پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پرسش هایی درباره ی کار حزبی – ف. تابان

نمونه ی سازمان فدائیان – اکثریت

می خواهم پرسش هایی را در مورد فعالیت های حزبی مطرح کنم. برای اینکار نمونه ی رفتار «اکثریتی»ها در انتخابات هفتم اسفند را انتخاب کرده ام. علت این که این نمونه را انتخاب کرده ام، این است که با مواضع و فعالیت های سازمان فدائیان اکثریت آشنایی بیشتری دارم و دوم این که آن چه را می خواهم مورد پرسش قرار بدهم، در رفتار اعضای سازمان اکثریت در این انتخابات بیش از هر جریان دیگری برجسته بوده است.
با این توضیح که سال هاست فعالیت تشکیلاتی در سازمان اکثریت ندارم، آن چه می گویم و نتیجه می گیرم از دید یک ناظر بیرونی است.

همراه با نزدیک شدن انتخابات اعضای سازمان اکثریت در صفحات مجازی و فیس بوک به تبلیغ نظرات خود پرداختند، این نظرات در موارد زیادی صددرصد در برابر هم قرار گرفت. بعد از این که شورای مرکزی سازمان در مورد انتخابات اطلاعیه ای داد و موضع گیری کرد – به محتوای این موضع گیری کار ندارم – این رویه ادامه یافت و تغییری در روش و اعمال اعضای سازمان حاصل نشد. هر کس کار خود را ادامه داد و این پرسش برای من بیشتر برجسته شد که پس ضرورت این موضوع گیری اصولا چیست؟ عده ای به نام گروه و فرد – کسانی که حتی عضو شورای مرکزی سازمان هستند – همچنان ساز خود را نواختند. سازمان اکثریت اطلاعیه داد که ما از هیچ لیستی پشتیانی نمی کنیم و عده ای با حرارت مشغول پشتیبانی از لیست ها شدند. حتی از داخل ایران اعلامیه دادند و به نام اکثریت خط مشی متضادی را در برابر انتخابات اعلام کردند. بعضی از این دوستان حتی در کمپین هایی شرکت کردند و امضا گذاشتند که شعار آن ها این بود: «هستم، پس رای می دهم»، با چنین موضع گیری هایی موجودیت سازمان خود را هم نفی کردند. یعنی سازمان اکثریت، نیست، چون رای نمی دهد!

برخی از این دوستان کسانی هستند که اگر خارج از این تشکیلات به سازمان اکثریت انتقادی – حتی کاملا محترمانه – صورت بگیرد، معمولا آن را بر نمی تابند و به برخوردهای تندی علیه منتقدین دست می زنند، – شخصا این مورد را تجربه کرده ام – اما خود، بی هیچ دغدغه ای حتی موجودیت سازمانشان را در فعالیت هایشان زیر سوال می برند.

من البته پاسخ را از قبل می دانم: «در سازمان ما دموکراسی وجود دارد». حرف من در مورد همین «دموکراسی» است. نه فقط در سازمان اکثریت که در سازمان های مشابه هم. سازمان اکثریت سال ها پیش «سانترالیسم دموکراتیک» را که جزو اصول مهم تشکیلاتی اش بود، نفی کرد. چیزی نفی شد که به نظر من هیچ وقت در عمل وجود نداشت. یعنی ما چیزی به نام سانترالیسم دموکراتیک نداشتیم و آن چه بود یک سانترالیسم کاملا متمرکز و اراده گرایانه ی از بالا به پائین بود. من این جا به طور مشروح وارد این بحث نمی شوم که آیا سانترالیسم دموکراتیک ممکن است یا نه، به نظر من ممکن است و در فعالیت های حزبی راهی بهتر از آن پیشنهاد نشده است. چیزی که در سازمان اکثریت (و کم و بیش در برخی دیگر از سازمان ها و احزاب مشابه) جای سانترالیسم را گرفت «دموکراسی» بود، اما این دموکراسی بیشتر به هرج و مرج و «بازار شام» شبیه بود تا دموکراسی. هر چه جلوتر آمدیم این هرج و مرج شدیدتر شد و امروز به وضعی در آمده که هر کس حرف خودش را می زند. باید اسم این وضعیت را شلختگی و بی مسئولیتی گذاشت تا دموکراسی.

اعضای سازمان جمع می شوند، وقت و هزینه می گذارند، کنگره برگزار می کنند، «شورای مرکزی» انتخاب می کنند و «رهبری» سازمان را به دست آن می سپارند. بعد در شورای مرکزی تشکیل جلسه می دهند، هر عضوی سعی می کند تکه ای از نظر خود را در تصمیمی که قرار است گرفته شود وارد کند. نتیجه، غالبا تصمیمی می شود که هیچ کس هم با آن هم پوشی کاملی ندارد. تصمیم در بیانیه و اعلامیه ای اعلام می شود. اما بعد از این که تصمیم گرفته شد و از جلسه بیرون آمدند، هر کس به راه خود می رود و حرف خود را می زند. پرسش این است که پس این «شورای مرکزی» برای چیست؟ وقتی حتی خود اعضایش حرفش را به هیچ می گیرند، از دیگران چه انتظاری می رود؟ اصلا چرا دور هم جمع شده اند و مثلا سازمان «اکثریت» را درست کرده اند؟ شاید بگویند ما «اهداف» و «آرمان»های مشترکی داریم و به خاطر آن ها دور هم جمع شده ایم. اما این «اهداف» و «آرمان»ها تقریبا در همه ی سازمان های چپ مشترکند، چرا ان ها، اینجا، در این سازمان معین دور هم جمع شده اند؟ حزب و گروه سیاسی الان بیشتر یک مفهوم سیاسی است تا ایدئولوژیک. سازمان اکثریت تشکیلات ایدئولوژیک را رد می کند و می گوید یک حزب سیاسی است. حزب را در واقع نیز قبل از هر چیز سیاست هایش تعریف و معرفی می کند و به جامعه می شناسد. مگر می شود در یک سازمان هر کس حرف خود را بزند. آیا اعضای «اکثریت» در برابر شورای مرکزی متعهد هستند؟ یک قدم جلوتر،؛ آیا اعضای شورای مرکزی به مصوبات خود متعهد هستند؟
و سوال دیگر: آیا سازمان اکثریت – یا هر سازمان دیگری – در برابر رفتار سیاسی اعضایش هیچ مسئولیتی ندارد؟

چنین حزب بی در و پیکری به نظر من با این وضعیت حتی اگر سیاست های خوبی هم داشته باشد، به هیچ جایی نمی رسد. سازمانی که اعضای خودش آن را جدی نمی گیرند، می خواهید دیگران جدی اش بگیرند؟

یک نمونه دیگر از همین انتخابات مثال بزنم. رفتار اصلاح طلبان. ما انسجام بالای آن ها را در جریان این انتخابات دیدیم. مگر در میان آن ها نظرات متفاوت و حتی متضادی وجود ندارد؟ اما وقتی شورای هماهنگی آن ها تصمیمی اتخاذ کرد، همه ی آن ها – یا اکثریت قاطع آن ها – از آن پشتیبانی کردند، و نتیجه اش شد موفقیت. این البته یک نمونه ی «جبهه ای» است و حزب قاعدتا از انجسام بسیار بیشتری برخوردار است و یا باید برخوردار باشد.

