دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنگ غزه یک پیام است – مسعود. ر

آرمان فلسطین با وجود تمامی فراز و نشیب ها و کش و قوس هایی که در طول تاریخ خود داشته است. یکی از ماندگارترین، اصیل ترین و مقاوم ترین خیزش های دوران معاصر را را رقم زده است. راز پایداری آرمان فلسطین در حقانیت و مظلومیت آن است و تا زمانی که این دو مقوله ارزش هایی جهان شمول تلقی شوند جنبش فلسطین کماکان اعتبار خود را نزد مردمان حق طلب و دولت های متعهد به میثاق های بین المللی حفظ خواهد کرد.

جنبش فلسطین برای رهایی سرزمین اَشغال شده خود می جنگد و کافی است رهبران ان به این هدف مقدس  پایبند و آماده مبارزه در راه آن باشند تا فارغ از هر گونه ایدئولوژی؛ از حمایت اکثریت فلسطینیان بر خوردار شوند که پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ انعکاس همین واقعیت بود. پیروزی حماس پیش از انکه ناشی از تفکر آن ها باشد حاصل مشی مبارراتی انان در تقابل با انفعال “ساف”بوده است. مردم فلسطین مدت ها است وحشت از دست دادن سرزمین هایش را برای همیشه حس کرده و همواره گذَشت زمان را به زیان حل مسالمت امیز آن ارزیابی کرده است. به همین دلیل خلق فلسطین در هر فرصتی اعتراض خود را به بی عملی رهبرانشان نشان داده اند که ازجمله مهمترین این اعتراضات  انتفاضه ها (انقلاب های سنگ ) بوده اند که انتفاضه اول (آغاز ۱۹۷۸) توانست توافق اسلو را در سال۱۹۹۳ به اسراییل تحمیل کند.

جنبش سازمان یافته فلسطین از زمان تشکیل (۱۹۵۹میلادی) تاکنون حضور تفکرات گوناگونی در کادر رهبری خود از ناسیونالیسم تا سوسیالیسم و اندیشه های اسلام گرایانه اخوانی تا رادیکال های اسلامی از قبیل حماس و جهاد اسلامی را تجربه کرده است و آنچه که هم اکنون ازاین جنبش به صورت واقعا موجود باقی است، حضورحماس و جهاد اسلامی و چند گروه کوچک دیگر در غزه و محمود عباس در کرانه باختری است. غزه ای ها حسب تفکر خود، تجارب گذشته و عهد شکنی های اسراییل یگانه راه احقاق حقوق فلسطینی ها را مبارزه مسلحانه  می دانند اما محمود عباس به عنوان  ادامه رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین ضمن به رسمیت شناختن موجودیت اسراییل، مبارزه مسلحانه را از تاکتیک های مبارزاتی خود حذف و برای رسیدن فلسطین به ارزو هایش، چشم به مجامع بین المللی، لطف قدرت های بزرگ جهانی، حمایت دیپلماتیک کشورها بالاخص ممالک عربی  و اسلامی و انعطاف اسراییل در عمل به توافق های صورت گرفته، دوخته است.

عدم موفقیت محمود عباس در وادار کردن اسراییل به عملیاتی کردن توافق “اسلو”  وتشویق ترامپ  برای انتقال  سفارتخانه ها به بیت المقدس وطرح صلح ابراهیم وحمایت نامحدود او از راست ترین تصمیمات نتانیاهو شکی باقی نگذاشت که امریکا وبسیاری دیگر از شرکای اروپایی او قصد سپردن استراتژی دو دولت ‘دو کشور را به بایگانی تاریخ دارند.وشواهد حاکی از ان بودکه توافق تلویحی برخی از کشور های عربی راهم در این ارتباط اخذ کرده اند

هسته اصلی این توافق پیوستن کشور های عربی به یک کریدور اقتصادی از شرق اسیا تا اروپا و امریکا و تشکیل یک ابر جغرافیای پیوسته با نقش آفرینی بنادر در ممالک عربی و دوخت و دوز آنها توسط شبکه های ریلی – دریایی بوده است. کلان برنامه هایی که در آن جاه طلبی های نمایشی و پر زرق و برق کشور های عربی گنجانده شده است.

