
ویروس کرونا، واقعیتی است که بر بستر ناکارآمدی، سهل انگاری و عدم مسئولیت پذیری مدیران، گسترش یافته است. اپیدمی که جان مردم را به مخاطره افکنده، معشیت مردم را به بحران کشیده و تبدیل به چالشی برای سیاست کنونی در جهان شده است. در شرایطی که وجود مکانهای بهداشتی و بیمارستانهای مجهز، شرط اساسی امکان قرنطینه است، فراهم نمودن امکانات بهداشتی عمومی و تعاونی باید در اولویت قرار بگیرد. معضل اصلی ادامه روند سیستم تولید و توزیع به شیوه سودمحور است. ایجاد مسکنهای خارج از چرخه سودآوری، خدمات بهداشتی و پیشگیری از بیماری، محلهای اضطراری درمانی، پرداخت کمک هزینه به شاغلین فعلا بیکارشده، تسهیل قانونی معافیت پرداخت اجاره، وام و قبض آب و برق و شارژهای ضروری میباید در دستور دولتها باشد. در مواردی، حتی خود جامعه با اقدام فراقانونی، و سازماندهی جمعی برای ایجاد جنبشهایی از جمله عدم پرداخت اجاره میتواند ابتکار عمل را به دست بگیرد. شکی نیست شیوع کرونا «وضعیتی اضطراری» در سرتاسر جهان ایجاد کرده است. بدون شک به وضعیتی مشخص، باید به شکلی فوری و ویژه پاسخ داد. تا اینجا احتمالا اختلاف نظری وجود ندارد. آنچه محل اختلاف است، نوع و ماهیت این پاسخ است. آیا جواب به بحران، ریشه ای و اجتماعی است یا نه؟ آیا این پاسخگویی در جهت برپایی یا تحکیم دولتی استثنائی است یا ایجاد کمیته های خودگردان مردمی، کدام راه حل است؟ دولتهای اقتدارگرا و غارتگر، معجون سرمایه داری و نصفه نیمه دولت رفاهی، یا تکیه بر خلاقیت و شجاعت سوسیالیستی برای جهش از نکبت، فلاکت و جهل موجود؟
حل کردن این پرسشهاست که راهها از هم جدا میشود. ویروس کرونا تنها سلامت جسمانی ما را با خطر روبرو نکرده است، بلکه بسیاری از مفروضات ذهنی ما را نیز با چالش روبرو ساخته است:
کرونا به ما نشان داد وقتی پای مسئله “بقا” به میان میآید، فرهنگ سست و متزلزل میشود. اگر با فرهنگ زندگی میکنیم چون می دانیم بقای ما تضمین است وگرنه خیلی زود رفتارهای طبیعی یا به یک معنا حیوانی ما بروز بیرونی می یابد، دیدن صحنه های دعوا بر سر ماسک یا دستمال کاغذی در وضعیتی که موقعیت ما به خطر میافتد چندان عجیب نیست. ویروس کرونا یادآوری کرد که واقعیت “زندگی روزمره” که ما آن را بدیهی ترین حقیقت ها می دانیم به آسانی می تواند مورد نابودی قرار گیرد. زندگی اجتماعی بدون فهم خصلت و جهت آن همواره امر مطلوبی نیست و چه بسا اجتماعی زیستن در جامعه طبقاتی بتواند منجر به مرگ انسان ها شود.
علم جامعه شناسی که نهادها و ساختارها و رفتارهای اجتماعی را مهمترین موضوعات مورد بررسی خود می داند اکنون با یک بحران جدی روبروست و باید به بازاندیشی در خود بپردازد و شاید بهتر باشد که زندگی اجتماعی و تعاونی در بستر طبیعت را موضوع خود بداند و نه صرف زندگی جمعی بشریِ بیگانه از خود آگاهی طبعیت انسانی که گرفتار روابط کالایی شده است. ویروس کرونا گوشزد کرد که انسان باید به اصلاح رابطه خود با طبیعت بپردازد و با اتخاذ رویکردهای تازه در این مورد از یک سو میزان وحشت طبیعت را که طی قرون متمادی در زلزله و سیل و بلایای دیگر طبیعی با آن دست به گریبان بوده، برای خود کاهش دهد واز سوی دیگر نوع مداخله خود در طبیعت را اصلاح نماید. زیرا با رعایت نکردن ملزومات زیست محیطی و مسائل بهداشت فردی به قاتل خود تبدیل میشود. کرونا ثابت کرد مساله بیماری و درمان آن مساله ای کاملا طبقاتی است و جوامع بشری باید به اصلاح نظام پزشکی و درمانی خود بپردازند. دانشمندان علوم پزشکی از جایگاه برجسته ای در تداوم زندگی جمعی بشری برخوردارند و باید جایگاه آنها در تصمیم گیری های سیاسی به رسمیت شناخته شود.
اقتصاد سرمایه داری بی کفایتی های فراوانی دارد و بسیار شکننده است. در مقابل بحرانهایی از این جنس بسیار آسیب پذیر است. نظام تولید و مصرف وابسته به حیات جمعی و فعالیت جمعی بشرند و اگر فعالیت های جمعی بشر دستخوش بحران گردد، نظام سرمایه داری با همه تاکیدات خود بر مساله فرد و آزادی های فردی با بحران جدی روبرو شده است، همانند راه اندازی جنگ جهانی اول و دوم و تحمیل خسارات فجیع انسانی و مالی و نیز اکنون در جنگ های متعدد منطقه ای و نیابتی و ساخت تسهیلات نظامی با صرف بودجه یک هزاروهشتصد میلیارد دلاری که هر ساله از هزینه معیشت مردم، آن را تدارک می بیند. یکبار دیگر کرونا، جایگاه برجسته علوم به معنای همه رشته های گوناگون آن را در حفظ توان زندگی بشر به رخ کشید. در وضعیتی که زندگی جمعی ما مختل شده است و در کنار هم بودن فیزیکی ما میتواند خطرناک باشد، عشق به همنوع است که می تواند نجات بخش ما باشد. ویروس کرونا به دست کسانی که طرفدار خصوصی کردن بهداشت و درمان بوده و هستند، نابود نمیشود، مشکل به دست آنهایی حل میشود که طرفدار سیستم درمان عمومی، با کیفیت و رایگاناند. طرفدار مشارکت مردم اند و در حل معضلات اجتماعی و از جمله ویروس کرونا، ضد جنگاند، ضد تبعیضاند، ضد غارت طبیعتاند، ضد حرص و آز سوداگران جان و مال مردم اند، و نهایتا در ضدیت با این دنیای وارونه، در تلاش اند. نظام های کنونی سرمایه داری برای نابودی کامل کره زمین، انسان ها و جانوران و محیط زیست، سلاح فراوانی انبار کرده اند اما دستگاه تنفس دهنده کافی برای شرایط کرونایی ندارند!
دستگاه تنفس برای سرمایه و سودآوریش و به این اعتبار زنده ماندن سیستم های بهره وری از کار میلیاردها انسان، بسیار مهمتر از دستگاه تنفس برای زنده ماندن مبتلایان به ویرس کشنده است. این همه سلاح و نیروها و ابزارهای پیچیده سرکوب همه برای این انبار شده اند تا آنگاه که لازم است نقش دستگاه تنفسِ نظام های ورشکسته و درمانده از اداره جوامع را ایفا کنند و ادامه حیات ارزش اضافی سرمایه را تامین کنند. البته به قیمت فقدان دستگاه های تنفس ضروری برای میلیاردها انسان در شرایطی مثل تعرض کرونا که لازمه زنده ماندن بیماران است.
