چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

بیانیه ی جمعی: علیه جنایت و سرکوب حکومتی در ایران همصدا شویم!

چهار دهه از استقرار حکومت اسلامی در کشور ما می گذرد، حکومتی که زیر نام قانون‌های مبتنی بر شریعت بیداد می‌کند و گذار از آن به خواست بخش بزرگی از مردم ما بدل شده است.

مرگ دلخراش سحر خدایاری زخم عمیق و کهنه‌ای را باز کرده است. “دختر آبی” جان عزیزش را رو در روی “دادسرا” در ملاءعام به آتش کشید تا همه‌ی ما را به شهادت این زخم بطلبد؛ به شهادت بیداد، که بی‌وقفه شدت می‌یابد:

دستگیری های پیاپی با صدور حکم‌های بسیار سنگین همراه است. اعمال انواع شکنجه، اجبار به اعتراف‌های غریب، مجازات بی‌شرمانه‌ی شلاق و بریدن وثیقه‌های نجومی برای کنشگران مدنی، کارگران و معلمان عادی شده است. پلمب و بستن کانون‌ها و انجمن‌ها و یورش به گرد‌هم‌آیی‌ها گسترش یافته است، و چه بسیار خبرهایی از این دست که از سد تهدیدهای بازجویان نمی‌گذرند و به گوش‌ها نمی‌رسند.

از یک سو سرکوب و ارعاب و از سوی دیگر ریا و فریبکاری ابعاد هولناکی یافته است.
ابراهیم رئیسی، یکی از اعضای هیئت مرگ در کشتار تابستان ۶۷، که در کارنامه‌ی شش‌ماهه‌اش در ریاست قوه قضاییه صدور هزار و بیست ‌و هفت سال و شش ماه حبس، و هزار و چهارصد و بیست ‌وهشت ضربه شلاق ثبت شده است*، حالا حرف از “تجدید نظر و رسیدگی منصفانه در برخی از پرونده‌های اخیر” می زند! او که حالا در لوای “مبارزه با فساد” وارد صحنه شده، کسی است که سال‌ها در دستگاه قضایی و ده سال در معاونت ریاست آن، شاهد و شریک فساد دامن گیر این دستگاه بوده است.

شریک‌های دیروز یک‌شبه رقیب هم شده‌اند. در کشاکش قدرت به هم اتهام می‌زنند، یکدیگر را به زیر می‌کشند تا از مسئولیت بحران تبری جویند. بازی “خودسر” را از سر گرفته‌اند تا دوباره با صحنه‌سازی و نیرنگ، سرکوب و فساد ساختاری در نظام حکومتی را با “تندروی”، “انحراف” و “سوءاستفاده فردی” لاپوشانی کنند.

سردمداران حکومت مردم را به تماشای یک نمایش بی‌شرمانه واداشته‌اند. از یک سو در واکنش به خودسوزی “دختر آبی” خانواده‌اش تهدید می‌شود و تن سوخته‌اش مخفیانه دفن می‌شود، از سوی دیگر گروهی از مسئولان در لباس حق‌خواهی وارد صحنه می‌شوند و در تسلیت‌گویی گوی سبقت از یکدیگر می‌ربایند. یکی می گوید “دولت موافق حضور زنان در ورزشگاه‌ها است”، دیگری برای لاپوشانی تبعیض، نبود امکانات را بهانه می‌آورد و…

اما این نمایش برای انحراف نگاه‌ها از واقعیتی است که زیر پوست شهرها و روستاها در کشورمان جاری ست؛ چیزی در حال دگرگونی بنیادی ست. نارضایتی‌ها و اعتراض‌ها نه تنها فراگیر شده‌اند که بیش از پیش بیان آشکار یافته‌اند و برای شکستن سدها و خط‌‌ قرمزها پیشروی می کنند. سرکوب زنان که از ابتدای شکل‌گیری با ساختار حکومت اسلامی درهم آمیخت و در تداوم آن ابعاد گسترده‌تری یافت، امروزه بیش از هر زمان با مخالفت واعتراض روبرو شده است. قشرهای گسترده‌ای از زنان تبعیض های جنسیتی را زیر سوال می‌برند و حضور خود را در عرصه های “ممنوع” به نمایش می گذارند؛ خواست تغییر قوانین را با نافرمانی گره زده‌اند و ساختار قدرت سیاسی و فرهنگی را به چالش می‌کشند. زنان برخاسته‌اند تا حق برابری را با تکیه بر توان و خلاقیت خود به کرسی نشانند. دختران خیابان انقلاب به نفی حجاب اجباری سرعت و صراحت بخشیده اند. زنانی با آوازخوانی و حتی رقص در مکان‌های عمومی، ممنوعیت تک‌خوانی زن را زیرپا گذاشته اند. زنان اعتراض خود به ممنوعیت ورود به ورزشگاه را که از سال‌ها پیش با نشست اعتراضی جلوی ورزشگاه‌ها شروع کردند، با لباس مبدل یا اشکال دیگر پی می‌گیرند.

