انتخاب پوشش یک حق طبیعی و ابتدایی است.
نکتهی اول اینکه بیحجابی و باحجابی چنان که برای ایجاد تفرقه از آن سوءاستفاده میشود دو گزینهی محدود و مطلق با تعریف مشخص نیستند و این دو مفهوم دو نقطه و دو جایگاه فرضی انتهایی و حداکثری از طیفی بسیار وسیع از انتخابهای متعدد و پرشمار است که هر فرد بر اساس سلایق و تفکرات خود جایی در آن برای خود برمیگزیند.
با نگاه دقیق و ریاضی به مساله مبنی بر اینکه در یک خط (طیف انتخابها) همیشه بین دو نقطه (انتخاب) یک نقطه (انتخاب) میانی وجود دارد نیز، به این نتیجه میتوان رسید که در عمل هر فرد انتخاب مخصوص به خود را داشته، هیچ دو مورد مشترکی وجود نخواهد داشت. بر این اساس خود مساله حجاب به امری نسبی تبدیل شده و بالطبع تعریف مطلق برای مفاهیم باحجاب و بیحجاب نیز وارد مناقشهی جدی میگردد.چرا که به طور مثال یک فرد فرضی که خود را باحجاب میشمرد، ممکن است از سوی کسی که در جایی نزدیکتر به انتهای طیف قرار دارد بیحجاب محسوب شود و الی آخر.
بنابراین بحث پوشش بحثی متکثر و کاملا مبتنی بر سلیقه است که به سبب انتخاب آن توسط یک انسان -هر انسان-، قابل احترام و پذیرفتنی توسط سایرین بوده، تمام توش و توان جامعه نیز باید بر حفاظت از این حق انتخاب متمرکز گردد.
اما حکومت که پس سالها اعمال سیاست حجاب اجباری، این روزها در منفورترین و منزویترین حالت، قرار گرفتهاست، به دنبال دوقطبی کردن دروغین فضای جامعه به بیحجاب و با حجاب و ایجاد تشنج، تقابل و در مقابل هم قرار دادن مردمی است که در واقعیت، اکثریت آنها هیچ مشکلی با هم نداشته، در حال زندگی آرام و بدون تنش در کنار هم هستند.
با این ساز و کار که با سوءاستفاده از جوی که حاصل دههها اجبار بر داشتن یک نوع خاص از پوشش بوده، به دنبال تحریک جامعه علیه طیفی از آن است که جزء طیف باحجاب محسوب میگردند.
از طرف مقابل نیز با سوءاستفاده از عقاید و احساسات مذهبی به دنبال برانگیختن طیف باحجاب بر علیه اکثریتی است که در گروه مقابل هستند و بر انتخاب آزادانه پوشش اهتمام میورزند. به اینصورت که گویی طیف مقابل از روی دشمنی و عناد با آنان پوشش خود را انتخاب میکنند و با این هدف که قسمتی از افراد طیف باحجاب به جرگهی نیروهای پیاده نظام سرکوب حکومت اضافه گردد.
این در حالی است که اکثریت افراد طیف باحجاب در حالت معمول در ایجاد محدودیتهای ذکر شده در مورد پوشش اجباری نقشی نداشتهاند و نباید آنها را مساوی با حکومت فرض نمود و ای بسا بسیاری از آنان خود مخالف اجباری بودن انتخاب پوشش هستند، چنانکه این روزها میبینیم که خانم صدیقه وسمقی به عنوان یک اندیشمند دینی، در اعتراض به حجاب اجباری ، نه تنها خود حجاب از سر برمیدارد که برای دفاع از حق انتخاب پوشش در جامعه، هزینه پرداخت میکند.
مسالهی زندگی مسالمت آمیز در انتخاب پوشش نیز مسالهی تازهای در جامعهی ما نیست، چرا که هم در تاریخ و گذشتهی اجتماعی این جامعه و هم در حال حاضر نمونههای متواتری وجود دارد که باحجاب و بیحجاب در کنار هم به طور مسالمت آمیز و در صلح و صفا در کنار هم زندگی کردهاند و میکنند.
بنابراین استراتژی موثر مقابله در برابر سیاست حجاب اجباری حکومت، همانا
دفاع از حق تمامی آحاد جامعه در انتخاب پوشش و امن کردن فضای جامعه برای همگان است.
ضمن اینکه برای حفظ این امنیت ارزشمند باید فضا را برای کسانی با فضول مسلکی قلدرانه یا به عنوان نیروهای مزدور حکومت، قصد آزار و اذیت سایرین بابت پوششان را دارند، به شدت ناامن نمود و با مقابله به مثل، آنان را با عوارض اقدامشان آشنا نمود تا وحدت همگانی مردم را وارد محاسبات خود نمایند و جرات دست درازی و تعرض از آنان سلب گردد.
در عین حال باید مراقب بود که دلخوری و عصبانیت به حق جامعه در مورد پوشش اجباری که کینهای واقعی و دارای ریشههای عمیق و چند ده ساله است، فقط به سمت تعیین کنندگان خشک مغز و اعمالگران پیاده نظام این سیاست
متمرکز گردد و بر محور حمایت از انتخاب آزاد پوشش برای تمامی افراد جامعه باشد و به هیچوجه به اعمال خشونت علیه طیف باحجاب جامعه کانالیزه نگردد، چرا که این اقدام در عمل خواستهی مطلوب حکومت و برنامهریزان حجاب اجباری و بازی در زمین آنان است و به نفسهای به شماره افتادهی آنان که در ضعیفترین وضعیت خود طی چند دههی اخیر قرار گرفتهاند، فرصتی برای تجدید قوا و تنفس میدهد.