پیش زمینه بحران
کووید ۱۹ در حال تبدیل شدن به سومین بحران بزرگ پس از جنگ سرد در پی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و سقوط مالی ۲۰۰۸ است. این بحران میتواند خسارات بزرگ تری را به نسبت آن دو بحران دیگر تحمیل کند که محدودیت و ورشگستگیِ شیوهی حکمرانی کنونی را نشان می دهد. اینجا تخصص اهمیت دارد. اصول مدیریت کارشناسی اهمیت دارد. جامعهی جهانی یعنی همبستگی انسانی، این بحران پاسخی روشنگرانه و علمی میطلبد، حتی اگر مورد پسند بخشی از مردم نباشد. ویروس کرونا، بیماری کووید ۱۹، شاید یکی دیگر از رخدادهایی باشد که هر قرن یک بار پیش میآید. اگر بعضی پیش بینیهای غمانگیزدر مورد اپیدمی کنونی تحقق یابد، جهان با بدترین بحران زمانهی صلح در دوران مدرن مواجه خواهد شد. متأسفانه این بحران در روزگاری رخ داده که اوضاع سیاسی تیره و تار است، شبیه آنچه در اوایل دههی ۳۰ رخ داد، زمانی که همکاریهای بینالمللی بسیار محدود بود و بسیاری از دولتها به دنبال سیاستهای ناسیونالیستی «همسایهات را فقیر کن» بودند. اهمال مقامات ووهان در اعلامِ به موقعِ ابعاد این مسئله و سرکوب کادر درمانی به معنای از دست رفتن زمان ارزشمندی بود که میشد این ویروس را مهار کرد. زمانی جامعه ی جهانی گسترش نفوذ چین در نهادهای چند جانبه را رخدادی مثبت تلقی میکرد اما اکنون حضور آنها پیامدی بغرنج برای سازمان بهداشت جهانی دارد، چنان که در انظار عمومی، پکن مدیریت این سازمان را به شدت تکریم میکند، همین موضع میتواند اعتماد عمومی به این سازمان را خدشهدار سازد.
دولت چین در سال ۱۹۸۸ قانون حفاظت از حیات وحش را تصویب کرد که بر اساس آن حیوانات، منابع تحت حاکمیتِ دولت شد و استفاده کنندگان از منابع حیات وحش را بشدت حمایت کرد. این قانون همچنین اهلی سازی و پرورش حیات وحش را تشویق میکرد. به این ترتیب یک صنعت متولد شد. کشاورزان انواع گوناگونی از حیوانات را پرورش دادند و این به معنای افزایش ویروس در مزارع بود. این حیوانات برای کسب سود راهی بازارهای تره بار شدند. همزمان با رونق قانونی پرورش حیوانات وحشی تجارت غیرقانونی آنها هم شروع شد و حیواناتِ در معرض انقراض مانند ببر، کرگدن و پانگولین به صورت قاچاق وارد چین شدند. در اوایل سال ۲۰۰۰ بود که این بازارها مملو از چنین حیواناتی بودند. در سال ۲۰۰۳ ریشه شیوع ویروس سارس به بازار تره بار در جنوب چین، باز گشت و چند ماه پس از شیوع ویروس، دولت چین ممنوعیت پرورش ۵۴ گونه حیوان وحشی را اعلام کرد. تا سال ۲۰۰۴ ارزش صنعت پرورش حیوانات وحشی تا یک صد میلیارد یوان تخمین زده شد. دولت در سال ۲۰۱۶، کشتن بعضی از گونه های در معرض انقراض مانند ببر و تانگولین را ممنوع کرد.
تا سال ۲۰۱۸ صنعت حیوانات وحشی به ۱۴۰ میلیارد یوان رشد کرد و تاکتیک هوشمندانه ای به کار گرفته شد تا بازار خودش را حفظ کند. یعنی این صنعت توانست در خدمت کشت حیوانات وحشی که با تولید محصولات نیروبخش بدنسازی، تقویت کننده ی جنسی و البته محصولات ضدبیماری های مختلف، قرار گیرد. افرادی که حیوانات وحشی می خورند ثروتمندان و قدرتمندان هستند. یک اقلیت کوچک که دولت چین حفظ منافع ان را به سلامت یک میلیارد و۴۰۰ میلیون نفر از شهروندانش ترجیح می دهد. منافع این گروه کوچک ثروتمند متنفذ که از حیوانات وحشی تغذیه می کنند منافع ملی چین را گروگان گرفته اند. خیلی زود پس از شیوع ویروس کرونا دولت چین هزاران بازار تره بار را تعطیل کرد و یک بار دیگر تجارت حیوانات وحشی را تعلیق کرد. سازمانهای متعدد دنیا از چین خواستند تا این ممنوعیت را دائمی کنند. گفته می شود دولت چین در واکنش، قانون حمایت از حیات وحش را اصلاح می کند، اما مادامی که این اصلاحات به منع کامل کشتن حیوانات وحشی منتهی نشود شیوع بیماری هایی نظیر کرونا قطعا بار دیگر رخ خواهد داد.
شیوع بیماری
چین تنها کشوری نیست که گامهای اولیه را اشتباه برداشت. دونالد ترامپ، کسی که خود تأیید کرده دچار میکروبهراسی است، به شیوع این بیماری از منظر بازار سهام و انتخاب دوبارهی خود به ریاست جمهوری مینگرد. او در کارولینای جنوبی گفت که این ویروس تحت کنترل است و هر اعتقادی به جز این، «حقهی جدید» دمکراتهاست که از دست او خلاص شوند. اما از واقعیت گریزی نیست. با انتشار ویروس و مرگومیرهای بیشتر، ترامپ ممکن است به گرایشهای اقتدارگرایانه ی خود باز گردد، همانطور که قبل از دوران ریاست جمهوری هنگام شیوع ابولا در سال ۲۰۱۵ به طور علنی خواستار وضع قوانین بسیار سفت و سخت شده بود.
دولتهای دیگر هم درگیر ماجرا هستند. ژاپن در برابر شیوع سریع این ویروس در کشتی تفریحی دایاموند پرینسس شکست خورد. کامبوج به یک کشتی دیگر، وستردام، اجازه داد که پهلو بگیرد و مسافرانش پیاده شوند و به سفر خود ادامه دهند در حالی که دستکم یک نفر از مسافران مبتلا شده بود. هفت مقام ارشد ایرانی به این ویروس مبتلا شدهاند که برخی از آنها مردهاند. ویروس اکنون در حال انتشار در سراسر خلیج فارس است که پیامدهای ژئوپولیتیک ویرانگر بالقوهای دارد. کرهی جنوبی در مواجهه با انتشار این ویروس در بین اعضای یک فرقهی مرموز ابتدا مردد ظاهر شد و سپس دست به اقداماتی جدی برای جدا کردن اعضای این فرقه و ممانعت از گسترش ویروس زد. یک بیماری همهگیر تمامعیار میتواند به رکود اقتصادی شدیدی مثل سال ۲۰۰۸ بینجامد. برخی از بزرگترین اقتصادهای جهان مستعد رکود هستند. مردم سفرهای خود را محدود میکنند. مدرسهها تعطیل و کنفرانسها لغو میشوند. میانگین صنعتی داو جونز، شاخص اقتصادی بازار آزاد که توسط وال استریت ژورنال تهیه میشود، و فهرستی از۳۰ سهام برتر در بازار بورس سهام نیویورک است، هفتهی گذشته بیش از ۱۳ درصد سقوط کرد و همچنان نیز بیثبات است. زنجیرهی توزیع و عرضه از هم گسیخته است و به سختی میتوان آن را احیا کرد. این بحران تقریباً به طور حتم تمایلات جدایی خواهانه و ضدجهانیسازی را تقویت میکند و تعمیق میبخشد. اگر شیوع این بیماری تا پاییز به طول بیانجامد، حتی اگر در تابستان نیز فروکش کرده باشد، باز این مخاطرهی اقتصادی وجود دارد که برخی از شرکتها ورشکسته و کشورهای آسیبپذیر مقروضتر شوند.
