
نازک بین: آفتاب جذاب دیگری در شهر گالیسا غروب کرده بود. آسمان به آرامی در حال تاریک شدن بود، یک کشتی در حال نزدیک شدن به ساحل بود اما با این حال سرنشینان آن قصد نداشتند تا خود را به خشکی برسانند. قرار بود تا ملاقات میان محلیها و افراد خارجی در اقیانوس اطلس اتفاق بیفتد و هر دو طرف آگاه بودند که معامله نباید بیش از دو دقیقه طول بکشد.
این کشتی مرموز در چند کیلومتری ساحل متوقف شد و در آنجا هیچ حرکتی مشاهده نشد. به غیر از صدای جریان آب بر روی سنگریزهها، چیزی شنیده نمی شد. ناگهان صدای چند قایق موتوری این سکوت را بر هم زد و چراغ جلوی قایقها، تاریکی شب را در ساحل روشن کرد. تمامی افراد مجموعه، آماده بودند. گروهی از افراد محلی با قایقهای خود به کشتی نزدیک شدند و از کشتی، صدها جعبه پر از کوکائین به قایقهای موتوری پرتاب می شد. تحویل جنس خیلی سریع انجام شد و هر دو طرف با گفتن hasta luego (به معنی بعدا میبینمت) راه خود را رفتند تا مجددا در قرارهای بعدی با یکدیگر ملاقات کنند.
قاچاق کوکائین در دهه ۱۹۸۰ در شبه جزیره ایبری توسعه یافت. قاچاقچیان مختلفی که سیگارهای غیرقانونی را توزیع می کردند، فرصت جدیدتر و راه پرسودتری در قاچاق مواد مخدر دیدند. جدای از حمل و نقل مواد مخدر، آنها در زمینه تولید مواد مخدر از جمله کوکائین، تخصص پیدا کرده بودند. گروهی از ماهیگیران در شمال غربی اسپانیا، به تدریج تبدیل به اربابان هدایت مواد مخدر به سراسر اروپا شدند. در مرکز همه آن ماهیگیران، خوزه رامن پرادو بوگالو معروف به سیتو مینانکو فعالیت می کرد. در سن ۳۰ سالگی، مینانکو تبدیل به بزرگترین پادشاه مواد مخدر در قاره اروپا شد. او با توجه به رابطه خوبی که با فرودستان جامعه داشت، در اواخر ۲۰ سالگیاش، قاچاق دخانیات غیرقانونی را آغاز کرد و پس از آشنایی با قاچاقچیان کلمبیایی از کارتل مدلن در دورهای که زندانی بود، تبدیل به یک قاچاقچی مواد مخدر شد.
کارتلهای کلمبیایی قبلا با قاچاق کوکائین به کشور آمریکا، میلیونها دلار درآمد کسب کرده بودند و تمایل داشتند تا تجارت خود را به اروپا هم گسترش دهند. مینانکو از گالیسیا به عنوان گذرگاهی برای انتقال مواد مخدر به اسپانیا استفاده کرد و قایقهای موتوری او وظیفه حمل و انتقال مواد را بر عهده داشتند. ماهیگیران سابق اسپانیایی که تبدیل به اربابان پخش مواد مخدر در اروپا شده بودند، به زودی صاحب پول نقد زیادی می شدند و پولشویی برای آنها به یک ضرورت تبدیل شد.
پلیس، مینانکو را زیر نظر داشت و او برای تائید اعتبار خود نیاز به پولشویی و تائید جامعه محلی داشت. او در سن ۳۱ سالگی، مالک باشگاه یوونتوده ده کامبادوس شد، تیمی از شهر کامبادوس با ۱۳۰۰۰ نفر جمعیت. ناچو کاررو، نویسنده کتاب برف در اقیانوس اطلس که در این کتاب درباره چگونگی ورود کوکائین به اروپا صحبت می کند، در بخشی از کتابش درباره مینانکو می گوید:
مینانکو یکی از هواداران بزرگ فوتبال بوده و هنوز هم است. او خیلی خوشحال بود که رئیس یک باشگاه محلی شده است و همچنین می دانست که از این طریق، می تواند احترام اهالی شهر کامبادوس را به دست آورد و چهره بهتری در میان مردم این شهر کوچک داشته باشد.