من در اینجا توجه ام به مدل فعالیت حزبی معطوف است. امروز مدل های دیگر فعالیت وجود دارد، فعالیت های جنبشی، افقی و غیره که شاید خیلی در این بحث نگنجند، اما بسیار بعید می دانم که حتی در جنبش ها و حرکت های ضداتوریته این طور شلختگی وجود داشته باشد.

آنچه که سازمان اکثریت در «عالی ترین» شکلی آن را به نمایش گذاشته است، می تواند هر حزب و گروهی را به یک کلوپ بحث تبدیل کند. حزب به طور عمده با «اراده ی سیاسی» اش مشخص می شود. وقتی اعضای حزب این اراده را به نمایش نمی گذارند، و با همه ی توان خود سعی می کنند اراده ی دیگری در برابر اراده ی حزب خودشان به وجود بیاورند، یعنی دارند حزب خودشان را دچار شکست می کنند. با یک چنین مدلی، آن ها چه جای انتظاری از دیگران برای پشتیانی از خود دارند؟

سازمان اکثریت «فراکسیون» را نمی پذیرد، مدل دیگری هم ارایه نمی دهد و هیج تلاشی هم برای مدیریت این وضعیت اسفبار نمی کند. نتیجه آن شده است که در انتخابات اخیر دیدیم. عده ای از اعضای سازمان برای شکست دادن سازمان تلاش می کردند! 

     از : امیر ایرانی

عنوان : پذیرش تکثرگرائی و دمکراسی
پذیرش تکثرگرائی و دمکراسی یکی از موانع انشعابات است چنانچه براین تکثرگرائی روح اقناعی حاکم شود هیچ نوع گسستی پیش نخواهد آمد چون همه در تلاشند با خرد ورزی به اقناع بپردازندو استدلال قوی در خردورزی پیروز است. این روش دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد. آنان که در یک تشکیلات؛ ماشین حرف شنوی را جستجو می کنند قطعاً به سانترالیزم سندان وچکش نیز خواهند اندیشید و یا خواهند رسید که نتیجه کار هم مشخص است و تجربه به می گوید چه خواهد شد.
۷٣٣۱۹ – تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبرز ستاری

عنوان : در سازمان فدائیان اکثزیت چه ها که نمی کنند
تشکر می کنم از مطلب آقای تابان که دلسوزانه و بی محابا به اسیب شناسی یکی از سازمان چپ پرداخته است و وضعیت اسف بار سازمان فدائیان اکثریت را زیر میکرسکوپ سیاسی قرار داده اند. آقای تابان! با شما هم رای هستم که مدنهاست شیرازه سازمان فدائیان اکثریت از هم گسیخته شده است و این سازمان پر طرفدار دستخوش چنان تلاطمی شده که هر لحظه بیشتر به گرداب بحران تشکیلاتی فرو برده می شود؟ عامل این تنزل موقعیت سازمان اکثریت چه کسانی هستند؟ باید بنویسم آن زمان که سازمان اکثریت پای در رکاب دمکراسی نازل گذاشت، به بیماری پلورالیسم مبتلا شد و بنائی سست را پی افکند تا هرکس تحت لوای دمکراسی و پلورالیسم هر نظر و تحلیل شخصی و صد البته مغایر با خط مشی سازمانی را به خورد سازمان دهد. دامنه تشتت به چنان درجه ای رسیده که حتی مصوبات کنگره ها را زیر پا می نهند. وجود رفتار سیاسی مغایر با پرنسیپ تشکیلاتی و عدم وجود سانتر قوی باعث طرج مسئله ای شده که می توان تعمق کرد با بلبشوی سیاسی حاکم چه نیازی به برگزاری کنگره و نشست های ماهانه شورای مرکزی هست؟ مدتهاست شورای مرکزی سازمان اکثریت به درجه ای از مسلوب الاختیاربودن رسیده که هیئت سیاسی – اجرائی به خود اجازه می دهد تا تحلیل های مغایر با موضع رسمی سازمان را در برابرموضع ارگانی شورای مرکزی قرار دهد.
مورد دیگر انعکاس نظرات انحرافی تنی از عناصر بریده از سازمان است که در تریبون کارآنلاین می باشد، آنهم در کدام ستون ؟ در ستون یادداشت سیاسی! که بیانگر موضع و خط مشی سازمان است و شورای تجریریه مطالب یادداشت نویسان درج کرده تا از این طریق نظرات مسموم کننده را منعکس کنند. مصادیق بسیار هستند که مقاله آقای تابان به برخی از آنها پرداخته است و من از بیان مصادیق دیگر صرف نظر می کنم . مسئله دیگر این است که وقتی سازمان فدائیان اکثریت با چنان هیمنه به چنین وضع اسف بار دچار شده است ؛ وضعیت دیگر سازمان چپ منفک از فدائیان و دیگر تشکل های چپ رقت بارتر از سازمان اکثربت می باشد.
۷٣۲۹٨ – تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴       

     از : واثقی

عنوان : عدم درک واحد از مفاهیم بدلیل تعریف نشدن
همانطور که کارگر تا تعریف نشود میتواند مفاهیم مختلفی را در ذهن متبادر کند به همین ترتیب است دمکراسی و پلورالیسم. و تازه پس از تعریف این مفاهیم آنگاه میتوان برای اجرائی کردن آن ضوابطی مشخص کرد. اینکه تا کنون تا تقی به توقی خورده فورا ً انشعابی صورت گرفته تماما ً ریشه در همین نقطه گره ای دارد و متأسفانه بیماری ایرانیست. حداقل در درون جنبش فدائی درک واحدی از مفاهیم وجود ندارد و باری به هر جهت از این لغات استفاده میشود مثلا ً کسی نمی پرسد شما که نمدانید و نمیتوانید از سوسیالیسم و جامعه سوسیالیستی تعریف جامعی داشته باشید چرا آنرا بر تارک مصوبات سازمانتان می چسبانید! تکلیف اعضا نه تکلیف مردمی که این اسناد را می خوانند چیست؟ البته جنبش فدائی استثنا نیست کلا ً جوامعی که شفاهیند دچار چنین معضلی هستند. دوست کارگرمان به چیزی می نازد که نمیداند چیست. البته من و او تنها نیستیم همانگونه که دست به کار انقلابی شدیم که نمیدانستیم چیست و چه چیز را ویران و چه چیز را جایگزین خواهد کرد.
۷٣۲٨۷ – تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴       

     از : کارگر

عنوان : چه چیزی مورد حمله است ؟
با کمال تاسف باید گفت آن چیزی که در مرکز حمله بر علیه سازمان فدائیان خلق (اکثریت) قرار دارد یکی از بزرگترین دستاوردهای این سازمان در میان احزاب و سازمانهای اپوزیسیون یعنی دموکراسی و پلورالیسم درون سازمانی است . سالهاست خیلی ها از اکثریت میخواهند ” تعیین تکلیف ” کند . اینهمه سال تعیین تکلیف شد بکجا رسیدیم ؟ با هر اختلافی انشعاب یا تصفیه !! راستی اگر بازهم ” تعیین تکلیف” کنیم مطمئن هستد یک سازمان یکدست باقی میماند ؟ مدتی بعد دوباره احتیاج به ” تعیین تکلیف ” با نطر و گرایشی دیگر پیدا نمی شود ؟
۷٣۲٨۴ – تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴       

     از : جمشید مختاری

عنوان : این همه قیل و قال؟
این همه قیل و قال برای چیست؟
گروهی هستند و هستید شرافتمند، انسان هائی ازاده ..سر خرده ،شکست خرده ،نا امید و سخت دلخور از زمین و زمان که تار اطراف خود سالها تنیده را ، هنوز با خود دارید .
مگر چیزی از ان تشکیلات و تفکرات و عواطف ، باقیست؟؟

مگر رخدادهای جنبش مشروطه..کودتای ۲۸ مرداد را نخوانده بودید و نمیدانستید که :
سیاست یعنی نان به نرخ روز خوردن و رفتن در مسیر باد؟؟
دردناک ترین بخش این نمایش..نشستن در پشت میز کتاب در غربت است و مردن در خاک دیگری!