بازتاب اجتماعی پاندمی
این واقعیت که مردم در فروشگاهی به جان هم افتادهاند، فقط نوک کوه یخ نامیدی مردم در زمانه بحران را نشان میدهد. در شرایط بحرانی، خشونت ناگزیر میشود، و این ترسناک است، چرا که بازارها مثل مسکن همیشه و به شکلی نظاممند بحرانی بوده است. به جان هم افتادن مردم بازتابی از یک جامعه فردگرا و درک فرهنگیای است که فقط ثروتمندان را گستاخ میکند. فقرا به ندرت موفق میشوند همبستگیهایی ایجاد کنند که به آنها جسارت دهد تا از طرق سازماندهی رخدادهایی همچون اعتصاب در پرداخت اجاره، علیه ستمگرانشان بپا خیزند. آنها اغلب سرگرم جنگ با هم بر سر یک تکه نان اند تا بتوانند تا آخر برج دوام بیاورند.
احتکار به چه کسی صدمه میزند؟ جواب روشن است. چه موضوع مسکن باشد و چه دستمال توالت، مردمان فقیر و خانوادههای کارگری که ماهیانه گذران زندگی میکنند، بیش از همه ضربه میخورند. آنها پول ذخیره کالاهایی مثل دستکش یکبار مصرف و الکل را ندارند، چرا که به طور مداوم در تلاش برای پرداخت اجاره و کالاهای ضروری هستند که از همه بیشتر احتکار شده است. مصرف کالاهای بهداشتی و مصونیت بخش از ویروس، مردم را واداشته تا در نحوه مدیریت نیازهای بدنی و محیط زندگی بازنگری کنند، به گونهای که در دام احتکار بیشتر نیافتند، باج کلانی نپردازند، یا متوسل به خشونت نشوند. اگرچه واکنش به کمبود چنین اقلامی در مقیاس وسایل مبرم و زیر بنایی که سرمایهداری مسبب آنست کم اهمیت تر به نظر میرسد، اما میتواند دریچهای بگشاید تا شیوهها و اشکال دیگر بودن در جهان را جست و جو کنیم. این تجربههای بدیل را میتوان درتعاونی مسکن، توافق بیننسلی برای زیست و حتی اشغال فرا قانونی خانههای خالی دید.
البته یک تفاوت اساسی میان ماسک و مسکن وجود دارد. بازار دوباره از کالاهای بهداشتی شکوفا خواهد شد. این به اصطلاح ایمان به «آزاد» بودن بازار یک فانتزی مضر است. اما وضعیت مسکن، در مقابل، ماجرایی کشدار است که بسیاری را همچنان بیسرپناه خواهد کرد. این مشکل به خودی خود حل نمیشود و حکومتها یکی پس از دیگری در سراسر جهان اثبات کردند که تمایلی ندارند بازار مسکن را به شیوهای منصفانه تنظیم کنند. در برابر این ناکارامدی و نابرابری، پرسش اصلیای که میماند این است که مردم تا کجا طاقت این فلاکت را دارند؟
پنهان کاری دولت ایران
روزنامه هنگ کنگی نوشت به احتمال زیاد نخستین مورد تائیدشدهی ابتلا به ویروس کرونای جدید، شهروندی ۵۵ ساله، ساکن استان هوبی (مرکز شیوع ویروس) است، و بیماری او در ۱۷ نوامبر، ۲۶ آبان تشخیص داده شده است. نهاد دولتی «کمیسیون ملی بهداشت» چین گفته بود بیماران در فاصله ۱۲ تا ۲۹ دسامبر، ۲۱ آذر تا ۸ دی ماه، برای معالجه مراجعه کردهاند. در سوم بهمن ماه مقامهای چین پایانههای ورودی و خروجی شهر ووهان، مرکز هوبی، را مسدود کردند و از شهروندان خواستند از سفر به داخل و خارج از این شهر منصرف شوند. حملونقل عمومی نیز متوقف شد. یک روز بعد ممنوعیتها و محدودیتها به دیگر شهرهای هوبی نیز سرایت کرد.
برخی مصاحبهها با افشاگرانی در جامعه پزشکی چین، نیز حاکیست که پزشکان آن کشور در اواخر دسامبر (آذر و اوایل دی) متوجه شدهاند که با بیماری یا ویروس تازهای سر و کار پیدا کردهاند. اکنون با گذشت نزدیک به دو ماه و نیم از آغاز سال جاری میلادی، این ویروس به یک همهگیری جهانی تبدیل شده، و مرکز شیوع آن از چین، به ایران و اروپا تسری پیدا کرد. در سوم بهمن ماه مقامهای چین پایانههای ورودی و خروجی شهر ووهان، مرکز هوبی، را مسدود کردند و از شهروندان خواستند از سفر به داخل و خارج از این شهر منصرف شوند. حملونقل عمومی نیز متوقف شد. در میانه دی ماه مقامهای چینی گفته بودند «۵۹ نفر» در شهر ووهان در مرکز چین به این ویروس ناشناخته مبتلا شدهاند که «همه آنها قرنطینه شده و تحت مراقبتهای ویژه هستند».
سعید نمکی، وزیر بهداشت ایران، ۱۱ بهمن گفته بود که دولت تصمیم گرفته است پروازهای رفتوبرگشت به چین را بهخاطر شیوع ویروس کرونا در این کشور متوقف کند. چانگ هوا، سفیر چین در تهران، نیز ۱۳ بهمن در توئیتی نوشت که «در دیدار با جناب آقای عربنژاد مدیر عامل شرکت هواپیمایی ماهان، ایشان اعلام کردند که تمایل دارند همکاری با چین را ادامه دهند». براساس فهرست پروازهای شرکت ماهان فرودگاه امام خمینی روز سهشنبه ۱۵ بهمنماه دو پرواز به شهرهای «ووهان» و «گوانگ ژو» چین ثبت شده است که پرواز «ووهان» ۸:۰۷ دقیقه صبح انجام شد و دومین پرواز نیز ساعت ۲۱:۱۰ دقیقه شامگاه تهران را به مقصد گوانگژو ترک میکند. دکتر مولایی روز پنجشنبه اول آذر (۲۰ فوریه) به خبرگزاری “رکنا” گفت: «روز قبل از ICU بیمارستان کامکار قم به من خبر دادند تست کرونای برادرم مثبت شده است. محمدرضا قدیر، رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم بعد از ظهر چهارشنبه ۳۰ بهمن خبر مرگ دو بیمار مبتلا به کرونا در قم را تایید کرد. کیانوش جهانپور، رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران روز پنجشنبه ۲۹ اسفند (۱۹ مارس) در حساب توییتری خود درباره تازه ترین آمار بیماران مبتلا به کرونا در ایران نوشت: «هر ساعت ۵۰ نفر در ایران به بیماری کووید ۱۹ مبتلا میشوند و هر ده دقیقه، یک نفر جان خود را در اثر پیامدهای ناشی از ابتلا به کرونا از دست میدهد.» بنابرآمار خبرگزاری ایرنا تا روز چهارشنبه ۲۸ اسفند (۱۸ مارس) ۱۷هزارو ۳۶۱نفر در ایران «به طور قطعی» به ویروس کرونا مبتلا شدهاند. از این عده یک هزار و ۱۳۵نفر جان خود را از دست داده و پنج هزار و۷۱۰ نفر نیز بهبود یافتهاند. خبرگزاری میزان در تاربخ ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ گزارش میدهد، سعید نمکی وزیر بهداشت، در گفتوگو با شبکه خبر در باره اقدامات انجام شده برای مقابله با ویروس کرونا، پروازهای رفت و برگشت ایران چین متوقف شده است. روزنامه «ایران»، روزنامه رسمی دولت ایران طی خبری در شماره چهارشنبه ۲۳ بهمن نوشت که یک زن ۶۳ ساله مشکوک به ویروس کرونا در بیمارستانی در تهران فوت کرده است.
