پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

دشواری های «حکومت آسان» – دولت احمدی نژاد در محاصره ی مجموعه ای از مخالفت ها

 دومین ناکامی محمود احمدی نژاد، برای تکمیل کابینه ی خود که بر اثر انصراف دومین وزیر نفت پیشنهادی او زیر فشار هم جبهه ای هایش پیش آمد، دشواری های «حکومت آسان»ی را که احمدی نژاد به دنبال آن است، بیشتر آشکار کرد. واقعه ای که در تمام طول تاریخ بیست و هفت ساله ی حکومت اسلامی سابقه نداشته است. هر چند «اصول گرایان» می خواهند این واقعه را به نام استقلال قوا و تعامل مثبت آن ها و حضور «مردم سالاری دینی» تمام کنند و هنوز در رویایی های خود، حفظ ظاهر و لبخند زدن را فراموش نمی کنند، اما واقعیت از مبارزه سنگینی بر سر تصاحب سهام قدرت در یکی از مهم ترین وزارتخانه ها، خبر می دهد که فعلا به ضرر احمدی نژاد به پایان رسیده است. مبارزه ای که مقدمه ی چالش های بزرگ تر و مشکلات بیشتر در پیش روی دولت و در نگاه کلی تر، کلیت نظام است.
 
دولت احمدی نژاد، حاصل یک «پیروزی» آسان بود. این «پیروزی» بر اثر وجود شکاف های عمده ای که در آستانه ی انتخابات در جامعه ی ما وجود داشت، شکاف میان اصلاح طلبان و نیروهای دموکراسی خواه از یک سو، و شکاف در جبهه ی اصول گرایان از سوی دیگر با دوپینگ تقلب و رای سازی، به دست آمد. فشار این شکاف ها بر یکدیگر، او را که نماینده ی جریانی نه چندان گسترده، اما متشکل و دارای امکانات بسیاری بود، از عمق به سطح آورد و بر صندلی ریاست جمهوری نشاند.
احمدی نژاد و حامیان او قصد داشتند، این پیروزی بی دردسر را با حکومتی آسان همراه کنند. مشخصه ی حکومت آسان، فارغ بودن از همه ی پیچیدگی های حکومت مداری مدرن و تکیه بر ابزار سنتی و قدیمی قدرت، یعنی «سرکوب» و «حذف» است. برنامه ی دولت وی، همانگونه که بارها از زبان خود او و همکارانش اعلام شد، بازگشت به «دهه ی شصت» بود. مشخصه ی حکومت در دهه ی شصت ستیز با همه ی مخالفین و سرکوب آن ها بود.
حالا، این نوع حکومت کردن آسان، با مشکلات روزافزونی در جامعه ی دهه ی هشتاد ایران مواجه شده است. احمدی نژاد آن جا که از مخالفت های گسترده و غیرقابل انتظار با دولت دوماه و نیمه ی خود سخن می گوید، این حقیقت را واضح می کند، اما آن جا که منشاء این مخالفت ها را اراده ی دولت خود برای خشکاندن ریشه های فساد و جهت گیری های عدالت طلبانه وانمود می کند، دروغ می گوید و عوامفریبی می کند.
شکاف ها و تضادهایی که در آستانه ی انتخابات و در جریان آن وجود داشت، هیچ کدام از بین نرفته است. در جامعه ی پاره پاره و تقسیم شده ی ایران، سهم احمدی نژاد و حامیان او – با احتساب تقلبات و سازماندهی های گسترده ای که درجهت رای سازی انجام دادند، همان نزدیک به پنج میلیون رایی بود که او در مرحله ی اول انتخابات به دست آورد. هر چند حامیان احمدی نژاد و – در مجموعه ی وسیعی تمام حکومت – می کوشند، او را «رئیس جمهور هفده میلیونی» معرفی کنند، اما دوره ی دوم انتخابات و آرایی که به احمدی نژاد داده شد، حاصل یک شرایط خاص و یک صف بندی مصنوعی بود که اصلاح طلبان با پشتیبانی از هاشمی رفسنجانی – سمبل حکومت و سمبل فساد حکومتی – نقش عمده ای در ایجاد آن ایفا کردند.
احمدی نژاد بعد از پیروزی با همه ی آن تضادها، شکاف ها و رقابت هایی مواجه است، که قبل از پیروزی با ان ها مواجه بود.
نخستین شکاف و عرصه ی رقابت، در دایره ی خود اصول گرایان است. این شکاف و رقابت، نه تنها از بین نرفته، که بر ابعاد آن به سرعت اضافه شده و بیشتر از پرده بیرون امده است. همین واقعیت که در جناح های حکومتی، بخش هایی از خود اصول گرایان، فعال ترین منتقدین و مخالفین «رئیس جمهور منتخب» هستند و نامه های بسیار شدیدالحنی برای او نوشته اند و تهدید به گفتن «ناگفته ها» کرده اند، نشانه ی ادامه ی این رقابت و شکاف و تضاد است. انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری نتوانسته است شکاف های درون جناح اصلی حکومت را پر کند، بلکه بر حجم این شکاف ها افزوده است. احمدی نژاد به دلیل آن که شخصیتی کم تجربه و فاقد مهارت برای به دست گرفتن سکان اجرایی کشور است و به دلیل آن که با ماموریت معینی به این مقام رسیده است تا دولت اسلامی ای برقرار کند، که حتی بسیاری از اصول گرایان را صالح و شایسته نمی داند، به این شکاف ها دامن خواهد زد. نه او، و نه قدرت پنهان و آشکاری که او را حمایت می کند، از آن چنان اتوریته، سیاست و مهارتی برخوردار نیست که تضادهای محافظه کاران را که بخش عمده ای از آن «جنگ قدرت» است مهار کند. در چنین وضعیتی، طبیعی است که این شکاف ها و رقابت ها، هر چند امروز در پوشش تعارف های مرسوم پنهان می شود، هر روز بیشتر شود.
 
