پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

نائومی کلاین، عید فصح برای عبور از صهیونیسم: درسی برای ما – محمود دلخواسته

نائومی کلاین  نویسنده، فعال اجتماعی و یکی از شناخته شده ترین متفکرین یهودی در جهان و مولف کتابهای بسیاری از جمله: «دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه» و «این همه چیز را عوض می کند: سرمایه داری در برابر محیط زیست» می باشد، در تظاهرات یهودیان مخالف نسل کشی فلسطینی ها به دست ارتش اسرائیل و حمایت اکثریت مردم اسرائیل و در مراسم عید فصح که جشن آزادی یهودیان از بردگی فرعون و خروج از مصر می باشد، یکی از تاریخی ترین و موثرترین سخنرانی های خود را بیان کرد.

در این سخنرانی، کلاین، با استفاده بسیار هشیارانه ای از داستان «خروج»  در جشن فصح، در حوالی خانه چاک شومر، رئیس یهودی مجلس سنای آمریکا، و در حضور یهودیان طرفدار صلح و مخالف آپارتاید، اعلام کرد که خروج یهودیان از صهیونیسم آغاز شده است.  او با استفاده از داستانهای تورات، صهیونیسم را «گوساله سامری» طلایی و بتی دیگر، که بار دیگر بسیاری از یهودیان را به انحراف برده است معرفی کرد و عنوان نمود:

« ما در مورد بت های دروغین صحبت می کنیم. درباره گرایش انسان به پرستش ناپسند و درخشان، نگاه به صغیر و مادی تا بزرگ و متعالی. آنچه من می خواهم امشب در این جشن فصح انقلابی و تاریخی در خیابان ها به شما بگویم این است که بسیاری از مردم ما، یک بار دیگر یک بت دروغین را می پرستند. این بت آنها را هیجان زده کرده است و مست آن شده اند  و هتک حرمت کرده اند.  این بت دروغین صهیونیسم نام دارد.»

کلاین ادامه داد که صهیونیسم،  بسیاری از مردم ما را عمیقا غیر اخلاقی کرده است و آنها دین یهود را به کناری گذاشته اند و اینکه ده فرمان ما می گوید مرتکب قتل مشو و ما مرتکب جنوساید (هولاکاست) فلسطینی ها می شویم.  می گوید دزدی نکن و ما سرزمین آباء و اجدادی فلسطینی ها را به قیمت کشتن و آواره کردن آنها دزدیده ایم. 

ادامه می دهد که در تورات منحوس ترین جنایت، کودک کشی است که فرعون مرتکب آن شد و موسی از آن جان بدر برد و حال این ماییم که فرعون وار، فرزندان فلسطینی ها را کشتار می کنیم: 

«از همان ابتدا، این منجر به  نوع زشتی از آزادی شد که کودکان فلسطینی را نه به عنوان مردم، بلکه به عنوان یک تهدید جمعیتی می دید – همانطور که فرعون در کتاب خروج، از جمعیت فزاینده بنی اسرائیل می ترسید و بنابراین دستور کشتن پسرانش را صادر کرد.  صهیونیسم ما را به این لحظه فاجعه کشانده است و زمان آن فرا رسیده است که آن به وضوح بگوییم که (صهیونیسم) همیشه ما را به اینجا کشانده است. (۱) و اینکه بت دروغین و گوساله طلایی صهیونیسم سبب شده است که آزادی یهودیان را از طریق کشتار کودکان فلسطینی با بمب های خوشه ای ببینیم و اینکه:

«صهیونیسم بت دروغینی است که به هر ارزش یهودی، از جمله ارزشی که ما برای پرسش‌ها قائل هستیم، خیانت کرده است.»کلاین سخن از این گفت که دین یهود، دولت قومی/ethnic state را برنمی تابد و دینی جهانی است و اینکه:

«ما به دنبال رهایی یهودیت از یک دولت قومی هستیم که می‌خواهد یهودیان همیشه بترسند، می‌خواهد فرزندان ما بترسند، می‌خواهند ما باور کنیم که جهان علیه ماست، به سوی قلعه و زیر گنبد آهنین آن می‌دویم. یا حداقل تسلیحات و کمک های مالی را حفظ کنید.»