ابعاد فاجعه
ما تازه در مراحل آغازین شیوع قرارداریم. مهم است که بدانیم بسیاری ازعفونتهای جدید طی مدت همهگیری تغییر مییابند. قدرت بیماریزایی، عفونتزایی یا هر دو ممکن است کمتر شود یا اینکه بهطور ناگهانی افزایش یابد. اولین موج همهگیری جهانی آنفولانزا در بهار سال ۱۹۱۸ عفونتی نسبتاً خفیف بود. موج دوم و سوم آن بود که در زمستان آن سال و سال بعدش میلیونها نفر را کشت. سرمایه دارد زمینخواری را تا آخرین تکه از جنگلهای کهنرست و مزارع خردهمالکان در سرتاسر جهان پیش میبرد. این سرمایهگذاریها منجر به جنگلزدایی و تغییر و تحولاتی میشود که موجب ظهور بیماریهای گوناگون میشود. در نتیجه، عامل بیماریها (پاتوژنهایی) که پیشتر در دل طبیعت مدفون بودند، به دامداری بومی و جوامع انسانی سرازیر میشوند. بهطور خلاصه، مراکز سرمایه، جاهایی نظیر لندن، نیویورک، و هنگ کنگ، را باید کانون بحران اصلی در گسترش بیماریها تلقی کرد.
ظهور فزاینده ویروسها ارتباط نزدیکی دارد با تولید غذا و منطق سودآوری شرکتهای چندملیتی. هرکسی که میخواهد بفهمد چرا ویروسها دارند خطرناکتر میشوند، باید الگوی صنعتی کشاورزی، و به طور خاصتر، دامداری را بررسی کند. وقتی ویروسهای جدید شیوع مییابند، دولتها، رسانهها و حتی اکثر سازمانهای پزشکی آنقدر روی هر وضعیت اضطراریِ جداگانه متمرکز میشوند که دلایل ساختاریای را نادیده میگیرند که باعث میشود چندین پاتوژن حاشیهای ناگهان یکی پس از دیگری در سطح جهان گسترش یابند. در این مقطع، هیچ پاتوژنی (بیماری زایی) وجود ندارد که با سرمایه بیارتباط باشد. حتی پرت ترین آنها نیز بهنوعی به آن ربط دارند. ابولا، زیکا، ویروسهای کرونا، تب زرد، انواع و اقسام آنفولانزای پرندگان، و تب خوکی آفریقایی از جمله پاتوژنهای زیادی هستند که راهشان را از دل دوردستترین سرزمینها به حلقههای پیراشهری، شهرهای بزرگ، و نهایتاً به شبکه مسافرتی جهانی باز میکنند.
سیاره زمین در این مقطع زمانی عمدتاً سیاره مزارع است. کشاورزی تجاری میخواهد بازار غذا را قبضه کند. تقریباً کل پروژه نئولیبرالیسم مبتنی است بر حمایت از غارت منابع و زمینهای کشورهای ضعیفتر از سوی شرکتهایی که در پیشرفتهترین کشورهای صنعتی قرار دارند. در نتیجه، بسیاری از آن پاتوژنهایی که مدتها در جنگلهای کهن مدفون بودهاند، دارند آزاد میشوند و کل جهان را تهدید میکنند. سرنخهای مکانیای وجود دارد که این ادعا را ثابت میکند. تعقیب ردپای اولین بیماران، محققان را به بازار غذای دریایی ووهان هدایت کرده است، جایی که محل فروش حیوانات وحشی است. اما ما تا کجا و تا چه نقطهای باید عقب برویم و ردپای این بیماری را دنبال کنیم؟ وضعیت اضطراری واقعاً کی شروع شد؟ تمرکز روی این بازار باعث نادیده گرفتن منشاء و علل فروش حیوانات وحشی و سرمایه گذاریهای فزاینده بر آن میشود. در سطح جهانی، و همینطور در چین، خورد و خوراک حیوانات وحشی دارد بیشتر رسمیت مییابد و به یک بخش اقتصادی تبدیل میشود. اما رابطه آن با کشاورزی صنعتی از اینکه صرفاً دستشان در یک کیسه پول باشد فراتر میرود. همانطور که تولید صنعتیِ خوک، مرغ و نظایر آنها به درون جنگلهای کهنرست پیشروی میکند، تأمینکنندگان غذاهای وحشی را تحت فشار قرار میگیرند تا برای شکار بیشتر به درون اعماق جنگل بروند؛ در نتیجه احتمال تماس با پاتوژنهای جدید مانند کووید ۱۹ افزایش مییابد.
حس همبستگی و احترام متقابل از عوامل حیاتی و مؤثر برای ایجاد همکاریای است که ما برای آن که درکنار همدیگر چنین تهدیدهایی را تاب بیاوریم به آن نیاز داریم. خود قرنطینگی با حمایت گروههای آموزشدیده محلی، تأمین غذا و احتیاجات همه خانوارها، و بیمه بیکاری میتواند چنین همکاریای را به وجود آورد. کشاورزی تجاری بهعنوان یک شیوه بازتولید اجتماعی، محض خاطر سلامت عمومی هم که شده، باید برای همیشه پایان یابد. شیوه تولید غذایی که هزینه زیادی در آن سرمایهگذاری شده بر رویههایی متکی است که تمام بشریت را به خطر میاندازد، و در مورد بحث ما، به آغاز یک همهگیری جهانی مرگبار جدید کمک میکند. ما باید درخواست کنیم که سیستم غذایی به شیوهای سوسیالیستی شود که از همان اول نتواند سروکله پاتوژنهایی به این خطرناکی پیدا شود. این امر مستلزم رویههای بومشناسی کشاورزی است که از محیط زیست و کشاورزانی که غذای ما را کشت میکنند محافظت کند. ایده کلی آن است که باید شکافهای متابولیکی را که بومشناسی ما از اقتصادمان جدا میکند را برطرف کنیم. خلاصه آن که، باید سیارهمان را نجات دهیم.