جایگاه فلسطین در این ابر استرتژی تا جایی که افشا شده، این است که در قبال جذب موافقت رهبران “ساف” برای صرف نظر از کشور مستقل خود، اختیارات محدود داخلی تحت مکانیزمی اسراییلی -عربی – فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و چشم پوشی از اراضی تحت پوشش شهرک سازی به آن ها تفویض و  کمکهای مالی برای تامین رشد اقتصادی در اختیار انها گذاشته شود.

وقوع چنین تحولاتی در سال های اخیر به هیچ وجه تصادفی یا محصول اراده یک یا چند نفر نبوده است.

واقعیت این است که جهان در سه دهه اخیر چرخش به راست خطرناکی را تجربه کرده است که هم در ساختار دولت ها، هم احراب و هم نهادهای غیر دولتی و حتی عامه مردم و خاصه طبقه کارگر  نیز جاری است. از نظر نگارنده دو عامل در این ارتباط بسیار موثر بوده اند. نخستین عامل با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم در ارتباط است که بیان جزئیات آن در این مقال نمی گنجد. دومین عامل با حمله به عراق، افغا نستان، لیبی، جنگ های داخلی سوریه، ناآرامی های موضعی در آفریقا و شرایط نابسامان اقتصادی در برخی کشور های آمریکای لاتین در ارتباط است که امواج متعدد پناه جویان به سوی اروپا و آمریکا را در پی داشته تا جریان های سیاسی در قدرت، با بزرگنمایی موضوع، بسیاری از شکست های اقتصادی خود را به حضور انها نسبت دهند و بیگانه هراسان و اسلام ستیزان سوار بر این امواج، با شوق به سوی اتخاذ مواضع راستگرایانه بچرخند. و احزاب خارج از دولت ها نیز با دمیدن به بوق خارجی ستیزی همسو با ترساندن مردم‌، به دنبال کسب آرای بیشتر ار رهگذر مسابقه بیگانه ستیزی باشند.

باین ترتیب دولت های جنگ افروز و در راس آن ها امریکا و انگلیس با تهاجم نظامی به دیگر کشور ها با یک تیر دو نشان زدند. هم مقاصد ژئوپولیتیک خود را فارغ از نتیجه آن عملی کردند و هم از طریق راندن میلیون ها آواره به سوی کشور های غربی؛  خدمت بزرگی به گسترش اندیشه های فاشیستی  هم در حوزه عمل و هم در عرصه نظر کردند. که پر واضح است چرخش به راست به کشورهای پیشرفته سرمایه داری محدود نماند و جریان های سیاسی راست در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز به پشتوانه این تحولات در جهان غرب، جانی تازه گرفتند و سعی کردند سیاست های برتری خواهانه کمپانی های بزرگ را به عنوان یگانه راه رشد اقتصادی به مردم خود بفروشند. البته یقینا عوامل دیگری نیز در تقوبت گرایش های راستگرایانه موثر بوده اند که تحلیل آن را به اهل فن می سپارم. هدف از پرداختن  به موضوع چرخش به راست به مثابه یک مشخصه مهم دوران ما، تاکید بر این نکته است که جنگ در غزه باید در چنین بستری مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.

این بستر فرصت هایی در اختیار نگرش های راست قرار داد تا به هر میزان که امکان دارد امتیازات داده شده در دوره های گذشته را پس بگیرند که  تعرض به حقوق صنفی، اجتماعی و مدنی در کشورهای مختلف هم در زمره ان است که موضوع این نوشتار نیست.

اما موافقت با تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای قبل از سال۱۹۶۷، همواره نیشتری در قلب منافع ژئوپولیتیک امپریالیسم و صهیونیسم جهانی بوده است که امپریالیسم و صهیونیسم جهانی پس ار مشاهده فرایند راست گرایی همواره از تن دادن به چنین توافقی پشیمان بوده و  باید در یک زمان مناسب خود را از آن خلاص می کردند. .ولی موضوع فلسطین ریشه دارتر از آن است که بتوان این جراحی سخت را یکباره انجام داد. لذا غرب به منظور عدم تحریک مسلمانان و اجتناب از به خطر افتادن احتمالی جریان نفت، ضمن اینکه تاکنون به صراحت معامله را به هم نزده، یک استراتژی دو سویه را در دستور کار قرار داده است. از یکسو دولت های راست و در راس آن ها دولت ترامپ با طرح صلح ابراهیم و انتقال سفارت امریکا به بیت المقدس و تشویق دیگر کشورها به تاسی از خود تلاش کرد. اندک اندک زمینه ذهنی راهکار دو دولت را از گفتمان‌های سیاسی جهانی حدف نماید و از سوی دیگر دست اسراییل برای گسترش  شهرک سازی ها و سرکوب فلسطینیان در هر جا و با هر شدتی که تشخیص می دهد باز گذاشته شد.

