پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

اندیشه ی ناتمام انقلابی را به سرانجام برسانیم!- فرهاد عاصمی

اندیشه ی حاکم بر سرمقاله ی نامه مردم با عنوان تلاش دیکتاتوری ولایی برای تغییرهای شکلی و دورِ باطل «اعتماد سازی با حاکمیت»، اندیشه‌ی انقلابی است که در انتظار به ثمر و سرانجام رسیدن خود است! (نامه مردم ۱۱۱۳، ۷ مهر ۹۹) اندیشه ی حاکم بر مقاله، اندیشه «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران نیست! تحت تاثیر سلطه ی  اندیشه «جناح راست» قرار دارد، ولی اندیشه، اندیشه‌ای انقلابی است که در انتظار به ثمر و سرانجام رسیدن خود است! سرانجامی که تنها با منطق ماتریالیسم دیالکتیکی ممکن می گردد! چرا این ادعا مستدل است؟ به منظور یافتن پاسخ، مضمون مقاله را بشکافیم!

اول- اندیشه ی انقلابی حاکم با ظرافت و دقت افتراقی نشان می‌دهد که در ایران ج ا، «بد و برتر» در حاکمیت وجود ندارد. همه ی لایه‌های حاکمیت از یک قماشند. میانشان حتی درجه‌بندی جدی ای را نمی‌توان شناخت و پذیرفت. اصلاح طلبانی که به صحنه ی تدارک انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ وارد شده اند، مانند «آیت الله موسوی خوئینی ها» همانقدر جزو «بدترها» است که دیگر نظریه پردازان اصلاح طلب چنین اند. زیرا این نیروها نیز مانند جریان های دیگر در حاکمیت

می‌خواهند با کوشش خود «حفظ نظام» را تضمین کنند!

هیچ لایه‌ای از حاکمیت برنامه ی مشخص برای مبارزه با بحران اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی حاکم در ایران ندارد! تنها هدف همه ی لایه ها ادامه ی حاکمیت است و بس! ادامه ی این حاکمیت ضد مردمی و ضد ملی، در هر شکل تلطیف شده ی آن هم، برای مردم میهن ما و به ویژه زحمتکشان یدی و فکری بدترین شکل ممکن است. خواست گذار از ج ا، خواستی مستدل است که مردم میهن ما دنبال می کنند!

دوم- شناخت وحدت ساختار و کارکرد – با بیان مارکسیستی شناخت زیربنا و روبنا – در نظام حاکم بر ایران که توسط اندیشه ی انقلابی حاکم بر مقاله در نامه مردم تبلور داده می شود، از اهمیت درجه اول برای ارزیابی مضمون انقلابی مقاله برخوردار است. اندیشه ی انقلابی در مقاله به درستی دیکتاتوری ولایی را ٬٬شکل٬٬ برای مضمون ٬٬نظام٬٬ سرمایه داری وابسته حاکم کنونی ارزیابی می کند!

اندیشه انقلابی «٬٬اسلام سیاسی٬٬» را به عنوان ایدئولوژی این نظام قهقرایی و ارتجاعی و ضد ملی افشا می سازد!

سوم- اهمیت شناخت وحدت شکل و مضمون در سلطه ی طبقات حاکم در ایران ج ا ناشی است از این امر که به این افسانه پایان می‌دهد که از یک سو می‌توان ٬٬شکل٬٬ دیکتاتوری ولایی را تغییر داد، بدون آن که نیازی به تغییر ٬٬مضمون٬٬ نظام، نیاز به تغییر دیکتاتوری سرمایه باشد.

و از سوی دیگر با شناخت وحدت شکل و مضمون، اندیشه ی انقلابی حاکم بر مقاله، به این افسانه پایان می‌دهد که گویا نیروهای «اصلاح طلب» در حاکمیت و پیرامون آن می‌توانند با شرکت در جبهه ضد دیکتاوری، گسرتش جبهه را تضمین کنند. (به این نکته بازمی گردم)

جبهه ضد دیکتاتوری- ضد امپریالیستی!

«جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران، سرشت ضد امپریالیستی جبهه ی ضد دیکتاتوری مورد نظر حزب طبقه ی کارگر ایران را که زنده یاد منوچهر بهزادی در مقاله ی راهبردی سال ۱۳۵۳ بیان و مستدل می کند، با این امیدواری پندارگونه حذف نموده است، زیرا می‌خواهد راه را برای شرکت «اصلاح طلبان» در پیرامون و در حاکمیت در این جبهه بگشاید و آن را «گسترش» دهد! «گسترش» در جهتِ تحکیم  سلطه ی ٬٬راست٬٬!

اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه ی مردم به اثبات می‌رساند که برداشت «جناح راست» نادرست و بیهوده و نازا است!

همانطور که در زیر نشان داده می شود، اندیشه ی «جناح راست»، اندیشه ی عاریه گرفته شده است از شرایط حاکم بر کشورهای پیشرفته امپریالیستی مانند بریتانیای کبیر که به طور مکانیکی به شرایط ایران منتقل می شود.

سرشت ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی جبهه ی ضد دیکتاتوری که حزب توده ایران در نبرد پیش از پیروزی انقلاب بهمن مطرح نمود که زنده یاد منوچهر بهزادی در مقاله ی پیش گفته و ضرورت پایبندی به آن را زنده یاد جوانشیر در سیمای مردمی حزب توده ایران در چارچوب برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران مستدل می سازد، از وحدت درونی برخوردار است!