کشتارهای مشابه
به گزارش یورنیوز شمار مرگ و میر انسانها به دلیل آلودگی هوا در سراسر جهان رو به افزایش است و در حال حاضر ۹۱ درصد از جمعیت جهان بطور روزانه در معرض آلودگی بالای هوا قرار دارند. بنا بر گزارش سازمان جهانی بهداشت، هر ساله ۷ میلیون نفر در جهان به دلیل این آلودگی و غلظت بالای ذرات معلق در هوا جان خود را از دست میدهند؛ این رقم ۵۰۰ هزار مرگ و میر بیش از رقم مربوط به سال ۲۰۱۶ میلادی است. بر این اساس، شمار مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا، بیش از مرگ و میر سالانه ناشی از ابتلا به بیماریهایی مانند ایدز (۱.۱ میلیون نفر)، سل (۱.۴ میلیون نفر)، دیابت (۱.۶ میلیون نفر) و حوادث جادهای (۱.۳ میلیون نفر) است. ماریا نیرا، مدیر گروه سلامت عمومی سازمان جهانی بهداشت میگوید: «آلودگی هوا به گونهای چشمگیر بر سلامت انسان تاثیر گذاشته و منجر به بروز بیماریهایی مانند سکته مغزی، بیماریهای قلبی، بیماریهای مزمن ریوی، سرطان ریه و ذات الریه بویژه در میان کودکان میشود.» پراکندگی این مرگ و میر نیز در قارههای مختلف، متفاوت است. بیش از دو سوم این تلفات یعنی حدود ۴ میلیون مرگ در آسیا و عمدتا در چین ثبت شده و آفریقا با ۱ میلیون مرگ و میر در جایگاه بعدی قرار دارد. هرسال پنج میلیون نفر به علّت مصرف آب آلوده میمیرند. تأثیر مرگبار همین آب آلوده بر گونهها و بر جمعیت حیوانی به سرعت افزایش مییابد. یعنی هر روزه ۱۳۷۰۰ انسان به علت غیر بهداشتی بودن آب کشته می شوند.
علیرضا رییسی، معاون بهداشت وزارت بهداشت با بیان اینکه سالانه آلودگی هوا بر مرگ بیش از ۳۳ هزار نفر در ایران اثر می گذارد، گفت: در کلانشهرها، آلودگی هوا به ویژه ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون وارد ریه و بافت بدن افراد شده و عوارض زیادی به وجود میآورد. طبق اظهارات عباس شاهسونی سرپرست گروه “سلامت هوا” مرکز محیط و کار وزارت بهداشت در ایران سالیانه حدود ۳۷۰ هزار مرگ داریم که درسال ۱۳۹۴ از این تعداد، ۱۲ هزار و ۸۹۷ نفر مرگ منتسب به ذرات معلق بوده و البته در برخی شهرها مثل اهواز میانگین ذرات معلق ۲.۵ میکرون شش برابر حد استاندارد است. به گفته وی، آمار مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا در تهران در سال ۹۵ نهایی شده است. در سال گذشته، ۴۸۱۰ مرگ منتسب به آلودگی هوا در تهران ثبت شده است. آمار جان باختگان آلودگی هوا در جهان متوسط روزانه ۱۹۲۰۰ نفر است. درایران آلودگی هوا روزانه متوسط ۳۶ نفر کشته می دهد. سالانه ۹ میلیون نفر از گرسنگی میمیرند، یعنی ۲۴۶۵۰ هزار مرگ و میر در هر روز . ایران با مقام دوم بعد زیمباوه در تصادفات جاده ای بطور متوسط روزانه ۷۶ انسان می باشد.
تعداد ۳۸۴۰۰۰ کشته از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه در ماه مارس ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ بوده است. که ۱۱۶ هزار نفر از قربانیان غیرنظامی بودهاند. شمار کودکان کشته شده در جنگ سوریه نیز ۲۲ هزار نفر اعلام شده است. یعنی هر روز ۱۱۶ کشته بطور میانگین در طول ۹ سال ادامه داشته است.
تا ۱۰ فروردین ۱۳۹۹، ۲۸ مارس مبتلایان کشورهای جهان به بیماری کووید ۱۹ به ۷۱۴۰۰۰ رسیده است که از این جمعیت بیش از ۳۴۰۰۰ نفر جان خود را از دست دادهاند و نزدیک به ۱۴۸۰۰۰ نفر بهبود پیدا کردهاند. در ایران مبتلایان از مرز ۳۹۰۰۰ تن گذشت و تعداد جان باختگان به ۲۷۰۰ شهروند رسیده است. یعنی در طول دوماه در کل کشورها بطور متوسط، روزانه ۵۶۰ نفر کشته شدند، این رقم برای ایران روزانه ۴۵ نفر بوده است. اما در فروردین ۹۸ جانباختگان ایران هر روز به ۱۴۴ افزایش یافته است.
بدیل جامعه ی بعد از کرونا
فرانک ام. اسنودن استاد برجستهی تاریخ و علوم پزشکی در دانشگاه ییل، در کتاب جدیدش اپیدمیها و جامعه، از طاعون سیاه تا امروز، در مصاحبه اخیرش بیان کرده است، بیماریهای عالمگیر رویدادهایی تصادفی نیستند که بلهوسانه و بیهشدار جوامع را رنجور کنند. برعکس، هر جامعهای آسیب پذیریهای خاص خود را به بار میآورد. مطالعهی اپیدمیها مطالعهی ساختار جامعه است، فهم الگوی معیشت و اولویتهای سیاسی آن جامعه است. اپیدمیها گروهی از بیماریها هستند که گویی آیینهای در اختیار ما قرار میدهند تا کیستیِ خودمان را در آن ببینیم. یعنی بدیهی است که اپیدمیها با رابطهی ما با میراییمان، با مرگ و با زندگیمان سروکار دارند. اپیدمیها همچنین رابطهی ما با محیط را بازتاب میدهند، محیط مصنوعی که ما خلق میکنیم و محیط طبیعی که نسبت به آن واکنش نشان میدهد. اپیدمیها روابط اخلاقی ما را نسبت به یکدیگر در مقام انسان نشان میدهند و امروز نظاره گر آن هستیم.
اپیدمیها تأثیر عمیقی بر اقتصاد داشتند. طاعونِ خیارکی نیمی از جمعیت تمام قارهها را کشت، از این رو تأثیر عظیمی بر روی انقلاب صنعتی، بردهداری و نظام ارباب ورعیتی گذاشت. همانگونه که امروز میبینیم اپیدمیها تأثیرات چشمگیری بر ثبات سیاسی و اجتماعی دارند. آنها نتایج جنگها را تعیین کردهاند و همچنین گاهی احتمالاً بخشی از آغاز جنگها بودهاند. بنابراین هیچ بخش عمدهای از زندگی بشر نیست که بیماریهای اپیدمی عمیقاً بر آن اثر نداشته باشند. زنجیرهی علّیت از هر دوسو کار میکند. بیماریها به شکل تصادفی و با روشهای بینظم جوامع را تحت تأثیر قرار نمیدهند. این رویدادها نظم و ترتیب دارند، زیرا میکروبها به طور انتخابی گسترش مییابند، میکروبها در جستجوی موقعیتهای مناسب اکولوژیکیای که انسانها ایجاد کردهاند خودشان را اشاعه میدهند. آن موقعیتها کیستیِ ما را خوب نشان میدهند، مثلاً آیا در انقلاب صنعتی برای ما واقعاً اهمیت داشت که که برسرکارگران و تهیدستان چه آمد و یا آسیب پذیرترین مردم در چه وضعیتی زندگی میکردند.
