
پنجم مهر ۱۳۹۹ روز اجرای حکمهای سه نویسنده: رضا خندان(مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن از اعضای کانون نویسندگان ایران است. این تاریخ در ادامه سالهای سرکوب چند دهه گذشته به سیاهی در ذهن ما ثبت خواهد شد.
من از نسلی هستم که در مواجهه با هر ضربه جلاد، حسی از خشم و حرکت و قدمهای استوارتر و حمله روبه جلو، توأمان بر من غالب میشود. امروز با شنیدن خبر بالا شروع به خواندن شماره هفتم «بیان آزاد» آخرین شماره نشریه اینترنتی کانون نویسندگان ایران در شهریور ۱۳۹۹ کردم و بیاختیار ذهنم به سالهای اول بعد از انقلاب رفت که با چه شوری، منِ نوجوان که تازه به هنر و ادبیات علاقمند شده بودم نوشتهها و مقالات «اندیشه آزاد» کانون را میخواندم و راه و رسم «اندیشیدن» آزاد را میآموختم.از همین نوشتهها بود که به اهمیت مسئولیت اجتماعی و سیاسی هنرمند پی بردم و همچنان بر این باورم که هنرمند باید در مسائل سیاسی و اجتماعی دخیل باشد و تا حد ممکن تاثیرگذار. اما در مقایسه کانون آن سالها با کانون امروز یک تفاوت فاحش میبینم. کانون، آن روزها و قبلتر از آن (از زمان تاسیس)، کانون و تشکل «نویسندگان» مترقی بود. روشنتر بگویم: شما اول نویسندگان را میدیدید و بعد مواضع سیاسی آنها را که در بیانیهها و اکسیونهای اجتماعی، خود را بروز میداد.
ده شب شعر انستیتو گوته یک نمونه برجسته تاریخیِ این منظور من است. شما سعید سلطانپور را میدیدید که از پایگاه کانون، «شعر» میخواند. شما با هنرمندان سیاسی مواجه میشدید که آثار خود را برای مردم بازخوانی میکردند. همینطور این سنت در نشریات کانون در کنار مواضع و بیانیههای آن حفظ شد. اگر به فهرست مطالب اولین شماره «اندیشه آزاد» در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۸ نگاه کنیم به روشنی این خط را میبینیم:- نامه سرگشاده کانون نویسندگان ایران به آقای ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور ایران از هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران- تا منزل رهایی تاریخ (به بزرگداشت چهلمین سال شهادت مصطفی شعاعیان، آموزگار متواضع انقلاب) شعری از نعمت میرزازاده (م.آزرم)- در جدال با مدعیان از محسن یلفانی- گزارشی از داستاننویسی یکساله انقلاب از محمد علی سپانلو- این، صدای راستین انقلاب است. داستانی کوتاه از احمد کسیلا- وطن در آزادی، گفتار هفته از نسیم خاکسار- مردم همراه حق دارند شعری از اسماعیل خویی- کردستان شعری از میرزا آقا عسگری- زاهد، داستانی از نسیم خاکسار- و…
این نگاه سطحی به مطالب شماره نخست نشریه کانون بیانگر این واقعیت است که در درجه اول ما تشکلی از نویسندگان را میبینیم که در کنار ارائه آثار خود به مسائل اجتماعی حساس هستند و به آنها واکنش نشان میدهند.
امروز اما ما با کانونی مواجه هستیم که پر از بیانیه و گزارش و موضعگیری سیاسی است که من شخصا با وسواس نه تنها همه آنها را دنبال میکنم، بلکه به وجود چنین افرادی در جامعهمان افتخار میکنم. این به جای خود. اما با فروکش کردن این حس افتخار و گفتن این که: «جانا سخن از زبان ما میگویی» شما دیگر حتی یک اثر در نشریات مجازی کانون از نویسندگان، شعرا و یا مترجمین عضو کانون نویسندگان ایران نمیبینید. به جز چند اسم برجسته شده که خارج از کانون نیز شناخته شده هستند اصلا نمیدانیم چه کسانی عضو کانون هستند و ظاهراً کانون هم علاقهای به معرفی اعضای خود به اجتماع نشان نمیدهد.
