نازک بین: ژورنالیسم ورزشی آنچنان مبحث طویل و عریضی است که شاخه جداگانه ای در رسانه محسوب می شود. در هزاره سوم، رسانه های ورزشی قدرت مضاعفی پیدا کرده اند و حتی در زمینه کسب درآمد و تبلیغات از دیگر رسانه ها سبقت می گیرند.
در سال های ابتدایی این هزاره برخی از قواعد و قوانین رسانه ای روزنامه نگاری ورزشی تغییر کرد و یا اصلا به بوته فراموشی سپرده شد. به عبارت دیگر سبک و سیاق دیگری در برخی از رسانه ها به وجود آمد و باعث شد تا جریانات دیگری در موضوعات مختلف ورزشی به وجود بیایند. پرواضح است که تقریبا تمام ورزشکاران در تمامی رشته ها اگر شهرتی دارند بخش مهمی از آن را مدیون رسانه ها هستند. آنان بدون رسانه های دیداری، شنیداری، مکتوب و مجازی حتی فقط در حد وسعت جغرافیایی خود شناخته می شوند. اما همانقدر که ورزشکاران مدیون رسانه ها هستند به همان اندازه هم ممکن است از آنها لطمه بخورند و به خاک سیاه بنشینند.
همانطور که اشاره شد قاعده و قانون برخی از رسانه ها تغییر کرده است. بر اساس همین تغییرات این نشریات و رسانه ها پا روی هر خط قرمزی می گذارند و هر خبری را به هر شکلی که خواستند منتشر می کنند. آنها از دایره ورزش خارج و گاه زندگی شخصی یک ورزشکار را زیر سوال می برند و باعث بدنامی اش می شوند. برخی از رسانه ها و روزنامه های ورزشی به شدت خطرناک هستند و برخی از ورزشکاران برای اینکه به دام بدنامی این رسانه ها نیفتند چاره ای جز همراهی با آنها ندارند. در دنیا نشریات زیادی چنین سبک و سیاقی را در پیش گرفته اند. با چند نمونه از این قبیل رسانه ورزشی بیشتر آشنا شویم:
SUN، لانه حاشیه!
در میان ده ها نشریه و روزنامه ورزشی و غیرورزشی در بریتانیا نشریه SUN سابقه ای طولانی در ایجاد جنجالی ترین داستان های ورزشی دارد. این روزنامه در ماجرای فاجعه هیلزبوور یعنی حادثه ای که منجر به کشته شدن ۹۷ هوادار لیورپولی در دیدار جام حذفی این تیم با ناتیگهام فارست شد تا توانست به هواداران لیورپول تاخت و خبرهایی از دزدی هواداران این تیم از اجساد به جای مانده در ورزشگاه نوشت. این اتفاقات چنان خشم مردم لیورپول را برانگیخته که از ۳۰ سال پیش تا اکنون فروش این نشریه انگلیسی در شهر بندرنشین لیورپول ممنوع است. اما هنرنمایی های سان فقط به این موارد خلاصه نمی شود. چنین نشریه ای در تمام سال های اخیر تا توانسته به زندگی خصوصی ورزشکاران و به خصوص فوتبالیست ها سرک کشیده. عکس هایی خصوصی از آنان منتشر کرده و در موارد متعددی باعث فروپاشی خانواده آنها شده است. نخستین شماره نشریه سان در سپتامبر ۱۹۶۴ یعنی ۵۶ سال پیش منتشر شد. سردبیر آن اکنون تونی گالاگر است و با وجود همه جنجال هایش تا امروز جوایز متعددی را در جشنواره های رسانه ای برده است.
دیوانه ای به نام گازتا دلو اسپور
La Gazzetta dello Sport. این نامی است که در دنیای ورزش از پیشتازان رسانه ای به شمار می رود. نشریه ای به شدت خانمان برانداز و جنجالی. هیچ فوتبالیستی از تیغ تیز این نشریه در امان نیست. مثلا ستاره ای صبح از خواب بلند می شود و می بیند تصاویر مربوط به رابطه خصوصی او با فلان هنرپیشه تلویزیونی تیتر اول این روزنامه شده است. این روزنامه قدمتی بسیار طولانی دارد. نخستین شماره آن در سال ۱۸۹۶ یعنی ۱۲۴ سال پیش منتشر شد. مرکزیت این روزنامه فوق جنجالی در میلان است. البته گازتا دلو اسپور تنها نشریه جنجالی ایتالیایی ها نیست. آنها روزنامه های پرمخاطب و البته خطرناک دیگری به نام توتواسپورت و کوریره دلو اسپور هم دارند. این روزنامه ها به خصوص در زمان دربی های ایتالیایی تاخت و تاز بی رحمانه خود را آغاز می کنند. برای نوشتن مقالات انتقادی هم از هیچ کلمه توهین آمیزی دریغ نمی شود.رسانه های ایتالیایی با وجود تغییر ذائقه مخاطب از کاغذ به فضای مجازی هنوز قدرت خود را حفظ کرده اند.