باید تغییری کاملاً بنیادین در ذهنیت ما ایجاد شود. مجبوریم به این بیندیشیم که باید به منزلهی نوع انسان بایکدیگر کار کنیم، باید برای مراقبت از یکدیگر ساماندهی بشویم، تا بفهمیم که سلامتیِ آسیبپذیرترین افراد در میان ما عامل تعیینکنندهای است برای سلامتیِ همهی ما، و اگر ما برای چنین کاری آماده نباشیم هرگز برای مقابله با چالشهای ویرانگر بشریت آماده نخواهیم شد. نمونهی واقعاً خوب آن پزشکان بدون مرز در بحران اِبولا هستند. آنها آگاهانه جانشان و آیندهشان را فدا کردند، مستقیم در خطّ مقدم نه برای منافع خودشان و نه برای هیچ پاداشی، بلکه فقط برای تعهدشان به دفاع از زندگی و سلامتی ضعیفترین مردم جهان پیش قدم بودند. پزشکان بدون مرز این کار را هر روز در نقاط بسیاری از دنیا میکنند. هر بیماری فردیت خودش را دارد و با دیگری متفاوت است. آنها فقط دلایل تعویضپذیر مرگ نیستند. بستگی به سرشت هر بیماری و نحوهی واکنش دانشمندان و هنرمندان نسبت به آنها دارد. بسته به این است که هر اپیدمی جان چند انسان را میگیرد، آیا آنها با شیوههای زجرآوری انسانها را میکُشند، آیا کودکان و جوانان را میکُشند، یا اینکه کودکانی یتیم بر جای میگذارند، و آیا بیماریهای شناختهشدهای هستند یا از خارج آمدهاند.
پایان بردهداری در جهان بستگی به فرجام و پیروزی شورش هائیتی و تصمیم توسَن لووِرتور که علیالخصوص به کمک تب زرد محقق شد. زمانی که ناپلئون ناوگان عظیمی برای بازگرداندن نظام بردهداری به هائیتی اعزام کرد، شورش بردگان پیروز شد، زیرا بردگان آفریقایی سیاهپوست در برابر تب زرد مصون بودند ولی اروپاییهای سفیدپوستِ ارتش ناپلئون خیر. این منجر به استقلال هائیتی شد. همچنین اگر از دیدگاه آمریکایی ببینیم، این همان چیزی بود که منجر به تصمیم ناپلئون شد برای دستکشیدن از طرحریزی قدرت فرانسه در جهان جدید و توافق با توماس جفرسون در سال ۱۸۰۳ برای خرید ایالت لوئیزیانا که وسعت ایالات متحد آمریکا را دو برابر کرد.
قرن نوزدهم، نه فقط به لحاظ شورشها بلکه از نظر سرکوب سیاسی دورهی دهشتناکی بود. محض نمونه کشتار فجیعِ مردم پس از انقلاب ۱۸۴۸ در فرانسه، علیالخصوص پس از کمون پاریس. بخشی از دلیل وقایع بسیار خشونتبار و خونین این بود که فرماندهان میدیدند طبقات کارگر به لحاظ سیاسی خطرناک شدند، بخشی از هیئت حاکمه به لحاظ پزشکی نیزپرولتاریا را خطرساز دانسته وعامل توهمی بودند که گویا امکان دارد در تمام جامعه فاجعه به بار آورند. استعارهی طبقات خطرناک که منتهی شد به کشتارغیرانسانی پس از سقوط کمون پاریس که تازه دو ماه پیش از آن یعنی در ١٨ مارس سال ١٨٧١ متولد شده بود. شرایط انقلابی قبل از این تاریخ در فرانسه زمینه را برای تصرف قدرت در پاریس فراهم کرد. یکی از باشکوهترین راه پیماییهای اعتراضی آن روزها، راه پیمایی دویست هزار نفری ژانویهی ۱۸۷۰ بود. معترضان از خیابانهای پاریس میگذشتند و با طنین شعارهای «زنده باد جمهوری» و «مرگ بر بناپارت» پایههای بیداد امپراتوری دوم را به لرزه در میآوردند. بناپارت برای فرونشاندن جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان و نجات قدرت خود، چارهی کار را در جنگ افروزی با آلمان دید. در گردهمآییهایی که در بیست ناحیهی پاریس برگزارشد کارگران و پیشهوران، در کمیتههای بیداری متشکل شدند. بدینسان مردم پاریس سازمانی انقلابی برای نظارت بر فعالیتهای دولت تشکیل دادند. دولت فرانسه در ۲۸ ژانویه ۱۸۷۱ تسلیم پروس شد و پیمان پایان جنگ را امضا کرد. دولت بیدرنگ پس از صلح به برگزاری انتخابات مجلس ملی پرداخت. مجلس ملی، دولتی به ریاست «آدلف تییر»، سلطنت طلب مرتجع، تشکیل داد.
در فوریهی ۱۸۷۱ کمیتهی مرکزی گارد ملی تشکیل شد. این کمیته در اعتراض به وضع نابسامان موجود، مردم را به قیام فراخواند. در بامداد ۱۸ مارس ۱۸۷۱ به دستور تییر، دستههایی از سربازان دولتی به تپهی «مون مارتر» شبیخون زدند تا توپهای گارد ملی را بدزدند. این شبیخون با هوشیاری نگهبانان بینتیجه ماند. کارگران و پیشه وران پاریسی در سپیده دم صبح روز ۱۸ مارس قهرمانانه توانستند یورش ارتش بورژوایی را درهم شکنند. مردم با فراخوان گارد ملی، از بلندیهای مون مارتر و بل ویل پایین آمدند و به سوی مرکز شهر راه پیمایی کردند. ظهر روز ۱۸ مارس، کمیتهی مرکزی گارد ملی به مردم و اعضای گارد ملی دستورداد مرکز شهر را تسخیر کنند. مردم تا ساعت ۲ بعد از ظهر، ایستگاه راهآهن اورلئان و چند نقطهی مهم دیگر را اشغال کردند. به فاصلهی بسیار کمی، پادگانها و ساختمانهای دولتی نیز به تصرف مردم درآمد. بیدرنگ پس از پیروزی کمون پاریس، کمونهای بسیاری درشهرهای لیون، مارسی، سنت اتین، تولوز، پرپینیان و کروزو به پا شد.
نخستین اقدام کمون الغای ارتش و پلیس دائمی و سربازی اجباری بود. سپس برآن شد تا ابزار معنوی سرکوب و کنترل، یعنی قدرت کشیشان و دستگاه کلیسا را نیز براندازد؛ در این راستا فرمانی مبنی بر جدایی کامل کلیسا از دولت و خلع مالکیت از تمامی کلیساها صادر گردید. در پی صدور این فرمان، ورود به همهی نهادهای آموزشی به صورت رایگان برای همهی مردم آزاد شد، و خود آن نهادها نیزازهرگونه دستاندازی دولت و کلیسا مصون ماندند. سه روز پس از اعلام کمون، یعنی در اول آوریل، کمون تصویب نامهای صادر میکند که بر اساس آن، حقوق هیچ یک از کارمندان دولتی و اداری نباید بیشتر از شش هزار فرانک باشد. دولت تییر در ماه مه با پروس قرارداد صلح بست و برای تدارک جنگ علیه کمون پاریس، امتیازهای بسیاری به پروسیها داد. دولت پروس نیز با آزاد سازی سربازان فرانسوی اسیر شده به ارتش ورسای اجازه داد که از صفوف ارتش پروس گذشته واز جبهههای مختلف، کمون را مورد حملهی وحشیانه خود قرار دهند.
