شرایط شکل گیری دیالوگ ترک و کرد ایران
” تورک و کورد الاله هامی ظلمه قارشیدیر [تورک و کورد دست در دست هم، همگی علیه ظلم میایستند!][۱]“
چندی پیش بیانیهای با عنوان به آرزوهای مردم شلیک نکنید[۲] ! با امضای تعدادی از فعالین سیاسی ترک آذربایجان منتشر شد. موضوع محوری این بیانیه اظهار نگرانی از سیاست گفتمانی و پراتیکی معطوف به توسعهطلبی ارضی از سوی احزاب مسلح کرد در آذربایجان بود. این بیانیه با اینکه کوشیده بود بیپرده از تنشهای بینااتنیکی موجود در مناطق مختلف آذربایجان، یعنی تنش بین احزاب مسلح کرد و ترکها، صحبت کند اما در حفظ تمرکز روی موضوع خاص مورد نظر، یعنی احساس ناامنی مردم ترک آذربایجان به علت فعالیت گروههای مسلح کردی نظیر حزب دمکرات، کومله و پژاک موفق نبود؛ چرا که این موضوع تحتالشعاع مسائل منطقهای و از جمله منازعه پ.ک.ک و دولت ترکیه قرار گرفته بود. گسترهی صورت مسأله و پردامنه بودن ارجاعات و بحثهای این بیانیه سبب شد تا دیرتر در جریان به اصطلاح مناظرهای که کانال تلویزیونی ایران-اینترنشنال در بخش چشمانداز برگزار کرد[۳]، مجری و مهمانان حاضر در برنامه، از انتقادها و نگرانیهای بهحق بیانیه برجهیده و سویههای دیگری از بیانیه را برجسته کرده و مورد توجه قرار دهند و به اینترتیب افکار عمومی را از صورت مسألهی واقعی، وجود احزاب مسلح کرد و نگرانی مردم غیرمسلح آذربایجان غربی، و راهحلهای احتمالی آن منحرف کنند و در این بین، امکانی که «شاید» میتوانست برای شکل دادن به یک دیالوگ انتقادی و دمکراتیک در عرصهی عمومی به کار آید؛ عملا از دست رفت.
از سوی دیگر، پس از انجام آن مناظرهی تلویزیونی، برخی از فعالین سیاسی کرد با فرافکنی، اتهامزنی و اتخاذ ادبیاتی غیردموکراتیک صدور این بیانیه و اصولاً طرح مسألهی اختلافات بین احزاب مسلح کردی و مردم غیرمسلح آذربایجان را محکوم کردند. البته باید به خاطر داشت که نقطهی اوج این فرافکنیها و اتهام زنیها در همان به اصطلاح مناظره ی ترتیب یافته در کانال تلویزیونی ایران-اینترنشنال قابل رویت بود. جا دارد که اینجا اشارهای کنیم به این نکته که به اصطلاح اپوزیسیون سراسری با بیتفاوتی از کنار صدور این بیانیه رد شد، که انتظاری جز این نیز نمیشد از اپوزیسیون بیرمق داخل وخارج داشت. اما در فضای رسانهای آذربایجان مصاحبههایی با امضاءکنندگان این بیانیه صورت گرفت و حتی مقالاتی در نقد این بیانیه از سوی افراد و گروههای مختلف منتشر شد که از بین آنها مقاله همپیمان با جمهوری اسلامی به آرزوهای مردم شلیک میکنند[۴] ! نوشته محمد آزادگر، هدایت سلطانزاده به دلایلی که به آن اشاره خواهیم کرد، مورد توجه ما قرار گرفت.
پس از بیان اتفاقات اخیر وقت آن رسیده که بگوییم همهی آنچه که رفت را در واقع میتوان حول یک صورتبندی فراگیر از یک مسألهی مشخص مورد مطالعه قرار داد. این صورتبندی را به سادگی میتوان چنین فرموله کرد: تنشهای بینااتنیکی در منطقهی آذربایجان واقعیت دارد. علتهای این تنش نیز چندگانه اند: اما عمده ترین علت به نظر ما، فعالیت مسلحانهی احزاب کردی در منطقه است و نقشههای «کردستان بزرگ» آنها که از دل سرزمین های آذربایجان عبور میکنند. اگرچه اکثریت فعالین سیاسی ایرانی از پذیرش این واقعیت، وجود این تنشها و وجود این حس ناامنی، طفره میروند و طرح آن بالاخص برای فعالین کرد و برخی از فعالین ترک آذربایجان نامطلوب و ناخوشایند است، اما ارائه هر راهحلی برای این مسئله در وهله اول مستلزم پذیرش این واقعیت است و برخورد عینی، واقعبینانه و مسئولانه با آن. در واقع، در پرتو آن صورتبندی طرح شده در بالا، سوال اصلی این است که چرا احزاب و فعالین سیاسی کرد، همانطور که در گفتههای نمایندگان این گروهها در مناظره مشهود بود، یا برخی فعالین سیاسی ترک آذربایجان، وجود تنشهای بینااتنیکی در منطقه را انکار میکنند و یا از درگیر شدن با آن و تلاش برای پاسخگویی به آن طفره میروند؟
این پرسش از آنرو مهم است که خاورمیانه اکنون یکی از کانونهای اصلی منازعات بیپایان و خونبار اتنیکی، دینی و مذهبی در جهان معاصر است. فقط کافی است نگاهی بیندازیم به کشورهایی همچون سوریه، عراق، افغانستان، یمن و همچنین لبنان و حتی لیبی. این کشورها همه در ورطهی جنگهای داخلی فاجعهباری گرفتار شدهاند. اگرچه بافتار و ساختارهای دیکتاتوری و استبدادی رژیمهای سیاسی منطقه و بازیگری قدرتهای بزرگ جهانی و رقابتهای درون منطقهای همه نقشی به غایت پراهمیت در ایجاد این چرخهی بیپایان خشونتهای اتنیکی و مذهبی بازی میکنند، اما این مهم نباید چشم ما را بر واقعی بودن زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی این تنشهای بینااتنیکی و دینی در این منطقه ببندد. شکنندگی و تزلزل در ساخت اجتماعی- سیاسی بیشتر کشورهای منطقهی خاورمیانه که خود را بهویژه در سرکوب اتنیکی و دینی داخل این کشورها بروز می دهد، محصول دو فرایند عمدهی تاریخی است:
الف) فروپاشی امپراطوری عثمانی پس از پایان جنگ جهانی اول که منجر به تغییر مرزهای سیاسی و شکلگیری کشورهای جدیدی شد. تغییراتی که با مداخله قدرتهای بزرگ استعماری و به دنبال توافقنامه ساکس- پیکو (۱۹۱۶) رقم خورد که به موجب آن مرزهای جدید سیاسی- جغرافیایی بدون در نظر گرفتن پراکندگی گروههای اتنیکی و دینی-مذهبی، تشکیل و بین دو دولت فرانسه و انگلستان تقسیم شدند. در واقع، میراث شوم این توافقنامه برای خاورمیانه همان تزلزل و بیثباتی درونی ساختهای اجتماعی و سیاسی کشورهای خاورمیانه است.
ب): پیادهسازی مدلی از دولت‑ملتسازی که متکی بوده است بر سیاستهای همگونسازی فرهنگی و زبانی (آسیمیلاسیونیستی) اتنیکهای غیرحاکم در کنار توسعه نامتوازن و نوسازی آمرانه که عموما با شکست مواجه شدهاند و باعث تعمیق هرچه بیشتر شکافهای اجتماعی و سیاسی اتنیکی، دینی در برخی از کشورهای منطقه شده است.
ساخت متزلزل و بیثبات سیاسی-اجتماعی کشورهای منطقه و استراتژی سرکوب ادیان و اتنیکهای غیرحاکم، خود از عوامل مؤثر برای بازتولید رژیمهای دیکتاتوری، بهانه دادن به دست قدرتهای بزرگ برای مداخله در امور منطقه و همچنین رشد نیروهای بنیادگرا و افراطی و در ضمن شکست جنبشهای مبارزاتی دموکراتیک بوده است. در چنین وضعیتی است که به رغم سیاستهای «تفرقه بینداز و حکومت کن» رژیم جمهوری اسلامی، که به تنهایی برای ترسیم یک سناریوی «سیاه» از آینده کفایت می کند، سیاستهای توسعهطلبانهی ارضی احزاب مسلح کرد در آذربایجان هم به عنوان یک مولفهی خطرناک دیگر به میدان آمده است. این دو عامل در کنار یکدیگر میتوانند بذرهای تنشهای کنونی را به منازعات «قومی» بیپایان و بس خونین در آینده تبدیل کنند. با وجود این چشمانداز نگرانکننده و خطرناک از بحرانهای کنونی در خاورمیانه و زمینههای واقعی و تاریخی تنش های بینااتنیکی در آذربایجان چگونه میشود چشم بر احتمال وقوع یک سناریوی سیاه در آینده بست؟ سناریویی که در صورت وقوع، اصلیترین بازندگان آن مردمان بیگناه ترک و کرد خواهند بود.
متن حاضر در نظر دارد تا با تمرکز بر بیانیهی یادشده در بالا و واکنشهای پیرامون آن، پروبلماتیک مهم و اساسی این بیانیه؛ یعنی تنشهای بینااتنیکی، بهویژه تنش بین دو گروه اتنیکی ترک و کرد در ایران را طرح کند و علل غفلت، انکار و طفره رفتن نیروهای سیاسی مختلف از پذیرش این واقعیت را مورد بررسی قرار دهد تا شاید از این رهگذر بستری برای مطالعات جدیتر میدانی و تحلیلی آینده فراهم کند. این مطالعه نه براساس اهداف، مطالبات و استراژیهای بازیگران سیاسی درگیر در این مسئله یا منفعت و زیان آنها، بلکه مبتنی بر یک رویکرد تحقیقی- تاریخی و تا سرحد امکان غیرجانبدارانه است. بر این اساس تلاش میکنیم تا در وهلهی اول یک چارچوب تاریخی هرچند مختصر از این تنش به دست دهیم. در وهلهی دوم، به تحلیل نگرش یا شیوهی مواجههی فعالین سیاسی ترک آذربایجان و فعالین سیاسی کردستان با این مسئله میپردازیم و در نهایت امکان و شرایط شکلگیری گفتمانی دموکراتیک بین فعالین این دو گروه اتنیکی برای مقابله با تنشهای موجود را بررسی خواهیم کرد.