تا هر فلسطینی  در هر جا، همواره شمشیر داموکلس اسراییل را بر گردن خود حس کند، بسیار بدیهی است که این تحولات از نگاه فلسطینیان پنهان نماند. 

در این میان محمود عباس رئیس تشکیلات خود گردان که خود زیر سایه ارتش اسراییل حاکمیتی نیم بند و فاسد بر کرانه باختری دارد و از هر گونه اهرم برای فَشار بر اسراییل نیز محروم است، به نطر می رسد تا زمانیکه حمایت های مالی غرب و قطر ادامه داشته باشد و یک سخنرانی سالانه هم در سازمان ملل متحد انجام دهد، ناراضی نیست.

بنا بر این بسیار طبیعی است که گروه های مبارز فلسطینی سناریوی حذف تدریجی حقوق تاریخی فلسطینیان را که مقابل چشمان انها در جریان است بر نتابند ووظیفه خود بدانند تا جایی که برایشان امکان پذیر است  صحنه ارایی های انجام شده را به هم ریخته و یاداوری کنند که موضوع فلسطین کماکان زنده و قابل معامله در بده بستان فاشیست های آمریکایی و کشورهای وابسته عربی نیست.

حمله حماس به اسراییل در هفتم اکتبر باید به عنوان اقدامی در همین راستا ارزیابی گردد که با توجه به مسکوت گذاشته شدن این طرح، می توان گفت حداقل در کوتاه مدت و شاید هم میان مدت به ابن هدف رسیده اند

با گذشت نزدیک به یک ماه از حمله حماس به اسراییل؛ ارزیابی هزینه فایده آن بسیار دشوار است. زیرا از یکسو جان انسان ها از چنان اهمیت و تقدسی برخوردار است که توجیه آن با صفت حمایت از جنایت و سنگدلی همراه می شود. اما این سکه روی دیگری هم دارد و آن قرار گرفتن انسان ها در شرایطی است که مجبور می شوند برای حفاظت از خود، دیگران یا ارزش ها و اعتقادشان در مقابل زورگویان و زیاده خواهان بجنگند که احتمال کشته شدن یکی از طرفین یا هر دو آن ها وجود دارد و اگر انسان ها ظرفیت تن دادن به چنین تقابل هایی را در دفاع از خود و دیگران نداشتند. یقینا جهان ما وضعی بسیار سیاه تر از امروز می داشت. 

اما آنچه که موضوع جنگ غزه را متمایز و پیچیده می کند ابعاد دهشتناک و غیرقابل تصور جنایاتی است که در حال رخ دادن است.

بنا بر این ضمن تایید ضرورت خنثی سازی بازی قدرت ها در جهت معامله با آرمان فلسطین و با تاکید بر حق مشروع زندانیان بیگناه برای شورش و شکستن دیوارها و اینکه در هر حمله و دفاعی منطقا باید تناسبی بین شدت ضربات وارده وجود داشته باشد و اسراییل بسیار فراتر از این قاعده عمل کرده است. و با توجه به انچه که شرح اش رفت سئوال مهم در این جنگ این نیست که چرا حماس به اسراییل حمله کرد. بلکه سئوال اساسی تر این است که چرا اسراییل بی محابا و در نهایت گستاخی ابعادی از فاجعه را آفریده است که در این سطح و مقیاس نظیری برای آن در تاریخ یافت نمی شود.

