شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

نامه‌ سعید ماسوری از درد و رنج های زندانیان سیاسی ایران

سعید ماسوری، زندانی سیاسی، نامه‌ای در واکنش به اجرای حکم اعدام خسرو بشارت منتشر کرد. وی در این نامه به شرح ظلم‌هایی اشاره دارد که زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان در ایران تجربه می‌کنند.

متن نامه سعید ماسوری به این شرح است:

“چهره‌های مسیح مانندی را تجسم میکنم که همه با صلیب‌هایشان بر دوش از تپه “جلجتا” بالا میروند که نه سنگینی صلیب را بر دوش و نه فرورفتن سنگریزه و خار و تیغ را در پاهایشان احساس میکنند…!!

آنقدر که فاجعه هولناک است…!

انگار صدای قطع شدن نخاع را در شکستن کمر خودم، خفگی او را در تنگی نفس خودم و لرزشهایش بر طناب دار را در همه تن و جانم و انبوه اضطراب و دلهره و سوزش جگر عزیزانش را در سوزش جگر خودم…داغ و سوزنده احساس میکنم!

چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

ساعت ۵ بعداز ظهر است؛ فکر میکردم امروز به خیر گذشت و تا سحرگاهی دیگر او زنده است…که خبر اعدامها رسید …عاقبت خسرو را هم اعدام کردند…ای لعنت و نفرین بر آنها و هر آنچه که میپرستند…!!

هرچقدر میخواهم احساساتم را در  قالب واژگانی در خور و در چارچوب انسانی و به اصطلاح حقوق بشری بیان کنم نمیتوانم و واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی بوده و قادر باشد این همه جنایت و شقاوت را توصیف کند. پیشتر زندان قزلحصار را “قزل اخدود” توصیف کرده بودم ولی شاید بهتر است زندانها را به مرداب‌هایی تشبیه کنم با تمساح‌هایی گرسنه و خونخوار که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند ،در مرداب زندان بدنهای آنها را تکه پاره کرده و دندانهای شقاوت و سبوعیتشان را در قلب و مغز و چشمان  آنها فرو میکنند و لابد آراواره‌های خونین‌شان را به نشانه پیروزی و اقتدار می‌لیسند تا همه‌ ما و مردممان را در آن مرداب وحشت و جنایت فرو کنند…این “۱۴روز” طناب دار را ،تنها بر گردن او نیانداخته‌بودند بلکه ما (که در واحد دیگر زندان قزلحصارهستیم)و همه عزیزان او ،را هم این ۱۴ روز آویخته بر طناب دار نگه داشته بودند! وتنها در اعدام خسرو چنین نکرده بودند بلکه همه روزه و انبوه “۱۴روزهای”دیگر را در اعدام‌های دیگر مثل اعدام فرهاد، ایوب، آسو، قبادلو، قاسم، انور و ….چنین کردند…!! اینها قصه نیستند، کابوسهایی است که زندگی میکنیم …و این “تمساحهای عمامه به سر” برای همه مردم ایران  تدارک دیده‌اند…به همین خاطر این عزیزانمان را نه با هم و در یک روز که تک به تک با فاصله روز ها و “۱۴روزها” تیغ بر گلو و طناب بر گردن نگه میدارند تا تاثیر رعب و هراس جنایتشان بیشتر و بیشتر باشد.!!

کدام حیوان خونخوار و درنده‌ای با قربانی خود چنین میکند؟ اگر هدف هراس و ارعاب همگانی نیست؟!!

پیش از انقلاب و در دهه شصت شنیده بودیم که محکومان را زیر شکنجه میبرند و محکومان دیگر را پشت درب اتاق شکنجه به انتظار نگه میداشتند تا ناله‌ها و فریادهای او را بشنوند و هم زمان همه را شکنجه و مرعوب سازند…!! ولی این جانیان فراتر رفته و نه فقط با زندانیان که با همه مردم چنین میکنند و طناب دار را برگردن کل خانواده محکوم سیاسی و همه مردم نگه میدارند!!این تفاوت‌‌ِ اشقی‌ترین اشقیایی است که امروزه در حاکمیت ایران هستند بایک جنایتکار معمولی.. که محکوم به اعدام و خانواده اش را به جایی میرساند تا مرگی سریعتر را از خدا طلب کند.!

فَقُبحاً لَهُم وَ تَرحا (رویشان زشت و دلشان پراندوه باد)

https://akhbar-rooz.com/?p=241721 لينک کوتاه

5 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x