۱. نگاهی اجمالی به تاریخ تنش بینااتنیکی ترک و کرد در ایران
مسئلهی تنشهای بینااتنیکی از مباحث پراهمیت سیاسی-اجتماعی در ایران است که در وهلهی اول نتیجهی سیاست تبعیضآمیز و سرکوبگرایانهی مرکز در قبال گروههای مختلف اتنیکی است، سیاستی که با ایجاد رقابت و منازعه بین آنان، طرفین دعوا را وارد یک بازی دو سر باخت میکند. البته چنین تنشهایی اغلب بهواسطهی برخی از رویدادهای تاریخی، زمینههای فرهنگی و مذهبی متفاوت، اهداف و منافع گاها متعارض گروههای اتنیکی خاص شدت میگیرند. اما آنچه به ضرس قاطع میتوان گفت این واقعیت است که این تنشها بیش از آن که به ارتباطات یا مسائل درونی دو گروه اتنیکی مربوط باشد، بیشتر به استراتژیها و منافع سیاسی «مرکز» بستگی دارد که سیاست آن همواره مبتنی بوده است بر اصل سرکوب، تبعیض، کنترل، تحریک، تهدید و یا تطمیع و سرانجام استحاله و امحاء گروههای اتنیکی. این سیاست چندوجهی خود را هم در زمینهی مسائل اقتصادی، هم نحوهی مشارکت سیاسی، و هم در عرصهی مسائل اجتماعی و زیست محیطی[۵] به نمایش میگذارد. به جان هم انداختن اتنیکهای همجوار و همسایه و دمیدن در آتش اختلافات آشکار و نهان، ماهیت سلطهجویانه و نفاقافکنانهی جمهوری اسلامی را به وضوح نشان میدهد. در مورد ترک ها و کردها هم جمهوری اسلامی به همین ترتیب عمل می کند. این رژیم منحط و به غایت ارتجاعی تلاش دارد تا این دو همسایه را با اختلافات بینااتنیکی و درون جغرافیایی مشغول نگه دارد و به این ترتیب از عمق و وسعت مبارزات ضدمرکز و ضدرژیم بکاهد. اما در ضمن باید به یاد داشت که تنش بین دو ملت همسایهی ترک و کرد به مرور و در طول تاریخ و در پرتو رقابتها و منازعات منطقهای شکل گرفته و با گذشت زمان ابعاد و زوایای مختلفی یافته است که به خودی خود بستر و زمینهسازی میتواند باشد برای تشدید اختلافات در آینده. این ابعاد و پیچیدگیها و تناقضها واقعیتی انکارناپذیرند که ما در ادامه بهشکلی گذرا در بارهی آنها سخن میگوییم.
از حملهی شیخ عبیدالله شمزینی (نهری) به آذربایجان در اواخر دوران حکومت ناصرالدینشاه قاجار بهعنوان اولین واقعهی تاریخی در تکوین تنش «ترک – کرد» در جغرافیای آذربایجان یاد میشود. این شورش با هدف تاسیس یک دولت مستقل کرد از طریق جدا کردن مناطقی از خاک امپراطوری عثمانی، در ادامه به هجوم و یورش به خاک آذربایجان انجامید. در بسیاری از منابع تاریخنگاری کرد، شورش شیخ عبیدالله بهعنوان سرآغاز جنبشهای ملیگرایانهی کرد در تاریخ معاصر قلمداد میشود و او را نخستین و حتی بزرگترین رهبر سیاسی- دینی کردستان تا به امروز مینامند..[۶] یورش شیخ عبیدالله و نیروهای تحت رهبری او به خاک آذربایجان، با هدف الحاق شهرهای عمدتا ترکنشین به قلمرو کردستان، به قتلعام و کشتار مردم عادی و بیدفاع در شهرهایی همچون میاندوآب، مراغه، بناب و اورمیه انجامید. دست بردن به این اعمال بسیار خشونتآمیز که آمار و ارقام متفاوتی از تلفات جانی و مالی آنها در دست است، آسیبهای سختی به همزیستی مسالمتآمیز مردم کرد و ترک در آذربایجان وارد کرد[۷]. اما در ادامهی همین ماجرا، شورش اسماعیل سیمتقو (سمکو) همزمان با پیروزی انقلاب مشروطه، یکی دیگر از مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر آذربایجان از منظر زمینههای تاریخی تکوین تنش بینااتنیکی ترک و کرد در آذربایجان است. اسماعیل سیمیتقو رئیس ایل شکاک در یک دورهی تاریخی طولانی از آغاز انقلاب مشروطه تا اوایل دورهی حکومت رضاخان یکی از بازیگران مهم منطقهای در آذربایجان بود. شورش وی توأم بود با قتلعام و کشتار مردمان بیدفاع در شهرهای عمدتا ترکنشین آذربایجان؛ و این نیز به یک رشته خشونتهای اتنیکی و مذهبی در این جغرافیا دامن زد. علیرغم این وقایع، نویسندگانی همچون کوچرا و محمدرسول هاوار نویسنده کرد، وی را پدر ناسیونالیسم کردی معرفی میکنند و شورش او را متاثر از انگیزههای ملیگرایانه جهت ایجاد کردستان مستقل میدانند[۸].
تورج اتابکی در جریان مناظرهای که در کانال تلویزیونی ایران–اینترنشنال میرفت به دو نمونهی مهم از این تنش بینااتنیکی در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد:۱. وجود اختلافات ارضی میان حکومت ملی آذربایجان و جمهوری مهاباد در سال ۱۳۲۵[۹]. ۲. قضایای جنگ سولدوز/نقده پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸. هرچند اشارهی اتابکی به این دو تنش فقط برای تثبیت گفتمان مرکزگرایانه بود، اما در هر حال اشارات او دارای این مزیت بود که برخلاف مهمان کرد برنامه، کامران متین، از اعتراف به واقعی بودن این تنش بینااتنیکی شانه خالی نکرد. ما هم لازم میدانیم به این نکته اشاره کنیم که جنگ سولدوز/نقده، هنوز هم مهمترین نمونه از تنشهای بینااتنیکی ترک- کرد پس از پیروزی انقلاب ۵۷ را به دست می دهد. جرقهی این رخداد خونین و سخت تأسف بار، با برگزاری میتینگ مسلحانهی حزب دموکرات کردستان زده میشود.چرایی برگزاری این میتینگ مسلحانه در شهر نقده در یک شهر با اکثریت ترکنشین، البته در آن مقطع تاریخی، سئوالی است که تاکنون رهبران حزب دموکرات کردستان و روشنفکران کرد به آن جوابی روشن و مشخص ندادهاند[۱۰]. بررسی آمار غیررسمی و رسمی نشانگر آن است که «… در سال ۱۳۵۸ جمعیت شهر نقده ۲۳ هزار نفر بوده که تعداد ۳ هزار نفر آن کردزبان و بقیه را ترکان تشکیل میدادند»[۱۱]. طبق اسناد و مدارک در دست و مربوط به این برهه «حزب دموکرات کردستان آغازگر خشونت علیه مردم این شهر و بهویژه مردم ترک این شهر بود»[۱۲]. خشونتی که خیلی زود «به یک منازعهی قومی خونین تبدیل میشود. این جنگ به عنوان یک خاطرهی جمعی هولناک در حافظهی تاریخی مردم منطقه و گروههای سیاسی هر دو ملت حک شده است»[۱۳]. آنچه مهم است «اینکه حزب دموکرات کردستان ایران هنوز از قبول مسئولیت خود در بروز این فاجعه شانه خالی میکند و روشنفکران کرد هم جهت ارائهای چهرهای مشروع و دموکراتیک از جنبش ملی کرد از در توجیه و یا تحریف این واقعیت برمیآیند»[۱۴]، که نمونه اخیر آن تحریف این رخداد تاریخی توسط کامران متین در مناظره بود. این رویکرد غیرمسئولانه باعث شده تا شهروندان عادی ترک آذربایجان و گروههای سیاسی آنها نسبت به تکرار این سناریو در آینده در شهرهایی با بافت جمعیتی مرکب (ترک-کرد) بیمناک باشند.
یکی از اتفاقات تاریخی مغفول در این باره مهاجرت گسترده کردهای عراق به خاک ایران در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ است. در سال ۱۹۶۲/ ۱۳۴۰ قیامی مسلحانه بهرهبری ملامصطفی بارزانی با هدف کسب خودمختاری در کردستان عراق آغاز شد که به «شورش ایلول» معروف است و تا سال ۱۹۷۵/ ۱۳۵۴ تدوام داشت. پس از شکست این قیام مسلحانه برطبق برخی از آمار ۳۰۰ هزار نفر و برطبق آمار دیگر نیم میلیون پناهندهی کرد وارد ایران شدندکه بخشهای زیادی از آنها در آذربایجانغربی ساکن شدند[۱۵]. تغییر و تحول چشمگیر بافت جمعیتی در کنار خودآگاهی سیاسی این مهاجران از مسئله کرد یکی از عوامل اصلی تشدید این تنش پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بود.
در طی سالهای اخیر این تنش به اشکال مختلفی همواره مورد سوءاستفاده و بهرهبرداری بازیگران قدرت قرار گرفته است. اظهارات تنشآفرین و عوام فریبانهای که هر از چندگاهی از زبان یکی از این بازیگران قدرت بیان میشود و هدفی غیر از تحکیم پایههای گفتمان «ناسیونالیسم فارشیعیسم» و استمرار ایدهی پوشالی «ایران؛ جزیره ثبات» ندارد[۱۶]. اظهاراتی تبلیغاتی به منظور داغ کردن تنور رقابتهای انتخاباتی در برخی از شهرهای استان آذربایجانغربی در زیر سایهی دوگانه ی ترک-کرد، و دامن زدن به ایجاد فضایی احساسی و هیجانی، در عمل باعث شده تا مطالبات برحق این دو گروه اتنیکی سرکوب شود و فضا برای تثبیت گفتمان مرکزگرایانه حامی سلطه فراهم گردد.