به نوجوانی خودم نگاه میکنم و فکر میکنم اگر امروز کانون این وظیفهی مهم را به رسم گذشته به انجام نرساند، نوجوان و جوان امروز چگونه میخواهد نویسندگان و شعرای مترقی کشورش را بشناسد و به دام قلمبهدستان ارتجاع نیافتد؟
کانون امروز نقش یک حزب سیاسی را بهتر بازی میکند تا تشکل نویسندگان مترقی ایران. گرچه ما جسارت کانون را در پی گرفتن خواستهای به حق اجتماعی و سیاسی مردم به شدت تحسین میکنیم اما این ضعف ارتباط مردم با نویسندگان کشورشان از طریق این مرجع مهم، ضعف بزرگی به نظر میرسد از چند جهت:
۱- آیا کانون نویسندگان ایران وظیفه اصلی خود را به عنوان یک تشکل حرفهای فراموش کرده است؟
۲- آیا هیچ عضو کانون حاضر نیست که کارش را برای نشر عمومی در فضای مجازی در اختیار کمیسیون انتشارات کانون بگذارد؟
۳- آیا با گزارشنویسی و اعلام مواضع پیدرپی اعضا و کانون به طورکلی، قصد دارد این واقعیت را کمرنگ کند که یکی از وظایف مهم تشکلهای مترقی و حرفهای پیشنهاد راههای آلترناتیو عملی برای مقابله با سرکوب است؟
کانون نویسندگان ایران عملا چه کار برای نشر اندیشه آزاد اعضای خود خارج از فضای رسمی و بسته حکومتی میکند؟ راهحلهای پیشنهادی او در شرایط فعلی چیست؟ واقعیت این است که موضعگیریهای رادیکال در حرف نمیتواند جایگزین اقدامات عملی حرفهای باشد. راه حلهای عملی کانون برای مبارزه با سانسور و ارتباط نویسندگان با مردم چیست؟ آیا نویسندگان این کشور باید پشت در مراجع سانسور بست بنشینند تا صبح دولتشان بدمد و در این بین به اکسیونهای معمول مشغول باشند؟ یا پس از سانسور شدن بگویند آی مردم سانسور شدیم؟ آن هم در کشوری که نفسکشیدن هم سانسور میشود. حتما اعضای با تجربه کانون راههای مبارزه با سانسور را در حرفه خود با توجه به تجارب جهانی و امکانات امروزی بهتر از هر کسی میدانند اما سوال اینجاست که چرا به آن عمل نمیکنند؟
برای من شخصا آشنایی با آثار نویسندگان کشورم از طریق تشکلهای حرفهای آنها اولویت دارد تا شنیدن مواضع سیاسی چند عضو این تشکلها که به صورت دورهای به عنوان روابط عمومی در جاهای مختلف ظاهر میشوند.
زندهباد آزادی!
مهرداد خامنهای – ۳ مهر ۱۳۹۹
اولین شماره «اندیشه آزاد» در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۸
https://www.iran-archive.com/…/1358-0001.pdf%E2%80%A8…
آخرین شماره نشریه اینترنتی کانون نویسندگان ایران «بیان آزاد» شماره هفتم در شهریور ۱۳۹۹
https://www.docdroid.net/mwMKOT5/bayaane-aazaad-7-pdf
Mehrdad Khameneh Doo
_______________________
Film and Theatre Director
Iran
Sadr highway, Dibaji Jonubi, Manzariyeh Jonubi
No: 53/4 – Mania building / Tehran
Mobile: 00989123011672
Norway
Oftebroveien 31
N-4580 Lyngdal
Phone: +47 38712190
Mobile: +47 98084345
Germany
Alter Dortmunder Weg 11
۵۸۲۳۹ Schwerte
Phone: +49 023047510612
Mobile: +49 01512 3509945
[email protected]
www.exittheatre.ir
http://exittheatre.webstarts.com/
با درود ، مطلب شما را بدقت خواندم .در قسمتی نوشته اید(پاراگراف دوم سطر ششم)
…….از همین نوشته ها بود که به اهمیت مسئولیت اجتماعی و سیاسی هنرمند پی بردم و همچنین بر این باورم که …..تاثیرگذار.
سپس کانون امروز را با کانون سالهای اول انقلاب ۵۷ مقایسه کرده و روی مواضع سیاسی کانون امروز دست گذاشته اید و به خواننده القا میکنید که گویی کانون در سالهای اول انقلاب یک عملکرد دیگر داشته به دیگر سخن در آن روزها درست عمل میکرده ولی امروز فقط سیاسی کاری میکند و مثال زنده یاد سعید سلطانپور را آورده اید و ده شب گوته،ولی نمیگویید که ده شب گوته مگر جز عمل سیاسی و تبلیغ سیاسی کار کرد دیگری داشت ؟یا خیر؟ ،این را روشن نکرده اید برای خواننده مطلب!!
به دیگر سخن تعریف روشنی از روشنفکر و توده بدست ندادید که خواننده مطلب با درک درست از مفهوم روشنفکر و نقش او در جامعه و رابطه اش با توده به این مقایسه های شما پی ببرد و آنرا درست تر و بهتر درک کند.
