پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنبش دادخواهی، خاموشی ناپذیر است!- باقر ابراهیم زاده

در همه این سالها  کمونیستها و مبارزان چپ وآزادیخواه علیه این همه بیداد ایستاده اند. علیرغم مجازاتهای سنگین وهزینه های طاقت فرسا، بر پیمان خویش با مردمان ایستاده اند، وهرگز در مقابل رژیمی تا دندان مسلح، که  دگراندیشان را بجرم کفر و مرتد و نفاق بعنوان مفسد فی الارض اعدام میکند ،سکوت نکرده اند. بی سبب نیست که خروش ومبارزه ی کنونی کارگران ، معلمان و بازنشستگان و مدافعان حقوق مدنی و زیست محیطی ، باردیگر یادآور مبارزان دلیر دهه شصت است و تکرار شعار انقلاب مرد ، زنده باد انقلاب!

یادمان جانباختگان راه آزادی و برابری فرصتی است برای بررسی تاریخ مشترکی که از سرگذرانده ایم؛ تاریخی که نه تاریخ حاکمان خونریز و مستبد، بلکه تاریخ مزدک ها، حلاجها، بابک ها ، روزبه ها ،گلسرخی ها ،سلطانپورها ، رحیمی ها، حسنی ها و مبارزین شناخته شده و گمنامیست که با فداکاریهای بزرگ خود رویاهای شادمانه وترقیخواهانه مردم ایران را نگه داشته اند.  برگزاری نشست ها و سمینارها و گردهمایی های گوناگون درکشورها و شهرهای مختلف، فرصتی را فراهم میکند که با یادآوری تاریخی که از سر گذرانده ایم و تبیین سرگذشتها و خاطره ها و با جمع آوری اسناد و شواهد، تاریخ واقعی مبارزه مردم ایران را بازنویسی کنیم. اضافه برآن بگوییم که این در خدمت  کیفرخواست مردمان ایران است علیه رژیمی که بر قتل وجنایت وتباهی وغارت ، بر آبادی گورستانها وویرانی زندگی وحیات مردمان ایران بنا شده است. تاکید ما ، خانواده های جانباختگان دهه های خونین حاکمیت اسلامی ، بر عدم فراموشی عزیزانمان، تاکید بر خصلت سرکوبگرانه و ارتجاعی رژیمی که برپایه نابودی دگراندیشی و دگرباشی ، برپایه ی نابودی ارزشهای انسانی و آزادیخواهانه استوار بوده است و هزاران انسان را تنها بدلیل عدم التزام به قوانین ارتجاعی حکومت اسلامی ، پایبندی به حقوق انسانی و آزادیخواهی و برابرطلبی بدار آویخته است.

در زمانه ای که قاضی القضات رژیم اسلامی ، حاکم شرع بیدادگاههای دهه ۶۰ وعضو کمیته مرگ بوده است و سیاست درو کردن مخالفان را با داس مرگ وقصاص و شرع دنبال میکند و انتصاب او ،اصلاح طلبان شریک در کشتارهای دهه خونین را بوجد آورده است باید تصویرهای راهپیمایی خونین حکومت اسلامی را یادآوری کنیم. خورشید حقیقت را  بر تاریکخانه رژیم تبهکار ووقیح اسلامی بتابانیم ، تا همه نتایج رحمت ونعمت وعدالت  اسلامی در دهه خونین را به تماشا نشینند. ببینند  که زندانهای ایران، مملو از بهترین و پرشورترین وآگاهترین  فرزندان این کشور بوده وهست ، انسانهای شریف و فداکاری که تن به حقارت و تسلیم در مقابل جلاد نداده اند، اسیرانی  که بوسیله تبهکاران اسلامی با شکنجه و تهدید و شلاق، قپانی ، اعدام های نمایشی، محبوس شدن در تابوت ها و سلول های وحشت آزار دیده و  با انواع شکنجه های وحشتناک و با تهدید و آزار خانواده هایشان روبرو شده و دادگاههای صحرایی، در بیدادگاههای  تفتیش عقاید چند دقیقه ای بدون هیچ حق دفاع و وکیل محکوم شده اند.ببینند خاورانها و مادران وپدران وخانواده های جان باختگان را ، رنجها و دردها و زخمهایشان را، آزارها و تهدیدها و مبارزه شریف و پررمز وراز وفادارانه آنان را ، ببینند که  در همه این سالها  کمونیستها و مبارزان چپ وآزادیخواه علیه این همه بیداد ایستاده اند. علیرغم مجازاتهای سنگین وهزینه های طاقت فرسا، بر پیمان خویش با مردمان ایستاده اند، وهرگز در مقابل رژیمی تا دندان مسلح، که  دگراندیشان را بجرم کفر و مرتد و نفاق بعنوان مفسد فی الارض اعدام میکند ،سکوت نکرده اند. بی سبب نیست که خروش ومبارزه ی کنونی کارگران ، معلمان و بازنشستگان و مدافعان حقوق مدنی و زیست محیطی ، باردیگر یادآور مبارزان دلیر دهه شصت است و تکرار شعار انقلاب مرد ، زنده باد انقلاب!