ادامه می دهد که نتانیاهو تنها نیست و جهانی که او را خلق کرد و جهانی را که او خلق کرده است هیچ نیست جز ایدئولوژی قومیت گرا و نژاد پرست صهیونیسم. (۲)

در آخر کار خطاب به چاک شومر(های) دنیا (یعنی فرعونهای زمان) پیام می دهد:

“نمی گوییم مردم ما را رها کنید (همانگونه که فرعون به یهودیان اجازه خروج داد) بلکه می گوییم: «ما قبلاً رفته ایم. و فرزندان شما نیز آنها اکنون با ما هستند.» (۳)

درسی برای ما

نائومی کلاین یک یهودی سکولار و فمینیست محیط زیستی است. (۴) با این وجود و از آنجا که متفکر بودن کنشگری است و نه کنش پذیری و در نتیجه نه دین ستیز که ناقد دین.  چنین متفکری، به نقش عمیق دین در فرهنگ و فرهنگ سازی، چه از نوع سازنده و چه از نوع مخرب آن آگاه است. اینگونه است که او می بیند ایدئولوژی صهیونیسم که در واقع ریشه در ناسیونالیسم نژادی اروپا در قرون ۱۹ و ۲۰ و بخصوص ناسیونالیسم نژادپرست آلمانی دارد.(۵) و ایدولوژی استعماری است، چگونه یهودیت را از طریق از خود بیگانه کردن آن، به سرقت برده است. می بیند که نژادپرستی، نقاب دین بر چهره اش زده و یهودیت را به نفع خود مصادره کرده و اینگونه، این گوساله سامری، توانسته است بسیاری از یهودیان را آنگونه به انحراف بکشد که اینک قربانیان هولاکاست و جنوساید قرن بیستم، به مرتکبان هولاکاست در قرن بیست و یکم تبدیل شده اند.

از این منظر، کلاین، از موضع حق، در نقش موسی قرار گرفته است و از کوه طور پایین آمده و از دیدن گوساله سامری و پرستندگان آن خشمگین گردیده و الواح ده فرمان را بر صخره می کوبد که چه زود فریب خوردید و به پرستندگان زر و زور و تزویر تبدیل شدید. 

اینگونه، کلاین از طریق همان دینی که صهیونیستها به سرقت برده اند آنها را به چالش می کشد و اعلام می کند که خروج یهودیان از پرستش گوساله سامری صهیونیسم شروع شده است و اینگونه هم به دنیا اعلام می کند که یهودیت و صهیونیسم نه در کنارهم که در مقابل هم قرار دارند و نفی کننده یکدیگر می باشند.

این نوع نگرش و برخورد یکی از تواناترین متفکرین سکولار یهودی جهان با دین و فرهنگی که در آن زندگی جسته است، یکی از اصلی ترین دلایل طولانی شدن استبداد در بعد از انقلاب را به ما نشان می دهد و بحران ارزشی و اخلاقی ای که جامعه را در هم پیچیده است را بر ما آشکار می کند.  چرا که رژیم ولایت فقیه، همچون همان گوساله سامری صهیونیسم است که اسلام و گفتمانی که بر مهر و دوستی و آزادی و یاری و استقلال بود و سبب ساز انقلاب شد و گل را بر گلوله پیروز کرد و نوع جدید انقلاب خشونت زدا را به جهان ارائه کرد تا اروپای شرقی خود را از زیر سلطه استالینیسم بیرون بکشد را به نفع خود مصادره کرد و اینگونه، گوساله سامری خشونت و جنایت و فساد را جانشین خداوندی کرد که از بخشندگی و مهر شروع می کند و در عرفان ایرانی، مظهر عشق و دوستی می شود.

