نازک بین: آلمان شرقی سالها به پیشنهاد آلمان غربی برای برگزاری یک مسابقه فوتبال جواب رد می داد. این کار از نظر آنها ریسک زیادی داشت چون در مقایسه با ورزش های دیگر از جمله شنا و وزنهبرداری احتمال شکستشان بیشتر بود. اما وقتی پای جام جهانی به میان آمد، چارهای جز شرکت در مسابقه نداشتند. هانس یورگن کرایشه، مهاجم پیشین دینامو درسدن و تیم ملی آلمان شرقی یکی از بازیکنان حاضر در دیدار فراموش نشدنی بود که ۲۲ ژوئن ۱۹۷۴در مرحله گروهی جام جهانی در گروه یک بین دو تیم آلمان غربی و آلمان شرقی در ورزشگاه فولکسپارک هامبورگ برگزار شد.
او میگوید: “مقامها امیدوار بودند آبروریزی پیش نیاید. البته بازیکنان هیچ فشاری احساس نمی کردند. برعکس ما منتظر بودیم خودمان را جلوی آلمان غربی محک بزنیم. این مسابقهای بود که بارها از مسئولان خواسته بودیم برگزار شود ولی آنها جلویش را میگرفتند.”
برای تیم آلمان غربی هم ستارههای درخشانی مثل فرانتس بکنباوئر و گرد مولر بازی میکردند. آنها میزبان جام جهانی و قهرمان اروپا بودند. هانس آپل که تازه یک ماه از شروع کارش به عنوان وزیر دارایی آلمان غربی میگذشت و این دیدار دور گروهی را در ورزشگاه تماشا می کرد، شک نداشت بازی را خواهند برد. او پیش از مرگش در سال ۲۰۱۱ گفت: “من مطمئن بودم دست کم ۰-۳ بازی را می بریم. نه عصبی بودم و نه نگران. ما در فوتبال عالی بودیم و هیچکس هیچ چیز در مورد آنها نمی دانست.” بازی اما به شکلی کاملا متفاوت پیش رفت. یورگن اسپارواسر، مهاجم اهل ماگدبورگ آلمان شرقی، توپ را گرفت و از مدافعان آلمان غربی عبور کرد تا ۱۲ دقیقه مانده به پایان بازی با گل خود پیروزی تیمش را تضمین کند.
دو تیم پیش از این دیدار صعودشان به دور بعد مشخص شده بود اما “جنگ داخلی” برای تعیین صدرنشین گروه یک بود. آلمان غربی، شیلی را با یک گل و استرالیا را با سه گل شکست داد و برای صدرنشینی فقط به تساوی نیاز داشت. این در حالی بود که آلمان شرقی باید سه امتیاز بازی را کسب میکرد. این تیم برابر استرالیا به پیروزی ۲ بر صفر دست یافت و مقابل شیلی یک بر یک مساوی کرد.
۶۰ هزار تماشاگر در ورزشگاه حضور داشتند که در این میان ۱۵۰۰ نفر، شهروند آلمان شرقی بودند. آنان نمی دانستند که آیا این آخرین تقابل دو تیم شرقی و غربی است؟ وضعیت دو تیم کاملا متفاوت بود. آلمان شرقی برای نخستین بار به جام جهانی صعود کرده بود اما آلمان غربی، قهرمان دوره ۱۹۵۴ و مدافع عنوان قهرمانی اروپا به حساب میآمد. آلمان شرقی این بازی مهم و حیثیتی را یک بر صفر از میزبان خود برد و با ۵ امتیاز به عنوان سرگروه و آلمان غربی با چهار امتیاز به عنوان تیم دوم به دور بعد صعود کردند. تیمهای استرالیا و شیلی باز ماندند. شادروان جعفر نامدار داور و شخصیت ممتاز فوتبال ایران، داور دیدار استرالیا و شیلی از گروه دو آلمان شرقی و غربی بود.