بمب باران های زیادی در جنگهای جهانی، در جنگ ویتنام، جنگ بالکان و عراق و… رخ داده است. اما در هیچیک از این جنگ ها شدت بمبباران در واحد زمان (تن – ساعت) در اندازه های بمب باران غره نبوده است. در هیچ جنگی یک “زندان شهر” بدون راه های گریز، به صورت شبانه روز چنین زیر آتش نبوده است. در هیچ جنگی وقفه یک ساعته بمبباران به جدل در شورای امنیت تبدیل نشده است. در هیچ جنگی آب و غذا و دارو و سوخت به روی انسان های غیرنظامی بسته نشده است. بیمارستان ها و مدارس و اردوگاه های هلال احمر عامدانه مورد هجوم هوایی قرار نگرفته اند. کمتر جنگی را می توان یافت که در حدود بیست و چند روز ‘بیش از چهل هزار نفر بدون امکان دفاع از خود’ کشته و مجروح شوند وبیش از هفتاد درصد جان باختگان زنان و کودکان باشند. هیچ جنگی را نمیتوان نشان داد که تمامی قدرت های جهنمی جهان با گسیل مجهزترین ناوهایشان به حمایت از کشوری برخیزند که خود سازنده و فروشنده مدرنترین جنگ افزارهای دنیا است. هیچ جنگی را نمی توان یافت که تمامی جهان خواران جهان چنین متشکل و یکپارچه علیه دو میلیون انسان در بند و بیگناه فرمان آماده باش قرمز صادر کنند.

جنگ غزه جنگ نیست چون جنگ دو طرف دارد. جنگ غزه جنگ نیست چون در جنگ نظامی ها می جنگند. جنگ غزه جنگ نیست چون در هر جنگی وجود حداقلی از برابری قوا ضروری است. در غیر ابن صورت آنچه که رخ می دهد فقط یک کشتار بیرحمانه است. جنگ غزه جنگ نیست چون همیشه حداقلی از پروتوکل های شناخته شده در جنگها رعایت می شوند. 

و اما بسیار مهم است که دریابیم اگر واقعه غزه جنگ نیست پس چیست؟

آنچه در غزه میگذرد یک “ییام” است. پیامی که سوار بر دریایی از خون و با وارد کردن شوکی غیر قابل باور به جهان ابلاغ شد. این پیام را اسراییل به نیابت از طرف امپریالیسم آمریکا به گوش جهانیان رساند و حاکی از ورود سرمایه داری نئولیبرال به دورانی  نوین و متفاوت از گذشته است.

مضمون این پیام را می توان چنین صورت بندی کرد.

۱. نئو لیبرالیسم در حال طی کردن آخرین مراحل خود بوده و جهان در آستانه ورود به “فاشیسم نوین” است. نطفه های این شکل خاص از فاشیسم دردوران زمامداری تاچر و ریگان بسته شد و با رشد گرایش های مهاجرستیزی در اروپا و به قدرت رسیدن ترامپ به بلوغ رسید. لازم بود این عصر تازه نحوه تعامل خود را با چالش های جهانی به نمایش بگذارد تا جهان متوجه گذاری که در حال رخ دادن است بشود. که این فرصت در غره به دست آمد. و چه بسا اگر واقعه غزه هم رخ نمی داد در جایی دیگر به اجرا در می آمد.

پایه های ایدئولوژیک فاشیسم نوین، مسیحی های صهیونیست، صهیونیست های ارتدکس و راست های افراطی غیر مذهبی و ایدئولوگ های نظام سرمایه داری و صاحبان کمپانی های اسلحه سازی هستند. 

۲. منبعد برای حفظ منافع سرمایه داری جهانی هیج حد و مرزی برای کشتار انسان ها وجود ندارد.

در این تفکر انسان هایی که بردگی  سرمایه و صاحبان آن را نپذیرند شخصیت های ضد اجتماعی تلقی شده و مستوجب مجازات اند.

۳. انتقام کور و ایجاد رعب و وحشت مهم تر از پیروزی در جنگ است.

۴. باید دشمنان سیاست های امپریالیستی را با هزینه هایی که پس از این و در دوران فاشیسم نوین  بپردازند آشنا کرد.

۵. آرمان های حقوق بشری و ملاحظات مترتب بر آن فقط زمانی ارزش دارند که حافظ منافع قدرت های فاشیستی باشند.

۶. در ساختار  فاشیسم نوین مقوله هایی از قبیل نسل کشی؛ پاکسازی دینی و قومی و نژادی باید از نو و بر اساس برتری های ناشی از “ضریب قدرت وسلطه” تعریف شوند.

اعمال قهر عریان با مخالفان ‌ازویژگی های فاشیسم نوین است.