گذشت داستان مبارزه..ازادی..عدالت و برابری..گذشت..مگر جائی خبری هست هنوز؟؟
۷٣۲۷۶ – تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۴       

     از : البرز

عنوان : در یک ارکستر هر کسی باید ساز خودش را بزند…
بانو علیخانی گرامی، قصدی برای لاپوشانی نداشته و ندارم. چه بخواهیم یا نخواهیم همواره استخوانی لای زخم باقیمانده احساس میشود. و دیگر اینکه گمان می کنم چیزی جز گربه باقی نمانده است.
در حال چسباندن چیزی به مطلبی دیگر نیستم. فقط از ره آویزان شدن به مثال ارکستری که شما خود طرح کرده ای، تلاش کردم بگویم، در یک دموکراسی واقعی همچون آحاد شرکت کننده در یک ارکستر، هر کسی باید ساز خودش را بزند. اما گویا مقصودِ نظرم را اینگونه گرفته ای، که من طرفدار بلبشوی حاکم بر جنبش فدایی و سازمان مرکزی آن فدائیان اکثریت هستم.

اگر بخواهیم بلبشوی حاکم بر رفتار جنبش فدایی و سازمان مرکزی آن فدائیان اکثریت را ناآگاهانه ارزیابی کنیم، جفایی بزرگ در حق اندیشه ی خود و دیگر دوستانمان در جنبش فدایی روا داشته ایم. هم از این رو بود، که نوشتم، فهم واژگونه از دمکراسی.
بگذار جای دوری نروم. از همین نشریه اخبارروز شروع کنم. مدتی دوستانی مطلب مینوشتند، و کسانی هم در پای این مطالب نقادی می کردند. در آغاز اوضاع نقد آشفته بود، درست به مانند درب سالن ورزشی که پس از مدتها بسته بودن به محض باز شدن درب همه در حال له کردن دیگری برای ورود بودند. و داشت اوضاع نقد به تدریج روبراه میشد، که دست اندرکاران نشریه با در دست داشتن متر و کیسه ای گچ پا به میدان گذاشتند برای خط کشی.
این هم درست که از قدیم گفته اند، چهار دیواری اختیاری و بنابراین هر نشریه ای هر جور که جمع و تفریق کنیم مِلک طِلق گردانندگان آن هستند. و درست در همین نقطه است، که پای چگونگی برداشت از دموکراسی به وسط معرکه کشیده میشود. هرگز مخالف ضابطه و موافق هرج و مرج نبوده و نیستم. اما در عین حال همواره مخالف سرسخت اعمال ممنوعیتها و پوزبند زدنها به بهانه ی رعایت نظم بوده ام.

و با شما در اینکه جنبش فدایی، سازمان اکثریت و نشریه محترم اخبارروز باید تعریفی از خود و دموکراسی مورد حمایتشان ارائه دهند، هم صفم. چه در غیر این صورت این قایقها تنها در اثر بادی که گهگاه بر بادبانهاشان برخورد می کند، متلاطم بوده، و سکان و قطب نماشان دخلی در انتخاب مسیر حرکت نخواهند داشت.
۷٣۲۶۴ – تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : لاپوشانی نکنیم
جناب البرز، با آنکه مایلم با گفته های شما همدل شوم ولی عقل ناقصم میگوید این لحن سخن گفتن لحن انشالله گربه بود و نه سیخ بسوزد نه کباب است. دوست گرامی شما مختاری اگر دلت میخواهد استخوان لای زخم باقی بگذار و بگو این فهم واژگونه از دمکراسیست. من نه! میگویم اتفاقا ً جناح راست سازمان کاملا ً آگاهانه می پندارد این عین دمکراسیست. و جناح چپ هم بقول آقای صادق کار از ترس آنکه سازمان به راست نقلطد در تلاشهای مذبوهانه ایست که سازمان را به جریانات ایدئولوژیک چپی بچسباند که با صد من سیریش هم به سازمان اکثریت نمی چسبند. بله دوست گرامی، طنابی را که از دو طرف می کشند دیر یا زود پاره می شود.
دوست عزیز همانطور که آقای تابان مضمونا ً در نوشته اش گفته است؛ دمکراسی درون حزبی بایست ضابطه مند باشد والا به هرج و مرج می انجامد.
شما یا نمیدانی و یا میدانی و ترجیح میدهی باز نگوئی ولی دوست عزیز این واقعیتیست که سالیان سال سازمان اکثریت گرفتار این معضل است که تماماً بازمیگردد به اینکه این سازمان نمیتواند تعریفی از خود ارائه دهد در نتیجه نمیداند در کجای میدان مبارزه باید بایستد. سازمان فدائیان همچون قایق پاروئیست که در آن جمعی به جلو و جمعی به عقب پارو میزنند و کاپیتان این قایق هاج و واج مانده است که چه بایست کرد. ما نیز در بیرون چشم انتظار حرکت!
۷٣۲۵۵ – تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۴       

     از : البرز

عنوان : اگر ما بتوانیم علل خود ممیزی و ممیزی را از نوشتجات و نشریات خود دور بداریم …
بانو علیخانی گرامی، دلسوزانه می نویسی؛ «…آیا به راستی رفقا تفاوت هرج و مرج و دمکراسی درون سازمانی را نمی دانند؟ آیا نمی دانند از ارکستری که هر نوازنده ساز به دل خویش زند نتوان آهنگی شنید؟…»

در عین آنکه دلسوزی شما می پسندم، و خود را در مسیر دموکراسی هم صف با شما می بینم، اما برخلاف برداشت شما معتقدم، معضل اساسی جنبش فدایی در عدم درک آحادش از کار جمعی نیست.
مشکل ناشی از برداشتی نامفهوم و واژگونه از کارجمعیست، به قسمی که می پنداریم در یک ارکستر همه باید یا ویلون بزنند یا ترومپت و یا… و در واقع امر یک ارکستر نمیتواند متشکل از سازهای گوناگون نباشد. در یک ارکستر موفق بر اساس قواعد حاکم بر یک موسیقی نواهای مختلفی از سازهای مختلف چون ترمه هایی یکدست و همگون بگوش مخاطبینش می رسد.

جنبش فدایی علیرغم وجوهاتِ بارز پیشتازیش هرگز تافته ای جدا بافته از اجتماعی که زاده ی آن است نبوده و نیست. و این جنبش در انتقاد از خود بارها به وجود استبداد در صفوف خود معترف بوده، و همزمان عزمش را نیز برای رفع نواقص اعلام داشته است.
و اگر ما بتوانیم علل خود ممیزی و ممیزی را از نوشتجات و نشریات خود دور بداریم تا همه ی دوستان بتوانند بدون واهمه از عواقب به طرح نظر پرداخته، و بدون برخورد با دیوار بتنی لجبازیهای کودکانه ی ذینفوذانِ صفوف، شاهد شکفتن منطقی ترین نظرات باشیم، بی تردید پیشتازی جنبش فدایی را در نهادینه کردن دموکراسی در صفوف جنبش فدایی و جامعه ی متنوع ایرانیمان تضمین کرده ایم.