اما برخلاف نائومی کلاین، بسیاری از مخالفان هموطن در داخل و بخصوص در خارج کشور، فاقد حداقل درایت سیاسی و اخلاقی کلاین می باشند.  کلاین صهیونیسم را در برابر دین یهود قرار می دهد و اینها، ولایت فقیه مطلقه را عین اسلام توصیف می کنند.  اینگونه، آنها نیز با استبداد مذهبی همدست و هم زبان شده و گوساله سامری ولایت مطلقه فقیه را  اسلام اصیل توصیف می کنند.  بر خلاف نائومی کلاین که در پی آزاد کردن دین یهود از صهیونیسم است ، اینها بر این طبل می کوبند که تا اسلام از ایران رخت نبندد، ایران آزاد نخواهد شد. اینگونه، به علت اوج درایت در اندیشیدن و شم سیاسی افسانه ای، به یاری استبداد حاکم می شتابند.  در نتیجه، استبداد مذهبی به دینداران جامعه هشدار می دهد که اگر ما برویم، اسلام هم با ما خواهد رفت و اینها هم با شور و هیجان مهر تایید خود را بر آن می کوبند.  اینگونه، بخش دیندار رژیم، از وحشت به رژیمی می چسبد که بسیاریشان آن را برنمی تابند، ولی از آنجا که خود را زندانی “انتخاب” بین بد و بدتر دیده، به ناچار خود را به «بد» قانع می کنند و اینگونه عمر استبداد طولانی تر می شود.

در واقع مشکل اساسی جامعه سیاسی ایران این است که برعکس جنبش سراسری دانشجویان در آمریکا و به گونه ای روز افزون در اروپا، که غولهای اندیشه و رهبران فکری جهانی همچون، نائومی کلاین و واریس واروفاکیس، مایکل هادسن را دارند که بر دوش بزرگانی چون مارتین لوتر کینگ، ادوارد سعید و نوآم چامسکی ایستاده اند و برنامه های گسترده سیاسی- اقتصادی و فرهنگی می باشند،  در وطن،  ما شاهد خلاء عظیم و تراژیک صاحبان اندیشه و نقد و برنامه هستیم و صحرای برهوت اندیشه سازان. اینگونه است که قدرتهای غربی به خود اجازه دادند تا برای مثال، با جلو انداختن یک مشت فرصت طلب و هنرپیشه و فوتبالیست دخیل به قدرت های خارجی بسته  و تماما خالی از حداقل اندیشه و تجربه و علم مورد نیاز، جنبش انقلابی مهسا را در یکی از غنی ترین ترین تمدنهای بشری به سرقت ببرند و اینگونه به آن سکته ای وارد کنند. آن انگشت شماری هم که دارای اندیشه و برنامه بودند و محل عمل خود را در میان جامعه ملی و نه در دامان قدرتهای انیرانی قرار داده بودند، به همین جرم، چنان سانسور شدند تا کسی صدای آنها را نشنود و جامعه نداند که کسانی هستند که هدف از مبارزه را نه قدرت، که آزادی و حقوق می دانند و بازگرداندن حق حاکمیت از شاه و شیخ به مردم. (۶)

آخر اینکه، به این فرصت طلبان و کوتوله های سیاسی و خرمهره هایی که جای لعل را گرفته اند امیدی نیست ولی امید به نسل جوان است.  آن نسل جوانی که اهل اندیشه است و اهل مطالعه و اهل نقد.  نسل جوانی که استعداد رهبری را در خود جستجو می کند و انسانها را بودنهایی حقوند که حقوق ذاتی آنها می باشد می فهمد. جوانهایی که اهل نقد و پرسش و بحث و گفتگویند و اهل بردباری و اغماض و سعه صدر.  جوانهایی که در مبارزه کردن، بازاری فکر نمی کنند و اهل چرتکه انداختن نیستند. این چنین جوانانی، امید ایران می باشند. جوانانی که با تاریخ وطن و بخصوص با تاریخ معاصر از نزدیک آشنا می باشند و از تجربه نسلهای قبلی می آموزند و می دانند که آینده، در درک و شناخت و درس گرفتن از گذشته و از طریق عمل و اندیشه آنهاست که واقعیت می یابد. این جوانان هستند که توانا به به ثمر رساندن جنبشهای ۱۳۰ ساله ایرانیان برای استقرار جمهوری شهروندان ایران می باشند. کوشش کنیم تا چنین جوانانی شویم.