در این تفکر کشتن انسانهای معترض نوعی خالص سازی است.مشابه آنچه که در غزه رخ می دهد

۶_در دوران فاشیسم نوین دولت های  مدعی دموکراسی بدون کمترین احساس شرم وحتی با افتخار وزرایشان را به دلیل لایک یک پست حمایتی از فلسطین بر کنار وتظاهرات حامیان صلح وآتش بس را نفرت پراکنی دانسته وبرگزاری انرا ممنوع می کنند فاشیسم نوین. دموکراسی نیمه جان اروپا را به جنگ طلبیده است.. 

۷. یقینا این همه قداره کشی فاشیسم نو رسیده در منطقه خاورمیانه و غرب اسیا. برای جنگ با تعدادی انسان گرسنه و تشنه در غزه انجام نشده. آن ها با این امید آمده اند و اسراییل هم با این امید جنگ آخر الزمانی راه انداخته است تا شاید بتوانند از طریق برانگیختن احساسات، ایران ولبنان را هم به صورت مستقیم وارد عرصه نبرد کنند تا فاشیسم نوین ورودش را به جهان با یک جنگ منطقه ای بزرگ جشن بگیرد.  

با توجه به آنجه که شرحش رفت اتفاقاتی که هم اکنون در غزه می گذرد قبل از انکه جنگ اسراییل و فلسطینیان باشد، قربانگاهی است که فاشیسم نوین اراده کرده تا راه خود را از طریق آن به سوی جهان دلخواهش باز نمابد. از این رو تنها راه متوقف کردن کشتار و خنثی سازی این سیاست های شیطانی، بسیج هر چه بیشتر نهادها، احزاب ترقیخواه، سازمانهای مدافع حقوق بشر و انسان های شرافتمند حول جنبش های ضد جنگ و برقراری آتش بس و سپس تدارک مبارزه ای یکپارچه برای وادار کردن اسراییل به پذیرش قطع نامه های سازمان ملل متحد است.

اگر تجمعات چند صد هزار نفری ضد جنگ در شهرهای بذرگ جهان به میلیون برسد و توده های مردم در کشورهای مسلمان و عرب با ریختن به خیابان ها رژیم های وابسته شان را برای دفاع از فلسطینیان تحت فشار بگذارند به یقین اسراییل و کشورهای فاشیستی حامی آن به اهداف خود نخواهند رسید.

۱۴۰۲/۸/۲۲- مسعود. ر

https://akhbar-rooz.com/?p=223443 لينک کوتاه

3.4 19 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الف باران
الف باران
5 ماه قبل

سرزمین فلسطین و مبارزه ملت فلسطین و همبستگی با این ملت دربند و دلاور قبل از روی کارآمدن جمهوری اسلامی وجود داشته است و ربطی به نظام اسلامی ندارد.مردم فلسطین حق دارند با هر وسیله‌ای از سر زمین‌شان دفاع کنند و از هر کشوری با حفظ استقلال خود برای دفع
تجاوز و بیرون راندن صهیونیست‌ها کمک گیرند .
همبستگی نیروهای انقلابی ایران با مبارزات مردم فلسطین سابقه طولانی دارد و این از سرشت انسان‌ دوستانه نیروهای انقلابی، ایران برمی‌خیزد که همواره نسبت به مبارزات ملل تحت ستم ابراز همبستگی کرده و این امر از افتخارات آنها بوده است.آنها دلشان برای کشور ایران و نوار غزه و مردم لبنان ، سوریه، یمن و ..نسوخته است،ولی دلشان از این میسوزد،که ملت فلسطین از حمایت دولت ایران با هر انگیزه ای، برخوردار است. با همبستگی ملی و قدرت ملتها، که می‌توانند در مقابل آنها قد علم کنند، بیمناک اند و ترجیح میدهند به تجزیه کشورها بپردازند، تا بتوانند با تسلط بر هر یک از این ممالک جداگانه شیره جان مردم این ممالک را بمکند.