قصدی برای دفاع از شخص آقای دکتر رضا جوشنی ندارم. گرچه با اینکه هرگز ایشان را از نزدیک ندیده ام، اما از طریق یادداشتهای کوتاه و بلند ایشان احساس می کنم، ایشان نه تحت تأثیر بال راست سیاست، بل در اثر حقیقت خواهیست که می گوید “رأی میدهم پس هستم”.
و اگر سخن آقای بهروز خلیق، مسئول شورای مرکزی سازمان را ملاک بگیریم، ایشان هم در سرمقاله ای در کارآنلاین صراحتا می نویسد؛ «…اما سازمان سیاست تحریم انتخابات را در پیش نگرفت و از شرکت کنندگان در انتخابات خواست که به لیست شورای ائتلاف اصول گرایان، ذوب شدگان در ولایت و مخالفان برجام رای ندهند…»
۷٣۲۴٨ – تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۴       

     از : masoud memar

عنوان : حضور آقای امیر ایرانی
مقاله را خوانده ام و بنظر من اشکلاتی که آقای تابان بدان پرداخته است بیشتر به ساختار تشکیلاتی برمیگردد اما حرف من اینست که پرداختن به ساختار تشکیلاتی زمانی ضروری است که حزب بداند کیست ( مانیفست مدون ) بعد بگوید برای چه منظوری میخواهد تشکیل شود . قبول دارم که مفاهیمی چون رسیدن به عدالت اجتماعی دموکراسی یا آزادی اهداف والائی هستند اما هیچکدام کیستی یک حزب را نه تنها تعریف نمیکنند بلکه برای پنهان کردن هویت واقعی حزب مطرح میشوند چپ کلاسیک مشکل هویتی نداشت غالبأ معتقد به مارکسیم لنینیسم بود تحقق عدالت اجتماعی را در دیکتاتوری پرولتاریا میدید و به تبع آن به حکومت تکحزبی معتقد بود و دموکراسی واقعی را در آن تعریف میکرد . امروز چپی که خود را مشخص و کافی تعریف نکرده باشد یا میداند کیست اما خود را با شعارهای عدالت اجتماعی دموکراسی و آزادی مخفی میکند یا خود را نیافته است و بحران هویتی دارد. اگر اینها تعریفی از کیستی است بنابر این هم مجاهدین خلق هم ملی مذهبی ها هم مشروطه خواهان هم سلطنت طلبها هم چپ هم اصلاح طلبان و … از یک کیستی مشترکی برخوردارند کدامشان گفته اند که مخالف با عدالت اجتماعی دموکراسی و آزادی است ؟ حتی جبهه پایداری نیز همین شعار را میدهد . در مورد چیستی نیز همینطور که گفتم حزبی برای انجام کاری مشخص در همین امروز تأسیس میشود نه برعکس که اول با اهداف کلی تشکیل شود بعد اندیشید و تحلیل کرد که چه باید کرد ؟ حزبی که نمیداند چه باید کرد چرا تأسیس شده است ؟ برای مثال چپ دهه چهل وجود داشت اما چریکهای فدائی زمانی تأسیس شد که میدانست چه باید کرد نه اینکه سازمان چریکهای فدای خلق تأسیس شد بعد به چه باید کرد اندیشیدند و نتیجه گرفت که مبارزه چریکی و مسلحانه را انتخاب میکنیم. حزبی هم که با چیستی مشخصی تأسیس شده است بعد از ورود به بستر نوین اجتماعی اگر چیستی نوین خود را نداند یعنی نداند امروز چه باید کرد به محاق میرود یعنی بحق از صحنه سیاسی حذف میشود کاملأ طبیعی است که اعضایش هر کدام راهکار مورد نظر و باور خود را دنبال میکند.
۷٣۲۲٨ – تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

     از : منصور واثقی

عنوان : طوفان در خانه ی پدری
فکر میکنم شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق اکثریت وقت کافی داشته است تا در مورد بحران موجود در سازمان تصمیم گیری نماید و راهبردی ارائه دهد. لیک اینگونه که مشخص است گویا بحرانی احساس نمیکند و ضرورتی بر موضع گیری نمی بیند لذا به دفع الوقت روزگار می گذراند و شاید دعا میکند هرچه زودتر گرد و غبار فروکش کند. ولی شورای مرکزی چه بخواهد و چه نه، بحران در درون سازمان اکثریت جدی و عمیق است و از آنجا که تیم آقای خلیق (شورای مرکزی کنونی) قادر نیست این بحران را مدیریت نماید لذا طبق پرنسیپهای احزاب مدرن، لازم است استعفا دهند و کنگره اضطراری فرا بخوانند تا عالیترین ارگان تصمیم گیرنده ی سازمان برای خروج از بحران تصمیم بگیرد.
۷٣۲۱٨ – تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

     از : امیر ایرانی

عنوان : سخنی با کیست و چیستی خواه و موضوع کلی گوئی در مورد سه مفهوم مهم واساسی: آزادی -دموکراسی- و عدالت اجتماعی
گفته شده:« چپ ایران بعد از فروپاشی بلوک شرق و بحران چپ در مقیاس جهانی به بحران هویتی روبرو است» ودر ادامه نیزگفته شده:«گذشته از کلی گوئی هائی چون عدالت اجتماعی یا آزادی یا دموکراسی و نظایر آن» :::::::::: باید گفت:آن بحران هویت بر می گردد به پذیرش همین سه کلی گوئی: آزادی -دموکراسی-عدالت اجتماعی و اولویت بندی درست آنان و توجه به میزان پذیرش آنان در شرایط فعلی جامعه .که می توان برنامه مبارزاتی رابا توجه به آنان تنظیم کرد. ضمناً بهتر است یک نظر کامل خوانده شود وسپس نظر داد. توجه فقط بهمان عنوان ،بعد اقدام کردن می تواند باعث…………
۷٣۲۱۷ – تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

