هرکس حق دارد که از آموزش و پرورش بهرهمند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدائی و اساسی است باید مجانی باشد. آموزش حرفهای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل بهروی همه باز باشد؛ تا همه بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهرهمند گردند.
آموزش و پرورش باید طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هرکس را بهحد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادیهای بشر را تقویت کند. آموزش و پرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیتهای نژادی یا مذهبی و همچنین توسعهی فعالیتهای ملل متحد را در راه صلح تسهیل نماید.
(منشور حقوق بشر)
شبحی در جهان ما در گشت و گذار است – شبحِ نوجوانانی که طغیان علیه سرکوب های چندین و چند سالهاند. همهی نیروهای سلطهگر برای مهار این شبح متحدند.
جامعه با اهرم خانواده و مدرسه مقابل این میل به طغیان، سد ایجاد میکند و اهلی کردن ما را پی میگیرد.
ساختار مدرسه به مدت دوازده سال امکان کنشگری جمعی و فعالیت فکری خارج از چارچوب را از ما سلب میکند. بهترین راه مقابله با این سیر تکراری، تربیت فکری و عملی افراد در دوره بالیدن و رشد اجتماعی است.
میل به عصیان باید عمیقتر شود. خواست تغییر باید تا مغز استخوان رسوخ کند و خواب و خوراک را بگیرد تا راه تازهای خلق کند.
اگر نوجوان کار جمعی را یاد بگیرد و قدر بداند، اگر اطلاعات جامعهشناختی لازم برای حضور در جامعه در اختیارش گذاشته شود، چشماندازی کلی از مختصات فکری و مادی جامعهای که در آن زیست میکند پیدا میکند.
رگبار برای این رگبار شده است.
ما دانشآموزان با اطمینان و بیلکنت، به دنبال گرفتن حق خود و همنوعان هستیم.
رگبار، بارش کلمات جمعی از ما دانشآموزان است.
ما از مدرسههایی میگوییم که با لباس فرم ما را یک شکل و یک دست و آنگونه که خود میخواهند «پوشش» میدهند.
از مدرسههایی که سرکوفت و خشونت و سلسلهمراتب را بیش از صلح و دوستی و برابری آموزش میدهند.
از مدرسههایی که با نظمِ نظامی ناظم، میخواهند پذیرش محدودیتها و سرکوبها و حفظ نظم را بهجای آزادی و تلاش برای تغییر و بهبود در ذهن ما جای دهند.
ما از سرکوب جنسی در مدارس میگوییم.
از اجبار به صبحگاه و نماز جماعت؛
ما از دروسی میگوییم که ابلهانه و بدون کاربردند، از کتابهایی که استعدادها و ذوق ما را میکشند.
ما از پولهای مفتی میگوییم که به نام تحصیل با کیفیتتر از هرکه دارد میگیرند و هر که پول نداشت هم باید در بدترین شرایط با پایینترین کیفیت تحصیل کند. این را طبیعی میدانند.
ما از مدارس شهرهای حاشیه میگوییم که حتی یک بخاری درست ندارند و هر سال جمعی از دانشآموزان را بهجای آموزش دادن، میسوزانند.
ما از ممنوعیت آینه میگوییم، از محرومیت از حق خودمان بر مدل و آرایش موهامان.
و از آن محرومانی که یا در خیاباناند و حق تحصیل ندارد. یا در خانه نشستهاند و پول تحصیل ندارند…
میخواهیم با کسانی که در وضعیتی شبیه به ما هستند صحبت کنیم و کنار هم به دنیایی دیگر فکر کنیم، دنیایی که چنین مدرسههایی را رگبار شسته باشد و با خودش برده باشد.
رگبار، تبعیض، آزار جنسی، استبداد، تعصب، فقر و خشونت را نمیپذیرد.
دست تربیت حاکمیتی باید از آموزش کوتاه شود.
برای تلاش در جهت پایان بخشیدن به این زوال و تباهی همهجانبه؛
با رگبار کنشگری کنید.