
کارسیا لینرا، معاون رئیس جمهور، میگوید، «توزیع مجدد موضوعی است در حوزه عدالت اجتماعی، اما در عین حال عاملی برای پویایی درونی نیز هست». بازتوزیع، مصرف، تولید، رشد: مدل بولیوی، از نقطه نظر اقتصادی، به صورت دایره مطلوب عمل میکند. اما تشویق به مصرف گاه موجب مصرفزدگی میشود که پیامدهای سیاسی آن چندان مطلوب نیست.
خوان پابلو ریس اگیلار و دیگو لیونل روداس زوریتا، پشت پیشخوان آشپزخانه سبک آمریکایی خود، مشغول تدارک منوی روزانه رستورانشان هستند: لاوا دو چونیو، سوپ سیبزمینی خشک شده و شارک فریدو، گوشت خشک و نمکسود لاما. دو غذای محلی مردم ساکن کوههای آند، تهیه شده با مواد مورد علاقه اینکاها. دو سرآشپز، با «عرضه» این همه کوینوا و سبزیجات، طعمهای بازمانده از نیاکان را «دوباره زنده» میکنند.
رستوران Popular («محبوب»)، واقع در خیابان موریلو، خیابان پر رفت و آمدی منتهی به مراکز تجاری لاپاز، در بولیوی، در طبقه اول ساختمانی با حیاط خلوتی واقع شده که زمانی مردم عادی در آن زندگی میکردند. امروز در آن جا مغازه قهوه بوداده بولیویایی و فروشگاه کارهای هنری پارچهای قرار دارند. رستوران از زمان افتتاحاش در سال ٢٠١٨، با آشپزی «ترکیبی»اش پیشرفت خیرهکنندهای داشته و منوی روزانه منحصر به فردش (از جمله غداهای مورد علاقه گیاهخواران) را خدمهای با تیشرتها مشکی و شال گردنهایی از جنس آگوایو، پارچه سنتی در نواحی آند، سرو میکنند. ما هر روز خود را به آن جا میرسانیم، ولی باید لااقل مدتها پیش آن را رزرو کرده باشیم و تنها افراد کمی هستند که این شانس را دارند. با منویی ۶۵ بولیوینویی (تقریبا ١٠ یورو، در حالی که حقوق متوسط ماهانه ۴۵٠ یورو است)، مشتریان، آن طور که نام آن برمیآید، از همه دست نیستند: کارمندان رده بالای کراواتی، وکلای جوان، کارمندان ادارات اطراف و نیز گردشگرانی که به خاطر توصیههایی که روی اینترنت خواندهاند، به این جا کشیده شدهاند.
Popular تجسم پدیدهای است که پانزده سال یا در همین حدود است که در سراسر این منطقه، از جمله در بولیوی، این فقیرترین کشور در جنوب آمریکا، میبینیم: ظهور طبقهای جدید که تغییر چشمگیر در چشمانداز انتخاباتها به وجود آورده است. این تغییرات، هر چند حاصل سیاستهای توزیع مجدد اجتماعی رهبران ترقیخواه است، موجب شادمانی مفسران محافظهکارند: مدیر صفحات «آمریکای لاتین» ماهنامه The Economist با ذوق بسیار نوشت، «پس از مدتی، طبقات متوسط نوظهور بیشتر متمایل به اقتصاد بازار میشوند تا سیاستهای دولتی و حمایتی».
به نظر آقای رائول گارسیا لینرا این بالا رفتن سطح زندگی غالبا با میل به عدم تغییر وضعیت اجتماعی، «گرایش به محافظهکاری»، همراه بوده است .او برادر مشاور معاون رئیس جمهور است. وی میپذیرد که: «اگر فرایند انقلابی نتواند پاسخگوی شرایط جدید باشد، در خطر نابودی خواهد بود.» آیا چپ باید به این خاطر که مردمی که از سیاستهای آن سود بردند، سرانجام از قدرت ساقطاش کردند -به بیان کوتاه گورکنان خود را زائیده-، مورد سرزنش قرار گیرد؟ این موضوع به ویژه برای بولیوی و رئیس جمهور آن اوو مورالس، که از سال ٢٠٠۶ در این سمت مشغول به کار است و خود را برای چهارمین دوره ریاست جمهوری در اکتبر آماده میکند، مهم است.