(۱)
http://itgooya.ir/?p=1131&unapproved=2&moderation-hash=6cd149259d1357e850d2a33e2961fb96#comment-2

(۲)

https://www.theguardian.com/commentisfree/2024/apr/24/zionism-seder-protest-new-york-gaza-israel

(۳)

(۴)

https://cruxnow.com/church/2015/07/pope-francis-expands-climate-team-with-addition-of-naomi-klein-secular-jewish-feminist

(۵)

https://www.jstor.org/stable/10.2979/jewisocistud.16.3.85

(۶)

https://enghelabe-eslami.de/wp-content/uploads/2024/02/%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87.pdf

https://akhbar-rooz.com/?p=239812 لينک کوتاه

4.4 8 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فیروز روشنگرانی
فیروز روشنگرانی
6 روز قبل

بخش اول مقاله روشنگرانه است و گزارش آن به زبان فارسی ارزنده و قابل ستایش. کار تطبیقی شما در موضعگیری او برای یهودیان آمریکایی با وضعیت در جمهوری اسلامی مطلب مستقلی است که پر از اشتباه است.
اینکه اسلام “راستین” همان اسلام ” ولایت فقیهی” نیست , سخنگویان بسیاری در میان نو اندیشان دینی, روحانیت سنتی و روشنفکران متعددی داشته و دارد (سروش, کدیور, بازرگان, وسمقی, برخی روحانیون و سیاسیون در زندان رژیم, تاجزاده, مهندس موسوی). بخی جریانات سیاسی هم این دیدگاه را نمایندگی می کنند (نهضت آزادی, جریان ملی مذهبی, و در آن سوی طیف سازمان مجادهین خلق). اینکه فرض بگیرید چنین موضگیری هایی درست یا غلط وجود ندارد و به روشنفکران بتازید که انگار شعور ندارند و ما باید دوباره از نو و تجربه های جوانی بیاموزیم (که متاسفانه مثلا برای جلب جوان ها مد هم شده است) درست نیست. جنبش زن زندگی نشان داد که اتفاقا خواست جوانترها در این زمینه از روشنفکرانی که شما مورد عتاب قرار می دهید رادیکال تر است. بپذیریم جنبش متکثر است.

محمود دلخواسته
محمود دلخواسته
10 روز قبل

سلام هموطن عزیزآقای شریفی،

شاید منظورم را خوب توضیح نداده ام. البته هوادار نظامی لائیسیته و در نتیجه جدایی دین از دولت و بیطرفی دولت نسبت به تمامی باورها و نداشتن دین رسمی می باشم. ولی موضوع بحث اینجانب در اینجا چیز دیگری است و کوشش داریم که برای طرفداران استبداد جمهوری اسلامی توضیح دهم که اصل ولایت مطلقه فقیه، جعلی است که خمینی در اسلام کرد. همانگونه که صهیونیسم جعلی است در یهودیت.

بله کاملا موافق هستم که روحانیت! ( عجب اسم بی مسمابی) بعد از قرنها امتحان خود را داد و ثابت کرد که مادیت و خشونت محض است. این یکی از عظیمترین دستاوردهای انقلاب بهمن است.
در کل روش عمل را نقد می دانم، از جمله به این دلیل که تنها از طریق نقد است که می توان با باورمند وارد گفتگو شد و نه نفی که سبب می شود دیوارهای هر چه بلند تر کشیده شود.

F Sharifi
F Sharifi
11 روز قبل

خانم کلاین یک منتقد و مبارز واقعی است، ولی من با نتیجه گیری نویسنده مقاله اصلا موافق نیستم و ان را برگشت به عقب میدانم !
نسل جوان ایران تحت حکومت ناب محمدی به طور واقعی تجربه زیست در یک تئوکراسی رادیده و تحت شرایط واقعی و عینی خود به این نتیجه مهم رسیده که باید ازمذهب گذار کرد وبه یک حاکمیت لائیک یا سکولار و دموکراتیک رسید.
حتا حکومتی مشابه لاییسیته جمهوری فرانسه که بسیار متفاوت با سکولاریسم امریکایی است!

بر خلاف نتیجه گیری نویسنده، عبور از مذهب نه تنها کمکی به طولانی شدن حکومت جهل و جنایت اسلامی نمیکند بلکه از دیدگاه من کاملا برعکس است !

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x