امروز آموزش رایگان و مبارزه با پولیسازی آموزش، مبارزه با سویههای گسترده ایدئولوژیک در ساختار و محتوای آموزشی که نشانههای گویایی از رویکردهای نئولیبرالی در کشور و البته در آموزش دارد، تلاش برای محرومیت زدایی در آموزش و گسترش ساختار سخت افزاری آموزش برای کیفیت بخشی آن در مناطق نابرخوردار و خانوادههای تهیدست در کشور … را میتوان در جای جای شعارها و بیانیهها و اعتراضهای معلمان دید و شنید. گرچه این سویههای نوین در تلاشهای صنفی چندان بروز بیرونی ندارد اما هر چه زمان میگذرد گروه بیشتری از کنشگران صنفی به این گرایش میپیوندند
گرچه به لحاظ گستردگی و بازتاب بیرونی به ویژه در بازتاب های رسانهای مهمترین خواستههای فرهنگیان معیشتی است اما این بدان معنی نیست که آنان دلنگرانیهای دیگری ندارند. خواستههای صنفی معلمان سطح و ژرفای گوناگونی دارد و بی گمان گسترده ترین آنها افزایش دستمزد درخور یک زندگی معمولی، از بین بردن تبعیض در پرداخت میان معلمان و دیگر حقوق بگیران دولت و برقراری بیمههای کارآمد است. اما هنگامی که از جنبش معلمان سخن گفته میشود داستان اندکی دگرگون میشود.
جنبش معلمان، جریانی مدنی، پیوسته، تا اندازهای فراوانی سازمان یافته، عدالت خواهانه و البته رادیکال است؛ که این ویژگیها هماهنگی و همانندیهای فراوانی با جنبشهای اتحادیهای، از آن میان اتحادیههای معلمان در کشورهای دیگر دارد. همچنان که بسیاری از اتحادیهها در جهان برگزیدن و گنجاندن شعارهای اجتماعیگرایانه مانند عدالت آموزشی را، هم به عنوان هدف و هم راهبرد، پذیرفته و تلاشهای گستردهای برای همسویی با دیگر جنبشهای مدنی در کشورهای خود صورت بندی و اجرا نمودهاند. جنبش صنفی معلمان ایران نیز در بیش از یک دهه گذشته و بیش از همیشه در راستای همسویی با دیگر جنبشهای مدنی گام برداشته و به کامیابیهای فراوانی دست یافته است؛ چنانگه این همسویی را میتواند در شعارها، بیانیهها، کنشهای رسانهای و حتی در رفتار و کنشهای اعتراضی بسیاری از کنشگران صنفی دید.
امروز آموزش رایگان و مبارزه با پولیسازی آموزش، مبارزه با سویههای گسترده ایدئولوژیک در ساختار و محتوای آموزشی، مبارزه با استخدامهای موقتی کادر آموزشی که نشانههای گویایی از رویکردهای نئولیبرالی در کشور و البته در آموزش دارد، تلاش برای محرومیت زدایی در آموزش و گسترش ساختار سخت افزاری آموزش برای کیفیت بخشی آن در مناطق نابرخوردار و خانوادههای تهیدست، نقد جدی کنکور به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای نابرابری آموزش در کشور … را میتوان در جای جای شعارها و بیانیهها و اعتراضهای معلمان دید و شنید. گرچه این سویههای نوین در تلاشهای صنفی چندان بروز بیرونی ندارد اما هر چه زمان میگذرد گروه بیشتری از کنشگران صنفی به این گرایش میپیوندند و هر روز بیش از دیروز این گرایشِ صنفی، بالنده تر، بنیادی تر و دارای طرفداران بیشتری شده و میشود؛ گرچه اکنون تنها در گروهی از کنشگران پیشرو جنبش صنفی خود را نشان میدهد.