     از : masoud memar

عنوان : کیستی و چیستی
مسئله صرفأ به ساختار تشکیلاتی از جمله وجود فراکسیون برنمیگردد بلکه چپ ایران بعد از فروپاشی بلوک شرق و بحران چپ در مقیاس جهانی با بحران هویتی روبرو است. برای نمونه ه در یک حزب واحد از پیروان دیکتاتوری پرولتاریا تا حکومت پارلمانی یا جمهوری خواهی یا فراتر از آن مدافعان تکحزبی تا چند حزبی وجود دارند. از جنبه « کیستی » چپ اگر عبور کنیم به بحران « چیستی » چپ میرسیم ٬ گذشته از کلی گویهائی چون عدالت اجتماعی یا آزادی یا دموکراسی و نظایر آن چپ ایران برای سیاست روز در کشور برنامه مدون و مشخصی ندارد و همه برنامه های خود را که از باورهای متفاوت سرچشمه میگیرد به بعد از گذار از جمهوری اسلامی حواله کرده است گوئی اتحاد خود با دگراندیشان چپ را مدیون اتحاد علیه حاکمیت کنونی است که تکاپو برای پروژه ( وحدت چپ ) نشانه بارز آنست غافل از اینکه سیاستگذاری در تحولات جاری «چیستی» یک حزب را تعیین میکند نه تحولات آینده کشور. برای یک روشنفکر حرجی نیست اما یک حزب سیاسی اگر نظاره گر باشد علنأ وجود خود را نفی کرده است چنانچه بطور بارزبه کار تحلیل گری میپردازد .
۷٣۲۱٣ – تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : خانه پدری
و شما رفقای نشسته بر بال چپ سازمان که سالهاست سرمست از آرای بدست آمده در کنگره ها می پندارید تمامی حقیقت نزد شماست و با نادیده گرفتن الباقی سازمان، آن میکنید که خوش دارید (مثال: پروژه وحدت چپ). هیچ نیندیشیده بودید که این منش و روش، سازمان شکنانه است و روزی روزگاری در بزنگاهی دیگران مقابله به مثل خواهند کرد؟ رفقا اگر همچنان بر مواضع خویش پا می فشارید و می انگارید با این دوستان ادامه ی راه میسر نیست خود را از این هرج و مرج برهانید سازمان را خانه پدری خویش نینگارید و متمدنانه جدا شوید و با همفکران خویش آن کنید که می پسندید.
درد بر سر آنست که از نگاه من بیرون از سازمان کاملا ً مشخص است که در هر دو نگاه پارامترهای مثبت زیاد و ارزنده ای موجود است لیک با این ولنگاری و هرج و مرج، کو کجا هنر امتزاج پارامترهای مثبت این دو دیدگاه محلی برای نشو و نما یابد.
۷٣۲۰٨ – تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

     از : امیر ایرانی

عنوان : پذیرش محوریت؛آزادی- عدالت اجتماعی- دمکراسی از طرف فدائیان اکثریت و بر خورد آنان با سانترالیسم دمکراتیک…..
اگرچه جناب تابان ارجمند نکاتی در مورد تحزب و تشکیلات چپ می آورد اما در این قسمت از نوشتارش یعنی:«سازمان اکثریت سالها پیش “سانترالیسم دمکراتیک” را جزء اصول مهم تشکیلاتی اش بوده نفی کرد. چیزی نفی شد که به نظر من هیچ وقت در عمل وجود نداشت.یعنی ما چیزی به نام سانترالیسم دمکراتیک نداشتیم و آن چه بود یک سانترالیسم کاملاً متمرکز و اراده گرایانه ای از بالا به پایین بود.» می توان پی برد ؛ “سانترالیسم دموکراتیک ” کلید واژه اصلی نوشتار ایشان است . که پرداختن به آن، شاید بتوان یک فهم از این نوشتار و حتی بازیگری چپ را در ایران بدست آورد. برای پرداختن! چاره ای نیست جزاینکه به سه موضوع مهم یعنی: آزادی- دمکراسی- عدالت اجتماعی اشاره کرد. می دانیم هر حزب و تشکیلاتی چه با ادبیات چپ وچه غیر چپ! به یکی یا بعضی یا همه ی آن سه مفهوم باید توجه داشته باشد و با در نظر گرفتن تقدم وتأخر آنان محوریت اقدامات خود را مشخص کنند. اما با واکاوی گذشته و حال احزاب با ادبیات چپ در ایران متوجه می شویم در این احزاب؛یا تنها عدالت اجتماعی محوریت داشته و دارد یا اگر مفاهیم دیگری را بکار می برند عدالت اجتماعی محوریت اول را داشته و دارد . اگربا بودن شرط اول عدالت اجتماعی، بخواهیم در احزاب چپ صحبت از سانترالیسم دمکراتیک بکنیم! چیزی نخواهیم یافت جزء اینکه:سانترالیسم کاملاً متمرکز و اراده گرا و از بالا به پایین. که در این صورت می توان گفت: اعتراض جناب تابان می تواند پایه منطقی ی قوی ای نداشته باشد و حتی می توان گفت؛ بی مورد است. در رابطه با فقط محوریت عدالت اجتماعی ویا اولویت اول آن با توجه به تجربه تاریخی می توان گفت: این محوریت در روند مبارزاتی پی آینده بسیار خطرناکی و حتی هرز برندگی نیروهای فعال در جامعه از خود نشان داده است. با این مقدمه اگر بخواهیم به نوع رقتار وبرنامه سازمان فدائیان اکثریت که گفته می شود تناقضاتی در نوع رفتار وابستگان به آن دیده می شود نکته ای را بیاوریم می توان گفت شاید این رفتار ناشی از این باشد: وقتی آنان محوریت؛ آزادی- دمکراسی – عدالت اجتماعی را با اولویت ؛آزادی- عدالت اجتماعی- دمکراسی می پذیرند[ اگرچه این اولویت بندی آنان ایده آل نیست] پذیرش این سه محوریت، آنهم با اولویت اول “آزادی” قطعاً نوع رفتار دیگر بر اساس سانترالیسم دمکراتیک با ذهنیت قبلی نخواهد بود . که پرداختن به آن خود بحث طولانی می طلبدو….
۷٣۲۰۷ – تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

     از : منصور واثقی

عنوان : سردرگمی
لطفا ً یکی بگوید این شورای مرکزی برای چه کسی سیاست گذاری میکند؟ نیروهای خارج کشور به کنار، وقتی بخشی از نیروهای داخل کشور سازمان اعلامیه میدهند و نظرشان کاملا ً مغایر نظر شورای مرکزیست آنوقت تکلیف مردمی که به فرض گوشه چشمی به سازمان دارند چیست؟ البته گفته باشم این موضوع همیشه میتواند رخ دهد و اصلا ً ارتباطی به تفوق چپ و یا راست در سازمان ندارد.
۷٣۲۰٣ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : جوانبخت

عنوان : وحدت استراتژیک
همه از راست گفتید، اجازه دهید من از چپ سازمان بپرسم.
آقای کریمی آیا به راستی آنگونه که شما می گوئید مسئله صرفا ً تفاوت تاکتیکهاست؟
آیا شما به راستی می پندارید چون برنامه شما در کنگره ی سازمان بیشترین رأی را آورده میتوان از آن این نتیجه اتوماتیک را گرفت که سازمان به یک وحدت استراتژیک رسیده؟
اگر عبور از نظام ولائی بیانگر وحدت استراتژیک هست پس چرا در هر کوی و برزن اروپا و آمریکا یک حزب ایرانی هست؟
۷٣۲۰۲ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : علمداری

عنوان : سازمان مدرن
دوستان نشسته بر بال راست سازمان گویا خسته شده اند که سالیان دراز است می بینند برنامه ی بال چپ سازمان در کنگره ها بیشترین رأی را می آورد و حوصله هم ندارند مستدل و ایجابی رأی اعضای میانی را به سمت برنامه های خود جلب کنند و لاجرم دست به کار تخریب گشته اند.
۷٣۲۰۱ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : دمکراسی درون سازمانی
آیا به راستی رفقا تفاوت هرج و مرج و دمکراسی درون سازمانی را نمی دانند؟ آیا نمی دانند از ارکستری که هر نوازنده ساز به دل خویش زند نتوان آهنگی شنید؟ آیا شما هیچیک یک ورزش گروهی انجام نداده یا نمی دهید؟ رفقا با عدم همآهنگی هیچ کار جمعی را نمیتوان پیش برد. باید از رآس بال راست سازمان دکتر رضا جوشنی پرسید شما چگونه و بر چه اساس در کنگره ی سازمان، شورای مرکزی منتخب را پذیرفتید؟ که امروز علنا ً و سازمان شکنانه میگوئی “رأی میدهم پس هستم”. آیا این فهم از دمکراسی به شما اجازه نمیدهد با توجه به نتایج انتخابات بدست آمده چون کودکان از شعف به شورای مرکزی دهن کجی کنی؟
۷٣۲۰۰ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : خلیلی