نمی‌توان آن را پاره پاره کرد، ولی پنداشت که کارکردی ترقی خواهانه برای گذار از دیکتاتوری دارا خواهد بود! زیرا با حذف سرشت ضد امپریالیستی با جهت گیری سوسیالیستی از جبهه ضد دیکتاتوری، دّر جبهه را حتی برای سلطنت طلبان و دیگر نیروهای ضد انقلابی می گشاید. «گسرتش» به راست را حتی تضمین می کند!

اندیشه ی انقلابی حاکم بر مقاله به درستی دیرتر و در نتیجه‌گیری پایانی مقاله دو بار بر اهمیت «بسیج کردن طیف وسیع مردم» برای تغییرات بنیادین در ایران انگشت می‌گذارد و آن را «واقعیت»ی ارزیابی می‌کند که برای نبردهای آینده از اهمیت درجه اول برخوردار است!

اندیشه ی انقلابی وجود موضع توده ی وسیع مردم را انکارناپذیر ارزیابی می‌کند. زیرا «اقعیت پشت کردن توده ی مردم کشور ما به حکومت ولایی جمهوری اسلامی و جناح های درونی آن»، پشت کردن به وابستگی اقتصادی- اجتماعی نظام حاکم بر ایرانِ ج ا است به سیاست اقتصادی دیکته شده توسط امپریالیسم!

زیرا مردم با گوشت و پوست خود تأثیر سیاست نواستعماری را حس می‌کنند و در زیر فشار آن جان می دهند. مردم باورهای مذهبی خود را کنار نگذاشته اند! علیه سیاست اقتصادی- اجتماعی حاکم قد علم کرده اند!

مضمون واقعیت «پشت کردن» که در مخالفت با سلطه ی «حکومت ولایی» حاکم است و اندیشه ی انقلابی به درستی و به جا آن را با مقاومت «بخش تعیین کننده ای از مردم کشور ما» برجسته می سازد، سلطه غارت و استثمار «نولیبرالی» است که بر هستی آن‌ها سایه انداخته و زندگی را برای آن‌ها ناممکن ساخته است!

«واقعیت پشت کردن»ی توده های مرم میهن ما، علیه سرشت امپریالیستی سیاست اقتصادی- اجتماعی کنونی متوجه است و غیرقابل انکارناپذیر است! اندیشه ی انقلابی به این واقعیت اشاره دارد، هنگامی می نویسد: «بخش تعیین کننده ای از مردم کشور ما به حکومت ولاییِ جمهوری اسلامی و جناح های درونی آن پشت کرده‌اند ..»!

«پشت کردنی» که در دفاع از شعار و خواست طبقه ی کارگر ایران در مبارزات اعتراضی و اعتصابی سال‌های اخیر  به شعار و خواستی سراسری بدل شده است و پایان خصوصی سازی هستی اجتماعی و پایان نظم پیمانکاری را طلب می‌کند که مضمون مبارزات ضد امپریالیستی وسیع ترین لایه‌های اجتماعی را در ایران امروز تشکیل می دهد!

رشد وضع عینی انقلابی در ایران در ارتباط با ناتوانی حاکمیت برای ادامه ی سیاست خود، و رشد ذهنیت و آگاهی انقلابی نزد طبقه ی کارگر و متحدان ملیونی آن در «بخش تعیین کننده ای از مردم کشور ما» ریشه در این «واقعیت» دارد!

پیش از آن  که درستی و مستدل بودن ارزیابی اندیشه ی انقلابی حاکم بر مقاله ی نامه مردم  و سرشت انقلابی آن را نشان دهیم و به ثبوت برسانیم که با ارایه نظرات «اصلاح طلبان» در مقاله  بازتاب می یابد، به این نکته اشاره شود که این اندیشه ی انقلابی فاتحه اندیشه ی اصلاح طلبی و کارکرد اصلاح طلبان را برای استحاله پذیری رژیم ولایی می‌خواند و به امکان استحاله ی رژیم پاسخی دندان‌شکن و قاطع می دهد و می نویسد: «چشم اسفندیار اصلاح طلبان به ٬٬اسلام سیاسی٬٬ مانند تاجزاده، حجاریان و موسوی خوئینی ها اینجاست که آنان اصولاً به روند تنگاتنگ و نهادین بین دگرگونی بنیادین سیاسی به سمت آزادی ودموکراسی و دگرگونی های واقعی و مؤثر اجتماعی- اقتصادی و ساختاری باور و اعتقاد ندارند [ت ف ع]. ازاین رو، آنان – و ٬٬نظام اسلامی ای که به آن دل بسته اند، هیچ گاه اعتبار نظری و اعتماد مردم را به دست نخواهند آورد، و در مقابل، اصلاح طلبان مطیع رهبری همچنان در دورِ باطلِ ٬٬اعتماد سازی با حاکمیت٬٬ در جا خواهند زد»!

این ارزیابی واقع‌بینانه نسبت به مضمون سیاست اصلاح طلبان توسط اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم، ارگان مرکزی حزب توده ایران، نشان می‌دهد که نظرات اصلاح طلبان، نظراتی «بدتر» است از نظرات «بدتر» مخالفانشان!

ما با «بد و بدتر» روبرو نیستم که راه توده ی قلابی می‌خواهد القاء کند. ما نزد اصلاح طلبان با نظرات «بدتر»ی روبرو هستیم که وظیفه ی امروز آن ریختن خاک به چشم مردم است! وظیفه ی امروزی آن القای استحاله پذیری «نظام» است!

