صدسال از تلاش جورج مالوری و همبندش اندرو ایروین برای صعود به قله ی اورست می گذرد. آن ها از این سفر بازنگشتند و هرگز معلوم نشد موفق به صعود به بلندترین قله ی جهان شدند یا نه. جسد مالوری در سال ۱۹۹۹ پیدا شد و جسد ایروین هرگز یافت نشد. کالج مگدالین مجموعه ی نامه های او را به صورت آنلاین منتشر کرده تا صدمین سالگرد تلاش او برای ایستادن بر بام جهان را گرامی دارد
جورج مالوری در آخرین نامه به همسرش پیش از ناپدید شدن در کوه اورست در صد سال پیش، سعی کرد نگرانیهای او را کاهش دهد، حتی وقتی که برای او نوشت: شانس رسیدن به بلندترین قله جهان “۵۰ به ۱ علیه ما” است.
این نامه، که برای اولین بار روز دوشنبه توسط دانشگاه کمبریج محل تحصیل جورج مالوری به صورت آنلاین منتشر شد، ترکیبی از خوشبینی، خستگی و دشواریهایی که سفر او برای اولین فتح بلندترین قله جهان به همراه داشت را بیان می کند.
“عزیزم بهترین ها را برایت آرزو می کنم. امیدوارم اضطرابت پیش از دریافت این نامه با بهترین خبرها به پایان برسد.»
او در تاریخ ۲۷ می ۱۹۲۴ از کمپ یک به همسرش روث مالوری نوشت. “شانس ما ۵۰ به ۱ است ولی باز هم تلاش میکنیم تا سربلند شویم.”
هنوز هم مشخص نشده است آیا مالوری، که زمانی گفته بود میخواهد اورست را فتح کند “چون اینجا است،” همراه با همنوردش اندرو ایروین به قله رسیدند و در راه برگشت جان باختند یا اصلاً به آنجا نرسیدند. جسد مالوری ۷۵ سال بعد در زیر قله پیدا شد، اما جسد ایروین هرگز پیدا نشد.
اولین صعود موفق به اورست تقریباً سه دهه بعد توسط ادموند هیلاری نیوزلندی و شرپای نپالی تنزینگ نورگی در تاریخ ۲۹ می ۱۹۵۳ انجام شد.
کالج مگدالین نامههای او را صورت آنلاین منتشر کرد تا صدمین سالگرد تلاش ناموفق مالوری برای ایستادن در بالای جهان را گرامی دارد. این مجموعه، که پیش از این تنها برای پژوهشگران در دسترس بود، شامل نامههایی است که او از زمان حضورش در جبهه های جنگ جهانی اول به بعد نوشته و نامههایی که از دیگران، از جمله همسرش، دریافت کرده است.
تنها نامه بازمانده از همسرش از انگلستان در طول سفر او به سوی هیمالیا نامه ای است که همزمان با حرکت گروه کوهنوردی او به سمت بمبئی ارسال شده بود. او در این نامه درباره یک طوفان برفی اخیر، اضافه برداشت از حساب بانکیاش و افتادنش از نردبان قبل از اینکه به او بگوید چقدر دلتنگ او است، صحبت کرده بود.
روث مالوری در تاریخ ۳ مارس ۱۹۲۴ نوشته بود: “میدانم که بارها عصبانی شدهام و خوب رفتار نکردهام و بسیار متاسفم ولی دلیل اصلی همیشه این بوده که از این که زمان کمی با تو بوده ام ناراحت بودم.”، “میدانم احمقانه است زمانهایی که با تو بوده ام را به خاطر زمان هایی که با تو نبوده ام خراب کنم.”
جورج مالوری در شش صفحه آخر نامهاش به همسرش، “عزیزترین روث من”، از مشکلات و پیروزیها سخن میگوید در حالی که گروه به آهستگی به سمت قله حرکت می کند، کمپ های بعدی را برقرار می کند و سپس مجددا به کمپ های پائین بر می گردند تا استراحت کنند.
“این دوره کلاً زمان بدی بود،” مالوری ۱۲ روز قبل از آخرین باری که زنده دیده شد نوشت: “من به تلاشهای فوقالعاده و خستگی و نگاه کردن ناامیدانه از درب چادر به دنیای برفی و امیدهایی که ناپدید می شوند فکر میکنم، و با این حال، و با این حال، و با این حال، در آن طرف تجارب و دستاوردهای زیادی قرار دارند.”
مالوری نوشته بود سرفهای ناراحت کننده داشته “که انگار دل و روده اش را پاره می کرده است”، که او را بیخواب کرده و صعود را برایش دشوار ساخته است. او در مورد سقوط تقریباً مرگبارش به درون یک شکاف زمانی که نتوانسته بود آن را زیر برف تشخیص دهد، توضیح داده است.
“من همراه با برفهای دور و برم، به درون آن افتادم، خوشبختانه فقط حدود ۱۰ فوت (۳ متر) پایین رفتم قبل از اینکه نیمهکور و بینفس شوم، متوجه شدم فقط با کلنگ یخم که به نحوی به عرض شکاف گیر کرده و دست راستم همچنان به آن بود، در وضع ناپداری نگه داشته شده بودم” او نوشت. “در زیر، پرتگاه سیاهی بسیار ناخوشایندی بود.”
مالوری نوشت تنها یک عضو از گروه “کاملاً سرحال” مانده و آنها قصد داشته اند دو روز استراحت کنند و سپس به سوی قله که انتظار میرفت شش روز طول بکشد، حرکت کنند.
مالوری و ایروین آخرین بار در ۸ ژوئن ۱۹۲۴ زنده دیده شدند. هنوز قوی و حدود ۲۷۰ متر زیر قله ۸,۸۵۰ متری اورست بودند. جسد مالوری در ارتفاع ۸,۱۳۸ متری پیدا شد.
گروهی از کوهنوردان که در سال ۲۰۰۷ سعی کردند صعود مالوری را بازسازی کنند، نتوانستند تعیین کنند آیا او و همراهش به قله رسیده بودند یا نه.
کنراد آنکر، که در صعود بازسازی شده، شرکت کرده و جسد مالوری را در سال ۱۹۹۹ پیدا کرده بود می گوید: “من همچنان باور دارم که امکان دارد آن ها به قله رسیده باشند، هر چند بسیار بعید است،”
در آخرین نامه مالوری به همسرش، او میگوید، “شمع دارد خاموش میشود و من باید نوشتن را قطع کنم.” او با این کلمات با همسرش خداحافظی میکند: “عشق بزرگ برای تو. همیشه دوستدارت، جورج.”