سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

در ستایش زنان ایرانی – مظفر آفام

مقاومت مدنیِ این روزها، هفته ها، ماه ها و سالهای زنان ایرانی ،به بیان درست کلمات، کاری است ستایش برانگیز. ستودن زنان ایرانی جانبدارانه نیست و بوئی هم از تعصب ندارد. شناخت واقعیتی است در جای درست آن ، بخصوص از سوی مردان ایرانی.

مقاومت زنان ایرانی در مقابل ارتجاع مذهبی از اسفند ۱۳۵۷ شروع شده ودر تمامی این ۴۵ سال ادامه یافت، با جنبش مهسا در سال ۱۴۰۱ به اوج خود رسید وجامعه ایران و نیز حکومت اسلامی را به شدت تکان داد. در تداوم آن زنان هم میهنمان با برداشتن روسری ونفی پوشش اجباری درمکانهای عمومی، و با پذیرش هزینه های بسیار سنگین، به مقابله رودررو با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران برخاسته  و “مسئله حجاب” را تبدیل به مشکل اول رژیم اسلامی در داخل مرزهای ایران کرده اند. برای ایران دهها مشکل واقعی مانند اقتصاد و معیشت مردم، مشکلات زیست محیطی و سیاست های ماجراجویانه خارجی وجود دارد ولی بدلایلی که میدانیم و در این نوشته به گوشه هائی از آن اشاره شده، پوشش اختیاری زنان ایرانی کابوسی برای رژیم اسلامی بوده است

درنگرشی وسیعتر، در تمامی ۴۵ سال گذشته استراتژی وسیاست راهبردی رژیم روحانیون شکنجه و اعدام مخالفان فعال، ودر کنارآن سرکوب هر حرکت جمعی و پراکندن جو ترس و تروردر سطح جامعه بوده است. دراین راه جمهوری اسلامی سیاست و اندیشه کلاسیک اسلامی “النصر بالرعب”،  یعنی “پیروزی از طریق ایجاد هراس و وحشت” را بکار گرفته حتی از تیراندازی منجر به قتل تظاهرکنندگان مسالمت جودر خیابانها و مسموم کردن دانش آموزان در مدارس هم ابائی نداشته است. بمنظور تحقق این راهبرد استرتژیک، از همان آغازیعنی اسفند سال ۱۳۵۷، آگاهانه و بر آمده از ریشه های ارتجاعی و زن ستیزانه ایدئولوژیک خود، رژیم اسلامی راهبرد سلطه خود برجامعه را از طریق تحقیر و سرکوب زنان و تحمیل پوشش و حجاب اجباری پیش میبرد. دریغ آنکه بسیاری از گروههای سیاسی و نیز مردان ایرانی نه در آن آغاز کار و چه بسا دیرترهم شناختی درست از این ترفند ارتجاعی رژیم اسلامی نداشته اند. باید هم در جستجوی علت خاموشی گروههای سیاسی و مردان ایرانی به علل فرهنگی هم توجه کرد. در جامعه ما کنترل “ناموس” وظیفه ای  بیشترمردانه بوده و داشتن “غیرت”هم وظیفه ای مردانه.

جنبش مهسا بزرگترین مشارکت و کاراجتماعی زنان در تاریخ نوشته شده کشورمان بوده است که با سرکوب شدید حکومتی روبرو شد. سرکوب گسترده بود ولی سرنوشت ساز نه. روحانیون نتوانستند “رعب” استراتژیک شان را در جامعه پیاده کنند چرا که در تداوم جنبش مهسا و در جای جای میهنمان زنان ایرانی با شهامتی مثال زدنی حجاب اجباری مطلوب رژیم را از سر برداشتند و “ویدا موحد” ها را در سطح جامعه تکثیر کردند.

به عبارت دیگر، حجاب در داخل مرزهای ایران پرچم اقتدارگرائی روحانیون بوده است و شاخصه قدرت آنان و تسلط شان بر جامعه. زنان ایرانی همان را بدرستی و با پیگیری ستایش برانگیزی همان را هدف قرار داده اند و چنین کار شگرفی را بدون پشتوانه به پیش میبرند. این کاری است کارستان و “زنانه” و فراتر از”مردانه” که بی تردید برای ما مردان ایرانی پندآمیز باید باشد.

باید هم گفت و ستود که کار زنان ایرانی درعدم رعایت حجاب و پوشش اجباری موفق ترین مقاومت مدنی درطول حیات حکومت اسلامی بوده و نیز موجب نفوذ مقاومت در مقابل حکومت دینی به اعماق جامعه بوده است. براحتی هم میتوان گفت که نفوذ مقاومت مدنی زنان در سطح جامعه از میزان نفوذی که مقاومت مسلحانه در جامعه داشته فراتر رفته است.

کوتاه در بالا اشاره شد که مقاومت پیگیر مدنی زنان ایرانی، متاسفانه، آنچنان که باید مورد حمایت مردان ایرانی قرار نگرفته است و چه بسا که این عدم حمایت موثر دارای ریشه های فرهنگی مردسالارانه باشد. میتوان هم این پرسش را کرد که اگر مردان ایرانی هم بهمین میزان زنان هموطنمان در کار مقاومت مدنی مقابل رژیم اسلامی مشارکت داشتند آیا توان سرکوب حکومت همین اندازه میماند و یا عاقبت آن برای رژیم روحانیون تلخ تر نمی شد؟

https://akhbar-rooz.com/?p=238614 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x