از فروپاشی دیوار برلین ۳۰ سال میگذرد. نزدیک به سه دهه پیش بود که دیوارها میان شرق و غرب آلمان برچیده شد و آلمان متحد دوباره شکل گرفت. آلمانی که پس از پایان جنگ جهانی دوم میان قدرتهای شرق و غرب تقسیم شده بود، بار دیگر واحد شد. فروپاشی دیوار آهنین چه تاثیری در فوتبال آلمان داشته است؟ بازیکنان آلمان شرقی سابق پس از اتحاد دو آلمان از چه نقش و جایگاهی در فوتبال آلمان متحد برخوردار شدند؟ با این توصیف کوتاه، فوتبال پس از فرو پاشی دیوار برلین از نگاه مجله کیهان ورزشی را در ادامه می خوانیم (این مطلب اندکی خلاصه شده است):
گذری بر تاریخ فوتبال آلمان پیش از جدایی
اولین دوره پیکارهای فوتبال قهرمانی باشگاه های آلمان به سال ۱۹۰۳ توسط تیمی از شرق آلمان با نام وی اف بن لایپزیک فتح شد که این تیم بر تیمی موسوم به وی اف سی پراگ غلبه کرد. لایپزیک بعدا این قهرمانی را در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۱۳ تکرار کرد. در اوج جنگ جهانی دوم که آلمان و شخص هیتلر برپا کننده آن بودند، دینامو درسدن در ادوار ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴ در صدر لیگ ایستاد. در دوران کمونیسم فوتبال مثل سایر ورزشها در آلمان شرقی بشدت تشویق و تبلیغ می شد. تیم ملی فوتبال آلمان شرقی از سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۰ در حوزه اتحادیه فوتبال اروپا فعالیت داشت و تنها یک بار فرصت حضور در جام جهانی را بهدست آورد. دست بر قضا جام جهانی در همسایگی خودشان و به میزبانی آلمان غربی برگزار میشد. در سال ۱۹۴۸ لیگ فوتبال آلمان شرقی با نام اوبِرلیگای جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی پایهگذاری شد که تیم فوتبال دینامو برلین باکسب ۱۰ عنوان قهرمانی پرافتخارترین تیم ادوار اوبرلیگاست. توفیق ورزش آلمان شرقی کتمان ناپذیر بود. ورزشکاران آلمان شرقی در المپیکها پا به پای آمریکاییها و حتی روسها جلو رفتند و در بسیاری از رشته ها، مدال ها را درو کردند.
دیوار میان ورزش دو ملت
داستان آلمان پس از جنگ جهانی دوم داستانی غریب بود. نیمه غربی این سرزمین با نام آلمان غربی قدرت برتر فوتبال جهان شد و در همان ایام نیمه شرقی این سرزمین به غول بزرگ ورزش بدل شد. غولی که در المپیک حتی آمریکا را پشت سر گذاشت و در کنار شوروی به قدرت بزرگ ورزش جهان بدل شد. اما سرانجام دیوار برلین در ۱۹۸۹ فرو ریخت و آلمان متحد شد. این مساله تاثیر فراوانی در ورزش آلمان گذاشت. دیوار مشهور و بدفرجام برلین ۴۰ سال پیش، یعنی در سال ۱۹۶۱ ساخته شد و اضافه بر شئون سیاسی و اقتصادی فاصله عظیمی بین ورزش و فوتبال دو کشور نیز انداخت. فاصلهای که سالها پس از برچیده شدن و فرو ریختن دیوار هنوز سر جایش است و باشگاه های ثروتمند غرب آلمان را از تیمهای کوچک و بسیار فقیر شرق این سرزمین سراسر سیاسی، جدا و متمایز میکند. در زمان جدایی، یکی از هزاران تفاوتی که بین دو آلمان وجود داشت، مقوله فوتبال بود. در حالی که بوندس لیگای آلمان غربی دوره های موفقیت آمیز فراوانی در اروپا داشت، اوضاع اوبرلیگای آلمان شرقی چندان خوب نبود، به استثنای چند درخشش نسبی در اروپا