در این میان منازعات منطقهای بهخصوص در ترکیه، سوریه و عراق و بازنمایی مغرضانه و هدفمند اخبار آن در ایران در اغلب موارد به تهییج و تحریک افکار عمومی این دو گروه اتنیکی علیه هم دامن زده است بهطوریکه با هر اتفاقی در شبکههای اجتماعی مجازی شاهد حجم وسیعی از فحاشیها و ادبیات نژادپرستانه و دیگرستیزانهی ترک-کرد علیه هم هستیم. صحنهگردانان اصلی این میدان عموما جریانات مرکزگرا و پانایرانیست هستند که از این تنش بینااتنیکی در جهت تامین اهداف خود بهره میبرند. از سویی عمدتا نگاهی همدلانه به گروههای سیاسی کرد در عموم جریانات سیاسی مرکزگرا در ایران وجود دارد که در وهلهی اول متاثر از این باور نژادگرایانه است که «کردها اصیلترین قوم نژاد آریاییاند[۱۷].» و در وهلهی دوم ناشی از استفاده از «کارت کرد» در تحولات منطقه است. جریاناتی که در مورد حقوق گروههای اتنیکی در ایران یا ساکت هستند و یا با حاکمیت همدلی دارند از این کارت به مثابه اهرم فشار بهره میبرند و عملکرد دولت ترکیه در مسایل داخلی و بینالملل را بهانهای برای ترویج ترکستیزی قرار دادهاند و رقابتهای منطقهای ایران و ترکیه و اختلافات آنها بر سر مسایل منطقهای و البته زمینههای تاریخی مزید علت شده است[۱۸].
اما مسئله بر سر همراهی اغلب فعالین سیاسی کرد با این استراتژی رسانهای مرکز است. آنها نشان دادهاند که چندان بیمیل به تقویت این رویکرد ترکستیزانه در فضای عمومی ایران نیستند و رفتار و گفتار آنها در عمل باعث تشدید این رویکرد نژادپرستانه در رسانههای فارسی زبان شده است. همچنان که حمایت تمام قد طیفهایی از فعالین سیاسی آذربایجان از اقدامات دولت ترکیه در سرکوب گروههای سیاسی کرد و مخالفت با حقوق اساسی آنها هرچه بیشتر به تشدید این وضعیت منجر شده است.[۱۹] همه این عوامل دست به دست دادهاند تا تنشهای بینااتنیکی شکل بحرانی گرفته و رگههایی از افراطیگری و نفرتپراکنی در میان بخشهایی از هر دو جریان نمود پیدا کند و زمینه برای سوءاستفاده حاکمیت برای تقویت گفتمان غیردموکراتیک آن فراهم شود. در پایان باید گفت:
یکی دیگر از عوامل یکی دیگر از عوامل مهم و تاثیرگذار در تشدید این تنش بینااتتنیکی در آذربایجان سیاستهای توسعهطلبانهی ارضی برخی احزاب سیاسی کرد است، که منجر به نگرانی شهروندان ترک آذربایجان و گروههای سیاسی آنها و احساس ناامنی آنها شده است. دلیل بیان چنین مسئلهای به عنوان یکی از علل تنشهای بینااتنیکی در این منطقه را میتوان با تکیه بر 3 نکتهی اساسی توضیح داد:
- انتشار نقشههایی به نام کردستان در قالب نقشههای سیاسی دموگرافیک و ژئوپولتیک در دفاتر سیاسی و نمایندگی این احزاب، مراکز معتبر سیاسی و مجامع بینالمللی، تحقیقات دانشگاهی گزارشهای خبری و یا حقوقبشری و حتی شبکههای اجتماعی که همراه با نگرانی فعالین سیاسی ترک است و همواره مورد اعتراض آنها قرار گرفته است. نقشههایی که با واقعیتهای تاریخی، جغرافیایی و جمعیتی این منطقه همخوانی نداشته و دربرگیرندهی شهرهایی با اکثریت و یا تماما جمعیت ترک آذربایجان است. مقایسهی این نقشههای مختلف باهم و تفاوتشان با یکدیگر همچنین، گویای نبود یک اجماع در بین گروههای سیاسی کرد هست[۲۰].
- پراتیک مسلحانه نزد احزاب عمدهی کرد: این نکته از یکسو به دلیل غیرمسلح بودن سایر گروههای اتنیکی در ایران و از سوی دیگر با تکیه بر سوابق خونبار پراتیک مسلحانه این احزاب و در ضمن ادعاهای رهبران کرد از جمله اظهارات اخیر عبدالله مهتدی رهبر حزب کوموله مبنی بر توانایی مسلح کردن کردستان در عرض ۴۸ ساعت، علیه جمهوری اسلامی با چاشنی تهدید برای دیگر گروههای اتنیکی و حتی احزاب کرد، با توجه به وجود برخی اختلافات بین گروههای سیاسی کرد[۲۱]، در گذشته و حال، و تسویه حسابهای سیاسی درون اتنیکی بین خود این احزاب یکی از اصلیترین عوامل احساس ناامنی مردم ترک آذربایجان است.
- عدم واکنش جدی و مسئولانهی فعالین سیاسی و روشنفکران کرد در برابر طرح این ادعاهای ارضی و یا خشونتهایی که مردم عادی و بیدفاع قربانی آن میشوند و استفاده از استراتژی انکار، سکوت و تحریف در این موارد که خواسته یا ناخواسته موجب تقویت این ادعاهای توسعهطلبانه و تدوام کنشهای خشونتورزانه است، هرچه بیشتر به این نگرانیها دامن میزند.
۲. تحلیل نگاه فعالین سیاسی آذربایجان و کردستان به تنشهای موجود بهویژه در مناطق آذربایجان
بهنظر میرسد بحث از تنشهای بینااتنیکی ترک-کرد نه پروبلماتیک مورد علاقهی محققین و روشنفکران مرکز است و نه احزاب مسلح کرد و روشنفکران و فعالین سیاسی آنها که ظاهراً همهی توجهشان معطوف است به پیشبرد «مسئله ی کرد» به هر قیمتی که باشد، و نه حتی برخی از گروههای سیاسی و فعالین ملی-مدنی ترک آذربایجان که از سیاست انفعال در گفتار و رفتار تبعیت میکنند. طبیعتا جمهوری اسلامی که اصلیترین بازیگر داخلی و عامل اصلی این شکاف ها و تنشها است و منتفع از این وضعیت، خواهان استمرار و حتی تشدید این تنش بینااتنیکی است. چرا که استمرار و تشدید این تنش باعث میشود تا نقض سیستماتیک حقوق سیاسی و فرهنگی این دو گروه اتنیکی مهم تحت الشعاع قرار بگیرد و امکان همکاری، همگرایی و ائتلاف برای مبارزه ی مشترک با سیاست و گفتمان مرکز تضعیف شود.
اشاره به این تنش و اینکه تداوم این تنش خواست اصلی جمهوری اسلامی است، نکتهی محوری را در بیانیهی فعالین ترک آذربایجان تشکیل می داد. هرچند که این نکته بهشکلی ضعیف، ناقص و به باور ما حتی از منظری نادرست پوشش داده شده بود. اما جالب اینکه این اشارهی مهم در جریان آن مناظره، در برنامه چشم انداز، از سوی دو مهمان کرد از بیخ و بن انکار و به سخره گرفته شد و نه تنها این، که به دست مایهای برای اتهامزنی غیراخلاقی از طرف آقای دستپیش انجامید. پرسش مهم مطرح برای ما این است: از چه رو این تنش علیرغم اهمیت آن مورد انکار طرف کرد قرار میگیرد؟ بازیگران سیاسی مختلف چه نفعی از انکار این واقعیت میبرند؟ به باور ما، روشنفکران و فعالین سیاسی کرد میتوانند با موضعگیری شفاف و قاطع در مورد سیاستهای توسعهطلبانهی ارضی احزاب مسلح کرد و تن دادن به بحث با فعالین ملی و روشنفکران ترک آذربایجانی در باره ی سودمندی یا غیرسودمندی مبارزه ی مسلحانه، گام بزرگی در راستای رفع نگرانی برحق طرف ترک بردارند. همانطور هم دقت و توجه فعالین سیاسی ترک آذربایجان در مرزبندی با گفتمانها و پراتیکهای سرکوبگرانهی هویت و حیات سیاسی-فرهنگی کردها میتواند نگرانی طرف کرد را در مورد صداقت طرف دیگر ماجرا برطرف کند. در واقع استراتژی انکار تنش، سکوت پیشه کردن در باره ی آن و یا بدتر تحریف این تنش، سبب میشود تا صورت مسأله به نحوی ناقص و نادرست طرح شود و همین هم مهمترین مانع برای شکلگیری دیالوگ انتقادی بین فعالین سیاسی هر دو طرف حول این پروبلماتیک است. از اینرو با تحلیل رفتار و گفتار فعالین سیاسی ترک آذربایجان و فعالین سیاسی کردستان میتوان موانع پیشرو در جهت ایجاد فضایی دموکراتیک برای مفاهمه و دیالوگ بین این دو ملت را بهتر درک کرد.
الف) فعالین سیاسی آذربایجان:
از آنجا که ما برای بررسی مواضع اتخاذ شده در بارهی تنش های بینااتنیکی ترک-کرد و دلایل انکار آن از سوی برخی طرف های سیاسی، بیانیهی یادشده و پنلهای تلویزیونی ایران-اینترنشنال دربارهی آن را به منزلهی «مصالح تجربی» برگزیدهایم، بنابراین در این مقاله در سویهی ترکهای آذربایجانی به دو موضع متفاوت و تا حد زیادی مخالف هم اشاره می کنیم، با این توضیح که این دو موضعگیری همهی دیدگاهها و مواضع موجود در بین فعالین سیاسی ترک آذربایجان بهطور اعم و حرکت ملی آذربایجان بهطور اخص را پوشش نمیدهند.