بعد از شکست انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم شاه، مردمی که مخالف قدرت گیری و قبضه قدرت توسط روحانیت و  ولایت فقیه بودند وخواهان آزادی و برابری و بثمر رسیدن اهداف انقلاب بزرگ پنجاه و هفت بودند، بشدت مورد سرکوب وحشیانه قرار گرفتند . اولین سرکوب ها با کشتار برخی از وابستگان نظام پیشین آغاز شد و سپس زنان و تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری مورد تهاجم قرار گرفتند ؛ آنگاه روحانیت حاکم شمشیر ها را از روبست و تهاجم به کردستان در نوروز۵۸  ، سرکوب خلق عرب در اهواز، کشتار رهبران خلق ترکمن، بستن ستادهای سازمانها ،احزاب ،گروهها و نهادهای دمکرات و ترقیخواه ،بستن و به آتش کشیدن روزنامه ها و مجلات ترقیخواه نظیر پیغام امروز و آیندگان  ، بستن  دانشگاهها و مدارس عالی و اخراج و تصفیه همه مخالفین از محیطهای آموزشی ، سنگر به سنگر نیروی انقلاب و ترقیخواهی را به عقب راند. با آغاز سال ۶۰ خفقان گسترده و سراسری با ترور  و تصفیه و کشتار در زندان های علنی و مخفی  ابعادی سراسری گرفت. تصفیه و کشتاری که در بستر جنگ ارتجاعی ایران وعراق در مقابل چشمان جهانیان صورت گرفت ،بی آنکه اعتراضی گسترده در عرصه بین المللی و در داخل ایران  علیه آن صورت گیرد. کشتاری که خفقان تاریک و وحشتناکی را بر کشور تحمیل کرد. همانزمان آیت الله خمینی مطرح میکرد که اشتباه کرده اند، میبایست از اول همه روزنامه های مفسد را تعطیل میکردند،در میدانهای شهرها چوبه های دار برپا میکردند،سران گروهها واحزاب را اعدام میکردند. او قیام کنندگان علیه حکومتش را مفسد فی الارض میدانست که باید به فجیع ترین شکل اعدام شوند. در صریح ترین خطابه ها ی نماز جمعه امامان جمعه  و سخنان تلویزیونی حاکمان شرع دادگاههای انقلاب اسلامی ،کشتن مخالفان و شکنجه و زجردادن تظاهرکنندگان را جزیی از وظایف دینی مردم مسلمان اعلام کرده بود و آیت الله خمینی همه را به جاسوسی از همدیگر، معرفی مخالفان به دستگاههای سرکوب و پاسداران آن دعوت میکرد.

 آن موج کشتار و جنایت سازمانیافت، آن موج خففان و سرکوب و جاسوسی ، آن موج ویرانگرانه هستی کش ؛ از آغاز استقرارحکومت اسلامی ایران آغاز شد و در تمام تار و پود جامعه رسوخ پیداکرد. مردم ایران در محل کار و زیست، کارخانه و اداره و دانشکاه و دبیرستان و مدرسه و بازار و شهر و روستا همه و همه جا با سرکوب فرهنگی ،عقیدتی،  سیاسی و اجتمایی روبرو شدند تا «آدمهای اسلامی» تابع حکومت اسلامی تولید شود.فضا، فضای خفقان و جنگی بود نابرابر که در همه عرصه های زندگی اجتمایی، ما را هدف خود قرار میداد. اعتراضات اجتمایی علیه سیاست «جنگ، جنگ تا پیروزی و راه قدس از کربلا میگذرد»، افزایش تنگناه های اقتصادی و نظامی درعرصه های مختلف، بیماری خمینی و مسئله جایگزینی او، رژیم اسلامی را به پذیرش آتش بس و پایان جنگ خونین هشت ساله در تابستان ۶۷ مجبور کرد. ترس و هراس از جنبش اجتمایی مردم، سران رژیم اسلامی را به برنامه ریزی دقیقی برای قتلعام وحذف  کادرها و فعالین سیاسی و فکری سازمان ها و گروههای مخالف واداشت. هزاران زندانی سیاسی که سالها دوره زندان و محکومیت خود را گذرانده بودند یا میگذراندند، اولین قربانیان هزینه نگهداری رژیمی شدند که  میخواست به هر صورتی بماند. آنهم در دوره ای بحرانی با میلیونها آواره جنگی، صدها هزار خانواده داغدار جنگ و صدها هزار معلول و مجروح جنگی ،کشوری درهم ریخته و ویران و با اقتصادی در بحران همه جانبه ای روبرو بود و با پذیرش آتش بس و صلح با رژیم عراق، همه شعارها و افسانه های عظمت طلبی اسلامی اش برباد رفته بود وبه یکباره با برنامه ریزی صدام و مجاهدین ، حمله نظامی مجاهدین به غرب کشور روبرو شده بود. اینها همه کافی بود که تصفیه خونین زندانها را با کشتار وسیع و همگانی زندانیان سیاسی به اجرا گذارند. هزاران زندانی سیاسی در همه زندانهای کشور در بیدادگاههای چند دقیقه ای تفتیش عقاید در مقابل کمیته مرگ قرار گرفتند و در سکوت و تاریکی بدار آویخته شدند.