توزیع مجدد «نقش سوخت را برای پویایی درونی دارد»
وزیر اقتصاد، لوئیس آلبرتو آرسه کاتاکورا، در پاسخ به پرسش ما درباره پیامدهای بالقوه نامطلوب این سیاستهای اقتصادی میگوید، «تولید مهمترین موضوع است. واژه “تولید گر” آن قدر مهم است که اندیشه لزوم تولید گر بودن آموزش را در قانون جدید آموزش آوردهایم؛ میخواهیم این اندیشه را از همان ابتدا در ذهن کودک جا بیاندازیم.» به گفته آقایان آرسه کاتاکورا و آلوارو کارسیا لینرا، پیش از هر توزیع مجددی لازم است مرحلهای ویژه تولید وجود داشته باشد که لازمه آن، از سویی، وجود حداقل آرامش اجتماعی و، از سوی دیگر، بازار پویای داخلی است.
از نظر آرامش اجتماعی، دستاوردی وجود نداشت. دو سال پس از انتخابات، آقای مورالس با تلاشی برای کودتا از سوی الیگارشی زمیندار ناحیه سانتا کروز مواجه شد. دولت با مخالفینی سر وکار داشت که چیزی از دموکراسی نمیفهمیدند و ناچار شد راهی برای رسیدن به اهداف خود بدون جنگ و جدال زیاد بیابد. یک نمونه. دولت، به جای مخالفت مستقیم با زمینداران قدرتمند و به منظور کمک به تولیدکنندگان خردهپا اقدام به تاسیس شرکت همیار تولید غذا (Emapa)، در سال ٢٠٠٧، نمود. زمانی که قیمتهای بسیار پائین بود، شرکت برنج، گندم، سویا یا ذرت را به قیمتی بالاتر از قیمت بازار از کشاورزان خردهپا میخرید. سپس صنایع کشاورزی ملزم به هماهنگ کردن قیمتهای خود با Emapa یا حتی بالاتر شدند. به گفته خورخه گین، که ریاست Emapa در ناحیه سانتا کروز را بر عهده دارد، «بازار فقط خرید و فروش نیست. وظیفه Emapa تنظیم بازار است، حتی اگر قرار باشد تنها ١۵% کل تولید را خریداری کند.» و آلوارو کارسیا لینرا ادامه میدهد، «نقش Emapa این است که مانع از آن شود که صنایع کشاورزی بخواهند به تنهایی قیمتگذاری کنند. خلاصه این که هدف تقویت موقعیت تولیدکنندگان خردهپا است. دخالت دولت مبارزه نابرابر بین دو بخش را، که از نظر اقتصادی به غایت نابرابرند، متوازن میسازد.»
نوعی منطق «برد-برد» انگیزه اقداماتی است که با هدف تحریک بازار داخلی صورت میگیرد. در خیابانهای مرکز شهر، نوشتههای کوچکی با مضمون «Esfuerzo por Bolivia»: «تلاش برای بولیوی» جلب نظر فروشندگان را میکنند. مضمون این نوشتهها، مشارکت مغازهداران در برنامهای است که در سال ٢٠١٨ (و بر اساس قانون مصوب ٢٠١٣) با هدف ارتقای تولید محلی آغاز شد: پس از آن محصول ناخالص داخلی (PIB) به بالاتر از ۵/۴ درصد رسید، کارفرمایان باید به کسانی که درآمدشان پائینتر از حد تعیین شده توسط قانون (در سال ٢٠١٨، ١۵هزار بولیویانو در ماه، یا بیست هفت برابر کمترین دستمزد) است، دو اگینالدو، یا دو دستمزد برای سیزدهمین ماه پرداخت کنند. امسال، برای نخستین بار، کارکنان بخش غیرنظامی ١۵% این مبلغ را از طریق یک اپلیکیش موبایلی دریافت میکنند که تنها محدود به محصولات ساخت بولیوی و پرداخت به صنعتگران محلی از پیش ثبت نام شده است.
هر چند این اقدام در ابتدا موجب برآشفتگی کسبه خردهپایی شد که ناچار بودند مبلغی بیش از حقوق ماهانه به کارکنان خود بپردازند، اما حال پذیرفتهاند: به گفته یکی از مشتریان دکهای در خیابان ماکسپاردس، گلوگاه تجاری اصلی لاپاز، «مغازههای کفش، پانچو و بستنیفروشی… همه ثبت نام کردند. اپلیکیشن کارش را به خوبی انجام میدهد: وارد محصولی که جستجو کردهاید میشوید و Google Maps محل آن را به شما نشان میدهد. سپس رمزی به فروشنده میدهد که با همین رمز میتواند از طریق اپلیکیشن پرداخت کند. کاسبکاران خردهپا، همه، از آن راضیاند».