عنوان : شیر؟!
دوستان ۱- اساسنامه ای که بتواند تعیین کننده و تبیین کننده حدود و ثغور حقوق و رفتار اعضا باشد در میان نیست. ۲- فراکسیون نیز پذیرفته نیست. ۳- تعریفی از بود سازمان در دوپاره ی داخل کشور و خارج کشور نیز وجود ندارد.
آیا کسی هست به من بگوید این چگونه شیریست که نه یال دارد، نه دم و نه اشکم. آنوقت با این وضعیت میخواهد تأثیر گذار در سیاست کشور نیز باشد!
۷٣۱۹۹ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : مرادی

عنوان : تفسیر به رأی از دمکراسی حزبی
خانم علیخانی آنان که با ادامه ی کار “اخبار روز” مخالفند معتقدند سیاستهای جاری در اخبار روز ضدیت با سازمان فدائیان خلق اکثریت است. اگر فرض را بر صحت ادعای آنان قرار دهیم باید از ایشان پرسید آیا رفتار جناح راست سازمان در قبال شورای مرکزی نشانه ی ضدیت با سازمان نیست؟
۷٣۱۹٨ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : کمی خارج از متن
من از خیل عدالت خواهان و آزادی جویانی بوده و هستم که کندوکاوم با نام سازمان گره خورده. ما بیشمارانی که کتک خوردیم، رنج کشیدیم، زندان رفتیم، شکنجه دیدیم، به دار کشیده شدیم و در سینه ی دیوار قرار گرفتیم. ناممان هم بر هیچ برگه ی درخواست عضویتی حک نشد، آوارگی کشیدیم بی هیچ حقوقی و امروز نیز صاحب مدعایی نبوده و از کسی طلبکار هم نیستیم چرا که میدانستیم و میدانیم عرصه ی فعالیت سیاسی در ایران دامگه درد و رنج و بی خانمانی و محروم بودن از حداقل حقوقهای یک شهروند عادیست. پشیمان نیستم لیک شدیدا ً نگرانم دوستان. این همه گفتم تا بگویم: آشنایم دشمن مپنداریم اگر درشت و تند میگویم، این همه نشان از عمق نگرانی دارد ولاغیر.
آقای تابان با آنکه با بعضی از سیاستهای جاری در نشریه تحت مدیریت شما همدلی ندارم لیک از روشنی چراغ آن خشنودم و از خود می پرسم آنان که همین چندی پیش پا از پچپچه فراتر نهادند و برای خاموشی این چراغ، (تو بخوان پائین کشیدن فتیله ی) نامه به شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق اکثریت نوشتند چگونه می اندیشند؟ اگر این نشریه نشریه سازمانی و یا حتی جنبی این سازمان نیست پس تلاش برای به سکوت کشاندن آن برای چیست؟
۷٣۱٨۰ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : کیا

عنوان : جهان مدرن “فازی” حتی در سیاست!
از مقاله دنیز ایشچی :

“” امروز دنیا دیگر دنیای سیاه و سفیدها نیست که در آن یک تاکتیک درست و دیگر تاکتیکها غلط باشند. “”
۷٣۱۷۷ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : peerooz

عنوان : جبر زمان
من چیز زیادی در باره فدائیان نمیدانم و شرکتم دراین گفتگو برای این ست که اول خدمت سرکار خانم علیخانی عرض کنم ” رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون”. اگر کسی در یک گفتگو, آنا , تغییر شخصیت داده و از علیخانی به بند ناف تبدیل شود, اشکالی دارد که در این فرهنگ, اعضای یک حزب, در لحظه های مختلف ساز های مختلف بزنند؟

دیگر اینکه جبر زمان, ایران و آمریکا نمی شناسد. حزب جمهوری خواه آمریکا اخیرا دچار چنان بحرانی شده است که ” هریک از گوشه ای فرا رفته اند “. ارکان این حزب که از پیشرفت ” دونالد ترامپ ” وحشت زده شده اند به ” تام کروز” ی پناهنده شده اند که خود با همه این ارکان درافتاده بود. و بقیه اعضای حزب نیز هرگروه دنبال دیگری افتاده اند.
۷٣۱۷٣ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : سوآل
آقای تابان از پاسخی که برای سوآلم نوشتید سپاسگزارم. اما صرفا ً سپاسگزار نیستم، معترض هم هستم.
کامنت دوم من مفقود گشته، دو امکان موجود است یا به دست شما نرسیده که بعید است و یا شامل پاراگراف “حذف” شده، در نتیجه معترضم؛ زیرا حق خویش میدانم بپرسم بر سر کامنت دوم من با نام “بندناف” چه آمد؟ در این نوشته چه سهوی روا داشتم که شامل غضب تحریریه واقع شد. امیدوارم که روش شورای نگهبان ج.ا.ا. مرضی نشده باشد و اعتراضات پاسخ درخور بیابند.
۷٣۱۶۹ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : بهنام باغبان

عنوان : یک تعداد سازمان فدائیان کردند، سوپر مارکت!
متاسفانه یک تعداد سازمان را تبدیل کردند، به سوپر مارکت. هر کسی دلش می خواهد ، هر قفسی هر جنسی می خواد بر می داره،،،
یکی از مشکلات سازمان ، یک تعداد از رفقا سازمان ، سابقه مبازارتی طولانی داشتند. بخاطر ان سابقه هنوز هم فکر می کنند صاحب مطلق سازمان هستند، با وجود اینکه خودشان را بازنشسته و ،،، اعلام نمودند، هنوز هم باند خودشان دارند. فرهنک باند بازی بنوعی در سازمان جا انداختند، که امروز بدرستی دوست و رفیقمان فواد تابان به نظر من “شلختکی” نام می برد.
البته من هم دیکه در سازمان نیستم. ولی کم و بیش مواضع سازمان را دنبال می کنم، هنوز هم احساس می کنم بجریان فدای نزدیک هستم!
من یادم هست، انموقع ایران در تشکیلات ، موردی پیش امد، روی مواضع سازمان ، اعتراض کردیم چرا موضعکیری ها سازمان در تمام سطوع به بحث و تبادل و نظر کذاشته نمی شود:
جواب این بود. چون ما مشکل امنیتی داریم، و ” ممکن ” هست تشکیلات زیر کنترل باشه،،،،، که تحت کنترل بودیم!! از این قبیل تو جیهات. تناقضات خیلی زیاد و پاسخی دو پهلو زیادی بود. که رهبری انموقع از اجرای “سانترالیزم دامکرتیک” سر باز می زد.

به امید روز که دو باره انسانیت و ارمانکرای ، برابری ، عدالت به مواضع سیاسی سازمان باز گردد.
ارمانکرای ، انسانیت ، برابری ،،، را به قدرت و سیاست نفروشیم.