این خواستهها افزون برمطالبات معیشتی، سالهاست که به هر شکلی و با هر شیوهای، از آن میان دیدار و رایزنی با دست اندرکاران حتی در سطح وزیر و معاونهایش، بهره گیری از رسانههای نوشتاری، صوتی و تصویری، استفاده گسترده از فضای ارزشمند نت و البته اعتصاب در مدرسهها و اعتراضهای خیابانی … دنبال شده و دستاوردهای مهمی دربر داشته است. گرچه خیابان نقطه عطف اعتراضهاست اما نباید آن را تنها راه رسیدن به مطالبات دانست و به نظر میرسد همه شکلهای پیگیری از نظر تاثیر و کارآمدی در طول هم قرار گرفتهاند.
آنچه که خیابان را از دیگر شکلهای پیگیری مطالبات متفاوت کرده واکنش دست اندرکاران نسبت به آن است. بارها و بارها به کنشگران صنفی هشدار داده میشود که خط قرمز برخورد با پیگیری مطالبات، حضور خیابانی است. تا آن جا که نگارنده به عنوان یک کنشگر صنفی به یاد دارد کم و بیش هیچ گردهمایی صنفی از سوی معلمان به خشونت و درگیری کشیده نشده و اگر هم اوضاع به هم ریخته در بسیاری موارد این نیروهای مسئول کنترل بودهاند که زمینه درگیری و احتمالا خشونت را فراهم کردهاند؛ گرچه در اکثر موارد با بردباری دو سوی جریان اعتراضها به خوبی به پایان رسیده است. اما این حساسیتهای امنیتی دو رویِ مثبت و منفی دارد! دست بر قضا روی مثبت آن برآمده از حساسیت دست اندرکاران درباره این گردهمایی هاست و در بسیاری از موارد منجر به براورده شدن کمینهای از خواسته شده و میشود. اما جنبه منفی آن فشارهای امنیتی، زمین گیر کردن کنشگران صنفی و تشکلهای آنهاست. به هر روی و با توجه به برآیند هزینه-فایده همچنان حضور خیابانی یکی از پر بازده ترین کنشهای مطالبه-محور است.
اما به نظر میرسد این حضور خیابانی به خاطر بحرانهای آشکار و پنهان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی به ویژه اقتصادی همواره پتانسیل تبدیل شدن به اعتراضهای غیر قابل کنترل را دارد و از این رو در شرایط خوف و رجاء قرار داشته و حساسیتهای امنیتی را در پی دارد. به نظر میرسد در بسیاری از موارد به ویژه در شهرستانها به دلیل ساختار ذهنی و جایگاه اجتماعی، فرهنگی و حرفهای معلمان، تا اندازهای اعتراضهای آنان تحمل میشود اما به محض احساس خطر، افزون بر مقابله خیابانی، بازداشت، تشکیل پروندههای قضایی و تخلفات اداری و صدور احکام سنگین برای کنشگران صنفی و البته دادن امتیازهای قطرهای آن را به شکل موقت و مسکن وار ساکت میکنند.
این نکته مهم را نباید فراموش کرد که در اعتراضهای اجتماعی گسترده تر طرح خواستههای صنفی-آموزشی دشوار میشود و معلمان به عنوان شهروندان جامعهای بزرگ تر مانند هر شهروند دیگر واکنش نشان داده و خود را در موقعیتی بزرگ تر از صنف میبیند و رفتار میکند. آن چه که تجربه نشان میدهد تا زمانی که شرایط جامعه به طور نسبی آرام است معلمان حضور خیابانی را بعنوان یکی از ابزارهای مهم دستیابی به خواستهها انتخاب میکنند و امتیاز میگیرند و از دیگر سو اندرکاران سیاسی-امنیتی نیز آن را به شکل مقطعی تحمل میکنند اما اگر حس شود که هزینهها برای هر دو سوی داستان بیش از اندازه بالا خواهد رفت معلمان یک گام به پس برمی دارند و روشهای جایگزین را برمی گزینند و البته دست اندرکاران نیز حساسیت بیشتری نسبت به حضور خیابانی پیدا کرده و می کنند.
منبع: کانون صنفی معلمان ایران