گروه اول: نویسندگان و امضاء کنندگان بیانیه ی به آرزوهای مردم شلیک نکنید
در مورد این بیانیه باید گفت که متاسفانه عدم انسجام ساختاری مطلب وآشفتگی استدلال های متن موجب شده که نویسندگان بیانیه از هدف اصلی که ظاهراً طرح یک صورت مسألهی مشخص و سرراست بوده، دور بیفتند. به همین جهت نیز مخاطبانی همچون ما، نویسندگان مطلب کنونی، با خواندن متن آن بیانیه با ابهاماتی در محتوا و جنس متن، و نیز عدم شفافیت در نیتمندی مولفان مواجه شدیم: نویسندگان بیانیه واقعا در پی بیان کدام مسئله هستند؟ آیا نوشته از جنس یک بیانیهی سیاسی است یا نه یک نامه سرگشاده است یا نه یک نوشتار تئوریک و تحلیلی-سیاسی است مربوط به خاورمیانه و سرنوشت وحشتانگیز آن؛ یا خیر معطوف است به مسائلی کلیتر و فلسفیتر در بارهی ماهیت دولت_ملت و دفاع از انحصارخشونت دردست دولت مرکزی مقتدر (حتی) غیردمکراتیک و یا قرار است از ادعاهای ارضی یک یا چند گروه سیاسی مسلح کرد بحث کند؟ هدف از صدور آن چیست و مخاطبان آن چه کسانی هستند؟ بنابراین باید گفت بیانیه در طرح جامع مسئلهی تنش بینااتنیکی ترک-کرد و در حفظ تمرکز روی محور اصلی این بحث که احساس ناامنی و نگرانی شهروندان ترک آذربایجان و فعالین سیاسی ترک از این ادعاهای ارضی، به پشتوانهی احزاب مسلح کرد، است ناموفق عمل کرده. در آن بیانیه به عنوان نمونه زمینههای تاریخی این تنشها مورد اشاره قرار نگرفته و اگر هم اشاراتی به وقایع تاریخی هست حالت سطحی و گذرا دارند. از نویسندگان مطلب که قرار است به شلیک کردن به آرزوهای مردم واکنش نشان بدهند، انتظار میرفت به سوابق جدی این «شلیک»ها و ادعاهای ارضی احزاب سیاسی کرد اشاره کنند تا زمینهی تاریخی این تنشها در ذهن مخاطب ناآشنا به وقایع گذشته و تاریخ دور و نزدیک، به شکلی کمی منسجم تصویر شود. اما بیانیه خود را به چند نمونهی نهچندان مهم از رفتارهای حزب دموکرات کردستان ایران محدود میکند. مشکل مهم دیگر متن مذکور پراکندهگویی و عدم ارتباط بخشهای مختلف آن با یکدیگر است. یک نمونه این که نویسندگان بیانیه، ادعاهای ارضی حزب دموکرات کردستان ایران را با تنشهای دیگر در منطقه، که از ماهیت و پسزمینههای متفاوتی برخورداراند، گره میزنند. علت مشخص نیست. اگر هدف محکومیت ادعاهای ارضی حزب دموکرات کردستان ایران است باید به شکل مشخص روی این موضوع تمرکز شود و اگر اعتقاد به یک استراتژی و راهبرد مشترک بین احزاب سیاسی کرد وجود دارد این مهم باید بر دلایل مستحکم و و مستدل تکیه کرده و ارائه شود، در حالی که متن در این باره سرنخی به مخاطب نمیدهد. این نکته وقتی اهمیت بیشتری مییابد که متوجه می شویم نویسندگان در بحث تنشهای منطقهای، رویکردی جانبدارانه در قبال دولتهای حاکم و علیالخصوص دولت ترکیه اتخاذ میکنند، چیزی که به اعتبار تحلیلی متن و صداقت نیت و گفتمان مولفان ضربهای اساسی وارد میکند. در واقع باید گفت دیدگاه کلی حاکم بر متن بیانیه در جهت تایید و یا دفاع از گفتمان مسلط و هژمونیک مرکز است. این مهم بهخصوص در بخشهایی از بیانیه که به تحولات منطقهای اشاره میکند نمود بیشتری مییابد. بهنظر میرسد که این فعالین سیاسی با اتکاء به منطق رئال پولتیک از سرکوب مطالبات و مبارزات جنبشهای کرد در کشورهایی مثل سوریه، عراق و علیالخصوص ترکیه دفاع میکنند و در حمایت از آمریت دولت قدم برمیدارند. یکی دیگر از نشانههای بارز این طرز تلقی در بیانیه، دفاع از اصل وبری «اعمال انحصاری خشونت توسط دولت» است که درواقع همدستی کردن با منطق زور و خشونت حکومتهای مرکزی مقتدر در خاورمیانه و به نوعی دفاع از سرکوب مبارزات رهاییبخش از جمله مبارزات ملی است.
علیرضا اردبیلی که به نمایندگی از فعالین سیاسی ترک صادرکننده ی این بیانیه در کانال تلویزیونی ایران-اینترنشنال حاضر شده بود، در این برنامه هم نتوانست محور اصلی این بیانیه یعنی نگرانی و احساس ناامنی برحق شهروندان ترک آذربایجان از ادعاهای ارضی گروههای مسلح کرد را بیان کند. علت اصلی این ضعف را باید در ساختار و محتوای بیانیهی یادشده جست. هرچند نباید از لحن تهاجمی و اتهامات واهی مهمان کرد و البته رویکرد غیرانتقادی مجری برنامه در عدم شکلگیری این دیالوگ انتقادی و دموکراتیک غافل شد.
گروه دوم: نویسندگان مقاله ی همپیمان با جمهوری اسلامی به آرزوهای مردم شلیک میکنند!
نویسندگان این مقالهی به اصطلاح انتقادی، هدایت سلطانزاده و محمد آزادگر از اعضای اسبق سازمان راه کارگر هستند که پس از جدایی از این سازمان چپ سراسری، در تشکیل جنبش فدرال دموکرات آذربایجان نقش مهمی بازی کردند. سازمانی متشکل از نیروهای چپ آذربایجانی که بهخاطر انفعال و سکوت سازمانهای چپ سراسری دربارهی مسئلهی ملی آذربایجان بهوجود آمد. به این علت هم این سازمان از همان ابتدا هدف خودرا مبارزه با اشکال مختلف ستم ملی و نژادپرستی اعلام کرد و در پلاتفرم خود نیز بر لزوم دفاع از حقوق زنان، کارگران و زحمتشکان و همگرایی و همزیستی مسالمتآمیز خلقهای ایران تاکید داشت. اما این دو فعال سیاسی در سال ۱۳۹۷ با انتشار بیانیهای انتقادی به این سازمان کنارهگیری خود را اعلام کردند[۲۲]. این کنارهگیری باتوجه به تغییر آرایش نیروهای سیاسی اپوزیسیون ایران در خارج از کشور در بحبوحهی اعتراضات سراسری در ایران به درست، بهمنزلهی چرخش دوباره ی آنها به جریان چپ سراسری وتسلیم آنها به «خط رسمی» تعبیر شد.
در ابتدا باید بگوییم: ما نیز با بخشهای مهم و عمده ی این مقاله و نقدهای نویسندگان آن به بیانیه همدل هستیم و بهخصوص شفافیت در بیان هدف اصلی مبارزهی سیاسی ترکهای آذربایجان در قالب این جمله که در ابتدای مقاله آمده است: «ما بصراحت گفتهایم و میگوئیم که، برای حق دموکراتیک ملی، برای حق تعیین سرنوشت آذربایجانیها در آذربایجان مبارزه می کنیم و آنرا از مبارزه دیگر ملیتها برای همان حقوق، از مبارزه برای دموکراسی در سطحی عمومیتر در ایران، جدا نمیدانیم. ما همان حقی را برای خود طلب میکنیم که برای دیگران نیز بهرسمیت میشناسیم.»
اما در ادامه باید بگوییم که: با اینکه دو نویسندهی یادشده، نسبت به نویسندگان بیانیهی گروه اول، گامی جلوتر برداشته و بر همپیمانی، همکاری و ائتلاف دو ملت کرد و ترک در مبارزه ی مشترک علیه ستم ملی و اشکال مختلف تبعیض تأکید کرده اند، اما با سرپوش گذاشتن بر یک جنبهی مهم صورت مسأله که تنشهای جدی بینااتنیکی است، خواستهاند از پاسخگویی یا حتی طرح نه حتی مبسوط و جامع، مسأله شانه خالی کنند و به این معنا عافیتطلبی پیشه کردهاند و بار اصلی مشکلات را به دوش فعالین ملی ترک آذربایجان انداخته اند که بدون همراهی این روشنفکران «خیرخواه و صلح طلب» باید راه خود را در میانهی این وضعیت به شدت بحرانی پیدا کنند و خود به تنهایی بدون چشم داشت کمک از سوی روشنفکران این چنینی، مشکلات خویش را به طریقی حل کنند.
با توجه به چرخش در مواضع سیاسی این دو فعال سیاسی ترک و تاکید آنها بر «خط اصلی مبارزه»، که به نظرشان در مبارزه با حاکمیت سیاسی ایران خلاصه میشود، بدون بیان ملزومات عینی و پراتیکی آن، میتوان گفت که آنها هم به سهم خود برخوردی ناصادقانه با مسألهی تنشهای بینااتنیکی دارند. قصد آنها انکار یا در بهترین حالت کماهمیت جلوه دادن این تنشها است. بهنظر میرسد آنها بی توجه به واقعیتهای روزمره و تجارب زیستهی مردم ترک آذربایجان و برای ابراز مخالفت با همکاران سابق خود در تشکل فدرال دمکرات، یک سویهی ماجرا را برجسته میکنند و آن هم استراتژی مبارزهی سراسری با رژیم جمهوری اسلامی و مسکوت گذاردن هر گونه انتقاد به طرف مسلح این مناقشات (ترک-کرد) است. در واقع آنها برای پرهیز از ایجاد هرگونه اختلاف و اصطکاک در ارتباطاتشان با برخی احزاب سیاسی کرد، ترجیح میدهند تا به سادگی از کنار این تنشها بگذرند و مسئله را از بیخ و بن انکار کنند. درضمن جالب است بدانیم که این دو نویسنده ترجیح دادهاند در مقالهی خودشان هیچ اشاره ای به مناظرهی انجام شده کانال تلویزیونی ایران-اینترنشنال نداشته باشند. این مهم بیش از آنکه ناشی از فراموشی باشد، سویه دیگر استراتژی این دو نویسنده است که آگاهانه از کنار اتهاماتی که در مناظره از سوی کرد ماجرا مطرح شده، رد شدهاند. با توجه به سابقهی احزاب چپ در مسکوت گذاردن معضلات جامعه، مگر «تضاد طبقاتی»، روشن است که این سیاست در ادامهی «خط رسمی» احزاب چپ سنتی است. اگرچه این مقاله به درستی به اهمیت گفتوگو با فعالین سیاسی دیگر گروههای اتنیکی برای رسیدن به هدف اصلی تاکید دارد اما اینکه به بهانهی این استراتژی مبارزاتی کلان، تنش بین لایههای اجتماعی متفاوت و به ویژه نگرانی جغرافیای آذربایجان از مانورهای سیاسی و نظامی و پراتیکی احزاب مسلح کرد و طرفداران پروژهی «کردستان بزرگ» در سطح ایران و منطقه و بین الملل، مورد اغماض و نادیدهانگاری قرار گرفته خود ناقض ادعای گفتوگو استو خواسته یا ناخواسته این دو نفر را در موضع مشابه مهمانان کرد مناظره، قرار داده است.