کارسیا لینرا، معاون رئیس جمهور، میگوید، «توزیع مجدد موضوعی است در حوزه عدالت اجتماعی، اما در عین حال عاملی برای پویایی درونی نیز هست». بازتوزیع، مصرف، تولید، رشد: مدل بولیوی، از نقطه نظر اقتصادی، به صورت دایره مطلوب عمل میکند. اما تشویق به مصرف گاه موجب مصرفزدگی میشود که پیامدهای سیاسی آن چندان مطلوب نیست.
مالهای جدید به سبک آمریکایی
مرکز فروش MegaCenter، واقع در بخش مسکونی مرفهنشین Irpavi، از همان ابتدای افتتاح در سال ٢٠١٠، با هجده سینما (برخی با نمایش فیلمهای سهبعدی که تازهترین محصولات مهم هالیوود را به نمایش میگذارند)، برندهای بینالمللی بسیار مانند Burger King یا Hard Rock Café، رستوران ایرلندی، بوتیکها، سالن بولینگ، سالن ورزش، مکانهای ویژه VIP برای استراحت، زمین پینتبال، پیست پاتیناژ و… پارکینگ سه طبقه به سرعت به صورت مقصد اجباری بسیاری از مردم در آخر هفتهها درمیآید. امکانات مشابهی در شهرهای بزرگ دیگر کشور شکل میگیرند، که نشان میدهد فرهنگ مالهای سبک آمریکایی -که تا چند سال پیش کسی به آن علاقه نشان نمیداد- در بولیوی جا افتاده است.
همه چیز، اما، بدون درگیری پیش نمیروند. افتتاح خط اتوبوس کابلی، که نواحی پر رفت و آمد اطراف الآلتو را به Irpavi متصل میکند، در سال ٢٠١۴، ورود خانوادههای کارگری با polleraها، دامنی که زنان بومی به طور سنتی به تن میکنند، را آسانتر کرد. آنها که آشنایی اندکی با چنین محیطهایی دارند، روی زمین مینشینند و سودا و آبنبات میخورند، یا روی چمنها دراز میکشند و از فضای سبز اطراف لذت میبرند. حضورشان، به نوبه خود، دستفروشان اغذیه ارزانقیمت را به سویشان میآورد… برخی محلیها یا مشتریان با دلخوری در شبکههای اجتماعی مینویسند، «این سرخپوستها MegaCenter را به گند کشیدهاند. از آن موقعی که پیدایشان شده همه جا را آشغال گرفته.» برخی نیز سعی میکنند از این پدیده دفاع ناشیانه کنند: «مسئله فرهنگی است. آنها روی زمین مینشینند که در تماس با مادر زمین باشند(٣).» نصب علائم «پینکنیک ممنوع» موجب شد که یک بار دیگر این پرستشگاه مصرف به صورت مکانی «دلپذیر» درآید، جایی که هر کس میتواند پاپکورن بخورد و عکس عروسی بگیرد و، مثلا در جمعه سیاه در ماه نوامبر که به تقلید از ایالات متحده زمانی که خریدهای سال شروع میشوند، از «تخفیفهای بسیار بسیار ویژه» و «قیمتهای دیوانهکننده» بهرهمند شود.
آقای مانوئل کانهلاس، وزیر ارتباطات، که مسئولیت تلاشها برای جلب مجدد طبقات متوسط را پیش از انتخابات اکتبر بر عهده دارد، گله میکند، «کسانی که به این جور جاها میآیند، به ندرت چیزی از کمونیسم سرشان میشود.» گفتمان دولت، از نظر او، با برکشیدن مصرف به سطح یک فضیلت و سپس مخدوش ساختن پروژه در حوزه سیاسی، مرتکب خطا شده است. «در سالیان اخیر، شاهد انفجار سالنهای ورزشی و کلوبهای پرورش اندام در بولیوی، به ویژه در لاپاز، بودیم. همین، از نقطهنظر دگرگونی جامعه بسیار پرمعنا است: وقتی زندگیات بهتر است، وقت بیشتری داری که به ظاهرت فکر کنی.»