زنانی از اعتراف گیری های اجباری و فشارهایی که بر زندانی ها اعمال می ‌شود، پرده برداشته و با شهادت خود شکنجه را به دغدغه‌ی جامعه بدل کرده‌اند. زنان و مردانی با بیانیه‌های چهارده‌امضایی و یا بیانیه‌های دیگر به نفی ساختار حکومت دینی برخاسته‌اند. زنان کارگر، دانشجو، آموزگار، روزنامه‌نگار، بازنشسته، مال‌باخته و… در صف مقدم اعتراض‌های مدنی ایستاده‌اند.

اگرچه سرکوب گسترده‌ی حاضرارعاب جامعه را هدف گرفته، اما خود نیز نشانه‌ی آن است که قدرت حاکم دچاروحشت شده است؛ گوناگونی و رنگارنگی حرکت‌های اعتراضی مردم، نظام را به لرزه درآورده است. سران حکومت از یک سو با از دست دادن اعتبار خود نزد کسانی که زمانی پایگاه و پشتیبانش بودند و از سوی دیگر با ناکارآمدی و عجز در چاره‌جویی بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی، برای حفظ بقای خود ابزاری جز سرکوب عریان نمی‌شناسند.

زنان، تلاشگران سیاسی، مدنی و صنفی، که برای بازپس‌گیری حقوق خود برخاسته‌اند، مجرم نیستند که مجازات شوند. ما ضمن اعلام همبستگی با آنان و پشتیبانی از کارزارهای برحق‌شان، خواهان لغو اعدام و شکنجه، آزادی تمامی زندانیان سیاسی و صنفی، لغو حجاب اجباری و قوانین تبعیض جنسیتی، برچیدن ساز و کار تعقیب و ارعاب امنیتی و محاکمه‌های ناعادلانه هستیم.

امضا کنندگان:

آذر فارسی، آرش اعلم، آرمان شیرازی، آزاد مرادیان، آسیه امینى، آنجل لهله، آیدا سعادت،

احمد روناسی، احمد کریمی حکاک، ارسلان فریدیان، اسفندیار ایمانی، اسفندیار طبری، اسماعیل صفرزاده، اصغر جیلو، اعظم بهرامی، اقبال اقبالی، اقدس شعبانی، امید شمس، امیر حسین بهبودی، امیر ممبینی، امیر حسن پویا، انسی رفیعی، انور میرستاری، الاهه مشعوف، الناز انصاری، الهه امانی، ایرج مصداقی،

بانوصابرى، بهرام مرادی، بهروز ستوده، بهزاد کریمی، بهمن بنت، بهمن مبشری، بهمن نیرومند، بیژن پیرزاده، بیژن جرجانی،  

پردیس قندهاری، پرستو فروهر، پروانه حاجیلو، پروانه سپهر، پروین ابراهیم زاده، پروین اردلان، پروین شهبازی، پروین ملک، پریسا احمدیان، پیمان عارف،

ترانه روستا، توران مقصودلو، توران ناظمی، تونیا ولی اوغلی،

جمال صفری، جمشید انور، جمشید گلمکانی، جمیله داودی، جهانگیر لقائی،

حسن بهگر، حسن نایب هاشم، حسن یوسفی اشکوری، حسین انور حقیقی، حماد شیبانی، حمید حمیدی، حمید سلطانی، حمید شیرازی، حمید نوذری، حمیلا نیسگیلی، حنیف حیدرنژاد، خسرو تجربه کار