ب) فعالین سیاسی کردستان:
کانال تلویزیونی ایران–اینترنشنال در بخش چشمانداز خود این بیانیه را دست مایهای کرد برای برگزاری دو پنل یا میزگرد: اولی با شرکت آقای علیرضا اردبیلی و آقای حسام دستپیش، دومی با شرکت آقای کامران متین و آقای تورج اتابکی. از همان ابتدای کار با نگاهی به ساختار و چینش مهمانان برنامه روشن است که وزن سویهی کرد ماجرا در این برنامه بر وزن سویهی ترک میچرید. علت واقعاً چه میتواند باشد؟ این سؤال را فقط گردانندگان آن کانال میتوانند پاسخ دهند. در پنل اول، بحث روی موضوع بیانیه بود که بین علیرضا اردبیلی و حسام دستپیش انجام گرفت. در پنل دوم، دو مهمان برنامه یعنی کامران متین و تورج اتابکی به بحث در مورد ریشههای تاریخی این تنش پرداختند. با توجه به اینکه تورج اتابکی یکی از حامیان سرسخت گفتمان مرکزگرایانه و طرفدار دولت مرکزی مقتدر شناخته میشود، غیبت نمایندهای از فعالین ترک در این پنل عجیب و ناعادلانه بهنظر میرسد. از گردانندگان برنامهی چشم انداز باید پرسید که آیا واقعاً هیچ «کارشناس» یا مورخ آگاه به مسائل آذربایجان و کردستان و اختلافات تاریخی بین این دو ملت سراغ نداشتند تا برای این گفتوگو سراغ وی بروند؟ این تبعیض مثبت به نفع طرف کرد و حذف طرف ترک در میزگرد دوم اهانتی جدی به آداب گفتگوی دمکراتیک تلقی میشود و امید میرود که این «سهو» اگر بار دیگری در کار باشد، تکرار نشود. با این مقدمه نگاهی میاندازیم به استدلالهای مهمانان کرد.
۲. تحلیل استدلال ها و ادعاهای مهمانان کرد در مناظره
حسام دستپیش روزنامهنگار کرد در این مناظره از ادبیاتی سرکوبگرایانه، غیردموکراتیک و هوچیگرانه بهره میبرد. وی در همان ابتدا انگ «ناسیونالیسم نابالغ» را به جنبش ملی آذربایجان وارد میکند و طرح تنش بینااتتنیکی ترک-کرد را نشان عدم بلوغ فعالین این جریان میداند. قبل از هر چیز باید از ایشان پرسید که تعریف ناسیونالیسم بالغ و نابالغ را چه کسی باید ارائه کند؟ آیا ناسیونالیسم بالغ، ناسیونالیسم مسلح است نظیر آنچه در میان احزاب کرد مشاهده می شود؟ آیا ناسیونالیسم بالغ دست به اسلحه بردن و کشتن اعضای گروههای رقیب هم اتنیک، مثل کومله، و بازیچه شدن در دست حاکمیت های استبدادی کشورهای منطقه است؟ آیا ایجاد بلوا در یک شهر ترکنشین و پرتاب کردن ساکنین شهر به ورطهی ناایمنی و ترس و وحشت از سرنوشت خود و عزیزانشان نشانهی بلوغ ناسیونالیسم کردی است؟ آیا نپذیرفتن مسئولیت در ایجاد یک جنگ سهروزهی خانمانسوز در سولدوز/ نقده از سوی این حزب نشانهی پیشتازی و آوانگاردیسم و جسارت و بلوغ فکری است؟ آیا تاخت و تازهای مسلحانهی پژاک و دیگر گروههای مسلح کرد (ایرانی) وابسته به پکک در ارومیه و شهرهای آذربایجان غربی و کشتن دو جوان کرد برای خاطر سر خم نکردن در برابر زیاده خواهی و باج گیری پژاک بلوغ ناسیونالیسم کردی است؟ به نظر ما، یکی از علل اصلی آنکه فعالین سیاسی و رسانهای کرد همواره از طرح مسئله تنش بینااتنیکی ترک-کرد طفره رفتهاند به این واقعیت برمیگردد که طرح این مسئله لاجرم بحث ادعاهای ارضی و تاریخ عملکرد خشونتبار احزابی همچون حزب دمکرات و پژاک را هم به دنبال خواهد داشت و این یادآوری با داعیه های دمکراسیخواهی و صلحطلبی این گروههای مسلح و تصویری که از خود در رسانههای معتبر جهان ارائه میکنند سازگار نیست. حسام دستپیش نیز از اینرو ترجیح میدهد تا از پاسخ شفاف و صریح به ادعاهای ارضی حزب دموکرات کردستان ایران طفره رفته و به ترسیم یک چهره آرمانی و «پاکدست و پاکچشم» ازاحزاب مسلح کردی بپردازد. او تا بدان جا پیش میرود که میگوید: احزاب سیاسی کرد تاکنون هیچ دیدگاه و عمل خشونت باری نسبت به دیگر گروههای اتنیکی از جمله ترکها مرتکب نشده اند. اما عملکرد و سابقه این احزاب سیاسی در خود ایران ناقض این ادعاست، جایی که این احزاب سیاسی در اعمال خشونت حتی علیه مردم کرد نیز اباء نداشتهاند که آخرین نمونه آن قتل یک جوان کولبر توسط گروه پژاک بود[۲۳].
حسام دستپیش ادعا می کند که کردها ترکها را در مقابل خود نمیبینند اما در ادامه مناظره ترکها را مسئول قتلعام و کشتار مردم و فعالین سیاسی کرد معرفی میکند. درحالی که هرکس که اندک آشنایی با الفبای سیاست داشته باشد میداند که عامل اصلی سرکوب و قتل عام فعالین سیاسی در ایران دولت جمهوری اسلامی و عوامل آن است حال چه در کردستان باشد چه در آذربایجان و یا در تهران. از سوی دیگر چگونه است که ایشان سابقه ی مبارزاتی مشترک دو ملت کرد و ترک را از زمان تشکیل فرقه در سال ۱۳۲۵ را تا به امروز فراموش میکند؟ شعر «یولداش کردستان» علیرضا (اوختای) نابدل را و حضور چریکهایی فدایی ترک آذربایجانی در اوایل انقلاب ۵۷ در کنار چریکهای کرد را در مبارزه علیه جمهوری اسلامی به یاد نمیآورد و اینگونه در کمال بیاخلاقی آنها را عامل حاکمیت جلوه میدهد؟
آقای دستپیش در جایی دیگر میگوید که ابزار سرکوب و کنترل در مناطق کردنشین دست ترکهاست و از این رو کردها امکان عملی و واقعی برای توسعهطلبی ندارند! ایشان حتی به خود زحمت نمیدهند که برای این ادعا که در مناطق کردنشین مسئولین ترک در مسند کارند سندی ارائه دهند، در حالیکه نتایج تحلیل آماری «مرکز مطالعاتی تبریز» نشان میدهد که ۷۸ درصد مسئولین ارشد رژیم از اتنیک فارس هستند و تنها ۸ درصد آنها به اتنیک ترک تعلق دارند[۲۴]. یا در جایی دیگر از صحبتهای خود ادعای بسیار عجیبی را پیش میکشد و با خشم میگوید «توسعه طلبی بین ترک ها ۹۰ درصد و توسعه طلبی و بین کردها ۱۰ درصد است». البته مشخص نیست منظور ایشان از توسعهطلبی چیست و دقیقا به کدام جغرافیا اشاره دارد؟ واقعاً چه مدرکی دال بر توسعهطلبی فعالین ملی آذربایجان در دست دارید؟ آذربایجانی که هیچ حزب سیاسی و هیچ دسته و گروه مسلحی در اختیار ندارد چگونه میتواند توسعهطلبی پیشه کند؟ به نظر میرسد این یکی دیگر از شگردهای وی برای فرافکنی درباره ادعاهای ارضی احزاب کرد است. در پاسخ به ادعاهای ایشان باید یادآوری کنیم که آذربایجان هم از تبعات تبعیضهای ساختاری رنج میبرد. بهعنوان مثال آذربایجانشرقی در همه سرشماریهای رسمی ایران مهاجرفرستترین استان ایران است[۲۵]. همانطور که میدانیم بیکاری، فقر، فقدان چشم اندازی برای یک آیندهی بهتر و غارت ثروت محلی و بومی در صدر عوامل مهاجرت قرار دارند. ایشان در حالی کلیشهی «ترک مرفه و حاکم» در ایران را پیش میکشند که گویا خبر ندارند اکنون چندین دهه است که منابع طبیعی و معدنی آذربایجان همچون مس سونگون ورزقان و معادن طلای تکاب غارت میشوند و سهم آذربایجان از آن، تخریب و آلودگی محیطزیست، فقر و فلاکت مردم و بیماریهای خطرناک است[۲۶]. چگونه است که ایشان چشم بر وضعیت فاجعهبار حاشیهنشینی در تبریز بستهاند که برطبق برخی از آمار و ارقام مسئولین امر دومین شهر حاشیهنشین ایران است[۲۷]. و یا نکند وضعیت فاجعهبار محیط زیست آذربایجان از جمله خشک شدن دریاچه اورمیه و یا نابودی جنگلهای قاراداغ (ارسباران) نشانه ای است دال بر رفاه اتنیکی و حاکمیت ترکهای آذربایجان بر این اقلیم و جغرافیا؟ طبیعتا باید گفت که آقای دستپیش از این واقعیات خبر دارد اما عامدانه با طرح کلیشه ی «ترک مرفه و حاکم» در مسیر گفتمان مرکزگرایانه قدم برمیدارد تا دست به مظلومنمایی بزند.