choloها موفقیت خود را به رخ میکشند
آقای کانهلاس از سالیانی که بر یک «جوان ٢۵ ساله بولیویایی» گذشته میگوید. او در یک بخش کارگرنشین متولد و بزرگ و «وارد محیطهای اجتماعی دیگر شده» و هویت خود را «در مکانهایی که رفتارها و قوانین همچون گذشته جمعی نبودند» یافته است. با این حال، این جوان، که بیشتر از پدر و مادرش خودخواه نیست، دیگر تمایلی ندارد به این که «تمام عمرش را در سندیکا صرف مبارزه کند»: «رابطهاش طبعا با منافع عمومی متفاوت خواهد بود.» مثل پسندهای سیاسیاش. راه حل؟ به گفته آقای کانهلاس، «باید خدمات عمومی را هم از نظر کمی و هم از لحاظ کیفی بهبود بخشیم،» تا «دیگر رفاه و کیفیت زندگی ربطی به فردی و خصوصی بودن آن نداشته باشد. این تنها راه به وجود آمدن شکلی از آگاهی سیاسی سازگار با اندیشههای انقلاب ما در میان مردم است». آقای کانهلاس توصیه به ایجاد «پارک و فضاهای عمومی میکند که مردم بتوانند در آنها ورزش کنند، با خانوادههایشان به آن جا بیایند، با همسایگانشان صحبت کنند، تعامل کنند و جامعه ساخته شود. امکان دسترسی به چنین مکانهایی، به جای حضور در کلوبهای خصوصی، نگاهتان به موضوع شهروندی را تغییر خواهد داد».
راکوئل لارا، کارمند دیگر وزارت خارجه، به مشکل دیگری میپردازد: «دخترم، که ٢۴ سال دارد، چیزی درباره رقابتهای گذشته، مثلا “جنگ گاز”(۴)، نمیداند. امروز جوانان آگاه نمیشوند یا کسی به آنها چیزی نمیگوید. دیگر دیکتاتوریای وجود ندارد که بخواهند با او بجنگند، مبارزه سیاسی دیگر آن جذابیت سابق را ندارد.» اما این دلایل آقای خازمین والدیویهسو را، که از جمله جوانان زیر ٣٠ سال است، قانع نمیکنند: «باید چیزهای دیگری به جوانان بفروشیم. این که تنها به آنها بگوییم “وضع بهتر از دوره دیکتاتوری است” کفایت نمیکند.» به گفته او، آنها بیرغبت نشدهاند، بلکه فکرشان به جایی دیگر مشغول است. امروز مبارزه «جوانان شهرنشین برآمده از طبقات متوسط مطرح است»، موضوعی که، به گفته او، دلیلاش تغییرات جمعیتی است: «از شمار جوانان در نواحی روستایی بسیار کاسته شده. آنها تا ١۴ یا ١۵ سالگی در آن جا میمانند و سپس برای کار و تحصیل به شهرها میآیند.» اما چه نوع مبارزهای آنها را به حرکت درمیآورد؟ «مبارزه برای حقوق حیوانات، زنان، LGBT ها [همجسنگرایان هر دو جنس، دوجنسگرایان و ترانسها] و غیره. آنها همه چیز را بیرون از احزاب و از جوانان دیگری، که خود را نه مبارز بلکه فعال میخوانند، یاد میگیرند. بسیاری از آنها، سیاست را آلوده به فساد میدانند؛ احساسی که در طبقه متوسط همدلی بسیار با آن وجود دارد.»
اما آیا واقعا میتوانیم صحبت از «یک» طبقه متوسط، آن هم در بولیوی، کنیم؟ تحصیلکردههای محلهها زیبای لاپاز مثل سان میگول و سوپوکاشی، کارمندان دولت که بنگاههای جدید دولتی بر تعداد آنها افزوده، جوانانی که خواستههایشان حاصل دسترسی عموم مردم به آموزش است، در حالی که هنوز مشاغل متکی به مهارتهای حرفهای به تعداد کافی در بازار کار وجود ندارند، نیز در این مقوله میگنجند.کاسبان، صنعتکاران، سرمایهگذاران خردهپا از طبقات زحمتکش با دستان کارکرده که شرایط و سطح زندگیشان بسیار بهبود یافته، هم هستند: کسانی که choloها خوانده میشوند، بومیانی که زندگی در شهرها را برگزیدهاند، وابستگی کمتری به ارزشهای سنتی همچنان رایج در نواحی روستایی دارند، و بیشتر به اشکال اقتصادی و فعالیت تجاری، که اغلب از کیفیت نازلی برخوردارند، دلبستهاند(۵). اما هیچ نشانی از این که راهبرد آقای کانهلاس (و همه کسانی که میخواهند آگاهی سیاسی طبقهای را، که دولت تمایل بیش از اندازهاش به مصرفگرایی را به تمسخر میگیرد، افزایش دهند) حاصلی هم در میان مردم cholo داشته، به چشم نمیآید.
