جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

رُستمِ من (برای آزادی ی موقت و محکومیت مجدّدِ آرش صادقی و رزم و رنجِ او در زندان و زندگی)- خسرو باقرپور


خسرو باقرپور

رُستمِ تو؛
گاه می نالد!
ناله ای جانسوز از ژرفای اندوهان،
گریه ای از جان.
رستم ات گه گاه می بالد
و سرافراز از پسِ کشتارِ دیو و دَد
به خانه باز می آید
رُستمِ تو گاه می خندد،
خنده اش امّا؛
به قهقاهِ خرامانْ کبکِ حلق اش از هُجومِ شومِ شاهین در امان؛ ماند.

رُستمِ من هم
به غیرِ خوردنِ غم
گاه می خندد
و البتّه نه آن گونه که شاعر گفت:
– “خنده اش خمیازه را ماند”*
بر دلِ او؛
داغ و دردش چون:
زخمِ آتش گون
ماتمِ تهمینه، اندوهِ سیاوش،
یا…
درغلطیدنِ هم بندی اش در خون.

هان! رفیقِ من!
گُردِ شیرافکن،
بیان در شرحِ این بیداد؛
دردآلوده و اَلکن
دردِ این رستم؛
چاهِ تاریکی است
سرد و بی روزَن؛
زیرِ این بهمن.
واَندر آن زندان،
می سپارد جان؛
پهلوان بیژن.

* “جراحت” مهدی اخوانِ ثالث.

اِسن. پنجم بهمن ماه ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=191405 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x