حسام دستپیش در ادامه به ادبیات سرکوبگرایانه و اتهامات واهی خود خود علیه فعالین سیاسی ترک شدت میبخشد و این بیانیه را چون پیغامی برای حاکمیت و نهادهای امنیتی برای سرکوب بیشتر فعالین کرد تفسیر میکند. چنین اتهامی در حالی مطرح است که فعالین ملی- مدنی آذربایجان، یکی از پیگیرترین و جدیترین مبارزات علیه تبعیض و نژادپرستی را در ایران با خط مشی مسالمات آمیز به پیش میبرند و بسیاری از این فعالین به دلیل مطالبات مدنی و به حقی چون تدریس زبان مادری، بیان و افشای تبعیض و یا اعتراض به نژادپرستی، معضلات اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی به حبسهای سنگین محکوم میشوند. یکی از آخرین موارد حکم ۱۵ سال زندان برای عباس لسانی فعال ملی و مدنی ترک آذربایجان است[۲۸]. عباس لسانی و دیگر فعالین ملی -مدنی آذربایجان به درستی بر خط مقاومت غیرخشونت آمیز و مبارزات مبتنی بر نافرمانی مدنی و آگاهی بخشی به مردم آذربایجان و دیگر مناطق ایران برای پشتیبانی از مطالبات غیرخشونت آمیز خود تأکید می ورزند.
به جا و مناسب میبود که حسام دستپیش به ستایش از این سیاست در آذربایجان بپردازد و با خودانتقادی به مردم کردستان و احزاب مسلح کرد بگوید که برای همبستگی درونی بینالملل در ایران، خط بهتری برای مقاومت و مبارزه وجود دارد، خطی که فعالین ترک آذربایجانی آن را پیش می برند. این خط، خط اکراه از خشونت – و سلاحورزی است، خط اتکا به بیداری ذهنی و سیاسی مردمان معمولی جامعه است تا خود بتوانند مقدرات خویش را به دست بگیرند. این خط طرفدار مذاکرات پنهان و آشکار با مقامات جمهوری اسلامی و دیگر دولت های منطقه و زدوبندهای خطرناک در سطح بینالملل نیست. اما متأسفانه ایشان در تمام طول این مناظره تلاش میکند تا به جای عاملیت جمهوری اسلامی در سرکوب مطالبات و فعالین سیاسی کرد، جامعهی ترکهای ایران و فعالین سیاسی ترک را دستاندرکار، حامی و همکار رژیم و مقصر جلوه دهد. در حالی که در کارنامهی احزاب سیاسی کرد موارد زیادی از همکاری با حاکمیت جمهوری اسلامی مرقوم است[۲۹] که طبیعتا از نظر ما نمیتواند دلیلی بر فقدان اعتبار و مشروعیت خواستههای برحق مردم کرد برای خودمختاری باشد.
در قسمت دیگری از بحث، حسام دستپیش برای اینکه پاک دستی و پاک چشمی فرایندهای خشونتبار «ساخت دولت» در منطقهی اقلیم و مناطق زیر کنترل نیروهای کرد در سوریه (موسوم به روژوا)[۳۰] را اعلام کند و چنین بنماید که گویا فرایند «دولتسازی» کرد از منطق همه شمول خشونت و سلاح ورزی و توسعهطلبی ارضی تبعیت نمیکند چنین میگوید: «در اقلیم کردستان و روژوا که اتوریته دست نیروهای کرد است حقوق دیگر گروههای اتنیکی تمام و کمال رعایت میشود و آنها در مجلس صاحب کرسیاند». این داعیه ها به کار یک بحث اصولی و منطقی و مبتنی بر شواهد تجربی و تاریخی نمی آید. واقعیتها و شواهد عینی نشان میدهند که پروژه ی دولتسازی در اقلیم کردستان به تغییر بس خشونتبار بافت جمعیتی در شهرهایی چون کرکوک و در ادامه الحاق اجباری آن به اقلیم کردستان انجامیده است[۳۱]. این دولت سازی در اقلیم برخلاف گفتههای این روزنامهنگارنه با روشی مسالمت آمیز و نه در کمال همزیستی، که به زور اسلحه ورزی و حتی پاکسازی قومی و نژادی و جنگ داخلی میسر شده است.
در مورد یک ادعای دیگر ایشان دربارهی مبارزه مسلحانهی احزاب کرد و اینکه تاکنون این سلاح علیه مردم عادی و غیرنظامی استفاده نشده است باید گفت که بارزترین مثال نقض در این باره جنگ سولدوز/نقده است که کنشهای قدرتطلبانه و سلاحورزانهی این حزب منجر به قتلعام مردم ترک این شهر شد. جنگ سولدوز/نقده یک مثال تاریخی مهم است. چون به خوبی نشان میدهد که رقابتهای سیاسی یک حزب مسلح کرد با مرکز و نمایش قدرت اعضای آن چگونه مردم غیرنظامی منطقه از ترک و کرد را قربانی جاهطلبی سیاسی-نظامی رهبران حزب کرد. غرض از این نمایش قدرت زمینه چینی برای الحاق سولدوز/ نقده به کردستان بود، چون این شهر از موقعیت استراتژیک-جغرافیایی بسیار مهمی برخوردار است. برخلاف ادعای آقای دستپیش، احزاب مسلح کرد بعضا سلاح خود را به سمت مردم عادی و غیرنظامی ترک گرفتهاند و گاهی نیز این مردم عادی و غیرنظامی کرد بودهاند که قربانی اصلی ارعاب و کنشهای خشونتبار گروههای مسلح کرد بودهاند. و البته این موارد به غیر از سابقهی خونبار درگیری مسلحانه بین احزاب سیاسی کرد است. این دروغگویی آشکار آقای دستپیش در ارائهی یک تصویر دموکراتیک و رهاییبخش از ناسیونالیسم کرد در راستای فراهم آوردن مشروعیت برای سیاستهای معطوف به سلطه و توسعهطلبی احزاب سیاسی مسلح کرد است که در آینده بیش از پیش شاهد گسترش آنها خواهیم بود.
اما در بخش دوم مناظره دو نکتهی بسیار مهم وجود دارد: اولا، موضع تحریف آمیز کامران متین در مورد واقعیت جنگ سولدوز/نقده که بدون هیچ انتقادی از نمایش سیاسی-نظامی قدرت از سوی حزب دمکرات، جمهوری اسلامی را بدون هیچ اما و اگری، آغازگر خشونت و درگیری معرفی میکند. اصرار کامران متین بر کم اهمیت بودن تنش بینااتنیکی ترک-کرد در ایران البته همراه است با اشارهی بهجا و درست وی به این موضوع که این تنشها ریشه در ساختار ظالمانه و غیردمکراتیک و سانترالیستی دولت در ایران دارد، دولتی که براساس برتریطلبی فرهنگ و زبان یک اتنیک (فارس) و یک مذهب (شیعه) بنا شده است. با این همه واقعیت وجود چنین دولتی در ایران با همهی خشونت و سرکوب و سبعیت ساختاری و ذاتی آن، نمیتواند دلیلی برای نادیده گرفتن تنشهای امروزی به دست دهد، چنانچه نمیتوان بر طبل سیاست انتظار کوبید و منتظر روزی شد که مسئله ی دولت-ملت در ایران به طرزی معجزه آسا حل شود و از این رهگذر، تنش بینااتنیکی ترک-کرد هم برای همیشه حل شود. دوما؛ مواضع تورج اتابکی است که چیزی نبود جز تکرار کلیشه های خستهکننده ی مرکزگرایان و سخنگویان ناسیونالیسم ایرانی. تمام راه حل اتابکی در مواجهه با تنشهای بینااتنیکی ترک-کرد در نهایت به کلیدواژه های «دولت متمرکز مقتدر»، بخوان سرکوبگر، ختم میشود.
در یک جمعبندی کلی میتوان استراتژی مهمانان کرد حاضر در کانال تلویزیونی ایران–اینترنشنال را یافتن بهانه هایی جهت تکذیب وجود تنشهای بینااتنیکی نامید. این بهانه ها را در زیر تیتروار بیان می کنیم:
۱. بیم دادن دربارهی سرکوب بیشتر فعالین سیاسی کرد و اتهام زدن به طرف ترک که گویا با جمهوری اسلامی در این راستا برای سرکوب کردها همدستی می کند. این اتهامی است به غایت بیاساس که به شیوه ای غیردمکراتیک میکوشد تا از هرگونه بحث علنی و عمومی دربارهی پاشنهی آشیل جنبش ملی کرد ممانعت به عمل بیاورد. چون احزاب مسلح کرد مبارزهی مسلحانه و خشونتبار را به رغم نارضایتی و نگرانی شدید همسایگان غیرمسلح خود در این جغرافیا، روش اصلی مبارزهی خود قرار داده اند. درواقع بیان این استدلال به این معنا است که نگرانیهای اتنیکهای همسایه همچون ترکهای آذربایجان و لرهای لرستان و نظایر آن، هیچ اهمیتی ندارد. نه تنها این، که درواقع گفته می شود اگر فعالین این اتنیک ها دهان باز کنند و به نگرانیهای تشویشآمیز مردم و فعالین خود امکان بیان بدهند، همدست جمهوری اسلامی در سرکوب کردها خواهند بود. آیا چنین سیاستی، سیاستهای دولت یهودی اسراییل و اصولاً لابی های دولت یهودی را تداعی نمی کند که هرگونه انتقادی از عملکردهای دولت اسراییل را به نام آنتی سمیتیسم جا میزنند؟
2. بهانه ی دیگر، طرح این استدلال کاملاً درست است که نباید از هدف اصلی یعنی مبارزه با سلطهی سرکوبگر مرکز و خطر سوءاستفادهی گفتمان مرکزگرایانه از این تنشها به نفع خود، غافل بود. اما آقایان دست پیش و متین یادشان میرود که اتفاقا نگرانی بابت این مهم بود که به نوشتن آن بیانیه انجامید و سخنگوی نویسندگان بیانیه هم در آن پنل کذایی، بر همین نکته پایفشاری میکرد.