اگر راه توده ی قلابی پرچم استحاله پذیری رژیم ولایی را به دوش می کشد، تنها عمق جدایی خود را از «مشی توده ای» برملا می‌سازد که ورد زبانش است!

شناخت و درک جایگاهِ پیوند در «روند تنگاتنگ و نهادین بین دگرگونی بنیادین سیاسی .. و مؤثر اجتماعی- اقتصادی [بخوان اقتصادی- اجتماعی] توسط اندیشه ی انقلابی حاکم بر مقاله که نشان اعتقاد به پیوند میان زیربنا روبنای جامعه و در تأیید موضع مارکسیستی- توده‌ای قرار دارد، از این رو بسیار پراهمیت و تعیین کننده است برای دریافت سلطه ی «جناح راست» بر اندیشه ی انقلابی در رهبری کنونی حزب توده ایران، زیرا در تأیید موضع مارکسیستی- توده‌ای درباره ی «پیوند تنگاتنگ» زیربنا و روبنا در جامعه قرار دارد! این شناخت مارکسیستی، هسته ی مرکزی تضاد میان اندیشه ی «جناح راست» و اندیشه ی انقلابی را در رهبری حزب توده ایران نشان می‌دهد و به اثبات می رساند!

«جناح راست» و موسوی خئینی ها، برخلاف اندیشه ی انقلابی در رهبری کنونی حزب توده ایران به این «پیوند باور و اعتقاد ندارند»، چه رسد به تاجزاده و حجاریان و امثال آن ها!

در‌واقع «باور و اعتقاد» در اندیشه انقلابی حاکم بر مقاله ی نامه مردم علیه بی باوری اصلاح طلبان و هم فکران آن‌ها بپا می خیزد!

با تأکید بر یک پارچگی شرایط حاکم بر ایرانِ ج ا و مردم آن توسط اندیشه ی انقلابی، کلیت و یکپارچگی شرایط و روابط حاکم مورد تأیید قرار می‌گیرد وعلیه برداشت استحاله پذیری کلیت یکپارچه حاکم نزد اصلاح طلبان و «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران به یورش می پردازد!

واقعیت بهم پیوستگی کلیت هستی اجتماعی، توسط «طیف وسیع مردم» ایران شناخته و درک شده است. لذا نفی کلیت و بهم پیوستگی شرایط و روابط حاکم «هیچ گاه اعتبار نظری و اعتماد مردم را به دست نخواهد آورد»! این آموزش را باید آواره ی گوشِ هوش نمود!

انتقال مکانیکی شرایط حاکم بر جامعه ی بریتانیا کبیر توسط «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران به شرایط مشخص ایران در مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب، علت علّـی ژنتیکی پنداشت حاکم نزد «جناح راست» است!

انتقال شرایط از کشور امپریالیستی به ایرانِی که گرفتار در «جنگل چنگال وحوش نامیمون» نواستعمار است (اط، گریز، سروده ی زندان)  و دویست سال است برای به ثمر رساندن استقلال ملی در مرحله ملی- دمکراتیک انقلاب می زمد که یکی از وظیفه های عمده آن، پایان بخشیدن به وابستگی نواستعماری طولانی میهن ما به امپریالیسم و اقتصاد جهانی آن است، و در دویست سال اخیر بورژوازی و خرده بورژوازی برای به ثمر رساندن آن ناتوان بوده است و تجربه انقلاب بهمن، دردناک ترین تجربه در این زمینه در سال‌های طولانی دو قرن مبارزه است -، علت علّـی ژنتیکی پنداشت حاکم بر «جناح راست» درباره ی استحاله پذیری رژیم ولایی، تلطیف آن از طریق شرکت اصلاح طلبان در جبهه ضد دیکتاتوری است!

«جناح راست» در ایران مانند اصلاح طلبان می پندارد که می‌توان با دل بستن به ٬٬دمکراسی پارلمانی٬٬ و در طول زمان، شرایط استحاله ی  تدریجی دیکتاتوری ولایی را ایجاد ساخت و استحاله ی نظام سرمایه داری وابسته ایران را به اقتصاد امپریالیستی به یک «سرمایه داری خوب» فراهم آورد و برقرار ساخت.

گویا تنها آن زمان، یعنی هنگامی که تلطیف رژیم ولایی از طریق یک جبهه ی ضد دیکتاتوری بدون سیما و مضمون ضد امپریالیستی تحقق یافته است، شرایط برای نبرد طبقاتی در ایران و مبارزه برای سوسیالیسم مهیا شده است و باید برای به پیروزی رساندن آن کوشید! دفاع نکردن از شعار و خواست انقلابی طبقه کارگر مبارز ایران برای پایان بخشیدن به‌خصوصی سازی هستی اجتماعی و نظم پیمانکاری توسط «جناح راست»، ریشه در این امیدواری پندارگونه نزد «جناح راست» است! 

ابراز تأسف برای ٬٬کوربین٬٬ که نتوانست در «انتخابات پارلمانی» اخیر در بریتانیا پیروز شود، ناشی از عقب افتادن این روند «دمکراسی خواهی» در بریتانیای کبیر توسط همین «جناح راست» است که در مقاله‌ای در نامه مردم درباره ی نظر مارکس نسبت به ارزش اضافه طرح شد. لابد رفقا در «جناح راست» امیدوارند که با پیروزی کوربین های دیگر در بریتانیا، در طول زمان سوسیالیسم در بریتانیا بر قرار شود. «جناح راست»، همانطور که دیرتر نشان داده خواهد شد همین برنامه را برای ایران در نظر دارد!