مینانکو سرمایه گذاری زیادی در باشگاه یوونتوده انجام داد و آنها را پس از دیپورتیوو لاکرونیا و سلتاویگو، به سومین تیم برتر منطقه تبدیل کرد. او در اولین فصل حضور خود در باشگاه یوونتوده به عنوان مالک، ستارگان زیادی را به این باشگاه آورد تا تیمی را تشکیل دهد که از لیگهای آماتور به دسته چهارم اسپانیا راه پیدا کند. خانه مینانکو درست در کنار استادیوم یوونتوده قرار داشت اما هیچگاه به داخل زمین نمی رفت و همیشه سعی می کرد تا برای تماشای تیم محبوبش در کنار هواداران حضور داشته باشد. یک مامور در گفت و گو El Español درباره مینانکو گفته بود:
او همیشه در میان هواداران سفیدپوش ایستاده بود و توسط کسانی که عاشقانه او را دوست داشتند، محاصره می شد. پس از آن، شما همیشه او را در حالی مشاهده می کردید که به رختکن تیم می رفت و به بازیکنان خود تبریک می گفت. او هیچ جزئیاتی از تیم خود را از دست نمی داد.
در میان این بازیکنان، مودستو مندز، ستاره این تیم که به عنوان مهاجم ایفای نقش می کرد، پدر هافبک هجومی باشگاه سلتاویگو، بریس مندز است. کارمن آوندانو، رئیس جنبش “مادران علیه مواد مخدر” که وظیفه این جنبش مبارزه با توزیعکنندگان مواد مخدر در شهر گالیسیا بود، درباره مینانکو می گوید:
او بودجه خرید یک باشگاه دسته اولی را داشت. تیمی که او ساخته بود، شگفت انگیز بود. از همه قاچاقچیان مواد مخدر که با آنها روبرو شدهام، از نظر من میانکو باهوشترین و خطرناکترین آنها بود.
مینانکو برای تیم خود اتوبوس جدیدی را خریداری کرد، چند ماساژور را به تیم خود وارد کرد، توپهای بسیار جدیدی را در اختیار تیم قرار داد و به بازیکنان خود حقوقهای چشمگیری همچون ۳ میلیون پزوتا (واحد پول رسمی اسپانیا تا سال ۲۰۰۳) در سال به همراه برخی پاداشهای سخاوتمندانه را می داد. ناچو کاررو درباره مینانکو می گوید:
هیچ کدام از بازیکنانی که در آن زمان برای مینانکو بازی می کردند، چیز بدی را راجع به مینانکو نخواهند گفت. او به عنوان رئیس باشگاه با بازیکنان خود رابطه خوبی را داشت و حقوق بسیار خوبی را به آنها می داد و آنها را به دسته سوم فوتبال اسپانیا برد. همه بازیکنان می دانستند که چه اتفاقاتی در پشت صحنه رخ می دهد اما هیچکس آن اتهامات را قبول نمی کرد. بسیاری از آنها در این رابطه فقط سکوت می کردند. تمامی معاملات به صورت نقدی انجام می شد و بازیکنان عادت داشتند که با کیسههای پلاستیکی پر از پول نقد از اتاق رختکن خارج شوند. وضعیت شبیه به این بود که آنها برای رئال مادرید بازی می کنند.
یکی از بازیکنان تیمهای دسته سوم اسپانیا در دهه ۱۹۸۰ درباره مینانکو و باشگاه یوونتوده می گوید:
در این سطح از فوتبال، هیچ تیمی مانند آنها وجود نداشت. آنها تیم بزرگی بودند. من به خاطر دارم که برای بازی با آنها به کامبادوس سفر کرده بودیم و آنها جدیدترین کفشها را داشتند. بازیکنانی که در یوونتوده بازی می کردند، از دسته دوم اسپانیا خریداری شده بودند (در حالی که این باشگاه در دسته سوم حضور داشت!) و سطح کیفیت این بازیکنان فوق العاده بود و هیچکس مثل آن بازیکنان نمی توانست بازی کند. بازیکنان آنها شگفت انگیز و فوق العاده بودند و در سطح متفاوتی نسبت به لیگ ما بازی می کردند.
