شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

جبهه پایداری در سراشیب مهار – مهرزاد وطن آبادی

آیا قرار بر این است، که جهان (به شمول ایران ما) و هرچه در اوست ماندگارباشند وبی تغییر؛ یا برخی تغییرات مثلاً در جامعه ایران با وجود موانع سیستمی امکان پذیرهست؟

 به گمان من، اگر فارغ از تعصبات سیاسی حزبی در پی پاسخ به این پرسش ها باشیم، می توان امیدوار بود که ضمن غبارزدایی از بینش شاید همیشگی ما، در شرایطی همچون پیشامد یک انتخابات غیرمنتظر، وقوع رویدادهایی را پیش بینی کرد، رویدادهایی که حتا اگر فعلا از دیده ما دور مانده است و شاید بتوان راه به پستوی سیاست حاکمیت و نیز برخوردهای اجتماعی ببرد.

در وحله اول چاره ای چیست جز اینکه به اخبار رسمی حاکمیت اکتفا کرد؛ اما پس از آن باید در پی آن برامد که بر بستر رویدادهای جاری احتمالات را صحیح تر ارزیابی و تحلیل نمود.محتمل است که در پذیرش امکان تغییرات در جامعه تحت هر شرایط هم نظر بوده، اما در میزان و گستره تغییر با یکدیگر زاویه داشته باشیم. این همسویی علیرغم وجود آن زاویه ها می تواند، ما را در درک مشترک از شرایط یاری رساند تا روند تغییرات هیچیک از ما را غافلگیر نکند!‌ چنانکه بارها وقوع رویدادهایی، چه از وجه سلبی و چه ایجابی غافلگیرمان کرده اند. در فرصت حاضراین قلم برآن است، فارغ از پیش فرض های عمومی و با پرهیز از ارزیابی های احساسی و آرمانی، رویدادهای اخیرجامعه ایران را نظاره کند، بلکه بتواند به ارزیابی عمیق تری از احتمالات ممکن برسد  و از بطن آنها تحلیل متاثر از واقعیت را استخراج کند.تا ۸ تیر ماه روز انتخابات، زمان زیادی باقی نمانده است، در این فرصت نسبتاً کم باید تعیین تکلیف کرد، که در مقابل تکانه های سیاسی که در راه است ، در کدام سمت بایستیم؟

بنابراین باید عزم جزم نمود، تا در وقوع رویداد به سهم خود نقش سازنده داشته باشیم. همیشه اینطور است که تبلیغات کارزار انتخابات های ریاست جمهوری سایه روشن هایی را در برابر دیدگان ما قرار می دهد، که باید آنها را تفکیک کرد. تبلیغات انتخاباتی کنونی نیز نشانه های آشکاری از چالش گرایش تندروهای افراطی مجتمع در جبهه پایداری با اصولگرایان سنتی، با گرایشات معتدل بازمانده از جناح اصلاح طلب و اعتدالگرا و نیز اصلاح طلبان رادیکال را می شود دید. ولی تشخیص این که در این زورآزمائی ها، بویژه  میان گرایشات تندروهای اصولگرایان و بازماندگان گرایشات معتدل اصلاح طلب، برنده یا بازنده کدامست، قطعاً  دشوار بوده، ولی غیرممکن نیست. 

خلاصه می کنم، کارزار تبلیغاتی حاضر بیانگر تکانه های قوی در زیر پوست حاکمیتی است، که دیگر سیاست یکسان سازی حاکمیت را در خدمت تداوم بقا قدرت ندانسته و مترصد فرصتی بوده، تا درصدد تعیین تکلیف با افراطیون مایل به یکسان سازی حاکمیت برآید، کشته شدن رئیس جمهور در سانحه هوائی فرصتی شد، تا قدرت پنهان از آن استفاده کند، سپس تغییرات در خدمت بقا خود و تا حدودی در جهت رضایت مردم  را اجرائی کند.

نمی شود غفلت نمود، که نسیم پیش رو نشانه هایی دارد، که حاکمیت بعد از حذف و کنارگذاشتن گرایش افراطیون اصلاح طلب، اینک تشخیص داده است، نوبت حذف افراطیون اصولگرا نیز فرا رسیده، که نقطه آغاز آن در چیدن نوک جبهه پایداری مشاهده می شود، و این روزها در فضا سازی افشاگرانه برعلیه کاندیداهای شاخص جبهه پایداری تجلی بارزی یافته است. نمونه هایی از این افشاگری را در برابر شما می نهم. اخیرا ویدیوئی از مجتبی ذوالنوری از اعضای قدیمی جبهه پایداری  در شبکه اجتماعی اشتراک گذاشته می شود، که به نقل از قاسم سلیمانی می گوید: « اگر سعید جلیلی رئیس جمهور شود. من از سپاه قدس استعفا خواهم کرد. چون کارقفل میشه با وجود ایشون ».                                                                 

در آن سالها اگرچه سعید جلیلی نتوانست، به پاستور راه یابد، ولی در افواه عمومی عنوان می شد، او دولت در  سایه است، با این وجود ماه عسل جبهه پایداری با عروس قدرت چندان طول نکشید و لرزه هایی در ستون فقرات آن دیده شد که امروز می توان تحلیل نمود، شاهد دیگری را در جهت اثبات لرزانتر شدن پایه های جبهه پایداری،‌در رد شکایت عضو دفتر سعید جلیلی { بخوانید خود سعید جلیلی } توسط دستگاه قضایی می توان مشاهد کرد.

