ویروس کرونا که در ابتدا مشکلی در “آنجا” در شهری در چین انگاشته می شد، حالا به همه جا سرک کشیده و خبر اول همه روزنامهها و رسانهها شده و حتی از این هم فراتر رفته و تنها خبر در همه دنیا شده است. دنیایی که با کاربرد اینترنت به دهکدهای کوچک تبدیل شده و امپریالیسم آن را به بازاری یکپارچه بدل ساخته است. ویروس کرونا در این کره خاکی به جولان پرداخته و جان آدمیان و گردش روزگار را تباه ساخته و گویا به آسانی و به این زودیها نیز دست بردار نیست.
ابتدا از جهانی شدنش بگویم. دیر سالی بود که دنیا مشکلی در این ابعاد و واقعا جهانی نداشت. از پایان جنگ دوم جهانی به این سو موضوعی که اینطور عالم گیر باشد و همه کشورها و ملت ها را درگیر کند به چشم نمیآمد. همان جنگهای جهانی اول و دوم نیز اگرچه نام جهانی داشتند هرگز به این صورت نبود که واقعا همه “دنیا” را شامل می شدند. تازه در آن موقع نه این همه رسانههای عمومی وجود داشت و نه رسانه ها وسعتی عالمگیر داشتند.
این ویروس اما سر جهانی شدن دارد و گویا استثنایی نمی شناسد. اگر همه جا را آلوده نکرده به این معنا نیست که آنجا مصون است. اگر خودش نیست نگرانی اش حی و حاضر است و وحشت رسیدنش هست. تاکید من دراین بخش از این مطلب بر همین ویژگی همه جایی بودن آن است. جهانی بودن مشکل معنای دیگرش عمومی بودن مشکل برای همه بشریت است. این قاره و آن قاره ای نیست یا جهان اول و سوم ندارد مسئلهای انسانی است و راه حلی فراگیر میطلبد. نوع انسان با مشکلی انسانی مواجه است. مشکل جهانی و موضوع فراگیر را تنها زمانی میتوان شناخت که با نگاهی همه جانبه و فراسوی مشکلات مرتبط با بخشی از دنیا یا گروهی از انسانها به آن نگاه کنیم. باید به دنبال آن ضعف یا کمبود یا هرچه که نام آن را می گذاریم باشیم که عمومیت تام و تمام دارد. مشکل این قاره و یا آن منطقه نباشد. به رنگ پوست به قدرت مالی به نوع حکومت و به اینجا یا آنجا ارتباط نداشته باشد.
۱. مصرف کالاها و خدمات
چه ویژگی ها و چه چیزهایی هستند که در این دنیای خاکی ما در همه جا ساری و جاری هستند. پاسخ این سئوال چندان پیچیده نیست. ایدئولوژی ها تعدد دارند، نژادها متنوع هستند، زبان ها بی شمارند، رنگ پوست ها تفاوت میکنند، قد و بالای انسان ها یکسان نیست، مذاهب و ایدئولوژی ها بسیارند، سیستم های حکومت از فردی ترین و دیکتاتوری ترین دولت ها تا حکومت های فدرال و دموکراتیک و حتی مبتنی بر رای مستقیم مردم تغییر می کند.
چه چیزی باقی میماند که همه در آن اشتراک دارند. تنها نکتهای که به نظر میرسد این است که همه انسان ها در هر کجا که هستند زندگی بهتر و رفاه بیشتری را طلب می کنند. این زندگی بهتر خواستن و رفاه بیشتر طلب کردن نیز به داشتن چیزهای و در اختیار داشتن خدمات بهتر تعبیر و ترجمه شده است و داشتن چیزهای بیشتر و خدمات بهتر نیز یعنی مصرف بیشتر کالاها و خدمات. رفاه را در مصرف بیشتر دیدن و خوشبختی را به داشتن چیزهای زیادتر تعبیر کردن بلای جان انسان شده است. اما مصرف بیشتر و داشتن خدمات بهتر چگونه حاصل میشود؟ زمانی که تولید باشد و تولید هم آنطور که پیش از این ها برای تامین مصرف بود نباشد بلکه برای مصرف دیگری، برای مبادله و فروختن به دیگران باشد.
از اینجا به بعد است که فاجعه شروع می شود. تولید به قصد فروش، و برای فروش بیشتر تشویق به مصرف و حتی ایجاد نیازهایی که مصرف کننده پیش از ایجاد، احساسی از لزوم آن ندارد. سرمایه با مصرف زنده است و مصرف باید به سرعت صورت گیرد و تمامی ناپذیر باشد.