تند و تیز مثل اکیپ
۷۴ سال از روزی که نخستین شماره نشریه اکیپ فرانسه چاپ شد می گذرد. اکیپ بعد از مدت ها قدرت مضاعفی در رسانه های فرانسوی زبان پیدا کرد و به یکی از جنجالی ترین های آنها تبدیل شد. اکنون حرف اول در میان تمام رسانه های ورزشی را اکیپ می زند، رسانه ای که البته گاهی اوقات به شدت با جنجال می آمیزد. فرانچس مورینیر سردبیر فعلی است. موندو، فیگارو و پاریسین دیگر رسانه های بسیار مهم فرانسوی به شمار می روند که البته هیچ کدام به پای اکیپ نمی رسند. این نشریه فرانسوی اخباری که منتشر می کند بسیار موثق است و بعدا به واقعیت تبدیل می شود. البته که در جنجال و حاشیه سازی نیز نقش بسیار گسترده ای دارد همانند رسوایی اخلاقی کریم بنزما بازیکن سابق تیم ملی فوتبال فرانسه. اکیپ علاوه بر فوتبال به رشته های دیگری نظیر راگبی، موتورسواری و دوچرخه سواری هم می پردازد.
دیگر آتش بیاران معرکه
بیلد نشریه آلمانی است که سابقه ای طولانی در جنجال های موجود در ورزش دارد… مارکا و آس (روزنامه های هوادار رئال مادرید) ، موندو دپورتیوو و اسپورت (روزنامه های هوادار بارسلونا)، دیلی استار، دیلی میل، اکسپرس، تلگراف (رسانه های بریتانیایی)، آبولا( روزنامه پرتغالی) و … دیگر رسانه های جنجالی دنیای ورش به شمار می روند.
بخشی از گزارش هیلدا حسینی خواه – جام جم آنلاین
به مناسبت تولد کاکا؛ نگاهی به رستاخیز پسر مسیح در دنیای فوتبال
۲۲ آوریل، سالگرد تولد کاکایی است که ۳۸ ساله میشود. باورتان میشود، ۳۸ سال! شاید از دنیای فوتبال خداحافظی کرده باشد اما مگر میشود پسر مسیح که با یک توپ غیرممکنها را ممکن میکرد را فراموش کرد؟ به مناسبت سالروز تولد کاکا، نگاهی متفاوت به زندگی فوتبالی او انداخته ایم.
میگویند فوتبالیستها دوبار مرگ را تجربه میکنند. یک بار زمانی که به مرگ طبیعی میمیرند و بار دیگر که بسیاری آن را به مراتب تلخ تر میدانند، خداحافظی از دنیای فوتبال است. داستان زندگی ریکاردو ایزکسون دوس سانتوز لیته یا همان کاکا با تجربه رفتن تا یک قدمی مرگ آغاز شد. زمانی که فقط ۱۸ سال داشت و در اول راه فوتبالی خود گام بر میداشت، سانحه ای در استخر باعث شکسته شدن ستون فقراتش شد. جایی که مرگ را دید و بسیاری از پزشکان ادامه فوتبال بازی کردنش را غیرممکن میدانستند.
راسل کرو در فیلم گلادیاتور درباره مرگ میگوید:
مرگ همیشه به تو لبخند میزند و تنها کاری که میتوانی انجام دهی این است که تو هم به آن لبخند بزنی
کاکا اما نه تنها به مرگ بلکه به گفته خودش حتی به عیسی مسیح هم لبخند زد. مرد برزیلی بازگشت دوباره سلامتی خود را معجزه عیسی مسیح میدانست.درخشش در قلب برزیل و تیم سائو پائولو، خیلی زود باعث شد تا باشگاههای بزرگ اروپایی برای جذب استعداد برزیلی دست به کار شوند. انتخاب کاکا در آن زمان عجیب و ترسناک بود. میلانی که پر از ستاره بود! اما سوال اصلی جایی مطرح میشد که آیا پسری جوان که تنها تجربه بازی اش به لیگ برزیل محدود میشود، میتواند بین ستارهها خودش را پیدا کند.