آیا نگرانی رفیق عزیز علی خاوری از پیامدهای پیشنهاد بابک امیر خسروی برای انتقال رهبری حزب «به غرب»، نگرانی واقع‌بینانه ای نبود؟ آیا او که  در آن نشست با لبه ی دست بر گردن خود با رگ‌های برافروخته از خشم و درد، گفت که اگر «گردن من را هم بزنید، رهبری حزب را به غرب منتقل نخواهم نمود»، نگران برقراری سلطه ی اندیشه «جناح راست» در حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران نبود؟

اصلاح طلبان حکومتی در حاکمیت یک پارچه

اکنون به بررسی موضع اصلاح طلبان بپردازیم و نشان دهیم که آن ها چگونه دست خود را باز می‌کنند و ناخواسته نقش خود را در خاک ریختن به چشم مردم برملا می‌سازند که در مقاله ی نامه مردم توسط اندیشه ی انقلابی با شفافیت بازتاب یافته است. در آنجا با نقل موضع و نظر موسوی خئینی ها، حجاریان و تاجزاده نشان داده می‌شود که هر سه دارای نظر مشترک هستند درباره ی حفظ سلطه ی «٬٬اسلام سیاسی٬٬».

اصلاح طلبان نیز «٬٬اسلام سیاسی٬٬» را در هستی حاکمیت کنونی، تنها شکل ممکن  برای مبارزه ی ایدئولوژیک به منظور «٬٬حفظ نظام٬٬» ارزیابی می کنند. آن را به ابزار برقراری سلطه ی ایدئولوژی قهقرایی و ارتجاعی ولایی تبدیل کرده اند. اختلافشان با دیگر لایه‌ها در کلیت حاکمیت، کوشش آن هاست برای القای گویا وجود «٬٬نماد جمهوریت نظام٬٬» در کلیت «نظام». نگرانی آن‌ها متوجه ی سلطه ی بحران  اقصادی- اجتماعی فزاینده بر ایران و مردم آن و پیامدهای دهشتناک پاندمی ویروس کرونا نیست، بلکه این نگرانی است که به قول رفقای ۱۰مهر، رژیم «برای حفظ منافع خودش هم شده، باید به خواست مردم توجه کند.»

در مقاله می خوانیم: «هدف موسوی خئینی ها حفظ رانت های سیاسی و اقتصادی جناحی در چارچوب حفظ حاکمیت ٬٬اسلام سیاسی٬٬ است که به بهانهٔ دفاع از آنچه آن را ٬٬نماد جمهوریت نظام٬٬ می نامد، حکومت ولایت فقیه را با ٬٬سایر جمهوری ها دنیا٬٬ در یک‌ کاسه قرار می دهد!» .. «موسوی خئینی ها با .. توضیح واضحات .. برای کمک به ٬٬نمایندهٔ خدا بر روی زمین٬٬ وارد میدان می شود. ..»!

تفاوت نصیحت اصلاح طلبان به حاکمیت نسبت به رفقای ۱۰ مهر، صراحت و شفافیت نظر آنان است برای «حفظ نظام». رفقای ۱۰ مهر خوش‌بینانه توصیه می‌کنند و به نصیحت رژیم می پردازند و می‌خواهند و می پندارند که از این طریق به اهرمی برای بهبود نسبی شرایط هستی زحمتکشان «در مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب» دست یافته اند. این رفقای عزیز، ناخواسته در کنار اصلاح طلبان حکومتی قرار گرفته اند!

راه توده ی قلابی در این زمینه صریح‌تر و شفاف‌تر عمل می کند. اصلاح طلبان حکومتی را سویه «بد» در برابر سویه ی «بدتر» قرار می‌دهد و دنباله روی از «بد» را به توده‌ای ها توصیه می کند. عدالت یک‌دنده می‌خواهد تکیه خود را بر روی خرده بورژوازی در ٬٬نظام٬٬ قرار دهد که بوسه به شانه ی «رهبر» می زند!

فاجعه ی پهن شده در برابر چشمان نگران و حیرت زده از وضع حاکم بر جنبش توده‌ای که همراه است با خطر ایجاد شدن یک تراژدی تاریخی، به طور مستقیم ناشی از از بر باد دادن سیاست مستقل طبقاتی حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران، مطلق ساختن مبارزه ی اتحادی و به فراموشی سپردن مبارزه ی ضد امپریالیستی و مبارزه ی سوسیالیستی در برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران است که زنده یاد جوانشیر در سیمای مردمی حزب توده ایران برمی شمرد و صلابت نظری و سیاسی آن را به اثبات می رساند!

سردرگمی نظری- سیاسی همه ی این جریان ها ناشی از عدم درک دیالکتیک نبرد در خارج و داخل ایران توسط این رفقا و دیگران در جنبش توده‌ای و همچنین در کلیت طیف چپ ایران است که در آن «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران  مانند الماسی بدل و به عاریه گرفته شده می درخشد!!