۲. منابع جهان نامحدود نیست
این کرهای که ما در آن ساکنیم. این کره زمین دیگر جوابگوی این همه مصرف نیست. رو به فرسودگی گذاشته است . صدای اعتراضش را اینجا و آنجا و به اشکال گوناگون بگوش می رساند. سرمایه مجهز به تکنولوژی به جان این کره خاکی افتاده است. زمانی در اروپا دریانوردان با کمک حاکمان به جستجوی منابع تازه در این کره خاکی پرداختند. در پی سرزمینهای جدید و طلا و منابعی که گمان بر بودنش، داشتند. گمانشان نادرست نبود و دل به دریا زدنشان بی ثمر باقی نماند. گرچه فجایع بسیار کردند و مردمان سرزمینهایی را که در آرامش خود به زندگی مشغول بودند از دم تیغ گذراندند و فرهنگ های آن ها را به باد دادند، گرچه بسیاری از خودشان نیز به قعر دریاها رفتند و یا در سرزمین های سرد یخ زدند ، اما در نهایت منابعی تازه به روی انسان ها گشوده شد.
اینک اما کره زمین به تمامی شناخته شده و جای بکری باقی نمانده و منابعی که بی پایان به نظر می رسید ظرف چند سده و برای نسلهای متمادی در اختیار انسان بوده است. انسانی که به مصرف واداشته شده و برایش اشتهایی سیری ناپذیر در نظر دارند. این کره خاکی دیگر تحمل برداشت هایی این طور بی پروا و بی ملاحظه را ندارد. همه منابعش و تمام امکاناتش مدت هاست که زیرنظر بوده و به کار گرفته شده. تعداد آدم هایش زیاد شده و میل به استفاده از منابع هم دو چندان شده است. این موضوع را کشیش مالتوس مدت ها پیش مطرح کرده بود و حرف تازهای نیست. گیرم که او نه ابداعات و امکانات کنونی را میتوانست حدس بزند و نه این اشتهای تمام نشدنی را. او دیده بود که تعداد آدم ها بیشتر از امکانات افزایش می یابد و از این رو جنگ ها و قحطی ها را وزنه تعادلی تلقی می کرد.
راههای زیادی پیش روی انسان نیست. یا به وضع موجود و روال بیرحمانه استفاده از طبیعت ادامه دهد و در مقابل نیز شاهد فجایع و اتفاقات نادری از این یا آن دست باشد. یا مصرف را متعادل سازد و کاهش دهد تا امکان و فرصت تجدید قوا برای بازساخت منابع و امکانات تجدید شونده فراهم شود. و یا این که سرزمینهای تازه و منابع تازه بیابد، سرزمینهایی که لابد نزدیکترین آنها در همین منظومه شمسی است.
از این سه امکان فعلا وجه غالب همان تداوم وضع موجود است. صاحبان سرمایه و حکومت ها به همان راه معمول و مصیبت بار استفاده بیملاحظه از منابع موجود ادامه میدهند. توجهی به عواقب آن ندارند و توصیههای دانشمندان را اوهام و خیالات میدانند. گروهی راه سادهتر و عملی تر مصرف متعادل را پیشنهاد می کنند و در پی تحقق آن هستند، گرچه تغییر عادات مصرفی انسان ها امر سادهای نیست. و بالاخره معدود کسانی هم در صدد عملی ساختن راه آخر هستند . چون آن میلیاردر امریکایی که در پی کشف کرات تازه و استفاده از منابع آن بر آمده است.
۳. در این دنیایی که اندازهاش برای مصرف اهالیاش کافی نیست. در این دنیایی که قدرت اصلی در همه گوشههایش به دست صاحبان سرمایه افتاده و آن ها نیز بقای خود را بر افزایش مصرف می بینند. در این دنیایی که ارتباطات چنان سریع و در دسترس شده که انگور شیلیایی از نیمکره جنوبی به مصرف کنندگانی در امریکای شمالی و اروپا و دیگر جاها به فاصله کوتاهی عرضه می شود. در این دنیایی که تولیدات چینی شرق تا غرب را در نوردیده. در این دنیایی که عرضه خدمات جهانی شده و تولیدات آن ها طرز فکر و علقه و نوع لباس مردم سراسر دنیا را تعیین می کنند. در این دنیایی که قدرت های جهانی در همه قارهها حضور دارند و اعمال قدرت می کنند و بتازگی نیز قدرت های کوچکتر را به صرافت قدرت نمایی انداخته اند.
در این دنیا چگونه می توان انتظار داشت که ویروسی یا بیماری در محل اولیه خود باقی بماند و دامن من و شما و میلیون ها ساکن این کره کوچک شده را نگیرد. ویروس کرونا نتیجه مصرف بی انتها نیست، ویروس کرونا را قدرت های امپریالیستی تولید نکردهاند، مشکل خوردن حیوانات غیراهلی توسط برخی از مردم دنیا نیست. بیماری ها می تواند از چیزهای مختلفی ناشی شوند. مشکل اینجاست که چگونه پراکنده میشوند و با چه سرعتی از این گوشه دنیا به گوشهای دیگر میروند.
این بیماری دنیا را به آخر نخواهد رساند. تلفات و خسارات جانی و مالی بسیاری به بار خواهد آورد. اما آخرالزمان آنطور که برخی تصور دارند فرا نخواهد رسید. دارو برای درمان و واکسن برای پیشگیری از آن ساخته خواهد شد و زندگی به جریان خواهد افتاد. اما این روالی که “عادی” می دانیم اگر تغییری در آن ندهیم دیگر آن طورها عادی و آسان نخواهد بود.
مجتبی طالقانی