این مردم، در آغاز، از آقای مورالس حمایت کردند. نخستن دلیل توجه به هویت قومی بود: در سال ٢٠١۴، یکی از ساکنین ال آلتو به خبرنگار فایننشال تایمز(۶) گفت، « این جا، خیلی چیزها تغییر کرده، واقعا انقلاب شده. با انتخاب رئیس جمهور، اوو مورالس، حالا دیگر فرهنگ ما در کانون توجه است.» این شور و علاقه، با فعالیتهای دولت بیشتر هم میشد و کسانی که بیشتر از همه از آن بهرهمند شدند، اکنون سکاندار بخش بزرگی از توزیع سراسری کسب و کارها شده و به صورت بازیگر اصلی در اقتصاد درآمدهاند. «انقلاب»ی که وی در مصاحبه با فایننشال تایمز دم از آن میزند، بخش دومی هم داشت: «حالا میتوانم بگویم: “من پول دارم و هرکاری که بخواهم میکنم.”» چنین بود که واژه cholet، حاصل ترکیب cholo و chalet، اشاره به ساختمانهای مسکونی سوئیس، به عنوان نماد موفقیت به وجود آمد. در خیابانهای الآلتو، از این بناهای عجیب بسیار میبینیم. ثروتمندترین قشر choloها موفقیت اقتصادی خود را با chalet هر چه پرتجملتر از همسایهها به رخ میکشد: پنج، شش، و گاه هفت طبقه؛ با دیوارهایی با رنگهای زنده؛ و معماری که هنر مبتذل از آن در خودنمایی و فخرفروشی کم میآورد؛ پنجرههای بزرگ فرورفته در دیوار؛ مساحتی گاه به مراتب بیشتر از پانصد مترمربع…
اما اکنون دیگر بین choloها و دولت، به گفته نیکو تاسی، جمعیتشناس متخصص در اقتصاد عمومی، شکراب شده: «نخستین کشمکش با دولت زمانی پیش آمد که دولت در اوایل دهه ٢٠١٠ شروع به مبارزه علیه اقتصاد غیررسمی» -که ۶٠% محصول ناخالص داخلی (PIB) را شامل میشود و ٧٠% جمعیت فعال درگیر آنند- کرد. زمانی که دولت بر نظارتهایش افزود، choloها آن را به عنوان «شکلی از بیاعتمادی به آنها» مورد نکوهش قرار دادند. سپس، سوای مقاومت همیشگی در برابر پرداخت مالیات، آن چه که کسی انتظارش را نداشت، پیش آمد: بهبود خدمات عمومی اولویت مردمی نبود که نخستین بار با به قدرت رسیدن آقای مورالس با آن آشنا شده بودند و از کارکرد فعلیاش نیز رضایت نداشتند.
اولویت برای choloها همچنان جامعه محلی خودشان بود که، با تجربه موفقیت جمعی به همراه هویت نیرومند فرهنگی، بیش از پیش اهمیت پیدا کرده بود. cholaها، از نظر تاسی، در اصل بخشهای از مردماند که هیچ وابستگی به «هویتهای مدنی خارجی، مانند دولت، سرمایه، مدرسه، ONG [سازمانهای غیردولتی] ندارند.» «انقلاب چندملیتی» آقای مورالس از آنها میخواهد که «خودمختاریشان را نشان دهند و نهادها و فرهنگ خود را، که نشانه عظمت دیروزشاناند، تحکیم بخشند». در این صورت، ورود به طبقه متوسط با بریدن از شیوه پیشین زندگی همراه نخواهد بود، بلکه به تقویت آن نیز میانجامد. نمایش ثروت نه با سبک زندگی مصرفی اروپایی، بلکه با سبک chola است که انجام می گیرد.