که بزرگترینشان صعود ماگدبورگ به فینال جام برندگان جام سال ۷۴ بود؛ لیگ در انحصار تنها سه تیم قرار داشت، اف سی ماگدبورگ به همراه دینامو درسدن و برلینر اف سی دینامو. این تیم ها در مقایسه با همتایان غربیشان، منابع، کادر فنی و استعداد لازم برای رقابت در برترین سطح فوتبال جهان را نداشتند. با اتحاد دو آلمان لیگ فوتبال این دو کشور هم با یکدیگر ادغام شد، بدین ترتیب فوتبال آلمان شرقی در سال ۱۹۹۱ به تاریخ پیوست و پروندهاش بسته شد. اما با فروپاشی دیوار برلین، اعتبار باشگاههای فوتبال آلمان شرقی هم فرو ریخت و چیزی جز ورشکستگی و گمنامی برای آنها به ارمغان نداشت. مشکلات شدید اقتصادی سبب شد تیمهای آلمان شرقی پس از متحد شدن آلمان نتوانند جای پایی محکم در بوندس لیگا بیابند. البته یونیون برلین از منطقه شرق کشور، در سالهای اخیر شگفتی ساز شده و حالا خودش را به سطح اول بوندس لیگا رسانده اما همین تک نماینده ها و معدود نشانه های فوتبال آلمان شرقی نیز وضع تیره ای دارند.
استبداد غربی حاکم بر شرق
اتحادیه فوتبال آلمان شرقی هفت سال پس از پایان جنگ جهانی در سال ۱۹۵۲ برپا شد. اولین و تنها حضور شرقیها در آوردگاه جام جهانی به سال ۱۹۷۴ بازمیگردد. در آن دوران آن طرف دیوار همسایهای خانه داشت که با رویکرد رفاه اجتماعی و اقتصادی بستر مناسبی برای شهروندانش مهیا میکرد. موقعیت تیم ملی فوتبال آلمان با آن ستارگان در کلاس جهانی، نامهای جاودان مستطیل سبز مانند فرانس بکن بائر، گرد مولر، پاول برایتنر، گونتر نتزر، سپ مایر که در اختیار داشت، خود گویای اختلاف طبقاتی میان فوتبال این دو کشور بود. آلمان غربی با قهرمانی در سه جام جهانی ۵۴، ۷۴، ۹۰ تافته جدا بافته قاره سبز به شمار میآمد. با نگاهی به پا به توپان مستطیل سبز در بوندسلیگای آلمان، متوجه میشوید بسیاری از ملیپوشان ژرمنها متولد شهرهای آلمان شرقی هستند، یا فوتبال خود را در آن مناطق آغاز کرده اند. اکثر تیمهای آلمان شرقی مانند بلوک شرق اروپا با عنوان دینامو به معنی موتور، در میادین فوتبال فعالیت میکردند، که این خود برگرفته از اعتقاد و خط مشی کمونیستها بود که بهخاطر صنعتی بودن و وجود کارخانههای بسیار و اقشار کارگر در آن روزگار بود. در روزگار نامعلوم و قحطیزده که سایه شومی بر خاک آلمان شرقی سایه افکنده بود، اما داستان برای برخی فوتبالیستها متفاوت بود. پروندههای نفوذ قدرت سیاسی در فوتبال آلمان شرقی زمانی جذابتر میشود که ماجراهای تیم دینامو درسدن را که ۱۰ سال متوالی قهرمان لیگ فوتبال آلمان شرقی شد، بدانید. به این تیم اتهاماتی مبنی بر حمایت دولت و نفوذ نظامی حاکم، که مالک مالی و معنوی باشگاه بود، وارد میشد. پس از اتحاد دو آلمان، اتحادیه فوتبال آلمان از دو باشگاه سرشناس هانزا روشتوک و دینامو درسدن برای حضور در بوندسلیگا دعوت بهعمل آورد. یک فصل کافی بود تا دو نماینده شرقی در گرداب بهوجودآمده از شکاف طبقاتی میان کشور، همان اول کار، زیر چرخهای صنعتِ در حرکتِ غولهای بزرگ آلمان غربی له شوند. سقوط ،فرجام کار آنها بود. هانزا روشتوک با دو میلیون هوادار در زمره پرطرفدارترین باشگاههای فوتبال آلمان شرقی شهرت داشت.