در پی این اتحاد بورژوازی خیانت پیشهی فرانسه و دولت مرتجع پروس، در۲۱ ماه مه ۱۸۷۱ ارتش یک صد وسی هزار نفری فرانسه، از ورسای به سوی پاریس حرکت کرد. این تهاجم در واقع سرآغاز نبردهای شدید «هفتهی خونین ماه مه» بود؛ هفتهی خونینی که کمونارها، قهرمانانه خیابان به خیابان، خانه به خانه و وجب به وجب در برابر ارتش ارتجاعی بورژوازی جنگیدند. پاریس یک هفتهی تمام از خون کارگران و زحمتکشان پاریس سرخ، و از آتش توپها و تفنگها روشن شد. آخرین کمونارها در برابر دیوار گورستان پرلاشز تیرباران شدند. سرکوب کموناردهای پاریس در سال ۱۸۷۱ وحشتناک بود. تعداد بیشماری روی همان باریکادها تیرباران شدند. تعداد بیشماری زن اسلحه بدست بلافاصله تیرباران شدند. هزاران زن دستگیر و به «دادگاه شوراهای جنگ» تحویل داده شدند. بیست و نه زن به کار اجباری محکوم شده و بیست نفر از زنان را در دژهای نظامی زندانی کردند و شانزده نفر مجبور به خروج از کشور شدند. در مجموع ۱۳۷۰۰ زن و مرد را زندانی کردند که مدت زندان برای بعضی از آنها ۹ سال طول کشید. روز ۲۸ ماه مه ۱۸۷۱، کمون پاریس بعد از ۷۲ روز، زیر آتش دشمن آزادی و برابری، سقوط کرد، و پاریس به زیر تیغ ارتجاع افتاد.
گره کور اصلی جوامع کنونی و نجات از بلاهای گریبانگیرهمانند ویرس کرونا، حذف بودجه سرسام آور نظامی دولت هاست. برقراری جامعه خود گردان توسط نیروهای کاروخلاقیت میسراست، زیرا بار سنگین هزینه های چرخیدن سیستم سرمایه داری جهانی را فروشندگان قوه کار و بدون ابزار، بر دوش دارند، سیستم های حکومتی موجود فقط به سود طبقه ای اندک است که در ماندگاری آن منافعشان تامین می شود. آماردلارهای تخصیص یافته زیر، می تواند سرمایه عظیمی باشد برای برپایی دنیای اشتراکی که ۱۴۹ سال پیش کارگران فرانسه در کمون پاریس پایه ریزی کردند.
گروه بینالملل خبرگزاری آنا، مؤسسه تحقیقات دفاعی و نظامی استکهلم سوئد در آماری میزان هزینههای نظامی کشورهای جهان در سال ۲۰۱۸ را اعلام کرده است.
بیش از یک تریلیون و۸۰۰ میلیارد دلار هزینه نظامی کشورهای جهان؛ شامل خریدهای زمینی، هوایی، دریایی و غیره نظامی است. دولت آمریکا با هزینه ۶۴۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ بیشترین هزینه نظامی را داشته که ۳۶ درصد مجموع هزینههای نظامی جهان است. هزینههای نظامی ده کشور اول و درصد تغییرات از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۸ بدین قرار است:
۱- آمریکا ۶۴۹ میلیارد دلار، ۳۶ درصد از کل کشورها، ۱۷ درصد کاهش.
۲- چین ۲۵۰ میلیارد دلار، ۱۴ درصد ، ۸۳ درصد افزایش
۳- عربستان سعودی ۶۷,۶ میلیارد دلار، ۳,۷ درصد ، ۲۸ درصد افزایش
۴- هند ۶۶,۵ میلیارد دلار ، ۳,۶ درصد ، ۲۹ درصد افزایش
۵-فرانسه ۶۳,۸ میلیارد دلار ، ۳,۵ درصد ، ۱,۶ درصد افزایش
۶- روسیه ۶۱,۴ میلیارد دلار ، ۳,۴ درصد ، ۲۷ درصد افزایش
۷- انگلیس ۵۰ میلیارد دلار ، ۲,۷ درصد ، ۱۷ درصد کاهش
۸- آلمان ۴۹,۵ میلیارد دلار ، ۲,۷ درصد ، ۹ درصد افزایش
۹- ژاپن ۴۶,۶ میلیارد دلار ، ۲,۶درصد ، ۲,۳ درصد افزایش
۱۰- کره جنوبی ۴۳,۱ میلیارد دلار ، ۲,۴ درصد ۲۸ درصد افزایش
امکان پذیری مدیریت شورایی مردم نهاد
امر تغییر پذیری اداره جامعه جهانی نه فقط ایده آل زحمکتشان و مبارزین سوسیالیست بلکه ضرورت فوری بشریت امروز است که توسط خود دولت های مدافع اقلیت مفت بران بتازگی در دستور قرار گرفته است. می دانیم خودروها یکی از بزرگترین آلایندههای جهان بوده و هستند اما سازندگان آنها ممکن است در این ایام نفس را به زندگی انسانها بازگردانند و نقشی مهم در کاهش وحشت میلیاردها تن از بیماری کرونا ایفا کنند.
کارخانههای بزرگ خودروسازی جهان در روزهایی که عالمگیری ویروس کرونا زندگی ملتها را تغییر داده، یکی پس از دیگری، به صف تولید تجهیزات تنفس مصنوعی و دیگر نیازمندیهای کشورها در مبارزه با این بیماری میپیوندند. به گزارش خبرگزاریها، از چین و اندونزی در خاور دور تا کمپانیهای عمده خودروسازی آمریکا به بخشی از تلاش برای ساخت قطعات مورد نیاز تجهیزات تنفس مصنوعی مبدل شدهاند.
دونالد ترامپ نیز روز جمعه، هشتم فروردین با استفاده از قانونی مربوط به رهبری زمان جنگ به جنرال موتورز و فورد فرمان داد که منتظر بررسی مذاکرات برای سنجش سود و زیان ساخت دستگاههای تنفس مصنوعی نباشند و هر چه زودتر این فرمان را اجرا کنند. در کشورهای اروپایی اما بدون نیاز به صدور فرمان ویژه از سوی روسای دولتها، کارخانههای متعدد خودروسازی و سازندگان تجهیزات دیگر پیشاهنگ ساخت ونتیلاتور شدهاند. نیک گری، مدیر یکی از تولیدیهای جارو برقی در بریتانیا گفته است که دریافت دعوت از سوی دولت بوریس جانسون، نخست وزیر، برای اقدام در این عرصه، ابتدا او را شگفتزده کرد اما فورا به اهمیت آن پی برد و کار در شرکت او آغاز شد.
آگاهی بخشی، اعتراض و اعتصاب های مطالباتی نیروی کار میتواند چنان فشاری به دولت های نماینده ادامه سیستم موجود وارد آورد بلکه بتوان فاجعه کشتار آمار روزانه را متوقف کرد. مرگ هر روزه همنوعان ما و انسان های بیگناه در حوادثی مانند:
از بیماری گرسنگی در جهان، روزانه ۲۴۶۰۰ جانباخته داریم.
از بیماری آلودگی هوا در دنیا روزانه ۱۹۲۰۰ آدم، جان عزیز خود را از دست می دهند.
از مصرف آب ناسالم، روزانه ۱۳۷۰۰ تن، دچار مرگ غم انگیز می شوند.
خسارت تنها یک جنگ در سوریه روزانه ۱۱۶ انسان آرزومند است.