در مقاله ی انتشار یافته در نامه مردم می‌خوانیم که «موسوی خوئینی ها، دبیر مجمع روحانیون مبارز، در نامه سرگشاده خطاب به خامنه ای .. می گوید: زمان آن است که تمام احزاب و گروه‌ها و فعالان سیاسی از هر قشر و جناحی در انتخابات حضوری فعال داشته باشند.»

«سخنان حجاریان در مقام ٬٬تئوریسین اصلاحات٬٬ (در واقع اصلاح کردن دیکتاتوری ولایی و حفظ آن) در پی بسیج کردن اصلاح طلبان حکومتی و ٬٬حفظ نظام٬٬ از راه جذب نیرو از میان جریان های سیاسی است [؟! توده‌ای وچپ است؟]. .. او [حجاریان] برای از زیر ضربه خارج کردن کلیت ٬٬نظام٬٬ .. به جای پرداختن به رابطهٔ میان راس هرم قدرت رژیم ولایی با سرمایه ها و ثروت عظیم انباشته شده به برکت سه دهه برنامه‌های اقتصادی نولیبرالی، [می کوشد با سکوت درباره ی شرایط حاکم زیربنایی] مسئلهٔ ٬٬عدم اعتماد مردم٬٬ به حکومت را به دروغ‌گویی، مدیریت نامطلوب و حضور ٬٬آقازاده های جناح های رقیب٬٬ تقلیل دهد.»

در نزد مصطفی تاجزاده نیز در بر همین پاشنه می چرخد. او «که .. مانند سران حکومتی از ورود مردم به صحنهٔ تحول اجتماعی به شدت احساس خطر و نگرانی می‌کند .. [در روزنامه آرمان ملی می گوید]: یکی از مهم‌ترین راه‌های جلب اعتماد و رضایت و مشارکت مردم برپایی انتخابات رقابتی و آزاد است.»

نباید فراموش نمود که هر سه نظریه پرداز اصلاح طلب، «انتخابات رقابتی» را به مفهوم آزادی انتخاب در ایران خواستار نمی شوند، بلکه آن را به خدمت توسعه ی جایگاه اصلاح طلبان حکومتی در کلیت نظام حاکم مطرح می‌سازند که وظیفه ی آن «حفظ کلیت نظام» است!

آزادی انتخاب در جامعه‌ای که زندان ها پر از زندانیان سیاسی است، احزاب طبقاتی و در راس آن حزب توده ایران از فعالیت علنی و قانونی منع شده است، نه ممکن است و نه مورد نظر آقایان اصلاح طلب است.

اندیشه ی «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران نیز مانند اصلاح طلبان حکومتی در ایران خواستار «توسعه ی جایگاه»  ٬٬کوربین٬٬ در انتخابات پارلمانی اخیر در بریتانیا می‌شود و ابراز تأسف می‌کند که او در انتخابات پیروز نشد، زیرا گویا چنین پیروزها در پارلمان راه را برای برپایی سوسیالیسم در بریتانیای کبیر هموار می کند!

سویه ی دیگر پیروزی کوربین ها را در بریتانیا، اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم نزد اصلاح طلبان و برای ایران نشان می‌دهد و نقش فاجعه بار آن را از زبان خئینی ها، حجاریان و تاجزاده در جهت تثبیت ٬٬نظام٬٬ به ثبوت می رساند.

ولی این استدلال پر صلابت نظری- سیاسی برای «جناح راست» در ارزیابی جایگاه پیروزی ها احتمالی ٬٬کوربین٬٬ها در بریتانیا نه مطرح می‌شود و نه مورد بررسی قرار داده می شود.

گویا دستیابی به آزادی انتخاب با شیوه ی مورد علاقه ی «جناح راست»، که خواستار حذف سرشت ضد امپریالیستی جبهه ی د دیکتاتوری است، ادعایی است به منظور ریختن خاک به چشم توده‌ای ها برای چشم پوشیدن از مبارزه برای سوسیالیسم!

با این توضیح های به جا در مقاله ی نامه مردم است که مضمون انقلابی اندیشه ی حاکم بر مقاله به اثبات می رسد.

اندیشه انقلابی به اثبات می‌رساند که اصلاح طلبان حکومتی می‌توانند در بهترین حالت نیروی عقبه را در «جبهه ی گسترده ی ضد دیکتاتوری» برای شرایطی تشکیل دهند که کنشگر اصلیِ تاریخی در مرحله ی کنونی انقلاب ملی- دمکراتیک، یعنی طبقه ی کارگر ایران و متحدان آن در لایه‌های زحمتکش و میهن دوست تا درون حاکمیت، رهبری تغییرات بنیادین را به دست آورده است و با جلب «وسیع توده های مردم» به انقلاب، هژمونی اندیشه و برنامه خود را برای پایان دادن به وابستگی نواستعماری به اقتصاد امپریالیستی برقرار ساخته است!

برداشتی که در چنین لحظه ی ظفرنمون نبرد، مبارزه ی ضد امپریالیستی را به سطح تضاد اصلی در جامعه ارتقا می‌دهد به منظور ایجاد پایه‌های عینی و ذهنی برای اقتصاد سیاسی مرحله گذار ملی- دمکراتیک که جمهوری خلق چین و دیگر کشورهای سوسیالیستی نیز هم‌اکنون برای تحقق آن می رزمند!

اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم با دستیابی به این نتیجه‌گیری مارکسیستی- توده‌ای درباره ترکیب جبهه ضد دیکتاتوری با سرشت ضد امپریالیستی- با جهت گیری خروج از نظام اقتصادی مورد خواست سرمایه مالی امپریالیستی، از «نئولیبرالیسم»، وحدت و یک پارچگی هستی اجتماعی را در ایران به ثبوت می‌رساند.

اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم در عین حال وظیفه ی پیش روی چپ انقلابی، حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران را قابل شناخت می‌سازد و ناگفته وظیفه ی پیش رو را از درون نبرد طبقاتی جاری بیرون می‌کشد. که عبارت است مبارزه برای تجهیز و سازماندهی طبقه ی کارگر ایران که با سطح بالای آگاهی طبقاتی خود به نیرو و کنشگر تغییرات تاریخی بنیادین در مرحله انقلاب ملی- دمکراتیک بدل شده است!

وظیفه ای که بدون داشتن تصور شفاف برای تجهیز و سازماندهی زحمتکشان، بدون داشتن برنامه ی مستقل برای اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک برای شرایط مشخص ایران با توجه به امکان ها، توان ها و محدودیت‌ها کشور قابل دسترسی نیست!

طبقه ی کارگر ایران نیازمند پرچمی در دست خود است که با اثبات نقش راهبردی آن در جامعه، شرایط را در طول زمان برای ایجاد هژمونی اندیشه ی سوسیالیستی و تعمیق سازماندهی خود و سازماندهی نبرد «توده های وسیع مردم» آماده سازد!

دوم- سلطه ی غیرمستدل «جناح راست» بر اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم

در ابتدا باری دیگر مورد تأکید قرار داده شود که بدون حل و شناخت دیالکتیک متناسب نبرد در ایران و خارج از کشور، خروج از دایره ی کذایی و کوشش عبث برای ٬٬خرمن کوبی٬٬ گذار از دیکتاتوری تحقق نخواهد یافت!

اندیشه ی انقلابی در بند تصورات و پندارهای ذهنگرا باقی خواهد ماند! صحنه ی اصلی نبرد طبقاتی را که در «پراتیک انقلابی» زحمتکشان تبلور می یابد، آنطور که مارکس برجسته می سازد، نخواهد یافت!

طبقه ی کارگر ایران در اعتراض و اعتصاب های جاری و سراسری که به قیمت سرکوب، شلاق، زندان و مرگ به کرسی نشانده است، خواست و شعار گذار از خصوصی سازی هستی اجتماعی و گذار از نظم پیمانکاری دیکته شده توسط سرمایه مالی امپریالیستی را بر کرسی نشانده است!

ما توده‌ای ها با پدیده ی تاریخی ای در میهن خود در مرحله ی کنونی روبرو هستیم، و باید در ابعاد غول آسای آن بیندیشیم، تا به پیروزی و «شهر آرزو» دست یابیم! این پدیده ی تاریخی تضاد میان نیروهای مولده پیشرفته در ایرانِ ج ا است با شرایط حاکم قرون وسطی سیاسی و ژَرفش تضاد اصلی میان کار و سرمایه! طبقه ی کارگر ایران از این رو تنها طبقه ی انقلابی در ایران است، از این رو کنشگر تاریخی در این مرحله است، زیرا خواستار حل این تضاد تاریخی در میهن ماست!

«طیف وسیع مردم» ایران را به دور محور مبارزاتی خود فراخواندن و با موفقیت «اعتبار نظری و اعتماد مردم» را به دست آوردند، تنها با طرح پیشنهاد و برنامه‌ای ممکن خواهد شد که در خدمت حل تضاد میان رشد نیروهای مولده و شرایط فئودالی- قبیله‌ای اجتماعی عقب مانده و ارتجاعی در مرحله ملی- دمکراتیک کنونی ممکن خواهد بود.

سطح آگاهی چشمگیر طبقه ی کارگر ایران که در شعار و خواست هایش تبلور می یابد، که در شناخت از مضمون ٬٬مدرن ترین٬٬ مدل استثمار سرمایه مالی امپریالیستی و سرمایه مالی ارتجاع داخلی ریشه دارد، مضمون تضاد تاریخی را تشکیل می‌دهد که باید در این مرحله در ایران حل و برطرف گردد!

تنها سردرگمی نظری- تئوریک طیف چپ ایران و جریان های توده‌ای که «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران در مرکز آن قرار دارد، مانع است برای کوشش و مبارزه ی مشخص توده‌ای ها و طیف چپ ایران به منظور به ثمر رساندن اندیشه ی انقلابی در شرایط مشخص کنونی در ایران در مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب.

سنگینی نادرستی و غیرواقع بینانه بودن بی توجهی به «پراتیک انقلابی» زحمتکشان که زیر سلطه ی «جناح راست» در رهبری کنونی بر مضمون انقلابی مقاله در نامه مردم فشار وارد می‌آورد – که در زیر به آن پرداخته خواهد شد -، و اندیشه ی انقلابی را به بی راهه می راند و از منطق دیالکتیکی دورمی کند، هنگامی شناخته و درک می‌شود که در پایان مقاله کنشگر تاریخی به ناحق تعویض می شود.

با بی توجهی به «پراتیک انقلابی» طبقه ی کارگر، از نیرویی که می‌کوشد خود را علی‌رغم شرایط نامساعد ناشی از سلطه ی بلامنازع طبقات حاکم سازمان دهد و با انواع پیشنهادها به جستجو برای شرایطی که می‌خواهد برپا دارد پرداخته است، یعنی از طبقه ی کارگر مبارز و آگاه ایران سلب حق می شود.