جیم ران، نویسنده مشهور و کار آفرین آمریکایی همیشه در سخنرانیهای خود جمله ای معروف به کار میبرد:
افراد موفق کارهایی انجام میدهند که افراد ناموفق دوست ندارند انجام دهند. آرزو نکنید ای کاش آسانتر شود. آرزو کنید ای کاش من بهتر شوم.
کاکا نه تنها آرزو کرد که بهتر شود، بلکه عزمش را جزم کرد و نه تنها بهتر شد، بلکه پس از گذشت مدتی کوتاه به بهترین بازیکن تیمش تبدیل شد. راستش را بخواهید هیچ چیز کاکا عادی نبود. حتی مثل داستان هایی که همیشه از بازیکنان برزیلی میشنویم هم نبود. اکثر آنها غرق در فقر بوده و چاره ای جز جنگیدن نداشتند ولی کاکا در خانواده ای ثروتمند حضور داشت ولی نمیخواست از رویاهایش دست بکشد.هزاران کیلومتر از خانه دور و با پیراهن میلان افتخار آفرینی میکرد.
داستان زندگی کاکا گویی ملودرامی بود که تا چشم برهم زدیم دیوانه شخصیت اول فیلم شده بودیم. راستش را بخواهید اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از کودکان آن زمان، اینگونه عاشق فوتبال شدند. مگر میشود شب جادویی کاکا برابر منچستریونایتد در لیگ قهرمانان اروپا ۲۰۰۶/۰۷ را دید و دیوانه فوتبال نشد؟
یادتان میآید کمی بالاتر درمورد اینکه آیا کاکا میتواند بین بهترینها در میلان خودش را پیدا کند یا نه سوالی مطرح کردیم؟ راستش را بخواهید بهتر است آن را فراموش کنید چرا که در سال ۲۰۰۷ پسر بچه رویا پرداز، دنیای فوتبال را به تعظیم خود در آورد. او بهترین بازیکن جهان شده بود و آخرین فردی بود که پیش از آغاز سلطنت دو قطبی مسی و رونالدو دستش به توپ طلا رسید.
همه چیز به سرعت میگذشت و همه منتظر آغاز فصل جدید کتاب عاشقانه میلان و کاکا بودند ولی ناگهان پسر برزیلی سر از مادرید در آورد و به بخشی از پروژه کهکشانی پرز تبدیل شد. احتمالا اگر کسی کاکا را نشناسد و این متن را بخواند، منتظر آن است که درباره درخشش او در رئال مادرید بگوییم ولی بگذارید دوران حضور او در مادرید را با یک جمله توصیف کنیم:
بعضی وقتا فکر میکنم همه احساساتی که لازمه را تجربه کرده ام و از اینجا به بعد دیگر احساس جدیدی نخواهم داشت. هر چی هست فقط یک نسخه ضعیف تر از احساساتیه که قبلا داشتم.
دیالوگ ماندگار از فیلم “او” که دقیقا وصف حال کاکا بود. انگار کاکا همه چیز را تجربه کرده بود و البته سریالی از اتفاقات هم دست به دست هم داده بودند تا دیگر جادوی کاکا را نبینیم. مصدومیتها، مربی و فشار رسانه ای کاکا را در مادرید له کردند و دیگر هرگز چوب جادویی مرد برزیلی کار نکرد. انگار همه چیز را تجربه کرده بود و دیگر انگیزه ای در او وجود نداشت.
حتی بازگشت به آغوش معشوقه خود، میلان هم باعث نشد ستاره برزیلی آن بازیکن سابق شود. در ادامه هم وی به اورلاندو سیتی و سائوپائولو رفت و در نهایت در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۷ در لیگ آمریکا کفش هایش را آویخت.
داستان درخشش کاکا هرچند کوتاه بود ولی خاطرات اش کوتاه آنقدر شیرین و زیبا بودند که عده ای را تا ابد عاشق فوتبال کردند. امروز، ۲۲ آوریل، سالگرد تولد کاکایی است که ۳۸ ساله میشود. باورتان میشود، ۳۸ سال! شاید از دنیای فوتبال خداحافظی کرده باشد اما مگر میشود پسر مسیح که با یک توپ غیرممکنها را ممکن میکرد را فراموش کرد؟
طرفداری – حسین باقرشاهی