3. بهانه ی دیگر ابراز نگرانی بابت رشد افکار نفرتپراکنانه و رفتارهای افراطی نژادگرا و قومگرایانه بود. این موضوع که دغدغهی مشترک قاطبهی فعالین ملی-مدنی ترک و کرد با گرایشات دموکراتیک است، باید به احزاب کرد مسلح یادآوری شود که با تاخت و تاز در مناطق ترک نشین و حمله به سربازان وظیفه در آذربایجان، و درج نقشه های «کردستان بزرگ» در بسیاری از منابع و ژورنال های بینالمللی، درواقع به رشد تنش و نارضایتی و ناایمنی در مردم دامن میزنند و از سویی تلاش میکنند تا با درج این نقشهها بر آرزوی تحقق نایافتهی خود به لحاظ زمانی و تاریخی پیشدستی کنند.
4. بهانهی دیگر راه انداختن بازیهای تبلیغاتی برای گمراه کردن افکار عمومی از صورت مسأله است: پیش گذاشتن این ادعا که گویا احزاب سیاسی مسلح کرد فقط در پی نشر و پخش و ترویج دموکراسی هستند و بند ناف آنها با سیاست رهاییبخشی بریده شده؛ و قصد آنها نجات و رهبری کلیهی ملل منطقه است، و هرگونه بحث پیرامون ادعاهای ارضی برخی از فعالین و احزاب سیاسی مسلح کرد و سیاستهای توسعهطلبانهی آنها، برخلاف آرمانهای آزادیخواهانه است. در حالی که یک سیاست دمکراتیک رهایی بخش و آزادی خواه باید بتواند هر گونه بحث و گفتگوی درونی و بیرونی بین موافقان و مخالفان احزاب مسلح کردی را تاب بیاورد و از آنها شانه خالی نکند. در غیر این صورت همهی این شعارهای زیبا، توخالی و شک برانگیز جلوه خواهند کرد.
در ضمن تحلیل گفتمانهای این میزگرد، برآوردی از آرایش قوای اتنیکی و روشنفکری در ایران به دست می دهد. دقت در گفتمان حسام دستپیش نشان میدهد که او چگونه نقیضه گویی میکند و گفتمانی توسعهطلبانه، سرکوبگرانه، غیردمکراتیک، تمامیتگرا و خطرناک پیش می گذارد. آقای اردبیلی هم با استدلال های ضعیف خود نشان داد که روشنفکران ترک آذربایجان هنوز به اهمیت انسجام بخشی به گفتمان خود، تمرکز روی مسئله ی مشخص آذربایجان، و برجسته کردن ضعفهای گفتمان احزاب مسلح کردی واقف نشدهاند. بخش دوم مناظره هم باز شاهدی به دست میدهد برای این که خواننده ببیند که قلم به دست مرکز (آقای اتابکی) و روشنفکر و تحلیلگر یک ملت سرکوب شده (آقای متین) هر دو چه معضلاتی را، بخشا به دلیل منطق باز هم نادرستی که دنبال می کنند، برجسته و طرح میکنند و چه مسائلی را عامدانه مخفی یا فرافکنی میکنند. در جمعبندی این مبحث باید به این نکته اشاره کنیم که تحریف تاریخ یا تلاش برای فرافکنی موضوع حساسی چون این اختلافات که ریشه در گذشتههایی نه چندان دور دارد، مطلقا راه حل خوب و مفیدی برای همزیستی دو گروه اتنیکی ترک و کرد در این مناطق نیست. در این میان، وظیفه روشنفکران هر دو ملت این است که با تاریخ برخوردی مسئولانه کرده و از خطاهای گذشته درس آموخته و از یک استراتژی «بین الخلقی» برای همبستگی، دوستی و صلح و همزیستی در این منطقه دفاع کنند.
۳. امکان و شرایط شکلگیری گفتمانی دموکراتیک بین فعالان سیاسی مدنی دو گروه برای مقابله با منازعات
دو گروه اتنیکی ترک و کرد در ایران در افق تاریخی مشترک خود الگویی از همکاری و همزیستی دواطلبانه و مشترک علیه مرکز دارند. تجربه ی حکومت ملی آذربایجان و جمهوری مهاباد که به فاصله ی اندکی از هم در سال ۱۳۲۴ تاسیس شدند از آنرو میتواند همین امروز هم مورد توجه قرار بگیرد که نشان داد اگر نخبگان سیاسی و روشنفکران دو ملت تمام توان و انرژی مبارزاتیشان را متوجه نظام سلطه ی مرکز کنند، امکان تضعیف جدی یا حتی سرنگونی آن فراهم می آید. دستاورد عظیمِ این تمرکز نیرو روی مرکز، شکلگیری یک آلترناتیو ملی، دموکراتیک و رهاییبخش برای دو خلق ترک و کرد و دیگر گروههای اتنیکی ساکن ایران بود. آلترناتیوی که هنوز هم بهرغم سرکوب، بایکوت، سانسور وانکار مرکز، رگههایی قدرتمند از این تجربهی زیسته ی پرغرور را میشود در پسزمینهی افق تاریخی مشترک دو ملت مشاهده کرد. به عقیدهی ما این آلترناتیو مترقی باید مورد بازخوانی قرار بگیرد چرا که از این ظرفیت برخوردار است که برای مسألهی امروز ما یعنی تنش بینااتنیکی ترک-کرد راهحل هایی دموکراتیک، مسالمتآمیز و مردمی ارائه دهد. چنین چیزی امکانپذیر نیست جز از طریق بازیابی استراتژی بینالخلقی مبتنی بر همبستگی، دوستی، صلح و همزیستی دو ملت که بتواند بر اساس این تجربه ی تاریخی ارزشمند گفتمان جدیدی را شکل بدهد. برای نیل به این هدف به نظر میرسد که روشنفکران و نخبگان سیاسی دو ملت باید مسئولیتپذیری بیشتری از خود در قبال اقدامات و عملکردهای گروه متبوع خود نشان دهند و جسارت بیان و قبول اشتباهاتشان را داشته باشند. واقعیت این است که باید از هرگونه زیادهخواهی و ادعاهای ارضی که میتواند دوستی و روابط مسالمتآمیز این دو خلق را خدشه دار کند پرهیز شود و امکان رشد گرایشهای افراطی و نژادپرستانه در هر سو مسدود شود. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود نخبگان و روشنفکران این دو ملت بتوانند در فضایی دموکراتیک و مستقل از مناسبات قدرت به دیالوگ بپردازند.
به اعتقاد نویسندگان این متن، تداوم سیاست انکار تنشهای بینااتنیکی تنها به نفع رژیم حاکم و گفتمان مرکز است و تا زمانی که فعالین سیاسی و روشنفکران دو گروه اتنیکی ترک و کرد در فضایی دموکراتیک درباره ی ماهیت این تنش وارد گفتوگوی انتقادی نشوند، این تنش به تدریج ابعاد گستردهتر و پیچیدهتری به خود خواهد گرفت، و زمینه را برای دخالت قدرتهای سرکوبگر داخلی و خارجی فراهم خواهد کرد. در واقع اگر استراتژی عمده؛ ائتلاف و همزیستی مسالمت آمیز بین گروههای متفاوت اتنیکی در جهت مقابله ای هدفمند با نیروی سرکوبگر و اقتدارگراست، اول از همه باید در به حداقل رساندن تنش ها کوشید، و در صدد حل برخی اختلافات و منازعات در چارچوب یک گفتمان دموکراتیک برآمد تا هیچ بهانهای به دست گروه های افراطی هر دو اتنیک و سپس نیروی سرکوبگر مرکز داده نشود. به بیان دیگر، تأمل دربارهی مسائل مورد اختلاف و تمرکز بر یک راه حل دمکراتیک و باز می تواند راهگشا باشد و ما را برای رسیدن به هدف نهایی هر دو طرف کمک کند: همکاری، همبستگی، صلح و همزیستی فارغ از جنگ و تنشهای مسلحانه. و گرنه انکار و نادیده گرفتن مسائل مورد اختلاف ما را به سوی هلاکت سوق خواهد داد.
[۱] این شعار نخستینبار در قیام سراسری آبانماه در اعتراضات مردم اورمیه سر داده شد و در شبکههای مجازی اجتماعی منتشر شد. شعاری برآمده از افق تاریخی مشترک مردم ترک و کرد که خط بطلانی کشید بر همه نفرتپراکنیهای قومی و نژادی. یک «رخداد» در معنای بدیویی آن مبتنی بر کنش اشتراکی و همگانی خلاق و تبلور سوژه انقلابی در یک لحظه تاریخی.
[۲] ? متن کامل بیانیه: http://www.tribun.one/teori-menu/teori/2930-2020-06-23-16-56-44
[۳] لینک برنامه چشمانداز ایران اینترنشنال پیرامون این بیانیه: https://www.youtube.com/watch?v=KTaHw54a9ss
[۴] متن کامل این مقاله: https://bit.ly/2ZmtNJd
[۵] مثالهای فراوانی در مورد تنشهای بینااتنیکی در رابطه با مسائل زیستمحیطی هم اکنون در ایران میتوان برشمرد که عمدتا مربوط به خشکسالی، کمبود آب و بهویژه مباحث انتقال آب است که بین مردم محلی برخی مناطق استانهای اصفهان، لرستان و خوزستان در جریان است و بی ارتباط با مسائل هویتی-اتنیکی هم نیست.
[۶] کوچرا، کریس، جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، نگاه، ۱۳۹۱، ص ۲۱۵- ۲۲۵.