پیروز باشید!
۷٣۱۶٨ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : سیامک الف

عنوان : ماشین حزبی در خدمت پیشبرد سیاست احزاب در غرب
یکی از خوانندگان از اقای تابان مثالی خواسته اند، این مثال را میتوان در زندگی روزمره در غرب شاهد بود. تقریبا تمام احزاب جدی در غرب از سیاست حزب پشتیبانی می کنند. به ویزه در بزنگاه هائی نظیر انتخابات، تمام ماشین حزبی و امکانات حزب در خدمت پیشبرد سیاست رسمی حزب قرار می گیرد.
۷٣۱۶٣ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : عیسی صفا

عنوان : شکایت
آقای تابان محفل مبلغ رای دادن به مضحکه انتخاباتی به فعالیت ضد تشکیلاتی علیه سازمان خود بسنده نکرده و پخش اخبار جعلی را علیه حزب توده ایران هم مرتکب شده اند. من می خواهتم به رهبری سازمان فداییان اکثریت در این مورد شکایت کنم. به این نمونه زیر توجه کنید که طهماسب وزیری یکی از رهبران سازمان در مورد حزب منتشر کرده است :
Tahmaseb Waziri
۲۷ février, ۰۱:۱۴ ·

هواداران حزب توده ایران در داخل کشور:
هم میهنان گرامی، مبارزان راه خلق و دمکراسی، عدالت و آزادی !
ما طرفداران حزب توده ایران در داخل کشور با ارزیابی و درک همه جانبه و مسولیت ملی و میهنی خویش در این انتخابات شرکت کرده و به لیست اصلاح طلبان و اعتدال رای میدهیم و به شما نیز پیشنهاد میکنیم که در این لحظات تاریخی و سرنوشت ساز در انتخابات ۷ اسفند شرکت کرده و به لیست فوق رای دهید!
بخشی از هواداران حزب توده ایران در داخل کشور – اسفند
۷٣۱۶۰ – تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

     از : صادق شکیب

عنوان : قابل تامل
با وجودی که شخصا هرگز این افتخار را نداشته ام که در صف سازمان فدائیان خلق ایران فعالیت نمایم . ولی همیشه به اهداف ترقی خواهانه سازمان احترام قائل بوده ام . و مقاله آقای تابان عزیز را و نکاتی را که مطرح نموده اند منطقی می دانم . به نظرم رهبری سازمان حتما به نکات مطرح شده توجهی شایسته خواهند داشت .
۷٣۱۵۶ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : بند ناف
با تشکر از پاسخ آقای تابان
سازمان فدائیان اکثریت بعد از تصمیم در کنگره اول بنا به هر دلیلی بند ناف خویش را با پایه اجتماعیش قطع کرد پس می بایست خود به یکی از عوارض این تصمیم که همانا دور شدن از یک سازمان سیاسی در مفهوم کلاسیک یا مدرن است آگاه بوده باشد. پس بنا بر جبر شرایط بایست پذیرفت که یک سازمان سیاسی بدون ارتباط ارگانیک با پایه ی اجتماعی خویش دیر یا زود به یک محفل سیاسی دگردیسه خواهد کرد. اما از آنجا که سازمان فدائیان اکثریت یک سازمان سیاسی با استخوان بندی قوی و روابط احساسی خود ویژه بود توانست تا کنون و … دوام آورد. دوامی که صرفا ً با شل کردن بند و بسط های تشکیلاتی ممکن بود.
یک نمونه: در جشن سالگرد بنیان گذاری سازمان در کلن آلمان مشاهده شد رفیقی از شهر ووپرتال آلمان آمده که سه سال است حق عضویت خویش را نپرداخته، در گفتگو مشخص شد این رفیق فقط از این کنگره به آن کنگره در سازمان حضور فیزیکی داشته و دارد و تاکنون از او برای شرکت در هیچ حوزه یا جلسه ای دعوت نشده است. با تعجب باید اضافه کنم؛ او همان جا بر میزان پولی که بدهکار بود چانه زنی کرد و با پرداخت مبلغ ۲۰۰ یورو موضوع را فیصله داد. توجه داشته باشید که آنسوی گفتگو بدلیل فقدان یک دیسپلین سازمانی و نبود آئیننامه چاره ای بر کوتاه آمدن نداشت چون آن رفیق حتی میتوانست همین مبلغ را نیز نپردازد و همچنان عضو محترم سازمان نیز باقی بماند.
بدون اغماض این مشتیست نمونه خروار. خب آیا طبیعی نمی نماید در چنین حال و هوایی انتظار تبعیت از تصمیمات شورای مرکزی که اساس وجودش خود زیر سوآل است (بر اساس آنچه در بالا گفته شد) خواستی نامعقول باشد.
۷٣۱۵۰ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : البرز

عنوان : باید بر شلختگی ها غلبه و جنبش فدایی را یکی از حامیان بالقوه ی ایجاد دموکراسی ایرانی قرار داد
آقای تابان گرامی، به سهم خودم خوش آمد می گویم، به مطلب اعتراضی شما در صحن علن، و امیدوارم این حرکت شما، که قدم موثری است در نفی خودممیزی و ممیزی، از جانب شما و همه ی دوستان جدی گرفته شود. و جنبش فدایی با علنیت دادن بیشتر به مسائلش، هم از خردِجمعی بهره ی بیشتری بگیرد، و هم از این راه اعتقادش به دموکراسی را به اثبات رساند.

در جایی از مطلبت با راستگوییِ زیبایی می نویسی؛ «…ما چیزی به نام سانترالیسم دموکراتیک نداشتیم و آن چه بود یک سانترالیسم کاملا متمرکز و اراده گرایانه ی از بالا به پائین بود…» یا به عبارتی دیگر آنچه درون سازمان می گذشت، بازتابی عینی از چگونگی روابطِ حاکم بر جامعه بود، با این تفاوت که اعضای سازمان می پنداشتند، پس از برداشتن خودکامگان حاکم، و برافراشتن خودکامگی خود، تنفس به شماره افتاده ی جامعه بهتر خواهد شد.

لیک امروز بر همگانمان آشکار گردیده، آنچه جامعه مان را در فشار دارد، خودِ فرهنگ استبدادیست، و نه، چه کسانی بر تختِ استبداد نشسته اند.

و آنچه امروز در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و در مجموعه ی جنبش فدایی می گذرد نیز بازتاب آشکاریست از آنچه در کل جامعه می گذرد.
بس که از دژخیمیها و ناروایی های استبداد گفته ایم، آحاد جامعه، و بالطبع اعضای جنبش فدایی هم از پذیرش هر نوع اتوریته ای(قدرتی) در هر جایی واهمه داشته و سر باز می زنند. و همانگونه که شما می نویسی، نتیجه ی این کُنش چیزی نیست جز ازدیاد شلختگی در اداره ی امورات.

و درست در اثر بروز و حاکمیتِ چنین شلختگیهایست که، درست زیر دماغ جوانانی که تا دیروز از نثار خون خود در راهِ عزت وطن دریغ نداشتند، امروز در پیرانه سری ایشان کسانی در مدتهای طویل امکان اختلاس و حیف و میل اموال عمومی را می یابند، و ایشان نیز مانند چوپانی که به بوی بُز گَر عادت کرده است، ککشان هم از اینهمه اجحاف نمی گزد.