پس از گذشت دو فصل در دسته چهارم، یوونتوده فصل را در رده نخست و با ۱۳ امتیاز اختلاف نسبت به تیم دوم جدول به پایان رساند و موفق شدند بیش از ۷۷ گل به ثمر برسانند، بیش از هر تیم دیگری در آن لیگ و در پایان موفق به صعود به دسته بالاتر شدند. در ژوئن ۱۹۸۹، آنها به عنوان بخشی از تور پیش فصل خود، به آمریکای جنوبی و به کشور پاناما سفر کردند و سفر آنها به آمریکای جنوبی شامل ونزوئلا نیز بود که آنها چند مسابقه را در مقابل تیمهای محلی این کشورها انجام دادند. در همین حال، مینانکو بودجه ساخت یک استادیوم جدید که قرار بود در اکتبر سال ۱۹۸۹ تاسیس شود را تامین کرده بود. در بازی افتتاحیه یوونتوده در برابر باشگاه دو فرول، بسیاری از سیاستمداران و مقامات محلی گالیسیا حضور پیدا کرده بودند. مینانکو لیستی از تمامی سیاستمداران، پلیسها، کشیشها، پزشکان و فوتبالیستهای محلی تهیه کرده بود و به آنها حقوقی را پرداخت می کرد.
در همان سال بود که در فاصله ۷۶۴۳ کیلومتری شهر کامبادوس، باشگاه کلمبیایی اتلتیکو نسیونیون که پابلو اسکوبار و کارتل مدلین آن را اداره می کردند، برای اولین بار در تاریخ خود موفق به قهرمانی در کوپا لیبرتادورس شد. کاررو در این رابطه می گوید:
برخی از تحقیقات نشان می دهند که سیتو مینانکو در بعضی از جنبههای زندگی خود سعی در تقلید از پابلو اسکوبار داشت، مانند تاسیس یک انجمن خیریه، مالک یک باشگاه فوتبال شدن و یا حتی داشتن ظاهری شبیه به رئیس کلمبیایی! (اسکوبار)

در سال ۱۹۹۰، یوونتوده برای تقابل با رئال مادرید در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو، به پایتخت اسپانیا سفر کرد. در همان سال، به دلیل قاچاق ۲.۵ تن کوکائین به اسپانیا، پلیس به دنبال مینانکو بود. ظهور ناگهانی یوونتوده ده کامبادوس با سقوط ناگهانی و در عین حال کاملا پیش بینی شده اتفاق افتاد. یوونتوده در سال ۱۹۹۲ در حال رقابت برای صعود به دسته دوم اسپانیا بود اما بدون پشتوانه مالی مینانکو، آنها خیلی زود به لیگ آماتورها بازگشتند. مینانکو در سال ۱۹۹۴ دستگیر شد و به مدت ۲۰ سال زندانی شد. پس از آزادی از زندان در سال ۲۰۱۵، مجددا در سال ۲۰۱۸ به دلیل توزیع مواد از اسپانیا و هلند تا ایتالیا و آلبانی، مجددا زندانی شد.
در همین حال، شهر گالیسیا نیز کمی تغییر کرده است. غروب خورشید در این شهر به همان اندازه دهه ۸۰ میلادی با شکوه است، اگرچه زیر دریاییهای یک بار مصرف جایگزین قایقهای موتوری برای حمل مواد مخدر شدهاند. در حال حاضر مینانکو در زندان است اما سکان پخش مواد مخدر به افراد باهوشتری تحویل داده شده است. در دهه ۸۰ و در شهر گالیسیا، پس از دیپورتیوو و سلتاویگو، یوونتوده سومین تیم برتر این شهر بود و اکنون، این تیم در لیگ دسته هفتم فوتبال اسپانیا قرار دارد.
