شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

به مناسبت  بزرگداشت ستم کش نویسنده و شاعر بکتاش آبتین – بهروز اسدی

بکتاش متولد ۱۳۵۳ بود. اگر مانده بود باید پنجاه سالگی ایش را۹ جشن می گرفتیم چرا میگویم اگر مانده بود؟ او که با آثار وتولیداتش و با شعر و زبان سرخش و فیلم هایش برایمان مانده است به هنگامی که مرگ فروشان طناب بر گردن محمد مختاری انداختند و در بیابان های جاده ی ورامین پشت کارخانه ی سیمان محمد را بهقتل رساندند او در سروده ای
نوشت:
برگ تو
افتادن پاییز از درخت بود
دستی که گلوی تو را در خیابان گم کرد
تو را جاودان کرد
و تنها چیزی که در تو باطل شد
شناسنامه
و کوپن برنج در جیب هایت بود
——-
کارد به دستان و مرگ سرشتان حکومت اسالمی پس از یک دوره طولانی در دوران کرونا جان جوان بکتاش آبتین شاعر، فیلمساز و زندانی سیاسی را به تاریخ هجدهم دی، ۱۴۰۰ از وی ربودند. قطع دارو و درمان یعنی اجرای حکم معوقه ی مرگ. معنای این رفتار جمهوری اسلامی، تنها مرگ یک تن نبود، آبتین به عنوان عضوی از کانون نویسندگان ایران در آن شرایط به نماد اهل قلم تبدیل شده بود که حکومت از دیر باز آنان را دشمنان خود در یک »جنگ نرم« می دانست! اما این نه مرگ از نوع نرم که مرگی سخت دشوار بود. ذره ذره آب کردن و زجرکشکردن. همان زمان اما تصویری از او در
بیمارستان زندان با پابند و زنجیر شدن دست و پاهایش بر تخت نماد رحمانیت اسلام  سیاسی حاکم بر سرزمینمان شد. آبتین که تخته بند شده بود با پاهای در زنجیر روی تخت کتاب میخواند. چه می خواند در زنجیر؟ ترانه ای برای ستاره؟  یک دهان آواز برای قناری؟ پاهایش را به زنجیر کشید ند دهانش را بستند! چشمان روشن آبتین هرگز کورباش حکومت
جهل نشد. او حرمت دار حریم واژه و کلمه ماند. قفس فروشان اسلامی هوای تنفسی ی آبتین را دزدیدند تا مرگ تقسیم کنند!

اما آبتین با آرامش و سکوت خود عصیان کرد. بیمارستان را تا کرد و چون ملافه های سفید بر سر میهن زخمیمان کشید. در جوهر خودکارش راستی خانه کرده بود! و چه قدر شبیه هم هستند دیکتاتورها در مخالف کشی و انسان ستیزی.از بکتاش تا ناوالنی از اوین تا سیبری و گولاک  فاصله ایی است به وسعت  خون. فیلم »جنایت عمدی« ساخته ی   فیلمساز شجاع و از اهالی قبیله ی قلم و شرف محمد رسول اف را باید به مثابه سندی  از جنایت  تماشا کرد.. رسول‌اف که به شلاق و حبس محکوم شده. تنها سلاحش  دوربین و قلمی است که در نبرد با تباهی در اختیار دارد. فریم های نکبت را کنار هم می چیند تا در تاریک خانه ی اسلامی شیطان را ظاهر و از وجودش خبردارمان کند. رسول اف و هنرمندان متعهد بهای »نه« گفتن به نکبت قدرت را می پردازند. آبتین با جانش و رسول‌اف با نه گفتن! که »نه« گفتن در
حکومتی شبیه ساز بدون پرداخت بها ناممکن است.

حکومت اسلامی نخست شبیه می کند سپس رذالت را عادی کرده و به شغل بدل می کند. رسول اف نمیخواهد شبیه زباله هایی چون شریفی نیا و ده نمکی و حاتمی کیا و شماری دیگر باشد. در بخشی از مستند »جنایت عمدی« ،ناصر زرافشان میگوید: از لحظه اول قاضی مقیسه شمشیر را علیه ما از رو بسته بود ایشان صراحتا گفت اگر به من بود همه ی شما را میکشتم. چرا که حتا تنفس هوای این کشور برای شما حرام است و شلاق و حبس بهای شریف و پاک زیستن است.

دوستان عزیز بیایید روشن فکریی متعهد و دوستانمان در ایران و بی شمار اهالی ی قبیله ای شرف را تنها نگذاریم. آن ها در زیر شدیدترین فشارهای امنیتی در پاس داشت  حرمت و کرامت انسانی، حرمت اقلیت بودنشان حفظ کرده اند. بیایید به قدر ارتفاع حنجره مان بیداد را فریاد زنیم. تا به آن ها گفته باشیم در کنارشان هستیم

زن زندگی آزادی
بهروز اسدی فعال حقوق  بشر و فعال سیاسی

https://akhbar-rooz.com/?p=241359 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x