همینطور در اخبار چند روز اخیر شاهد عدم راهیابی حمید رسایی به هئیت رئیسه مجلس سیزدهم شدیم، که لیدر سرشناس جبهه پایداری است ولی در انتخابات هیات رئیسه از ۲۷۰ رای  نمایندگان فقط توانست رای ۳۵ نماینده همجنس را با خود همراه کند. در خبر دیگری آمده است که: « شکایت عضو دفتر سعید جلیلی از رحمت‌اله بیگدلی توسط دستگاه قضایی مردود اعلام شد». در واقع در مدت زمانی کوتاه فواره قدرت یابی جبهه پایداری فرو افتاد و در خرداد ۱۴۰۲ با وضعیتی برخلاف تمنیات سیاسی خود مواجه شد. اینکه چرا جبهه پایداری به عنوان رکنی از سیاست یکسان سازی نتوانست ره به جایی ببرد و اینکه فارغ از ناتوانی جبهه پایداری در حل مشکلات عدیده جامعه، کدام اراده سیاسی درون حاکمیتی یکه تازی و افراطی گرایی این جبهه را برنتابیده و در یک یارگیری جدید، عزم آن دارد تا افراطی گری آنها را به زیر یوغ بکشد، می توان به رویدادها و شواهد آینده دقت کرد.

فراموش نکرده اید، که تشکل های مسالمت جو جریان چپ زمانی فریاد برمی آوردند که حجتیه در قامت جبهه پایداری برعلیه منافع مردم برخاسته است، ولی متاسفانه بیش از صدور چند اطلاعیه برعلیه جبهه مزبور کاری انجام ندادند یا به هر دلیل منفعل شدند.

اما اینک که ستاره اقبال جبهه پایداری رو به افول نموده است، چپ های مسالمت جو بایستی هرچه سریعتر به این افول کمک کنند. آنها باید تلاش کنند تا دریابند میان انتخابات مجلس دوازدهم و ریاست‌جمهوری چهاردهم چه تفاوت معناداری در شُرُف روی دادن است. لازمه رسیدن به این نگاه دقیق جز این نیست که: باید قبل و پیش از هر ورود مجددی به صحنه سیاسی، تحرک و بازنگری تازه ای در درون خود بوجود آورند و به نظر من باید از طریق مشارکت در انتخابات، نسبت به حذف تندروهای اصولگرا نقش تاریخی خود را ایفا کند.

 در این راستا ضرورت دارد، تشکل های جریان چپ مسالمت جو، از کمند خصلت زیانبار و اشتباه فاحش  «خود مردم انگاری» رها شوند؛ یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که تاکنون توسط تحلیلگران این بخش از جریان چپ رخ داده است.

این اشتباهات همواره باعث شده است که متوجه فاصله تصورات، تفکرات و دیدگاههای خود با بخش اعظمی از جامعه نشوند و به مرور به این باور برسند، که بیشتر مردم در راستای آنها فکر می کنند و تصمیم می گیرند. تحلیل گران چپ باید به جایی برسند، تا بتوانند تحلیلی ارائه کنند که حتی اگر با باورهای شخصی آنها در تضاد باشد، اما با واقعیت موجود بیشترین همراهی را داشته باشد، تا به هدف و مقصدی که نیاز جامعه است برسند.

مهرزاد وطن آبادی

https://akhbar-rooz.com/?p=243351 لينک کوتاه

2.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسن صباح
حسن صباح
1 ماه قبل

نمیشه از حجتیه و پایداری و یکی دانستن آنها نوشت بدون اینکه اهداف ومیزان تاثیر آنها در حاکمیت توسط تحلیلگر روشن شود.اینها کیستند واز انقلاب تا به حال چه تغییراتی کرده اند و آیا هردو یکی هستندیا خیر.بیجهت دست به قلم نبرید و اذهان مردم را منحرف نکنید شبیه این نیروها در روسیه هم هست برید ببینید دوگین کیست و چه ادعاهای تمدنی دارد و روابط او با کشورهای ضد غربی چگونه است و چه تاثیری بر روابط روسیه با کشورهای ضد غربی دارد و چطور همراه با حزب کمونیست روسیه مواضع ضد غربی و حتی جنگ اوکراین را پیش میبرند.همین نمونه در ایران البته با فرهنگ و ادعای تمدنی بومی موجود است که بخشی از آنها قدیما با حزب بقایی نردعشق میباختند و با فروپاشی شوروی در مواضع ضد روسی احتمالا موقتا تجدید نظر کرده اند شناخت روشنی از نیروهای داخل حاکمیت ندارید شما نزدیک انتخابات احساس تحلیلگری بهتون دست داده ازقبل باید شناخت میداشتید که حالا دستپاچه نشوید ضمنا میشه گفت که حکمرانی در ایران از سختترین حکمرانیها در تاریخ بشراست

توجه!
توجه!
1 ماه قبل

“لازمه رسیدن به این نگاه دقیق جز این نیست که: باید قبل و پیش از هر ورود مجددی به صحنه سیاسی، تحرک و بازنگری تازه ای در درون خود بوجود آورند و به نظر من باید از طریق مشارکت در انتخابات، نسبت به حذف تندروهای اصولگرا نقش تاریخی خود را ایفا کند.”
رفیق محترم صحنه گردانی انتخابات در دست حجتیه است و شرکت چپ در این نمایش فقط موجب از دست دادن وجهه اش میباشد چون نظارت بر انتخابات در دست همین جبهه است!

مریم
مریم
1 ماه قبل

نگاه کلی شما بسیار درست و منطقی است. امیدوارم سیاست ورزان بویژه در داخل کشور بهترین راه را نشان بدهند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x