اسفند سال ۸۸ همزمان با لغو آزمون دستیاری پزشکی به دلیل تقلبات گسترده برای تجدید دیدار با خانواده و دوستانم برای چند روزی عزم دیار کرده به مازندران رفتم و مهمان مانی دوستم شدم و با دعوت او از رضوان دوست صمیمی دیگرمان یک شب فراموش نشدنی زمستانی برایمان رقم خورد که حال و هوای بهاری داشت و صحبتهایمان مثل اکثر بحثهای آن روزهای مردم ایران، به انتخابات تلخ آن سال کشید که خود در بسیاری از صحنههای پس گرفتن رای آن حاضر بودم.
رضوان پرسید:
“میشود کاری کرد تا مردم فریب شرکت در انتخاباتهای تکراری مهندسیشده را نخورند؟!”
با تعجب پرسیدم:
-“با این وقایع و جنایتها مگر ممکن است کسی مجددا رای بدهد؟”
و حال و هوای آن روزها واقعا چنین که من فکر میکردم، بود.
مانی گفت:
-“الان برای همهمان اینطور به نظر میآید، ولی جمهوری اسلامی بالاخره راهی پیدا میکند.”
رضوان هم به تایید سر تکان داد و به تصدیق جملهای گفت.
حالا که به گذشته نگاه میکنم، میبینم آنزمان، حق با آن عزیزان جانم بود، که حتی خودم هم به بهانه باز شدن راه تنفس جامعه، خود را راضی و در تَکرار ۹۴ و انتخابات ۹۶ شرکت کردم.
هرچند تابستان همان سال آخرین قطرههای وقاحت اصلاحطلبی حکومتی با توجه به ادامهی نحوه رانتی چینش کابینه از ذهنم سرریز شد و در یادداشتی اعلام برائت کردم، اما دیگر دیر بود و هرگز مانع از آن نشد که ظریف روبروی دوربین خبرنگاران خارجی با استناد به حماسه حضور و درصد مشارکت مردم -که من هم جزئی کوچک از آن بودم- منکر کشتار و حتی اعتراًض مردم در سالهای ۹۶ و ۹۸ بشود و مردم را حامی تمام قد حکومت و همه اقدامات آن بخواند.
هفتههای اخیر که سخنان ظریف در تبلیغ برای شرکت در انتخابات به عنوان تنها راه نجات “مردم” را میشنیدم، دوباره با خودم گفتم علیرغم این همه سال تجربه بدعهدی و تکرار مکررات هنوز هم حرف دوستانم صادق است؟!
بعد باز در ذهنم با این ایده مخالفت کردم و تغییر خواستههای مردم در جنبش زن زندگی آزادی را برای خودم شاهد آوردم و…
حال اصلاحطلبان حکومتی برنده انتخاباتی معرفی شدند که طبق آمار رسمی -که شائبه ضریب خوردن آن به طور جدی مطرح است- در دور اول و دوم نهایتا مشارکتهای ۴۰ و زیر ۵۰ درصدی (۴۹/۸٪) ثبت کرده است.
آماری که با وجود حجم گستردهی تبلیغات همهجانبه برای آشتی مردم با صندوق رای تنها به افزایش حداکثر ۱۰٪ نسبت به دور اول انجامیده است و کل درصد مشارکت نهایی نیز نسبت به مشارکت ۷۲٪ سال ۹۲ و ۷۳ ٪سال ۹۶ پیام روشن و دلگرم کنندهای با خود دارد:
مهمتر از همه اینکه اینبار، هم شرکت کنندگان و هم تحریمکنندگان کمتر از همیشه تحت تاثیر جو ترس و ارعاب تبلیغاتی و با دو دو تا چهارتای خودشان تصمیم گرفتند و حتی بیش از نیمی از رای دهندگان نیز در عمل با دلی خونین، چشمانی اشکبار و اکراه، تنها برای اندکی باز شدن راه نفس، خود را راضی به حضور پای صندوقهای رای کردند، در حالیکه اکثریت غالب، با مردمی بود که اعتنایی به صندوقهای رایی که آن را موجد هیچگونه تغییری-جز بازی در زمین هسته قدرت- نمی دیدند، ننمودند.
از طرفی برنده شدن اصلاحطلبان حکومتی آنان را در فضای حقیقی بعد از تبلیغات پر سر و صدا قرار میدهد؛
مسالهای که اتفاقا میتواند فرصت مغتنمی باشد که آنچه به اصلاحطلبی حکومتی معروف است و به نظر این قلم تنها فرصتطلبی برای منافع شخصی و گروهی است بار دیگر در این فضای عمل و برخورد با واقعیت، خود را حتی بهتر از گذشته نشان دهد. چرا که هر چه در فضای رو به آینده پیشتر رویم، جریان آزاد اطلاعات حاکمیت بیشتری یافته امکان سانسور کمتر میشود..
همینها هم میتوانند باعث شوند که اصلاحطلبان حکومتی جلوههای عملی روشنتری از یگانه دلبستگی تمام نشدنیشان در داشتن سهمی بیشتر از سفره انقلاب را -که سالهاست در زد و بند با هسته قدرت آن را با سعادت و اولویتهای مردم معامله کردهاند- به منصهی ظهور بگذارند و به این ترتیب شرایط، حتی با سرعت بیشتری نسبت به ۷ سال گذشته به نفع جریان تحولخواهی مردم رقم بخورد.
جریانی که اکنون حتی به گواهی آمارهای دستکاری شده رسمی نیز اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهد.
اگر هم به هر دلیل اصلاحطلبان حکومتی، خوابنما شده، یک شبه تغییر ماهیت داده، حتی ذرهای به طور مستقل -و نه شانسی و موقتی- در مسیر منافع ملت قرار گرفتند، که چه چیز بهتر از آن میتواند باشد و مخاطبان این قلم میدانند که اولین کسی خواهم بود که از آن سخن خواهم گفت.