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
5 ماه قبل
پاسخ به  الف باران

وقتی شما خیلی کلی و بی حساب و بی کتاب مینویسی :” مردم فلسطین حق دارند با هر وسیله‌ای از سر زمین‌شان دفاع کنند و از هر کشوری با حفظ استقلال خود برای دفع تجاوز و بیرون راندن صهیونیست‌ها کمک گیرند .”
نیروهای طابان بازگشت سلطنت و راست افراطی و اسمش را نبرو….. هم مثل شما می خواهند « باهر وسیله ای مثل بمباران و با کمک هر کشوری و هر سیاستمداری » چون ترامپ ، پمپئو،بولتون ، نتانیاهو ایرا ن را «آزاد» کنند.
اشکال در فرمول شما برای فلسطینی هاست یا نه فقط قدرت طلبان ایرانی اشتباه می کنند وفقط از روی دست شما نوشتند و شبیه شما حرف میزنند.؟

محمد
محمد
5 ماه قبل

سرکار مسعود خان،
شما از اینجا حرکت کرده اید که گویا “دموکراسی” که خود بر تلی از جنایات و خون بنا شده بود، چیز خوبی بوده است و بنظر می رسد که واژه یا آلترناتیوی بدتر از “فاشیسم” نداشته اید و مرتب فاشیسم، فاشیسم کرده اید، همانگونه که شیعیان کافی است نام یزید و یا یهودیان نام فرعون را بکار گیرند که اوج جنایت را ابراز نمایند. و گویا چون مقوله ی ناشناخته‌ای بنام “سرمایه‌داری” دیگر مصداق جنایت نیست، بهترین جانشین، نئولیبرالیسم را همه جا بعنوان همقطار فاشیسم جا زده اید.
شما خودتان هم متوجه هستید چه نوشته اید.؟

آذرخش
آذرخش
5 ماه قبل

دست از این شعارهای پوپولیستی بردارید،این حرف ها نه کاربرد دارد ونه خریدار
تحت چه شرایطی حماس در انتخابات پیروز شد؟؟!!مگر برخورد اوباما و بایدن را با نتانیاهو ندیدید،که مخالف شهرک سازی و خواهان تشکیل دولت مسقل فلسطینی بودند.این جنگ ، جنگ نیست چون جنگ دوطرف دارد؟؟مثل جنگ امریکا با ویت کنگ ها؟؟
امپریالیسم جهانی همین حماس را با هر نام جدید به دنبالچه خود تبدیل می کند.امریکا و انگلیس؟؟؟شبیه چند قطبی سازی است!!

الف باران
الف باران
5 ماه قبل

همه مبارزان فلسطینی که وارد خاک اشغال شده خود توسط اسراییل شده بودند و بخشی به اندازه غزه را در اختیار گرفته بودند ، می دانستند که تاوان سنگینی پس خواهند داد .اما برآن شدند که ؛ ” از زندگانی بد ، بیشتر از مرگ بترسند ” ! و تصمیم گرفتند که اگرحق انتخاب یک زندگی آزاد را ندارند ، حداقل این آزادی را دارند که نحوه مرگ خویش را خود انتخاب کنند .

مهرداد
5 ماه قبل

مقاله ای مستدل …. یک‌پرسش چرا در کنار مسیحیت صهیونیستی و صهیونیست ارتدوکس صحبتی از جریانات راست افراطی مذهب کرا در کشورهای اسلامی نیست ؟ می‌توان حتی فاشیسم‌خکومتی در هند را نیز به این مقوله افزود..

سلطه ستیز
سلطه ستیز
5 ماه قبل

خیلی اشتباه است اگر فکر گنیم که قربانیان بچه ها هستند و مردان و زنان و سربازان نیستند. اشتباه دیگر ندیدن جنگهای دیگر است. هر نوع اعتراض و مبارزه برای تمام کردن جنایتهای حماس و اسرائیل، مخصوصا اسرائیل، چون بیشترین جنایتها را میکند، لازم و ضروری است، وگرنه، همین وضع روزی در جایی که ما زندگی میکنیم پیش خواهد آمد و کسی نخواهد بود تا به داد ما برسد. اما باید دلایل پیدایش این جنگها را خوب فهمید و علت بیماری را نابود کرد. دلیل این جنگها نولیبرالیسم و حتی کل سرمایه داری نیست، اینها اشکال معاصر بیماری ست، همین اعمال قبیح ضد بشری قبل از وجود سرمایه داری وجود داشت. دلیل این اعمال، وجود سلطه جویی و اشکالش مثل مردسالاری، استثمار (سرمایه داری، برده داری) و سلطه طلبی قومی و نژادی و ملی ست. باید با هر نوع سلطه جویی، چه در حد روابط کوچک فردی و گروهی و چه در حد کشوری و جهانی، مبارزه کرد. زنده باد آنارشیسم، نه خدا، نه ارباب، نه جنگ.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x