سوال بنیانی من این است که آیا نویسنده و یا هنرمند و به طور کلی روشنفکران یک جامعه باید در نقش یک فعال سیاسی یا یک متعهد سیاسی به یک ایدئولوژی و یا منافع طبقه ای خاص تعلق داشته باشند؟؟به دیگر سخن آیا وظیفه یک روشنفکر ،فعالیت سیاسی یا تبلیغ سیاسی در جهت و یا در راه یک ایدئولوژی خاص و یا در راه برنامه های یک حزب یا یک طبقه از طبقات اجتماعی است؟یا نقش دیگری دارد؟بطور خلاصه وظیفه یک روشنفکر فعالیت سیاسی و تبلیغ یک ایدوئولوژی است؟ و تعهد به آن؟؟
این سوال من به معنای این نیست که روشنفکر نمیتواند عمل سیاسی داشته باشد و یا اینکه یک ایده سیاسی داشته باشد یا طرفدار فلان ایده باشدحیطه سوال من به نقش روشنفکر و رابطه اش با توده و اجتماع و عرصه فکری جامعه برمیگردد. باید فرق گذاشت بین یک روشنفکر و یک فعال سیاسی و یا حتی یک تلاشگر عرصه اجتماعی و این حیطه ها را از هم جدا کرد برای مثال میتوان از نقش تاریخی و فعالیت،برتراند راسل و سارتر بر علیه جنایات عام آمریکا در دوران جنگ ویتنام و تلاش در جهت به وجود آوردن دادگاه بین المللی برای رسیدگی به جنایات آمریکا در جنگ ویتنام نام برد. یا مثلا میتوان از اسپینوزا نام برد ،فیلسوف قرن۱۷ میلادی،که دو مهم را به انجام رسانید.
اول، ارزشهای کهن، یعنی کتاب مقدس را نقد کرد و بنیان سیطره آنرا فرو ریخت دوم با پی نهادن مبانی نوینی در اندیشه ورزی بینش نوینی به انسان عصر خویش و بشریت آینده ارائه داد. ویا به طور خلاصه تولید فکر و اندیشه و پرسشگری را در سطح جامعه و حوزه فکری جامعه گسترانید.
مشکل مای ایرانی مسلمان و شیعه بطور عام و جامعه ایران اینست که روشنفکرانش در این صد و چند سال اخیر کمی قبل از مشروطه تا به امروز به جز ایفای محدود نقش سیاسی حضوری سازنده و فعال در عرصه عمومی نداشته و هم امروز هم ندارند. البته نه به طور مطلق کور سویه هایی در عرصه فکری فرهنگی و اجتماعی داشته ایم ولی تعداد آنها از انگشتان دست هایمان هم تجاوز نمیکند و خوفناکتر آنکه بعد از خلق آثاری از این انگشت شماران که داشته ایم هیچ فرد یا گروه اجتماعی دیگری راه آنها را نه تنها ادامه نداده حتی اندیشه آنان را و نوشته هایشان را هم نقد نکرده!!!!. مگر در حد کورسویه ولی تا دلتان بخواهد خلط و آمیزش در تمامی پدیده های فکری در عرصه اهل فکر داشته ایم و هم امروز نیز بدین بیماری مبتلا هستیم.
با دوستی و مهر.
مهرداد مصطفایی
با درود. نشریه “اندیشه آزاد” و “بیان آزاد” یکسان نیستند و مقایسه این دو کاری اشتباه ست. “اندیشه آزاد” یک مجله شامل شعر،داستان، نقد، مقاله و ترجمه ست. در سال های اخیر نیز مدتی منتشر می شد و موجب پرونده سازی برای سه عضو کانون شد که تا ساعاتی دیگر باید خودشان را به زندان معرفی کنند. اما “بیان آزاد” نشریه ای تک موضوعی ست. یعنی آرشیو بیانیه ها یا آرشیو “پرسش و پاسخ ها” در یک شماره “بیان آزاد” منتشر می شود. طبیعی ست که نمی توان آن را مانند “اندیشه آزاد” بررسی کرد. چون جامع نیست و به موضوعی منفرد و مشخص می پردازد.
اعضای کانون تفکر یا ایدئولوژی خاصی را پی نمی گیرند. هر کس هر خط و ربطی دارد پشت در می گذارد و وارد کانون می شود. فصل مشترک اعضای کانون نویسندگان ایران منشور و اساسنامه ی آن است. یعنی سه اصل مهم: دفاع از آزادی بیان همگان، مخالفت با سانسور، دفاع از حقوق نویسندگان… بیانیه ها و مواضع کانون هم به همین موضوعات مرتبط است. در سایر مسائل اختلاف نظر و تضاد رای بین اعضا مشهود است. اینکه در ایران همه چیز سیاسی شده است مقصر کانون نیست. کانون حزب سیاسی نیست و هرگز نمی خواهد نقش حزبی را بازی کند. آنچه اینجا نوشتم نظر شخصی ست و موضع رسمی کانون نیست.
با سلام آقای کاکاوند عزیز
ممنون از توضیحات. امیدوارم از آثار نویسندگان، شعرا و مترجمان مترقی کشورمان به هر شکلی که ممکن است، از طریق کانون بهرهمند و بیشتر آشنا شویم. مقصود من ابداً مقایسهی این دو با هم نبود، بلکه اشارهام به جای خالیای بود که حس میشد. عذرخواهی میکنم اگر چنین شبههای پیش آمده است. در مورد تفاوت اندیشه و آراء اعضاء و پایبندی به منشور کانون توقعی است که طبیعتاً از چنین تشکلی میرود. و دقیقاً به دلیل این که اجتماع ما پولیتیزه شده است، نیاز است که ارگانهای فرهنگی که ماهیت صنفی نیز دارند، در زمینهی کار اصلی خود برجستهتر عمل کنند.
به امید موفقیت و گسترش اندیشه آزاد