ما در مقابل این همه جنایتی که صورت گرفته است اعلام میکنیم که عزیزانمان را هر گز فراموش نخواهیم کرد، این جنایت و سبعیت را نخواهیم بخشید. جنایتکاران بدانند که در برابر مردم و آیندگان باید جوابگو باشند. این حق مردم است که بدانند چرا این همه جنایت انجام شد،چگونه حاکمان اسلامی برای تثبیت قدرتشان، دادگاههای تفتیش عقاید را در ابعادی گسترده سازمان دادند، توحش را در حدی جنون آمیز و وسیع برای عقب راندن مردم و مخالفان به کار گرفتند، دانشگاهها و مدارس عالی را بستند و استادان و دانشجویان را به حبس کشیدند،نوجوانان را به میدان های مین و بمب فرستادند تا بهشت مرگ را در کلیدهای آویزان شده برگردنشان بیابند، کتاب و درس و علم را با ریشخند خرافه و روضه و توضیح المسائل فقهی معاوضه کردند، بجای شهرها و روستاهای آباد ،گورستانهای ایران را با خاورانهای پیدا و ناپیدایش از اجساد بهترین فرهیختگان فرزندان مردم ایران آزین بستند و انسانیت را در یک کلام کشتند تا حکومت اسلامی و ولایت فقیه شان بتواند بر گورستانی از آگاه ترین و شجاع ترین فرزندان ایران باقی بماند.

حکومت اسلامی و عوامل آشکار و پنهان آن باید بدانند که کوشش هایشان برای بفراموشی سپردن این جنایات، تلاشی بیهوده است.  ما بازماندگان این دوره خونین، ما بازماندگان آن کشتارهای وحشیانه ، ما خانواده های اعدامیان، مادران و پدران ،همسران وخواهران و برادران و فرزندان و همرزمان آنان، همچنان که تا بحال تلاش کرد ه ایم با ایستادگی و مقاومت، با همبستگی و رفاقت، با روشنگری و صداقت، با امید و وفاداری به آرمانهای رفقای جانباخته مان در مقابل فراموشی و تاریکی و سانسور و انکار خواهیم ایستاد. تلاشهای کاربدستان و همکاران دستگاه زور و جور حاکم را برای  فراموشی برملا خواهیم کرد ،چرا که فراموشی اولین گام برای تکرار فاجعه در ابعادی وسیعتر است.

