قدیم یا با من یا علیه من میچرخد.

آنچه بیشترین وضوح  را  در این زمینه دارد  “چپ ستیزی”  و تبلیغ “چپ دشمن” پنداری است. که نه عجیب است و نه امری تازه .  چپ گرایان ، چپ اندیشان، نیرو ها و احزاب چپ با هر نام و عنوانی بخشِ وسیعی  از مردم ایران را در داخل و خارج ِ کشور تشکیل می دهند  و روشن است که در میان ایشان نیز مثل هر گروه انسانی اختلافاتی موجود است  امّا  نکته ی قابل توّجه اینست که  در هر حرکتی  هرچند  اوّلیه ، خام  و جا نیفتاده  اوّلین هدف ،  حذف  و یا ندیده گرفتن  این طیف  و پیروان  این اندیشه است ، یعنی چپ و چپگرایی!  عوامفریبان ِ راستی  از هر  طیفی  در  هر فرصتی  که میسّرشان  باشد ، با استفاده از  رسانه ها و بلند گوهای تبلیغاتی  شان بیش از آنکه به دشمن مشترک  حمله کنند همواره  سلاح  های  تبلیغاتی  خودرا علیه “چپ” ها بکار میگیرند.   در چنین وضعیتی  چگونه میشود  به  شعار  “همه با هم”  اعتمادکرد؟  و آیا  چنین اعتمادی  از همان آغاز  ، نباید پایان  یافته  تلقّی شود؟

این مشکل تنها  مربوط و علیه  چپ  نیست.   در میان  راستیان ِ سیاسی ِ علیه حکومت اسلامی تهران نیز  کار  بهتر از این نیست!  در بین راستگرایان ،  شاهنشاهی  باوران که  به نظام سلطنتی  و عموما  بازگشت به سلطنت “پهلوی” امیدوارند تقریبن  هیچ  نیرو  و طرز تفکّر  دیگری  را  برای فردای ایران نمی پذیرند  و با توّجه  در اعمال و گفتار ایشان   و دقّت  در شعار ها و سخن پراکنی های  رسانه های تبلیغاتی شان  میتوان  دریافت  که در فرهنگ  این مردم  هیچ  فرقی  میان مخالِفَت  و مُخاصِمَت وجود ندارد.    با ایشان  فقط زمانی میتوان  در یک صف وارد شد  که پیشاپیش  مشروعیت رژیم  سلطنتی  و تعلّق آن به فردی خاص پذیرفته شده  و هرگز  مورد پرسش و شک و تردید قرار نگیرد!

راستگرایان  از طیف های  دیگر اموری   بنام  حقوقِ  اقوام  ایرانی  و  حقِ تعیین سرنوشت از قبیل ِ خود مختاری  برای  مردمی مثل کرد ها و بلوچها و عربها…  اساسا  و از بیخ و بُن  قبول نداشته  و هر  حرکت یا  اشاره یی  در اینگونه موارد  با چماق  ِ  “تجزیه طلبی”  در همان لحظه ی  تلفُّظ  سرکوب میکنند.  و طرفه  اینکه  به سلطنت چه از نوع پهلوی  و یا هرنوع دیگر  معتقد نیستند.

مجاهدین  سالیان درازی  است  که حساب خود را از همه جدا کرده و هرگز رویای  رسیدن به حکومت  در ایران  را به هر قیمت و به هر شکل از چُرتهای  روزانه و خوابهای شبانه ی  خویش بیرون نکرده اند و برای رسیدن باین آرزو  به هر درگاهی  -حتّی صدام- عارض شده اند و میشوند.  آنان نیز زمانی حاضرند  در کنار دیگران قرار گیرند  که خود سُکاندار  کشتی شکسته ی  استقلال و آزادی ایران باشند.  ظاهرا  و براساس  شواهد عینی مردم ایران به ناخدایانی  از قبیل ایشان باور ندارند.

پرداختن به جمهوری و جمهوری خواهان نیز  خالی  از  اشکالات فراوان و نظریات  و تئوری های  بسا متفاوت و برداشتهای  مختلف نیست و در همین جا  خوبست بیاد آوریم  کره شمالی  همانقدر  جمهوری است که جمهوری فدراتیو روسیه یا بورکینا فاسو و  یا  جمهوری فرانسه !

سخن کوتاه اینکه  شعار “همه باهم”  یا  اتحّاد ملّی  و  هر شعار  با چنین  مضمونی محل شک و تردید فراوان نظری   و  عملی است  که،  نه  باید  جدّی  گرفته شود ، و نه اینکه  سرلوحه یی  باشد  برای  مبارزه و براندازی  حکومت اسلامی آدمخوار حاکم بر ایران.  آنان که برای  این سرنگونی  در تلاش و مبارزه مستقیم هستند  نخست  مردم ایران  در داخل کشور میباشند .  این مردم ایران هستند  که ضمن  بررسی  نقاط ِ قوّت و ضعف و امکانات موجود خویش  میباید  با ایجاد روابطِ تشکیلاتی  مبتنی  بر تجربیات بیش از چهل سال اسارت در چنگال رژیم ملایان مبارزه علیه رژیم  را در داخل اداره کرده و پیش ببرند  و چنانچه  در این مسیر  به یاری  و کمک  ایرانیان خارج  نیاز داشته باشند -که امیدوارم نداشته باشند-  خطّ و مشی  حرکت ایرانیان خارج  را برای  مشارکت  در مبارزات مردم ایران  تعیین و مشخّص نمایند  و اگر  نیاز  به وکیل  داشتند  خود  اعلام  نمایند  چه کسی یا کسانی  را برای وکالت مردم  ایران  معتمد و محل ِ اعتنا و اعتبار میدانند. ایرانیان مبارز داخل میهن هستند که باید مسیر حرکت را برای هموطنانشان در خارج  معیّن نمایند و نه بر عکس.  در این رهگذر  نیز اگر  مخالفین  حکومت اسلامی آدمخوار  در خارج از ایران  در سراسر  جهان  به یک  توافق با  نقطه نظرهای مشترک  (نه متحّد) در کار چگونگی پیش برد  مبارزه علیه رژیم ملایان رسیدند با اعلام آن  بر پایه استقلال آراء  تک تک  مردم  با هر باوری گام  در راه براندازی نهند.  در غیر اینصورت  در نهایت اندوه مندی  باید گفت مردم ِ زیر ستم ِ روز افزون رژِیم جلّاد  ملایان حقّ خواهند داشت اگر بگویند:

مرا به خیر تو امید نیست / شر مرسان.

۲۹ ژانویه ی ۲۰۲۳

https://akhbar-rooz.com/?p=191162 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x