با بی توجهی به «پراتیک انقلابی» طبقه ی کارگر ایران، از زحمتکشان یدی و فکری سلب حق می شود!

طبقه ی کارگر مبارز و آگاه ایران بی محابا و سهل انگارانه در نبرد طبقاتی علیه دیکتاتوری کنار گذاشته می شود!

از جایگاه برجسته و تعیین کننده ی طبقه ی کارگر یدی و فکری در نبرد علیه دیکتاتوری ولایی و دیکتاتوری سرمایه سخنی به میان آورده نمی شود!

سرشت شعار و خواست های ضد امپریالیستی طبقه ی کارگر ایران علیه «نولیبرالیسم» که نشان جستجوی تالی سوسیالیستی برای جامعه ی ایرانی است، مورد بی توجهی کامل قرار می گیرد!

نبرد طبقاتی و ژَرفش فزاینده آن که در تضاد میان کار و سرمایه تبلور می‌یابد و در شعاهای پایان دادن به‌خصوصی سازی و پیمانکاری تظاهر می کند، به عنوان «تکانه» اصلی در روند انقلابی در مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب شناخته و درک نمی شود!

برعکس، با تکیه به تئوری‌های پرسش برانگیز مطلق سازی نقش ٬٬جامعه مدنی٬٬ و انواع برداشت‌های غیرطبقاتی از نبردهای طبقاتی در جامعه، که آتش توپخانه ی ایدئولوژیک طبقات حاکم است برای ایجاد حاکمیت ایدئولوژی خود بر جامعه، و جملگی نشان سلطه ی اندیشه «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران است، اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم، با نقض منطق دیالکتیکی مورد اعتقادش، خواستار «بسیج کردن مردم» می‌شود! خواستی که در سطح یک انتزاع درک نشده مطرح می شود! فاقد مضمون مشخص است! عام گویی تکراری و خسته‌کننده در پایان همه ی مقاله های «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران است!

بدون طرح مشخص «خواست های اقتصادی و سیاسی .. مردم کشور ما» در پایان مقاله ی نامه مردم، انتزاع توخالی و درک نشده ی مورد نظر «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران، همه ی بافته های مقاله ی انقلابی را که متکی به برداشت ماتریالیسم دیالکتیکی از کلیت هستی ایران است، مثله می‌کند و برباد می دهد. گفته می شود: «.. بخش تعیین کننده ای از مردم کشور ما [که] به حکومت ولایی جمهوری اسلامی و جناح های درون آن پشت کرده‌اند، خواست های اقتصادی و سیاسی و صدای اعتراضشان [را] هر چه رساتر و صریح‌تر به گوش حاکمان می رسانند»!

توصیف وضع، بدون پرداختن به مضمون، توصیف مبارزات مردم و در مرکز آن طبقه ی کارگر، بدون نام بردن از طبقه ی کارگر و خواست های مشخص و شعارهای مشخص بیرون آمده از دل «پراتیک انقلابی» طبقه ی کارگر، مضمون انتزاع توخالی و درک نشده را تشکیل می‌دهد که در سطر بعدی در خدمت خواستی موهوم و بدون مضمون طبقاتی می‌شود که گویا می‌تواند نقش «محوری» در مبارزه را تشکیل دهد! گفته می شود: «.. وظیفهٔ نیروهای سیاسیِ آزادی خواه و عدالت جو روشنگری و بسیج کردن مردم پیرامون شعارهای محوری و مشترکی است که [گویا] می‌تواند جامعه را به سوی دگرگونی های بنیادین دموکراتیک [؟]‌ و پایدار و بهبود زندگی مردم [؟] هدایت کند»!

سخنان عام و توخالی که از مقاله ی «اگر کوربین در انتخابات پارلمانی در بریتانیا پیروز می شد» نقل شده است!

نبرد طبقاتی مشخص حاکم بر ایران نفی می شود! خواست های مشخص طبقه ی کارگر حذف می شود! طبقه ی کارگر به عنوان کنشگر تاریخی، به مثابه ی سوبژکت تاریخی مورد نظر بانیان سوسیالیسم، از صحنه دور می‌شود و جای خود را به توده ی ناهمگون و اتفاقی «مردم کشور ما» می سپارد!

اندیشه ی طبقاتی بودن جامعه ایرانی بر باد می رود!

دیگر «تاریخ، تاریخ نبرد طبقاتی» نیست که در مانیفست کمونیستی برجسته می‌شود و مستدل می گردد، بلکه توده ی ناهمگون «همهٔ مردم»، به قول رفیق هاتف رحمانی «مردم وطن» و امثال آن هستند که نقش ایفا می‌سازند! زبان و اندیشه ی مارکسیستی را چنین واژه‌ها و مقوله ها به کنار می زند.

اشتباه نشود، منظور این نیست که «بسیج کردن مردم» نادرست و غیرضروری است! اصلاً و ابداً!

بدون توانایی برای بسیج توده های میلیونی تغییرات انقلابی به پیروزی نخواهند رسید. انقلاب کار یک حزب و یک گروه فداکار و جانباز نیست! کار میلیون‌ها توده مردم زحمتکش و زیر فشار است. تجربه انقلاب بهمن هنوز بسیار زنده و داغ است که در سخن روستایی ای تبلور یافت که برای اولین بار در زندگی خود از روستایش به تهران آمده بود که «در انقلاب شرکت کند»!