 چهل سال از این کشتار ها میگذرد و همچنان مهر سکوت و انکار و سرکوب در کار است. همچنان سوالات باقی است چرا اعدامشان کردید؟ به چه جرمی آنان را سالها در زندانهایتان حبس و شکنجه وآزار دادید ؟، چرا در تاریکی و سکوت و مخفیانه بدارشان کشیدید ؟، اجساد شان را مخفیانه و در گورهای دسته جمعی در کجا دفن کردید؟ چه کسانی آمران و عاملان این جنایات بوده اند؟ و دهها و دهها سوال بی جواب دیگر.آری آدمکشان اسلامی هزاران هزار از  اجساد این سربداران فداکار مردم را در خاورانهای پنهان و آشکار دفن کرده اند وپس از این همه سال همچنان خانواده های آنان نتوانسته اند در یابند که آنان در کجای این خاک دفن شده اند.در این میانه سکوت و انکار و سرکوب، در این میانه ی رازهای پنهان و گورهای پنهان ، برخی از کاربدستان پیشین رژیم اسلامی و برخی از منادیان سازش، با گفتن اینکه «خشونت خوب نیست»، «کی یادش مانده؟»، » باید گذشت کرد و بخشید» ،»انتقام طلبی خوب نیست»، «اعدامها محصول یک شرایطی بوده و نباید مدام دنبالش را گرفت، خیلی ها در جنگ هم کشته شده اند، به همین خاطر باید فراموش کرد و همه چیز را بخشید!»  باید پرسید که اعدام شده گان چگونه باید ببخشند؟ آنان که در زیر خاک دفن شده اند و برای بیان آن چه در تاریکخانه های شکنجه گاه ها بر آن ها گذشته است  زبان گویایی ندارند و  فرزندان و همسران و مادران و پدران و خواهران و برادران و اقوام اعدام شده گان چگونه باید دردناک  و در بی کسی و سختی  فقدان عزیزانشان را ببخشند؟ بی آنکه تاریخ این خون ریزی و جنایت روشن شود، بی آنکه نامهای قربانیان، زمان و دلایل اعدامشان، محل دفن شان، آمران وعاملان این جنایات و زمینه ها ودلایل آن از منظر انسانی و قانونی روشن شود، هرگز نمیتوان به سیکل معیوب خشونت و انتقام، بدون آگاهی کامل و دقیق از دلایل و عوامل خشونت و پاک کردن این عوامل از سطح اجتمایی به پیش برد. خصوصا این شعار در شرایطی طرح میشود که تنها قسمت بسیار کوچکی از این جنایات برملا شده و در بسیاری از موارد جنایتکاران اسلامی، با سرکوب عریان و نهان، با نابود کردن همه اسناد و شواهد، با دادن اطلاعات غلط و آدرسهای نادرست و مشوش کردن فضای سیاسی و حتی با قربانی کردن برخی از عوامل دست چندم، بر این جنایات سرپوش گذاشته اند. با این سیاست، خبرگان حاکم میکوشند با تبلیغات زهر آگین و داستان سرایی ها ی اسلامی و آخوندی، تاریخی مغشوش  و دروغین برای خود بنویسند.

در این میان از خانواده های داغدیده گان، مادران و پدران و همسران و فرزندان و خواهران و برادران اعدامیان، و از انسانها و جان انسانها صحبت میکنیم. از مصطفی سلطانیها، محمدی ها ، ریاحی ها، رضایی ها، بهکیش ها ، رضایی جهرمی ها که چندین نفر از خانواده ها یشان اعدام شده اند و نظیر مادر رضایی جهرمی در فاصله  دو گورستان و مدفن چهار جوان رشیدش، خود نیز قربانی میشود و سیاهی چادرش با تاریکی و وحشت سرکوب سیاسی خانواده ها در هم می آمیزد و پیکرنحیفش زیر چرخهای ماشینی له میشود و جان میسپارد ، یا از پدر اعدامی ای بگوییم که با شنیدن خبر اعدام فرزندنش ،سکته میکند و ماهها در شرایط فلج و درد و سکوت و مات شدن میماند و جان میسپارد . یا از مادران و پدران و همسرانی بگوییم که روزها و ماهها از این زندان به آن زندان ،از این کمیته به آن کمیته و از این آخوند به آن حاکم شرع ، از این دادگاه به ناکجاآباد دیگری پاس داده شدند و در آخر، پاداش آن همه رنج و درد  با گرفتن ساکهای خالی برجای مانده از جگر گوشه شریفشان را از کمیته های انقلاب اسلامی گرفتند ،بی آنکه بدانند در کجای این خاک ،پیکر عزیزانشان را دفن کرده اند. بحث هرگز انتقام و انتقام گیری نبوده و نیست . بحث و سوال باز کردن گره کور ماجرایی است که چهار دهه ، فرزندان مردم ما را می بلعد و برای حفظ ولایت اسلامی در قدرت ،داس به دست، گلهای باغ مردمان را درو میکند،جانهای شریف را در قتلگاههای رسمی و غیررسمی ، در زندان و خیابان بدار میکشند وحتی قوانین خودساخته و ارتجاعی خود را زیر میگیرند تا چند صباحی  این حکومت جنایت  بر بام قدرت بماند.