تصادفات جادهای در ایران روزانه به ۷۶ شهروند رسیده است.
هوای آلوده در شهرهای ایران روزانه جان ۳۶ هموطن را تباه کرده است.
ویروس کرونا در دنیای حاکمیت سرمایه روزانه ۵۶۰ کشته داشته است.
این ویروس در ایران روزانه ۱۴۴ از عزیزان ما را به زیر خاک برده است.
منابع :
– ویروس کرونا محدودیتهای پوپولیسم را افشا میکند ، از تامس رایت برگردان: سپیده جدیری
– جنگ دستمال توالت و مستراح سرمایهداری، از سیمون سپرینگر
– کشاورزی سرمایهدارانه و کووید ۱۹: یک ترکیب مرگبار ، راب والاس، زیستشناس، در گفتوگو با مجله مارکس ۲۱
– سازمان دیدهبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن و خبرگزاری فرانسه
– چهگونه بیماریهای عالمگیر تاریخ را تغییر میدهد، گفتوگو با فرانک اسنودن، ترجمهی شیرین کریمی.
– سازمان جهانی بهداشت و آژانسهای تخصصی سازمان ملل متحد
اما جناب اقای دکتر حسین خاتمی باید بدانند و حتمی هم می دانند که تا هنگامی که دولت های سرمایه داری و امپریالیستی و ارتجاعی موجود هستند، وضعیت حاضر با تمامی فجایعی که به بار آورده و می آورد ، تغییر بنیادی به نفع کارگران و زحمتکشان نمیکند. زیرا که دولت در جامعه طبقاتی، نیروی حافظ سیستم موجود در جامعه ی مفروض می باشد، دولت وسیله و دستگاه زور سازمان یافته و متمرکز طبقات و یا طبقه حاکم بر علیه طبقه و یا طبقات محکوم است. دولت در جامعه سرمایه داری کنونی، دستگاه سرکوب طبقه سرمایه دار بر علیه طبقه کارگر اساسا می باشد.
« پرولتارها و کمونیستها
قدرت حاکمه سیاسی بمعنای خاص کلمه عبارت است از اعمال زور متشکل ( دیکتاتوری – من) یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر، هنگامیکه پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر بصورت طبقه ای متحد گردد، و از راه یک انقلاب ( انقلاب مسلحانه – من) ، خویش را به طبقه حاکمه مبدل کند و بعنوان طبقه حاکمه مناسبات کهن تولید را ( استثمار گرانه که بر مالکیت خصوصی و کار مزدوری پرولتاریا متکی است – من) از طریق اعمال جبر ( دیکتاتوری طبقاتی – انقلابی پرولتاریای مسلح- من) ملغی سازد، آنگاه همراه این مناسبات تولیدی شرایط وجود تضاد طبقاتی را نابود کرده و نیز شرایط وجود طبقات بطور کلی* و در عین حال سیادت خود را هم بعنوان یک طبقه از بین میبرد.
بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید میآید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است. »، تأکید از من است. مانیفست حزب کمونیست.
پس باید نخست و پیش از هر چیزی فکری به حال این دولت ها نمود. یعنی این دولت ها را از سر راه برداشت تا آنگاه توانست در باره جامعه ی آینده حرفی به میان آورد. این دولت ها هم به آسانی صحنه را خالی نمی کنند. داری نیروی سرکوب گر جسمی و ذهنی می باشند که دوران های قبل اصلا نمی توانستند که در باره اش اندیشه نملسند!
یکی از اساسی ترین دلائل شکست همان کمون پاریس، جناب آقای دکتر گرامی بر اساس شواهد تاریخی و نوشته کارل مارکس به نام : جنگ داخلی در فرانسه – پیام شورای مرکزی بین المللی اول کارگران، اتفاقا، این بود که کارگران فرانسه و بویژه کموناردها، اساسا، به علت کمبود یک حزب انقلابی و کمونیست، نتوانستند بر این مسئله آگاهی یابند که نباید فقط به بیرون کردن نیروهای دولت سرمایه داران از خیابانهای پاریس زیبا بسنده نمایند، باید آن دولت را در هم می شکستند که این کار انجام نشد و دیدیم که چه فاجعه ای را به دنبال اورد، خود جنای آقای دکتر هم در همین نوشته کم و بیش فاجعه را بیان کرده و با آمار و ارقام ثابت نموده اند.
مخصوصا در عصر ما، با وجود این دولت های تا بن دندان مسلح که حاضر هستند میلیونها کارگر و زحمتکش را بکشند تا خدشه ای بر ساحت سرمایه وارد نیاید ( سردار سلیمانی معدوم : اگر لازم باشد ۱۰ میلیون نفر هم برای حفط نظام می کشیم .) اولین چیزی که برای داشتن یک جامعه انسانی و همبسته با طبیعت بنا بر تجربه کمون پاریس و تجربیات بعد از آن لازم و ضروری است، در هم شکستن دولت سرمایه داران امپریالیست و ارتجاعی است و ایجاد دولت کارگران و زحمتکشان مسلح – در شکل شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان می باشد. بدون این کار، تمامی حرف های قشنگ و زیبا، کلماتی پوچ خواهند بود.
این آن چیزی است که جناب آقای دکتر هم مانند تمامی انسان دوستان؟ در باره آن سکوت می کند و این یعنی بر خلاف تمامی حس انسان دوستی اش، به باور من، او را در کمپ سرمایه و طرفداری اش از نظام موجود را می رساند.
حال اینکه این از روی آگاهی طبقاتی است و یا نادانی هر چند در ماهیت قضیه فرقی نمی کند و اما به قول برشت : « آنکس که حقیقت را نمی داند، بیشعور – نادان – است، ولی کسی که حقیقت را می داند و آنرا دروغ می پندارد، تبهکار است. »،
در اینجا خوب است، برای دهها بار باز هم به همان نوشته ی کارل مارکس و انگلس رجوع دهم و نیز گفته ی بهترین شاگرد مکتب ماتریالیسم دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی، کمونیسم مارکسی به باور من، یعنی لنین را یاد آور شوم:
کارل مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ اعلام کردند که : « کمونیست ها عار دارند که اهداف و نظرات خود را پنهان نمایند. آنها به آشکارا اعلام میدارند که تنها با واژگون ساختن نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول که به هدف هایشان میسر است. بگذار که طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمی دهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد
پرولتارها ی سراسر جهان متحد شوید!
پایان مانیفست حزب کمونیست.
و اما لنین : بدون انقلاب قهری پرولتری تعویض دولت بورژوازی با دولت پرولتری غیر ممکن است. مرگ دولت پرولتری و بطور کلی هر گونه دولتی جز از راه زوال ممکن نیست!
پس باید با صراحت اعلام نمود تا طبقه کارگر و زحمتکشان سازمان نیافته و مسلح شده برنخیزند و دولت کنونی- دولت سرمایه داران امپریالیست و ارتجاعی را درهم نشکنند و با دولت کارگران مسلح جانشین ننمایند.! چیزی در جهان واقعی تغییر نمی کند و سیستم سرمایه داری امپریالیستی ، یعنی عامل نابودی نهائی جامعه ی انسانی به عمر سراسر خونین خویش ادامه می دهد!
انسان دوستان واقعی کسانی هستند که تمامی تلاش شان را برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی پرولتاریا ی مسلح، مصروف میدارند و نه سکوت کنندگان در این رابطه!