فرانکو در نوامبر ۱۹۷۵ از دنیا رفت. کودتاچی، برای جنایاتی که در دوران دیکتاتوری خود انجام داده بود، پاسخگو نشد. دیکتاتوریای که سیوشش سال به طول انجامید، با خونریزی بنا نهاده شد و پس از سه سال جنگ خشونتبار با حمایت فعال آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی برای درهم کوبیدن دومین جمهوری در اسپانیا، آغاز گشت.
هنوز هم هزاران جسد در کنار جادهها و در گورهای دستهجمعی دفن شدهاند. خانوادهها و نزدیکان قربانیان فرانکویسم – کسانی که اخراج شدند، آزار دیدند، شکنجه شدند، ناپدید شدند، اعدام شدند – پس از دادگاههای ناعادلانه، همچنان خواستار حقیقت و جبران هستند، بدون روح انتقام اما به نام عدالت. تلاشی که تا به حال بیهوده مانده. روند دموکراتیکی که پس از ژنرال فرانکو دنبال شد، خشونت دوران او را پنهان و مهر و موم کرد.
اسپانیا همچنان بر سر عدالت و مصونیت دچار تفرقه است
مصونیت به حدی سخت شده که حافظه تاریخی را فلج کرده است. در کتاب قابل توجه و آموزنده خود، سوفی بیبی تلاش میکند تا چرخ دنده های مکانیسم این پارادوکس بزرگ اسپانیایی را برجسته کند. او مراحل نرمالسازی دیکتاتوری را در پی جنگ جهانی دوم بازگو میکند.
با وجود تسلیم شدن کشورهای محور در جنگ جهانی دوم، اسپانیای تحت حکمرانی فرانسیسکو فرانکو، که به دلیل حمایتش از کشورهای محور و دیکتاتوریاش از جامعه بینالمللی طرد شده بود، به تدریج توانست در دوران جنگ سرد و با استفاده از موج ضدکمونیسم، مجدداً نقش و اهمیتی در صحنه بینالمللی پیدا کند. در این فرایند، سرنوشت حامیان جمهوریت و جمهوریخواهان، که در زمان دیکتاتوری فرانکو مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند و بسیاری از آنها کشته یا تبعید شدند، نادیده گرفته شد.
مقامات ارشد دوران فرانکو که دولت و ادارات را تحت کنترل داشتند، بدون زحمتی کوشیدند به نام آشتی میان «پیروزمندان» و «شکستخوردگان»، در یک گذار که به عنوان الگویی برای دیگران بنا شد، صفحه فرانکویسم را ورق بزنند. «آشتیسازی» به سبک اسپانیایی با قانون عفو در سال ۱۹۷۷ به نتیجه رسید، برخی آن را قانون فراموشی نامیدهاند. سوفی بیبی استدلال میکند این قانون به طور معناداری به بخشی از حافظه جمعی تبدیل شده است که خارج از دسترس بوده و قابل تغییر نیست.
این قانون، که در جهت اهداف سیاسی تفسیر شده، حافظه تاریخی را قفل و عدالت در دوران گذار را محدود کرده است. نویسنده تاکید می کند: «آشتی، به عنوان یک پروژه سیاسی که در پایان فرانکویسم مطرح و در دوران گذار پی گرفته شد، به ایدئولوژی و ستون فقرات نظام جدید تبدیل شد». به این ترتیب شکنجهگران و شکنجهشدگان در یک سطح قرار گرفتند، اما در نهایت به زیان قربانیان فرانکو. از آن زمان، استمرار محکومیتهای صادرشده توسط دادگاههای استثنایی فرانکویی نشان میدهد که قوانین موسوم به حافظه تاریخی نه شکافهای سیاسی را برطرف کرده و نه بیعدالتیها را.
آیا عدالت جهانی قادر خواهد بود این مانع را کنار بزند؟ کتاب بر فضای ایبرو-آمریکایی به عنوان راه حلی برای معمای اسپانیایی تأکید میکند. نویسنده یادآور میشود که این قاره [آمریکای لاتین] زمانی زمینی برای تبعید جمهوریخواهان، و اسپانیا پناهگاه دموکراتهایی بود که از دیکتاتوریهای مخروط جنوبی فرار میکردند.
آرژانتین، که با دشواریهای زیادی توانست قوانینی را که خصوصاً برای حمایت از شکنجهگران رژیم ویدلا طراحی شده بود، از میان بردارد، اکنون در خط مقدم مبارزه با مصونیت از مجازات قرار دارد. در این کشور است که قربانیان حکومت فرانکو توانستند پس از تلاشهای ناموفق در اسپانیا، شکایت خود را مطرح کنند. کمتر گفته شده که مبارزه برای حافظه تاریخی و عدالت موضوعی است که همچنان اهمیت دارد و مورد توجه است.
منبع: اومانیته