مردمی «بیشتر مصرفزده تا فردگرا»
به این ترتیب، مثلا presteها، جشنهای به ویژه پرهزینه که بانی آنها بورژوازی chola ناحیه آیمارا است، نقش مهمی در این بخش از مردم دارند. لباسهایی شرکتکنندگان بر تن و جواهراتی (آن چنان گرانقیمت که گاه برای حفظ آنها نیروهای امنیتی به کار گرفته میشود) که به همراه دارند، نشان از کامیابی اقتصادی و موقعیتی اجتماعی دارند که به ندرت پیش از این شاهدش بودیم. اما این غرور تازه «Indios con plata» («سرخپوستان موفق»)، در عین حال، به نوعی باعث زنده شدن همان نفرت نژادی بخشی از نخبگان و طبقه متوسط سفیدپوست پیشین می شود چرا که منحصر بودن امتیازاتشان را به نوعی زیر سوال می برد
ریشهدواندن و کارکرد اجتماع به معنای بسته شدن درهای دنیای خارج به روی آن نیست، کاملا برعکس. دون پائولینو سانتوس، کشاورزی شصت و اندی ساله با صورت پر چین و چروک و تبسمی بدون دندان، با افتخار میگوید «زیاد پول» درمیآورد. او، علاوه بر زمینی که روی آن کار میکند، صاحب کارگاهی خیاطی همراه با دخترش است و قرار است به زودی ، برای یافتن فرصتهای تازه، مسافرتی به چین کند. وقتی که آقای مورالس نخستین سفیر خود را روانه پادشاهی میانه کرد، پیوند بین choloها و چین به آن چنان سطحی رسیده بود که او ناچار برای کسب اطلاعات بیشتر روی به آنها آورد. وقتی که شروع به گفتگو با شرکتهای چندملیتی کرد، آن جا هم کسبه لاپاز نیازی به دولت نداشتند. برای مثال، در مذاکرت آن با غول سامسونگ، توانستند توزیع محصولات تنها به فروشگاه مستقل را به آن تحمیل کنند. اگر این شرکت کره جنوبی فروشگاهی رسمی در خیان الوی-سالمون نداشته باشد، نمیتواند محصولاتش را در آن جا به فروش رساند.
آقای آلوارو گارسیا لینرا، در توضیح چشماندازش برای آینده فرایندهای سیاسی، که از سال ٢٠٠۶ در کارند، میگوید که «آینده بولیوی در این طبقه متوسط بومیChola است، که کارکردی بسیار ویژه و جمعی دارد» و اجازه میدهد «به تداوم روند دگرگونی اجتماعی بیاندیشیم که با به قدرت رسیدن اوو مورالس آغاز شد، هر چند که طبقه مذکور بسیار مصرفگرا و فردگراتر از نسل پیش از خود است». از نظر معاون رئیس جمهور، طبقه متوسط و رو به اعتلای chola، به خاطر تسلطاش بر بازار داخلی، ستون فقرات اقتصاد کشور را تشکیل میدهد و با ترکیبی از کارآمدی و اخلاق اجتماعی نوید «ابزار تازهای برای اندیشیدن و تداوم فرایند تغییر» را میدهد.
با این حال، اگر آقای مورالس و تیماش یک بار دیگر انتخاب شوند، برای سپردن «انقلاب دموکراتیک و فرهنگی» خود به گروهی اجتماعی که، در حال حاضر، حواشی این فرایند را میسازند، باید برخوردار از مهارت تاکتیکی و انعطافپذیری راهبردی باشند.
١- « Democracy, Latino-style », The Economist, Londres, 11 septembre 2010 ٢-
Lire Hernando Calvo Ospina, « Petit précis de déstabilisation en Bolivie », Le Monde diplomatique, mai 2010
٣- Lire « À la recherche de la Pachamama », Le Monde diplomatique, mars 2018
۴- درگیری اجتماعی بزرگی که در اکتبر ٢٠٠٣ موجب سقوط رئیس جمهور گونزالو سانچز شد و به روی کارآمدن منجر رئیس جمهور فعلی، اوو مورالس، کمک کرد
۵- در نتیجه تعامل و نزدیکی بین اقتصادهای روستایی و شهری این اصطلاح به همه دورگههایی اتلاق میشود که، فارغ از شیوه زندگی و کار بورژوازی سفیدپوست بازمانده از دوران استعماری، جزئی از اقتصاد محلی- اقتصادی غیررسمی و با عملکرد در قالب شبکههای محلی- به حساب میآیند.
۶- Andres Schipani, « Bolivia’s indigenous people flaunt their new-found wealth », Financial Times, Londres, 4 décembre 2014
٧- « Mujeres y hombres en la economia informal : un panorama estadistico », Organisation internationale du travail (OIT), Genève, 2016 ; Leandro Medina et Friedrich Schneider, « Shadow economies around the world : What did we learn over the last 20 years ? », Fonds monétaire international (FMI), Washington, DC, 2018
منبع: این مقاله در لوموند دیپلوماتیک با عنوان “بولیوی، آیا چپ گورکنانش را پرورانده؟ ” منتشر شده است.