داود احمدلو، دلبر توکلی،  

راحله طارانی، رخشنده حسین پور، رزا روزبهان، رضا افشاری، رضا اکرمی، رضا علامه زاده، رضا قریشی، رضا گوهرزاد، رضوان مقدم، رقیه دانشگری، روجا روشن، روشنک بیگناه،

زهره خواجه، زیبا شکیب، ژاله نیازی، ژاله وفا، ژیلا افتخاری،

سارا فرحزادی، ساغر آرا، سپیده عسگری، سعید افشار، سعید بشیرتاش، سودابه فرخ نیا، سوده راد، سهیلا ستاری، سیامند زندی، سیاوش عبقری، سیروس بینا، سیروس ملکوتی، سیما صاحبی،

 شادی امینی، شعله امینی، شعله ایرانی، شعله زمینی، شکوه میرزادگی، شهلا عبقری، شهین نوایی، شیرین اردلان، شیرین اقابیک ایگلی، شیرین عبادی،

صبری نجفی، صدیقه سوری، صدیقه فخرآبادی،

عباس انورحقیقی، عباس رحمتی، عبدی کلانتری، عفت ماهباز، علی حجت، علی صدرزاده، غلامرضا اردبیلی،

فاطمه رضایی، فاطمه رفیعی، فاطمه شمس، فرامرز بهار، فرح کمانگر، فرحناز محمدی، فرشته حجت، فرشید رزاقی، فروزان فرزانه، فروغ شلالوند، فرهاد فرجاد، فریبا بقراطی، فریبا راد، فریدون فرح اندوز، فریده پورعبدالله، فهمیه فرسایی،

کاظم علمداری، کاظم کردوانی، کبرا سلیمی، کمال ارس، کوروش امجدی، کوروش‌ پارسا، کوشیار پارسی، کاوه کرمانشاهى، گرجى مرزبان، گلرخ جهانگیری، گلناز غبرائی،

لادن برومند، لیلا اصلانی، لیلا سیف اللهی،

ماندانا زندیان، مانی اخوان، مجید ماهیچی، مجید نفیسی، محبوبه پوکرت، محبوبه عباسقلى زاده، محسن کاملی، محمد حیدری، محمود اخوان، محمود میرزاوند، مرجان عمیدی، مریم پورتنگستانی، مریم عظیمی، مریم نوری، مسعود شب افروز، ملیحه شریف زاده، منصور معدل، منصوره بهکیش، منوچهرتقوی بیات، منوچهر گلشن، منیره برادران، منیره کاظمی، منیژه رستخوانی، منیژه عرفانی فر، مونت آریان پور، مهدی امج، مهدی امینی، مهدی استعدادی شاد، مهدی حبیب الله، مهدی دربهانی، مهران براتى، مهرانگیز کار، مهرانه آتشی، مهرداد درویش پور، مهری جعفری، مهری معمارحسینی، مهستی افشار، مهشید پگاهی، مهناز پراکند، مهناز قزلو، مهوش هوشمند، مهین خدیوی، میترا صفاری، میترا فاضلی، میثاق پارسا، مینا امیری، مینا زرین، میهن روستا،

نازیلا طوبایی، ناصر پاکدامن، ناصر تیمورپور، ناصر زراعتی، ناهید امیری، ناهید حسینی، ناهید ناظمی، ناهید نصرت، ندا فرخ، نرگس کرمانشاهی، نسرین بصیری، نسرین حمیدی، نسرین رحیمیه، نسیم خاکسار، نصرت کاشف، نعیمه دوستدار، نورا بیانی، نیره توحیدی، نیلوفر بیضایی، نینا شریف، وهاب انصاری، ویدا سلیمانی، هایده مغیثی، هژیر عطاری، هستی فروز، هما شیرازی، هما مرادی، هما مژگانی، همایون مهمنش، هوشنگ آریان پور، یوسف محمدى،

https://akhbar-rooz.com/?p=5528 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسعود سفری
مسعود سفری
4 سال قبل

ضمن عرض سلام- لطفن امضای مرا هم در زیر این بیانیه بیاورید.
با سپاس- مسعود

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x