صحبت بر سر آن است که جایگزین ساختن کنشگر واقعیِ تاریخی در ایران که هر روز سیمای انقلابی آن نمایان تر می‌شود و خطوط قاطع صورت عزم آن برای رزم روشن‌تر می‌گردد با انبوه «همهٔ مردم»، با «مردم وطن» یک جابجایی نادرست، ضد انقلابی و ترمز کننده برای پیشبرد روند انقلابی است که «جناح راست» به اندیشه ی انقلابی در مقاله ی نامه مردم تحمیل کرده است!

 شیوه ای که در پایان هر مقاله در نامه مردم به طور خسته‌کننده تکرار می‌شود و نشان قدرت تصمیم گیری «جناح راست» است برای حذف اندیشه ی انقلابی و خدشه دار ساختن آن!

«حذف حاکمیت ولایت فقیه، جدایی دین از حکومت و ..» که در پایان مقاله با عدول از منطق دیالکتیکی حاکم بر مقاله به آن اضافه شده است، و به عنوان «شعار محوری» اعلام می‌شود که گویا باید شرایط برپایی «جبهه ضد دیکتاتوری» را در ایران ایجاد سازد، و در آن «بسیج وسیع مردم» جایگزین روند واقعی نبرد طبقاتی در ایران می شود، نشان سلطه ی اندیشه و برنامه «جناح راست» در رهبری کنونی حزب توده ایران بر اندیشه ی انقلابی است.

به کمک گرفتن خواست «توقف کامل برنامه‌های نولیبرالیسم» که برداشت «جناح راست» در پایان مقاله مطرح می سازد،  نشان سردرگمی نظری- تئوریک این جناح است.

از یک سو در بخش پایانی با طرح خواست «توقف کامل برنامه‌های نولیبرالیسم» اعتراف می‌کند که نظام ملی- دمکراتیک پس از گذار از دیکتاتوری بدون داشتن برنامه برای اقتصاد ملی راه به جایی نمی برد.

ولی با تقلب، نمی‌گوید کدام برنامه را باید به جای «برنامه های نولیبرالیسم» به مورد اجرا گذاشت؟

این تقلب یک حادثه ی اتفاقی نیست! آگاهانه است! دفاع پوشیده است از «سرمایه داری خوب» که مانند رفقای سوسیال دمکرات در بریتانیا، برای ایران نیز تجویز و پیشنهاد می شود!

از سوی دیگر با جایگزن ساختن کنشگر تاریخی، یعنی طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان یدی و فکری در مرحله ی ملی- دمکراتیک انقلاب با مفهوم تبلیغات بورژوازی مآبانه «همهٔ مردم» و «مردم وطن» و امثال آن، بی باوری خود را به نبرد طبقاتی به مثابه ی «تکانه» (اط) تغییرات انقلابی نشان می‌دهد و خود را به عنوان عنصر تسلیم طلب و سازشکار در جنبش انقلابی طبقه ی کارگر و حزب آن، حزب توده ایران برملا می سازد!

با استفاده از نام حزب توده ایران، «جناح راست» در پایان مقاله می نویسد: «حزب توده ایران معتقد است که می‌توان و باید برای بسیج کردن طیف وسیع مردم بر گِردِ این هدف‌ها [؟] در جبههٔ متحد ضد دیکتاتوری با شعار محوری حذف حاکمیت ولایت فقیه، جدایی دین از حکومت، و توقف کامل برنامه‌های نولیبرالیسم اقتصادی کوشید و موفق شد.»!

باید امیدوار بود که در کنگره ی هفتم حزب توده ایران که در پیش است، به این تضاد غیر ضرور و سهمگین پایان داده شود. با ایجاد شفافیت نظری- تئوریک برای ضرورت دیالکتیک نبرد در خارج و در ایران، گره‌های کور سیاسی باز گردد و نبرد پرتوان توده‌ای ها به طور یکپارچه به پیش برده شود!

https://akhbar-rooz.com/?p=49235 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mohsen
Mohsen
3 سال قبل

دکتر عاصمی گرامی امروز دوباره این مقاله را خواندم بسیار امیدوارکننده ‌دلنشین بود خدا شما را برای حزب پر افتخار حفظ نماید صمیمانه از دور دستان را میفشرم پاینده باشی. بدرود

فرهاد عاصمی
فرهاد عاصمی
3 سال قبل

علی راد گرامی، سپاس برای توضیح ها.
آنچه قابل درک نیست، این نکته است که چرا شما خود را در پشت ٬٬گذشته٬٬ پنهان می سازید؟
نظرتان را نسبت به آنچه «سر در»آورده اید، بیان کنید! اگر حرفی برای گفتن دارید!
«٬٬گذشته٬٬ را نمی توان فراموش کرد» حرفی توخالی و انتزاعی درک نشده است!

علی راد
علی راد
3 سال قبل

جناب دکتر ، شما بهتر است اول از همه، تکلیفتان را با افکار مشوش و آشفته خود مشخص کنید تا دیگرانی که شاید مخاطب شما هستند چیزی از مطالب شما سردر بیاورند . مقاله بلند خود را یکبار دیگر بازخوانی کنید آیا متوجه میشوید که فحوای کلام تان چه بود ؟ ” گذشته ” را نمیشود فراموش کرد . شاید همان گذشته بر روان شما اثر گذاشته باشد . خود مطرح کردن ، گره ای را باز نمیکند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x