 بارها گفته ایم مخالف اعدام و شکنجه ایم و اعدام را قتل عمد وجنایت سازمانیافته دولتی میدانیم، اما حق دادخواهی و مبارزه برای روشن شدن حقیقت و عدالت را طبیعی ترین حق خویش میدانیم. مبارزه ای که بتواند در ابعاد سراسری ملی و بین المللی به این جنایات، بمثابه جنایت سازمانیافته حکومت اسلامی ایران رسیدگی کند.آمران و عاملان جنایات را در مقابل دادگاهی عادلانه، و علنی محاکمه کنند و به مجازات برسانند.  روشن شدن حقیقت اولین گام برای پایان دادن به ادامه جنایت است، اضافه بر آن ، مانع از آن میشود که جنایتکاران با فراغ بال به جنایاتشان ادامه دهند و در پناه قانون وحکومت قرار گیرند.کشف حقیقت با هدف بازداری جامعه از دور تازه خشونت است و دقیقا سیکل کور انتقام را در نطفه میشکند و جامعه را با هدف احترام و ارزش به حق انسان برای زندگی ، برای بهتر زیستن ، برای اندیشیدن سازمان میدهد.  به این لحاظ همچنان که بارها گفته ایم باید بر روشن شدن همه حقایق این کشتار ها و جنایات در همه این سالها تاکیدی چندباره کرد، باید بر محاکمه علنی و عادلانه همه آمران وعاملان جنایات سیاسی در ایران پای فشرد، باید همه این جنایات و دردها و رنجها برسمیت شناخته شود و تاریخ خونینی که حکومت اسلامی برای کسب و قبضه قدرت  و در نابود کردن همه عناصر ترقیخواهی و دگراندیشی جامعه ایران، پیموده برای همگان آشکار شود. این آشکار شدن است که جامعه را از افتادن مجدد در ورطه خونین استبداد و تجدید سازمان استبدادی دیگر بازمیدارد و جامعه و انسان را برای مقابله با هرگونه سوءاستفاده از قدرت و تلاش برای سازمان دادن استبدادی دیگر تحت هر نامی آماده میکند.  در این راستا تاکنون  خانواده های زندانیان سیاسی و اعدام شده گان دهه خونین ۶۰ و خانواده های اعدامیان و زندانیان سیاسی چهل سال حاکمیت ارتجاع اسلامی ،کانونها و نهادها و انجمن های دفاع از زندانیان سیاسی و تبعیدی و دفاع از حقوق انسانی ، چپ و دمکرات و آزادیخواه کوشیده اند مبارزه برای دادخواهی واعلام کیفر خواست خانواده های قربانیان قتلهای سیاسی د رچهار دهه اخیر  را در ابعادی ملی و بین المللی پیش برند. باید به همه آنها دست مریزاد گفت و تاکید کرد که راهی طولانی و سخت در مقابلمان هست. خصوصا در شرایطی که خاورمیانه درگیر جنگی ارتجاعی و وحشتناک و ویرانگر است و میلیونها انسان قربانی جنگهای تجاوزگرانه و نیابتی و فرقه ای و مذهبی است  و مرگ دیگر افسانه نیست و با دنائت و سبعیت وحشتناکی ،مردم سوریه وعراق ولیبی و یمن و افغانستان را به کام نابودی در ابعادی گسترده و وحشتناک می کشاند و انسانیت توسط حکومت های آمریکا و روسیه و اسراییل و ترکیه و چین و حکومت اسلامی و  و دولتها و شیوخ مرتجع و مستبد عربی نابود میشوند؛ تاکید جنبش آزادیخواهی و دادخواهی مردم ایران بر جنبش دادخواهی و عدالت ، تاکید بر حق انسان برای بهتر زیستن و آزادی بی حد وحصر بیان و اندیشه ، تاکید بر حقوق جهانشمول انسانی ، تاکید بر برابری حقوق زنان و مردان ، تاکید بر برابری حقوق همه ملیتها و برسمیت شناختن حقوق انسانی همه دگر اندیشان ، میتواند کل منطقه ما را از شر دولت اسلامی و استبداد سلاطین و شیوخ و دولتهای اشغالگر نجات دهد. میتواند جنبش بزرگ و انسانی را در کل منطقه برای آزادی و برابری ، برای حقوق انسان و طبیعت ؛علیه جنگ و نابرابری و استبداد متحد کند. بگذار جنبش مادران خاوران ،جنبش مادران پارک لاله ، جنبش دادخواهی مردم ایران،جنبش کارگران ومعلمان وبازنشستگان ، جنبش چپ و آزادیخواه ایران  باهم پیوند خورند و سرآغاز جنبشی متمدن وسکولار و آزادیخواه و برابری طلب در منطقه ما باشند. به این امید باید دستهایمان راصمیمانه  بدست هم دهیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=2725 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهدی سمیعی
مهدی سمیعی
4 سال قبل

ا باقر همیشه سربلند و زنده باشی .ما نیز امیدواریم و تردیدی نداریم .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x