آنچه در جنبش فدایی و نیروی مرکزیش، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) می گذرد، حکایت اختلاس نیست، اما شلختگیهای حاکم بر روابط، امکانِ سوختن فرصتها را مهیا کرده است. تنها از راه زدودن خودممیزی و ممیزی و مهیا کردن امکانات نقد آشکار است، که میتوان و باید بر شلختگی ها غلبه و جنبش فدایی را یکی از حامیان بالقوه ی ایجاد دموکراسی ایرانی قرار داد.
۷٣۱۴۹ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : ف. تابان

عنوان : درباره ی پرسش خانم علیخانی
با سلام به شما. پرسش های اول و دوم شما را من نمی توانم پاسخ بدهم و پاسخ آن ها با مسئولان سازمان است. در مورد خود من، برای این که سوءتفاهمی پیش نیاید، من تقریبا از پانزده سال پیش، همان موقع که اخبار روز را منتشر کردیم، در سازمان اکثریت کار تشکیلاتی نکرده ام. در کنگره ها به تناوب شرکت داشته ام، در جلسات وحدت چپ هم به تناوب شرکت داشته ام. در تمامی این جلسات، به عنوان میهمان و ناظر – یعنی تماشاگر – شرکت کرده ام. در این جلسات و کنگره ها همواره امکان این که فعالین سیاسی غیرتشکیلاتی هم بتوانند شرکت کنند وجود داشته است. من در این جلسات هیچ گاه هیچ پیشنهادی برای تصویب نداده ام، زیرا معتقدم کسی که برای تصویب سیاست یا قراری فعالیت می کند و پیشنهاد می دهد، خودش باید در جهت اجرای آن سیاست و قرار فعالیت کند و من به دلایل مختلف آمادگی آن را نداشته ام. تنها یک بار در کنگره ماقبل سازمان – وقتی احساس می کردم شرایط دارد تغییر می کند، قطعنامه ای را به کنگره دادم که بعدا آن را هم به رای گیری نگذاشتم. من در بهمن ماه سال گذشته در جلسه ای شرکت نکرده ام. آخرین باری که در جلسه ای شرکت کرده ام فکر می کنم مربوط به دو سال و نیم پیش بوده است که در شهر کلن برگزار شد.
در این مدت و در این متنی که نوشته ام، هیچ وقت نه دشمنی و نه سیاست خصمانه ای نسبت به سازمان اکثریت نداشتم و ندارم. امروز بیشتر از آن که خودم را «اکثریتی» بدانم، به جنبش فدایی که تاریخی دارد و سازمان اکثریت هم بخشی از آن است، احساس تعلق می کنم. از وضعیت فعلی سازمان اکثریت که سال ها در آن فعالیت کرده ام و وقت گذاشته ام مغموم هستم و احساس می کنم که جهت گیری های اساسی خود را تا حدودی از دست داده است و صمیمانه هم آرزو می کنم که به آن جهت گیری های اساسی باز گردد.
۷٣۱۴۷ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : امیر

عنوان : نمونه ساختارحزبی کارا
اقای تابان عزیز
تمام انتقادات شما بجاست۰ولی اگر امکان داردبعنوان نمونه یک سازمان یا حزبی که فکر میکنید ساختار نسبتا موفقی در اداره فعالیتهایش رادارد نام ببرید.
۷٣۱۴۵ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : شمالی

عنوان : حزب یعنی‌ انسجام فکری، نظری، سیاسی و برنامه‌ای مشترک
به موضوع خیلی مهمی‌ در مقاله تان اشاره نمودید، اگر براستی انسجام عملی در کار نیست، این دیگر ۱۰۰ درصد حزب نیست! و تنها یک انجمن روشنفکریست که در هر موضوعی هر کسی نظر خود را دارا می‌باشد. متاسفانه سازمان اکثریت به یک همچنین وضحی دچار شده است. بهترین شکل پذیرفتن وجود فراکسیون میتواند باشد که با مشخص شدن چارچوب آیین نامه‌ای بتواند به شکل نظام‌مند به فعالیت در درون حزب بپردازد. در غیر این صورت برای انسجام عملی و سر در گم نکردن اعضا و مردم می‌‌بایست، عذر افرادی را که خلاف خط و مشی سیاسی حزب یا سازمان عمل میکنند را خواست، چیزیست که سازمان اکثریت دهه هاست از آن‌ اجتناب میورزد. و همانطوریکه روشن است این مهم موجب سر در گمی در ارائه خط و خطوطی سیاسی منسجم و شده است و از کارأییش کاسته است.
امید که رفقا از خواب غفلت بر خیزند و کاری را که سالهاست می‌‌بایست انجام می‌‌دادند را با حس مسئولیت به خود، اعضا و جانباختگان، و سالیان دراز عمری را که در این راه صرف نمودند را ادا نمایند.
۷٣۱۴۴ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فریبا علیخانی

عنوان : تشکیلات
سخن بسیار است، من با تشکر از آقای تابان بابت پیش کشیدن موضوع، با یک معترضه به خود ایشان و دو سوآل عمومی شروع می کنم و به تناوب مسائل دیگر را خواهم گفت.
آقای تابان می گوید: “با این توضیح که سال هاست (با) فعالیت تشکیلاتی در سازمان اکثریت ندارم، آن چه می گویم و نتیجه می گیرم از دید یک ناظر بیرونی است.”
من می پرسم: ۱- آیا اصولا ً سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت تاکنون بجز برگزاری کنگره که حضور در آن برای عموم اعضا مجاز است فعالیت تشکیلاتی دیگری داشته و یا دارد؟
۲- آیا اخیرا ً با پیگیریهای مسئول تشکیلات سازمان سعی نشده است حوزه های پایه سازمان تشکیل گردد؟
۳- آقای تابان شرکت شما در جلسه ی حوزه پایه شهر کلن آلمان در بهمن ماه گذشته تحت چه عنوانی بود و بایست حضور شما در اینگونه جلسات را چه نامید؟
۷٣۱۴٣ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

     از : فرج سرکوهی

عنوان : پیشنهاد
تابان عزیز .
پیشنهاد می کنم این یادداشت را؛ که بسیار خوب هم هست؛ به مقاله ای بدل کنی . شاید ان مقاله باب بحث را در باره آسیب شناسی اکثریت؛ و از رهگذر آن در باره کالبد شکافی بحران چپ ایران؛ باز کند که گذار از بحران بدون نقد بحران ممکن نیست. . در آسیب شناسی اکثریت؛ به تضاد بین روان شناسی متمایل به چپ اکثریت اعضای اکثریت (در باره اکثریتی های هم نسل های خودم و یک نسل بعد از خودم می نویسم. نسل های جوان اکثریتی را نمی شناسم) و باند راستی که هم سیاست و هم روان شناسی خود را با سرمایه داری راست رانتی و جناحی از حکومت همگن کرده است؛ نیز باید توجه داشت. در دو دهه اخیر هرگاه جهت گیری این باند ؛ که به امکانات رسانه ای و مالی و لابی گری گسترده و روابط عمومی مجهز است؛ سلطه یافته؛ اکثریت چون یک سازمان سیاسی عمل کرده است و هر گاه این جهت گیری با روان شناسی متمایل به چپ بدنه در تضاد است ؛ «حرکت به اختیار» جاری شده و هر کس ساز خود می زند. … اما جدا از این تضاد؛ که از شاخصه های اکثریت است ؛ عوامل مهم دیگری در کاراند که در بحران عمومی طیف های چپ ایران نیز نقشی مشابه ایفا می کنند. بحث در باره این عوامل می تواند بستری باشد برای نقد بحران .
۷٣۱۴۰ – تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

https://akhbar-rooz.com/?p=8980 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x