هنرنمائی هنربیشه معروف در زمین فوتبال

در سال ۱۹۵۷، تلگرام ویژه ای به تیم فوتبال هاپلو تل آویو اسرائیل مخابره شد. درست قبل از شروع سفر به ایالات متحده برای بزرگداشت مراسمی با انجام یک دیدار دوستانه و به مناسبت نهمین سالگرد تاسیس کشور اسرائیل، از بازیکنان تیم میهمان خواسته شده بود: “کدام آمریکایی را می خواهید در طول سفر خود ملاقات کنید؟” بازیکنان بدون تردید پاسخ دادند: “ما دوست داریم با مریلین مونرو و بروکلین داجرز ملاقات کنیم.” این رویداد، به مناسبت برگزاری یک مسابقه دوستانه در فوتبال در ۱۲ مه ۱۹۵۷ بین هاپوئل اسرائیل و تیمی از آمریکایی All-Stars بود که با شعار “زنده باد کشور اسرائیل!”انجام می شد. در نزدیکی های استادیوم و در محل برگزاری نمایشگاه تاریخی Ebbets Field ، خانه بروکلین داجرز واقع بود که بعداً در همان سال به لس آنجلس منتقل می شد. در ورزشگاه محل این بازی روبرت واگنر ، شهردار نیویورک، سفیر اسرائیل در ایالات متحده، ابا ابان، سناتورها، شخصیت های فرهنگی، نمایندگان سازمان های یهودی و بسیاری دیگر حضور داشتند. از این گذشته، از بین این نفرات تنها کسی که می بایست مسابقه را افتتاح می کرد کسی جز خانم مریلین مونرو هنربیشه معروف و محبوب نبود!
روزنامه هروت گزارش داد: “اوج این اتفاق افتاد” ستاره فیلم بلوند با لباس آبی خوش رنگی در زمین ظاهر شد و صحنه هائی را بوجود آوردکه گهگاهی نیز وضعیت به ابعاد خطرناک نزدیک می شد. “مریلین مجبور شد توپ را سه بار شوت کند- دو بار برای بسیاری از عکاسانی که در زمین جمع شده بودند و یک بار برای بازیکنان فوتبال.”
از زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، اتحادیه فوتبال اسرائیل تیمهای فوتبال برای بازی به ایالات متحده اعزام می کرد.
در ماه مه سال ۱۹۵۷، نیز تیم هاپل در یک تورنمنت نهمین جشن استقلال به ایالات متحده رفت. جک گیبونس انگلیسی مربی این تیم بود که همزمان نیز تیم ملی اسرائیل را هدایت می کرد و هم هوپل پتاه تیکوا را.

رژه های خیابانی
مراسم استقبال از تیم هاپوئل در فرودگاه بسیار عالی بود و اتفاقات روز بعد از آن نیز بیشتر شبیه صحنه های فیلم ها بود.
در مسیر ورود تیم هاپوئل هزاران نفر به استقبال آمده بودند. بازی اول قرار بود در ۱۵ مه ۱۹۵۷ در Ebbets Field مقابل تیمی در نیویورک استار برگزار شود. ۴۵۰۰۰ تماشاگر – بیشتر آنها یهودی – به نظر می رسیدند در صندلی های خود نشسته بودند.
اما آن چه که در این دیدار آشکار بود جمعیت حاضر در ورزشگاه بجای دیدن بازی بیشتر غرق در تماشای حرکات مریلین مونرو بودند و نتیجه بازی هم برای آنان اهمیتی نداشت. از آن روز در تاریخ فوتبال آمریکا و در رسانه های جهان نیز به نام یک رویداد تاریخی که در آن ورزش و هنر در مسیر صلح و ایجاد بسترهای شادی و طراوات برای میلیونها نفر متحد و یکپارچه گام بر داشتند یاد می شود. مریلین فمنیستی بود که نگاه باز و عمیق به مسایل اجتماعی و سیاسی در کنار هنر سینما و موسیقی داشت. تعدادی از صاحب نظران در قلمرو های سیاسی و هنری باور دارند که مریلین خود را سوسیالیست میدانست و از جنبش مدنی آمریکا حمایت میکرد. او همواره میگفت که شهرتش را مدیون مردم است و نه هالیوود.
لکلک عاشق

فرشته تقی زاده: ژاپن که به خاطر بحران کرونا نتوانست امسال میزبان المپیک باشد اکنون روزهای سخت خود را پشت سر گذاشته است و برخی از رشتههای ورزشی میتوانند فعالیت خود را از سر بگیرند.
گلف بازان ژاپنی دیروز (چهارشنبه) شاهد مهمان ویژهای بودند. مدتی است که در زمین گلف کاواساکی یک لک لک سفید شرقی زندگی میکند. حضور این پرنده چهار ساله که کیزونا نام دارد توجه همه را به خود جلب کرد.
این تصویر را getty image منتشر کرده است.