[۷] تحلیل و شرححالی از این شورش را میتوانید از این مقاله بخوانید: : http://ensani.ir/fa/article/download/400065
[۸] تحلیل و شرححالی از این شورش را میتوانید از این مقاله بخوانید: http://ensani.ir/fa/article/download/406922
[۹] برای اطلاع از کم و کیف اختلافات ارضی فرقه دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد میتوانید این مقاله را بخوانید: https://psri.ir/?id=34swcsb0
[۱۰] یگانه، عیسی (۱۳۹۹) ، جنگ نقده، تهران ، پردیس دانش، چاپ سوم. ص :۱۲ و نگاه کنید به : قهرمانپور، یوسف ، فرهنگ عامه ایل قارا پاپاق، ارومیه: یاز ۱۳۸۵، ۴۶۶ ص
[۱۱] . همان ص: ۱۳
[۱۲] . همان صص: ۵۹، ۶۳، ۶۹
[۱۳] . همان ص:۲۲ و نگاه کنید به : قهرمانپور، یوسف ، فرهنگ عامه ایل قارا پاپاق، ارومیه: یاز ۱۳۸۵، ۴۶۶ ص
[۱۴] . همان ص : ۱۶۱
[۱۵] در مورد این مهاجرت و آمار و ارقام پناهندگان کرد عراقی به ایران میتوانید این مقاله را بخوانید: http://ensani.ir/fa/article/download/346112
[۱۶] دراین باره میتوان لیست بلندبالایی از اظهارات عوامل قدرت وابسته به این دو گروه اتنیکی و یا دیگر افراد را ارائه داد:
از اظهارات جنجالی غلامرضا حسنی امام جمع سابق اورمیه در نماز جمعه و نقش فعال وی در قتلعام و کشتار فعالین سیاسی و مردم بیدفاع کرد پس از پیروزی انقلاب ۵۷ تا اظهارنظرهای جنجالی نادر قاضیپور نماینده سابق اورمیه گرفته (https://b2n.ir/957292) تا اظهارات محمدقسیم عثمانی نماینده بوکان برای تشکیل استان کردستان شمالی در سال ۸۸ و تکرار همین درخواست توسط عثمان احمدی نماینده مهاباد در سال ۹۲ ( https://b2n.ir/624605) و یا اظهارنظر جبهه متحد کرد در مورد نسبت جمعیتی ۶۴ درصدر در شهرستان اورمیه و استان آذربایجان غربی در دیدار با علی یونسی مشاور اقوام، ادیان و مذاهب روحانی و ادعای عجیب یونسی مبنی بر اینکه «بخشی از آذریهای استان آذربایجانغربی پیشتر کرد بودهاند و در طی زمان آذری شدهاند!» ( https://b2n.ir/847875). یکی از آخرین موارد هم جنجالهایی بود که پیرامون صحبت اعضاء شهردار و شورای شهر اورمیه به زبان ترکی و اعتراض یکی از اعضاء کرد این شورا ایجاد شد که بهشکل مشخص یکی از عوامل سایت آذریها که وابسته به وزارت اطلاعات ایران است و در راستای سرکوب مطالبات فرهنگی و زبانی فعالین مدنی آذربایجان فعالیت میکند اولین بار خبر آن را منتشر کرد: (https://b2n.ir/065928)
[۱۷] برای یک نمونه در این بیانیه از مفهوم «همتبارانِ ما ایرانیان» استفاده شده است: https://melliun.org/iran/50147
[۱۸] ما نیز بر پایه اصول و باورهای دموکراتیک و انسانی مخالف مداخله نظامی دولت ترکیه در سوریه و اقدامات داخلی این دولت در تحدید آزادیهای سیاسی و مدنی و صدالبته سرکوب حقوق اساسی گروههای اتنیکی ساکن این کشور از جمله کردها هستیم. اما آنچه که در مورد مواضع جریانهای سیاسی ایران و روشنفکران آن در مورد ترکیه جالب توجه است موضع خصمانه و نفرتپراکنانه و البته مبتنی بر استانداردهای دوگانه این گروههای سیاسی و روشنفکران ایرانی است. وقتی که آنها که عموما در مورد مداخله نظامی دولت ایران در سوریه و منطقه سکوت پیشه میکنند و یا از آن حمایت به عمل میآورند و یا در مورد همدستی روسیه در قتلعام مردم سوریه و نقش آمریکا و دولتهای اروپایی در بحران سوریه عموما سکوت پیشه کردهاند این سئوال پیش میآید که چرا این حساسیت فقط در قبال دولت ترکیه وجود دارد؟! و یا وقتی که متوجه میشویم که این گروههای سیاسی و روشنفکران اغلب در مورد تضییق حقوق اتنیکهای ساکن ایران عملا موضع شفافی ندارند و حتی به بهانه تمامیت ارضی و امنیت ملی خواهان سرکوب مطالبات اتنیکی هستند بیشتر در مورد حسن نیت و صداقت آنها در طرح مسئله کرد شک میکنیم بهخصوص که این مسئله بهانهای میشود برای ترکستیزی!
[۱۹] در مورد آخر مداخله نظامی ترکیه در شمال سوریه در قالب عملیاتی به نام چشمه صلح شاهد آن بودیم که طیفهایی از فعالین سیاسی ترک آذربایجان به بهانه مبارزه با تروریسم و به زعم خود منطق رئال پولتیک از این اقدام نظامی ترکیه علنا حمایت کردند تا به این شکل سویههای دموکراتیک این جریان خدشهدار شود. در سوی دیگر ماجرا هم روزنامهنگاران و فعالین سیاسی کرد با مخابره اخبار نادرست و غیرواقعی در رسانههای فارسیزبان باعث شدند تا تبعات این اقدام نظامی ترکیه دامن فعالین سیاسی ترک آذربایجانی را بگیرد. برای مثال انتشار ویدئو کلیپی جعلی از تماشاگران تراکتورسازی تبریز با شعار مرگ بر کرد از طرف رسانههای فارسیزبان باعث شد تا سیل اتهامات واهی و غیراخلاقی راونه فعالین سیاسی ترک آذربایجان شود. حتی اعتراض فعالین مدنی آذربایجان هم به جعلی بودن این کلیپ کارساز نشد و رسانههای فارسیزبان حاضر نشدند تا آن را تکذیب و بابت انتشار آن معذرتخواهی کنند تا این فضاسازیهای رسانهای منجر به هجمه گسترده به حرکت ملی آذربایجان و سرکوب مطالبات اتنیکی ترکهای ایران شود:
[۲۰] – مجله فرانسوی courrier international : https://www.courrierinternational.com/article/la-lettre-de-leduc-comment-comprendre-loffensive-turque-contre-les-kurdes#&gid=null&pid=1
– https://pndk.org/en/node/52 ؛ http://www.mappery.com/Kurdistan-Kurd-Homeland-Map ؛ http://www.rojbash.net/forums/gallery/image_page.php?album_id=2&image_id=75&sk=t&sd=d&st=0 ؛
– لینک مقاله ای تحت عنوان “کردها و مسئله کرد ” که نقشه متفاوت یکی به سال ۲۰۰۸ و یکی ۲۰۱۷ ارائه شده : https://journals.openedition.org/anatoli/600
– Le monde diplomatique : https://www.monde-diplomatique.fr/cartes/kurdes
– https://ekurd.net/mourning-saddam-hussein-v-2017-08-31
– انیستیتو کرد پاریس : : https://www.institutkurde.org/en/kurdorama/map_of_kurdistan.php
[۲۱] برای اطلاع از کم و کیف درگیری مسلحانه احزاب کرد میتوانید این مقاله را بخوانید: https://b2n.ir/980690
[۲۲] متن کنارهگیری این دو فعال سیاسی ترک از جنبش فدرال دموکرات آذربایجان: https://b2n.ir/701592
[۲۳] یک گزارش از قتل این کولبرد کرد توسط پژاک: http://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/84721/
[۲۴] نتایج تحلیل آماری مرکز مطالعاتی تبریز از پراکندگی قومی مسئولین ارشد جمهوری اسلامی ایران: http://tebaren.org/fa/?p=471
[۲۵] آمار و ارقام یک تحقیق دانشگاهی در این باره: http://ensani.ir/file/download/article/20130623093207-9443-16.pdf
[۲۶] گزارشی از معدن مس سونگون ورزقان: https://iranwire.com/fa/features/39800
گزارشی از وضعیت معدن طلای آقدره تکاب: https://www.peace-mark.org/62-6
[۲۷] یک گزارش درباره حاشیهنشینی تبریز: https://b2n.ir/430849
[۲۸] بیانیه مشترک ۱۳ سازمان مدافع حقوق بشر برای آزادی عباس لسانی: https://www.hra-news.org/statements/a-511/
[۲۹] در مورد همکاری احزاب و رهبران سیاسی کرد با حاکمیت جمهوری اسلامی باید از روابط صمیمانه و همکاری جلال طالبانی با جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق اشاره کرد (https://b2n.ir/875092 ) و یا از نمونههای متاخر آن باید از همکاری و حمایت جمهوری اسلامی از پ.ک.ک اشاره کرد ( https://b2n.ir/068052 )
[۳۰] اتکاء به تجربه روژوا از طرف فعالین سیاسی یاروشنفکران کرد در مباحث پیرامون مسئله کرد از نظر ما نمیتواند دلیلی بر ماهیت دموکراتیک و رهاییبخشی جنبش کرد باشد و با توجه به تنوع و گوناگونی گفتمانهای سیاسی و استراتژیهای احزاب سیاسی کرد نباید اجازه داد تا با تکیه بر این تجربه از مباحث انتقادی جلوگیری شود. هرچند در اینجا لازم است اشاره کنیم که به باور ما خود تجربه روژوا هم باید با دید انتقادی مورد بررسی قرار بگیرد، اتفاقی که در سایه رویکرد شیفتهوارانه و تبلیغاتی فعالین سیاسی کرد، چپ و رسانههای فارسیزبان کمتر مجال خودنمایی یافته است. از جمله گزارشهای سازمان عفو بینالملل در مورد پاکسازی قومی و نژادی در این منطقه ( https://b2n.ir/495893 ) و یا اسنادی در مورد همکاری و ائتلاف رهبران روژوا با آمریکا از جمله این مصاحبه صالح مسلم با انیستیتو کرد واشنگتن و تقدیر از گسترس دموکراسی توسط دولت آمریکا و ترامپ ( https://b2n.ir/663075 ) و یا این مقاله در مورد نقشه خاورمیانه بزرگ و همکاری اتحادیهی دموکراتیک کردستان سوریه (پ.ی.د) با آمریکا، ناتو و دولتهای غربی در پیشبرد این پروژه (https://b2n.ir/717167 ) و یا این مقاله (https://b2n.ir/129285 ). و در نهایت خبر چندروز پیش در مورد قرارداد نفتی روژوا با دولت آمریکا (https://b2n.ir/744016 ).
[۳۱] این گزارش در مورد پاکسازی قومی کرکوک: https://b2n.ir/211340