وضعیت بد اقتصادی شرقنشینیان خیلی زود گریبانگیر شد و آنها را از گردونه رقابت با همسایه غربی خود بازداشت و اکثر فوتبالیستهای باکیفیت در تیمِ آنها، بار سفر به سوی غرب بستند که در رأس آنها ماتیاس سامر با پوشیدن پیراهن تیم بورسیا دورتموند نماد آلمان شرقی در اردوگاه غربیها بود. سامر تنها بازیکن بزرگ تاریخ فوتبال آلمان است که در هر دو تیم آلمان شرقی و غربی بازی کرده است. او علاوه بر ۵۱ بازی ملی برای آلمان در ۲۳ بازی ملی هم پیراهن آلمان شرقی را بر تن داشته است و موفق به ثبت ۶ گل برای شرقیها شده است. ماتیاس سامر در سال ۱۹۹۲ به اینتر میلان ایتالیا ملحق شد و توانست قهرمانی در سری آ را در کلکسیون افتخارات خود به یادگار گذارد.
دهه ۹۰، دهه بحرانهای دو آلمان
با یکی شدن دو آلمان، تیم های آلمان شرقی در موقعیت ناگزیری گرفتار آمدند. اتحادیه فوتبال آلمان سال ۱۹۹۰ فقط از دو باشگاه دینامو درسدن و هانزا روشتوک متعلق به آلمان شرقی برای حضور در بوندس لیگا سپری کرد و همیشه در نیمه پایین جدول باقی ماند. هانزا روشتوک در اولین فصل به دسته پایین تر سقوط کرد، در حالی که محبوب ترین باشگاه آلمان شرقی بود و حداقل دو میلیون طرفدار داشت. اکثر ورزشکاران زن و مرد آلمان شرقی برای دریافت دستمزدهای بالا به باشگاه های غربی پیوستند. ماتیاس سامر به بورسیا دورتموند و اولف کرستن به بایر لورکوزن رفتند و پیراهن تیم ملی آلمان را هم بر تن کردند. فوتبال به رغم محبوبیتش در آلمان شرقی، کیفیت بالای رقابت های بوندس لیگا را نداشت و تیم ملی آلمان شرقی هم نمی توانست با تیم ملی آلمان غربی رقابت کند. تشکیلات اداری مالی فوتبال آلمان غربی، بر اساس ساختار اقتصاد آزاد شکل گرفته بود و باشگاه های آلمان شرقی نتوانستند خود را با آن ترکیب هماهنگ سازند. در عین حال از اواسط دهه ۱۹۹۰ زمزمه های نیشداری از روی سکوها در اشاره به گذشته بربادرفته به گوش رسید. برخی از طرفداران که شهروندان سابق آلمان شرقی محسوب می شدند با شعارهایشان جنبه های مثبت کمونیسم را به رخ کشیدند، به امکان تماشای مجانی مسابقات اشاره کردند، به استفاده رایگان از تاسیسات ورزشی. جمله های نوستالژیک شرقی های سابق چیزی بیش از غم غربت داشت. شعارهای شان تند بود. در برخی از دیدارها پرچم آلمان شرقی به حرکت درآمد و شعار “ما هیچ خوک غربی را نمی خواهیم” به گوش رسید، شعار “دیوار را برپا سازید”.
۳۰ سال بعد
با گذشت ۳ دهه تعادلی نسبی برقرار شد. هنوز هم نیمه شرقی تبعات سلطه کمونیسم را بر خود می بیند. اما ورزش آلمان به تعادلی نسبی رسیده است. آلمان آن دوران را پشت سر گذاشت و باز هم قدرت اول فوتبال دنیا شد. ورزش این کشور نیز هرگز به سطح قبل نرسید. اما در عوض هیچ کس به آنها انگ دوپینگی بودن نمی زند. امری که همواره در مورد ورزشکاران غول پیکر آلمان شرقی و رکوردهای عجیب آنها رخ می داد.