شاید احمدی نژاد هنوز تا چند صباحی بتواند با ژست ها و نمایش های عدالت طلبانه ی خود، گروهی از مردمی را که به او امید بسته اند، امیدوار نگاه دارد و خیال کند می تواند بر آن ها تکیه کند. اما وضعیت بحرانی اقتصاد و معیشت مردم، جای زیادی برای این امیدواری باقی نمی گذارد. امروز دیگر دشوار نیست دانستن این نکته که چنین حمایت هایی در جامعه ی بحران زده ی ایران مثل گلوله ای برف در برابر افتاب می ماند. تجربه ی هنوز تازه ی خاتمی که در عرض چند سال میلیون ها رای را از دست داد و موافق را به مخالف تبدیل کرد، تجربه ای است که احمدی نژاد نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت بماند.
نکته ی قابل توجه از زمان استقرار «دولت عدالت طلب» این است، که میدان اعتراضات مردمی به طور چشمگیری تغییر یافته و اعتراضات صنفی – معیشتی و اقتصادی توده ی مردم و در درجه اول کارگران و معلمان، گسترش قابل ملاحظه ای یافته است. شگفت نخواهد بود اگر احمدی نژاد را همان شعارهایی بر زمین بزند، که با آن ها به قدرت رسید. قدرتمداران را معمولا همان وعده هایی زمین گیر می کند که آن ها را به قدرت می رساند. خاتمی را عطش جامعه به دموکراسی ناکام کرد و احمدی نژاد را عطش جامعه به عدالت، شکست خواهد داد.
 
او، علاوه بر گسترش بی وقفه ی نارضایتی توده ی مردمی که با امید آوردن پول نفت بر سفره های خالی شان به احمدی نژاد رای دادند، با یک نیروی مخالف گسترده و حاضر و آماده هم روبروست.
میلیون ها مردمی که انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردند و نیروی بالفعل و بالقوه تحولات ساختاری دموکراتیک در جامعه ی ایران هستند، از بین نرفته اند. این جبهه،در برابر دولت احمدی نژاد و تمام حکومت قرار گرفته و در هر فرصتی مخالفت خود را عیان و در اولین فرصت، این مخالفت را به یک مقاومت عیان تبدیل خواهد کرد.
 
اصلاح طلبان تاکنون در مخالفت با دولت احمدی نژاد منفعل ترین نیرو بوده اند. یک نماینده اقلیت مجلس اسم این انفعال را «سکوت فعال» گذاشته است. اما تشدید تضادها میان اصول گرایان از یک سو و تضادهای حکومت با مردم از سوی دیگر، قاعدتا به این «سکوت فعال» پایان خواهد داد و موضع جناح اصلاح طلب حکومت در برابر احمدی نژاد هم به نوعی از فعالیت اعتراضی تبدیل خواهد شد.
به این جبهه های فعال و غیرفعال مخالف، باید مخالفت جهانی با دولت احمدی نژاد را هم اضافه کرد که فشارهای سنگینی را بر آن وارد می کند و تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر فعال شدن شکاف های داخلی دارد.
چنین است که احمدی نژاد هر چند «رئیس جمهور هفده میلیونی» خوانده می شود و قرار بود کابینه ی «هفتاد میلیونی» تشکیل دهد، اما از تنهاترین دولت های تاریخ بیست و هفت ساله ی حکومت اسلامی است که حتی مجلس «اصول گرا» را هم نمی تواند به پشتیبانی مطمئن خود تبدیل کند. در این تنهایی نیز شگفتی ای وجود ندارد. او رئیس دولتی است که با حذف گرایشان دگراندیش و برای حذف آن ها به قدرت رسیده است و طبیعی است از کمترین حمایت ها برخوردار و با بیشترین مخالفت ها روبرو باشد.

https://akhbar-rooz.com/?p=32902 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x