نزدیک به دو ماه از انتشار اولین اخبار مربوط به شیوع ویروس کووید ۱۹ در ایران میگذرد، مسئولان هر از چندگاه سیاستهای تازهای درباره نحوه مقابله با شیوع این بیماری اعلام میکنند اما همواره از اعلام استدلال خود و شفافسازی درباره این تصمیمات سر باز میزنند. از ۲۵ فروردین ماه نیز رویهی اعلام آمار مبتلایان و کشته شدگان بر اثر این بیماری بیش از پیش در هالهای از ابهام قرار گرفته است؛ به اینترتیب، رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی از اعلام آمار خودداری میکنند. البته ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت با بیان این موضوع که «یکی از دلایل اعلام نشدن آمار استانی بیماران کرونا جلوگیری از موج سفرهای احتمالی به مناطق با شیوع کمتر و متوسط بیماری و در نتیجه گسترش میزان ابتلا به آن در کشور است» سعی کرده این موضوع را توجیه کند. با اینحال او از بیان دیگر دلایل عدم ارائه آمار تفکیکی خودداری کرده است؛ به نظر میرسد رسانهها نیز به این موضوع ورود نکردهاند!
به این ترتیب، نه تنها وزارت بهداشت و درمان مرجع انحصاری ارائه اطلاعات درباره مبتلایان و کشتهشدگان است بلکه به عدم شفافیت خود در این زمینه مشروعیت بخشیده و مرزهای ارتباطاتبحران را جابهجا کرده است. در این راستا رسانهها نیز مطیع اوامر بخشنامههای شورای امنیت ملی، شورای اطلاعرسانی دولت و وزارت ارشاداند و حق درج خبر در باب مرگ کادر درمانی در بیمارستانها بدون اعلام رسمی این وزارتخانه را ندارند. در حالیکه یکی از اصول «ارتباطات بحران» آن است که منابع اطلاعاتی باید در سطح قابل قبولی از اعتماد عمومی قرار داشته باشند و در این شرایط رسانه با آگاهی بخشی باید زمینه اعتمادسازی را فراهم کند اما در فضایی که رسانهها با قوه قهریه از دسترسی به اطلاعات دست اول محروم میشوند، چگونه میتوانند متناسب با واقعیت موجود آگاهیبخشی کنند؟!
این بازی سوی دیگری نیز دارد، مدیران کارخانهها و کارگاهای تولیدی، واحدهای خدماتی، اصناف و سازمانها نیز در سانسور با ستاد مقابله با کرونا شریک شدهاند؛ حتی میتوان مدعی شد کارگران و کارمندان بیش از کادر درمانی شامل سانسورهای مرتبط با کرونا شدهاند. نه تنها ستاد مقابله با کرونا هیچ آمار تفکیکی از تعداد کارگران مبتلا به کووید ۱۹ اعلام نکرده است بلکه کارفرمایان نیز از ارائه اطلاعات و آمار به خبرنگاران امتناع میکنند.
بررسیهای روزنامهنگاران مستقل ایران نشان میدهد که کارفرمایان در مواردی، نسبت به درز اینگونه اطلاعات به کارگران هشدار داده و آنها را تهدید به اخراج کردهاند. در عینحال برخی فعالیتهای مستقل روزنامهنگاران طی روزهای اخیر با تهدید و اخطار همراه بوده است. حال باید از اساتید ارتباطات که این روزها شومن های ویدیوها و لایوهای جُنگ «امیدبخشی» روابط عمومی وزارت علوم شدهاند، پرسید «چرا در این فضای گنگ، ابهامآلود و خالی از هرگونه شفافیت، نوک پیکان انتقاد را به سوی رسانهها و روزنامه نگاران گرفتید و آنها را متهم به سیاهنمایی می کنید؟» شاید ضروری است اساتید بار دیگر مقالههای مرتبط با استقلال رسانه و ارتباطات بحران را تورق کنند تا دریابند همکاری با متصدیان اداره سانسور همچون دست دادن با شیطان است.
خبرها، گزارش ها و ویدئوهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند