جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

خطاب به فرخ نگهدار: لطفاً “راه و نیروی سوم” را مسخ نکنید! – بهزاد کریمی

خط خودت را پیش ببر دوست گرامی که اینهم برای خود سیاستی است با رویای به راه آوردن جمهوری اسلامی. هر چند که بسیارانی، آن را توهم بپندارند
بهزاد کریمی

فرخ نگهدار در برنامه ۱۱ اکتبر صفحه ۲ تلویزیون بی.بی.سی، برای اولین بار طی این سالها علناً از ابراز گلایه نسبت به اعمال خامنه‌ای فراتر رفت و با سخن گفتن رسمی علیه ولایت فقیه، خود را در لفظی نه چندان شفاف، متعلق به جبهه ضد ولایت معرفی کرد. از چرخش سیاسی او جاخوردم ولی به فال نیک گرفتم بی آنکه “اما و اگر”های مرسوم او را که می تواند همان ادعای لفظی‌اش را در عمل بی پایه کند یک آن نیز از یاد بدارم. او تا امروز به “تغییر رفتار رهبری” شهره است و البته با پرداخت هزینه بسیار هم از جیب خود و هم جمع‌هایی. او خواسته است تا “رهبر” جمهوری اسلامی با حفظ جایگاهش یعنی تداوم ساختار ولایی، در برخی رفتارهای خود تجدید نظر کند. فرخ در گفتارهای رسمی و نوشتارهایش – و دستکم از دوم خرداد تاکنون- نه تنها به مخالفت با اصل ولایت برنخاسته بلکه در مواضع او حتی از تعویض این “رهبر” با ولی فقیه دیگر هم کمترین نشانه‌ای نیست! همه حرفش تاکنون این بوده که نباید در وی این حس را تولید کرد که دارند بدخواهانه کنارش می گذارند و مبادا طوری برخورد شود که او “بترسد” و “برمد”! تاکیدات او همه این بوده که سیاست نسبت به ولی فقیه و ولایت فقیه نیکخواهانه پیش برود. اگر غیر اینست لطف کند و با آوردن مدرک، من و بسیاران دیگر را از اشتباه درآورد.

بهرحال با رضایتی سئوال برانگیز در درونم از این تغییر لحن فرخ نگهدار، اگرچه با شکاکیت، منتظر برخوردهای بعدی او ماندم تا که امروز در سایت “عصر نو” متن سخنرانی‌اش در همایش اخیر “اتحاد جمهوریخواهان ایران” را خواندم. معلوم شد کاملاً جا داشته است که بر شک بسیاری که داشتم مکث کنم. گرچه او در اینجا حتی با صراحتی بیشتر از اتاق گفتگوی بی.بی.سی درباره خط سوم که هم نافی ولایت است و هم سلطنت سخن می گوید، اما بلافاصله هم آن را بکلی نقض می‌نماید و در واقع “اشتباه لپی” خود را تصحیح می‌کند! چگونه؟ مطابق این تصریحی که در همین سخنرانی دارد: “یک استراتژی سیاسی تدوین کنیم که موضوع آن، نه «گذار به یک نظام سکولار»، آنطور که روی پوستر همآیش نوشته شده، بلکه «تقویت دموکراسی و جمهوریت در همین نظام موجود» باشد، که به نظر من باید موضوع استراتژی سیاسی همین باشد”! اینست خطی که فرخ آن را “راه” سوم می نامد و تدارک “نیروی سوم” را نیز برای تحقق همین هدف؛ پس، همان خط سابق است و کماکان همان انتقاد مصلحانه درون سیستمی از ولی فقیه!

بدینترتیب، فرخ خود جای هیچگونه خوش خیالی نمی‌گذارد و نشان می‌دهد که در بر همان پاشنه می‌چرخد که تاکنون چرخیده و قرار است باز به همان روال بچرخد. او فقط در لفظ است بیرون‌زده از ولایت و نه در عمل. فقط باید به او یاداور شد که مطابق استدلال همیشگی خودش، هشیار بماند که افتادن به این نوع از لفظ، اصلاً به مصلحت خط سیاسی‌اش نیست و فراموش نکند که قرار نبوده با بیرون زدن از خط تاکنونی ولو در حرف، دچار ترساندن و رماندن ولی فقیه بشود. او لازم است دریابد که ولی فقیه نسبت به منافع حود حساس است و باید که از چنین تناقض فاحشی فاصله گرفت وگرنه “رهبر” در رفتارهای تاکنونی‌اش جری‌تر هم می‌شود! فرخ برای نیل به انسجام عمل یا باید دست از اصلاح ولی فقیه بشوید و به اپوزیسیون سکولار دمکرات برون سیستمی بپیوندد و یا تماماً در کادر همان خط جلب رضایت ولی فقیه به اصلاح، به نصیحت‎‌کردن‌هایش ادامه دهد و اقتضاهای این مشی را مراعات نماید. آرزوی من اولی است، چون دومی بدفرجام است و ماندن در تناقض هم، زمین خوردگی.

حرف اما اینجاست که فرخ چرا به خود اجازه می‌دهد تا “خط سوم”، “راه سوم” و “نیروی سوم” بکلی مغایر با خط خود را، به نفع مشی درون سیستمی‌ خویش مبنی بر اصلاح نظام با مشخصه “تغییر رفتار رهبری” مصادره کند؟ آیا این باور‌کردنی است که او نمی‎‌داند جریان سوم آنی بوده و هست که نه در لفظ، بلکه در پراتیک سیاسی، استراتژی و تاکتیک و عمل خواهان کنار نهادن ولایت فقیه است؟ یعنی او نمی‌داند نیروی سوم فقط با خط سوم و سیاست سوم و در مرزبندی با خط اصلاح طلبانه بود که شناخته آمد، ساخته شد و جا افتاد؟ جمهوریت، مشی و خط اپوزیسیونی است خواهان گذار از جمهوری اسلامی. پس، نام چنین مصادره به مطلوبی، در بیان مشخص، نه چیز دیگری مگرمسخ کردن آن.

فرخ دوستانش را توصیه به این می کند که چه در برخورد با ولایت و چه سلطنت دورنگری به خرج داده و رعایت هویت  آنها بکنند، پس چرا خود با اینگونه غیر واقعی آرایش دادن صحنه عملاً آنها را  تهمت می زند و تخریب می‌کند: “من نیروی سوم را نیرویی معرفی می کنم که همواره با دو نیرو در دو سوی چپ و راست خود مرزبندی را حفظ می کند. از نگاه من جریان‌هایی که قایل به مرزبندی در سمت چپ خود نیستند چپ افراطی و آنان که حاضر به مرزبندی با هیچ نیرویی در سمت راست خود نیستند راست افراطی محسوب می شوند”! به دیگر سخن، بزعم فرخ نیروی سوم همان خط اصلاح طلبانه و “تغییر رفتار رهبری” اوست که خوب بلد است ماهرانه با هر دو  سوی خود (واقعاً هم هر دو سو؟!) مرزبندی کند ولی غیر خط او، عملاً یا فاقد مرز است با سلطنت و یا بی مرز با ولایت! تفسیر عملی حرف وی جز این نمی‌تواند باشد و به ویژه برای هم‌زیست‌های او که طی زمانی دراز با این شیوه پیشینه‌دار وی در رابطه با ترسیم صف‌بندی‌های سیاسی مطابق خط خودش، بخوبی آشنایند.

فرخ در همین گفتار و در رابطه با تبیین صف‌آرایی‌ها در اپوزیسیون، باز یاد سالهای ۵۹ تا ۶۱ ” خطر اصلی و فوری آمریکا است” و در واقع “شکوفایی جمهوری اسلامی” می‌افتد تا بگوید آنچه امروز راه سوم و نیروی سوم را توضیح می‌دهد، همانا نوع موضع‌گیری است علیه ترامپیسم و شرکاء منطقه‌ای آن در پسا خروج ترامپ از برجام. گزاره‌های زیر را که همگی مستخرج از گفتار – نوشتار خود اوست باز بخوانیم: “اگر بخواهیم صادقانه و منصفانه قضاوت کنیم این اتفاق [شورش دیماه ۹۶]، یا این تغییر از امید به یاس، منشاء درونی دارد، اما این منشاء تعیین کننده نیست.” و تعیین کننده از نظر او “پیروزی ترامپ در انتخابات و همسویی آن با منافع اسرائیل و عربستان بود” و نتیجه اینکه، “این واقعیت، حد دیگری یا سطح دیگری از همگرایی و نیروی سوم را در مقابل ما قرار می‌دهد” که عبارت است از: “در نیروی سوم برای دفاع از صلح، از امنیت ملی و منافع حیاتی کشور هم، جناح‌های قدرتمندی در درون حکومت حضور دارند.” و سرانجام اینکه: “تمام می کنم صحبت خود را با این جمله: آنچه که امروز در راس کارها، در تیتر اول قرار دارد، دفاع از صلح، دفاع از همزیستی است و نه دو پروژه دیگر [“دمکراسی” و “شکاف دولت-ملت”]”!

و چیست ترجمه روشن این بافتار استدلالی؟ خط تقسیم سیاسی، اکنون از نقطه تهدید خارجی می گذرد و نه داخلی؛ عمده امریکاست و نه جمهوری اسلامی. نتیجه عملی هم معلوم: نه که “دشمن ما همینجاست”، بلکه فعلاً “مثلث بی”! فقط باید از فرخ پرسید مگر قبل از ترامپ برای او خط تقسیم عمده و اصلی سیاسی از مبارزه با جمهوری اسلامی می‌گذشت که حالا نباید بگذرد؟! آری، خط همان خط است و داستان همان، منتهی همراه “منطق” با مصرف امروزین! او فقط در یک نقطه ثابت مانده است: برخورد صرف درون سیستمی با نظام؛ اگر دیروز فقط تصفیه نظام از افراطیون بدخواه تا با “تغییر رفتار رهبر” دولت و ملت بتوانند به آشتی رسیده و طرفین عاقبت بخیر شوند، امروز اما باز با منزوی کردن افراطیون بدخواه زیرا دارند خطر اصلی یعنی ترامپ را تقویت می کنند! بزعم او از این طریق است که “هستی کشور” حفظ می‌شود و اصلاح نظام حاصل می‌آید! در باور او نظام مبتنی بر ولایت فقیه جمهوری اسلامی به خودی خود علیه مردم نیست، این بیشتر تبلیغات معاندین است که با بزرگ جلوه دادن ضعف‌هایش آن را عامل نیستی کشور معرفی می کنند؛ و این از سر یاس است که استعداد جمهوری اسلامی برای تغییر را یکبار متجلی در “دو خرداد” و دیگر بار در “سبز” دستکم می‌گیرند! در این نگاه، امکان “شکوفایی جمهوری اسلامی” هنوز منتفی نیست و این تز پوسیده در اصل درست بوده است!

فقط یک خواهش از فرخ نگهدار دارم. خط خودت را پیش ببر دوست گرامی که اینهم برای خود سیاستی است با رویای به راه آوردن جمهوری اسلامی. هر چند که بسیارانی، آن را توهم بپندارند. این، حق دمکراتیک تو و ماننده‌های تست که بر این مشی باشید. در بالا هم گفتم که البته آرزوی نیکخواهانه من در حق تو و هر اصلاح طلب سکولار و غیر سکولار کنار گذاشتن این توهمات است و انتقال یابی‌‌تان به خط و نیروی سوم. خط و نیرویی که باورمند به گذر از جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار دمکرات در شیوه مسالمت‌آمیز است و جدی در تحقق آن. اما این را دیگر لطف کن و تا آن روز احتمالی، معرفی خود را فقط با همان اصلاح‌طلبی از نوع “تغییر رفتار رهبری” بدار که شناسا به همانی. قبول کن حفظ حرمت خط و نیرویی که نه فقط قرابتی با استراتژی مد نظر تو ندارد بلکه مشخصاً در مرزبندی راهبردی با سیاست تست، تنها بدینگونه است که می‌تواند مراعات شود. مطمئن باش که اینگونه، سریع‌تر به آنی نزدیک خواهیم شد که خود می گویی و خوشبختانه هم مدام تکرار می‌کنی: “زبان گفتگو رعایت شود”! خوب می‌دانی که خود و دیگری را نامیدن در همانی که هستند، شرط مقدم هر گفتگویی است.

بهزاد کریمی
دوم آبان ماه ۱۳۹۸ برابر با ۲۴ اکتبر ۲۰۱۹        

https://akhbar-rooz.com/?p=9308 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پژمان
پژمان
4 سال قبل

دفاع از حکومت اسلامی تحت عنوان دفاع از جناح و یا شخصیت های اصلاح طلب و تلاش برای „ شکوفایی جمهوری اسلامی“ با توجه به کارنامه سیاه چهل ساله حکومت فقها خود پدیده است قابل بر رسی! اگر ماه های اول حکومت اسلامی بود شاید بتوان توجیهی برای حمایت حکومت جهل و استبداد ‌پیدا کرد و گفت هنوز پدیده حکومت فقها هنوز چهره ارتجاعی و استبداد اسلامی خود را نشان نداده بود! ولیکن آیا حالا می توان این عذر عدم شناخت! در باره حکومتی که وجه تشابهاتی با فاشیسم البته در لباس اسلا می دارد،پذیرفت. آیا می توان به دلیل یک دست نبودن حاکمیت اسلامی کل نظام فاسد، مرتجع و استبدادی را نا دیده گرفت. چگونه است که طرفدارن تغییر تدریجی حکومت استبدادی – اسلامی چه در درون حکوت و چه در بیرون از حکومت چه درون مرزهای ایران و چه در انسوی مرزهای ایران نتوانسته اند که ولی فقیه را بر سر عقل بیاورند. آیا این گروه از تحلیل گران و فعالین سیاسی صدای مردمان را در شهرهای ایران با توجه به اختناق حاکم ، کل نظام را زیر سوال برده اند؟ شاید این گروه از تحلیل گران از موضع خیرخواهی تلاش می کنند که با نصیحت سردمداران حکومت که از نظر سیاسی مستبد، از نظر اقتصادی چپاول و از نظر فرهنگی به غایت متحجر و عقب مانده اند به راه راست هدایت شوند. گاهی این سوال پیش می اید که واقعا“ اشکال در کجا است؟ آیا این گروه از تحلیل گران و فعالین سیاسی از ادامه حکومت اسلامی سودی می برند؟! وگرنه برای دانش اموزان دبیرستانی هم روشن است که این حکومت اصلاح شدنی نیست. چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی حکومت در حال ورشکستگی و شاید گام های متلاشی شدن را طی می کند. جالب اینجا است که بسیاری از همفکران دیروز آقای نگهدار مدت ها است که از این سیاست فاصله گرفته و حکومت اسلامی را آنگونه می بینند که هست و امیدی به خط امام و شاگردان مومن اش از قماش خاتمی ها، روحانی ها و دیگر برادران و خواهران مسلمان شان ندارند. شکی نیست که در درون حکومت اسلامی افرادی یافت شوند که با سیاست های نظام اسلامی سازگار نباشند،اما نظام و سیستم حکومت اسلامی آنچنان قوی است که اجازه نمی دهد این افراد به خط قرمز قانون اساسی و فقاهت نزدیک شوند. حربه شکنجه و تواب سازی مدام در مقابل اصلاح طلبان داخل حکومت وجود دارد و مضافا“ منافع آنها با منافع کل نظام در هم گره خورده. بنظرم این گروه از تحلیلگران در ضمیر نا آگاه خود طرفدار حکومت اسلامی می باشند و به همین جهت است که میان آنان و حکومت فقاهتی پیوندهای ریشه ای وجود دارد.

شاهین اتزلی
شاهین اتزلی
4 سال قبل

جناب هومن گرامی ، از این که در سازمان اکثریت یک فرد نظر دهنده بود و یا جمعی ، هدف رسیدن به واقعیات میباشد ، خلاصه دل تنهای منو باید باز شود ، کلیت کمیته مرکزی باید جوابگو فاجعه شوند ، فعلا که آقای ممبینی مقاله دفاع گونه خود را در باره نگهدار برداشته ، علت برداشتن مقاله توضیح دادند ولی قانع کننده نبود، با سپاس از شما .

هومن دبیری
هومن دبیری
4 سال قبل
پاسخ به  شاهین اتزلی

آقای شاهین انزلی ، یا سلام و سپاس از توجه شما.
ببینید قبل از اینکه فیس بوک شروع به کار کند ما سایت اخبار روز را داشتیم و چند سایت دیگر اصلا قصد ندارم برای اخبار روز تیلیغ کنم چون نیازی نیست ولی دوستانی که از همان آعاز در اینجا مقاله نوشتند و یا پانوشت (کامنت) گذاشتند می دانند که مسئولان اخبار روز چه نیروئی برای اداره ی این سایت گذاشتند تا هرکس هرچه دلش می خواهد ننویسد.
شما در فیس بوک می بینید که چنین نیست ، نگارنده هم صفحات فیس بوک آقایان سرکوهی ، ممبینی و نگهدار و بسیاری دیگر از کنشگران سیاسی بخصوص زندانیان سیاسی حکومت پادشاهی را مطالعه می کند ،
این را نیز می دانم که دیگران هم از امکانات رسانه های اجتماعی استفاده می کنندو بقول معروف وبگردی می کنند.
آقای ممبینی مطلب خود را از فیس بوک برداشت ولی نگارنده چند روز پیش متن او را برای دوستانی که فیس بوک ندارند فرستادم ولی ایشان بهمان دلیل کامنت های غیر منطقی و آزار دهنده متن خود را بر داشت .
دیدید که دیشب آقای نگهدار در باره ی ادعای آقای کشتگر روایت خود را نوشت و شما هم در زیر آن کامنت نوشتید .آقای ممبینی هم در باره حذف مطلب خود راجع به نوشته ی علی کشتگر توضیح داد. آقای علی توسلی ( حسن) از اعضای رهبری ۹ نفره هم در آنجا کامنت گذاشته است. آقای نگهدار نوشته که در همایش اتحاد جمهوریخواهان ۴ـ۶ اکتبر در کلن با آقای کشتگر دیدار داشته و ۸ نفر از ۹ نفر هیئت سیاسی سال ۶۰ با آقای کشتگر خوش و بش کردند.از آقای کشتگر خواهش کرده که این موضوع را روشن کنند. چون ۹ نفر هیئت سیاسی به محکوم کردن اعدام بزرگیاد سعید سلطان پور رای دادند ( این را قبلا آقای ممبینی هم در فیس بوک نوشت) پس چگونه ممکن ست کسی خلاف آن تصمیم جمعی عمل کرده باشد ( شما می دانید که تصویر محکوم کردن اعدام سعید سلطان پور در فیس بوک آقیان ممبینی ، سرکوهی و نگهدار توسط خوانندگان و صاحبان صفحه جلب توجه می کند.
نتیجه : شایسته است که هرکس که می خواهد در روشنگری لکه های سیاه و خاکستری جنبش آزادی خواهی و عدالت جوئی مردم کشورمان، خصوصا مواضع و عملکرد سازمان اکثریت قدم بردار حداقل های موازین حقوقی ، اخلاقی و انسانی را رعایت کند.
ادعای آقای علی کشتگر اگر ثابت نشود کمکی به روشن شدن لکه های سیاه و خاکستری نخواهد کرد.
در ضمن اصل مسائل که موجب آن مواضع کج و معوج شد و آقای ممبینی با صراحت در نوشته خود باردیگر انزجار خود را ابراز کرد در سایه خواهد ماند.
خوشبختانه اکثر رهبران و مسئولان سابق سازمان اکثریت زنده اند و در مراسم مختلف دیدار می کنند و تعجب انگیز است که گاهی نوشته ای هم «علیه » دیگری منتشر می کنند. آدم یاد بچگی می افتد « من نبودم ! کی بود کی بود » اغلب این دوستان قدیمی ، دوستان فیس بوکی نیز می باشند . بعضی از واکنش های خوانندگان در فیس بوک و سایت های مختلف در زیر نوشته های مثلا ، آقایان سرکوهی ، ممبینی ، نگهدار، کشتگر ، فتاپور و…….. متاثر میشوند و گاهی توضیحاتی میدهند ولی اکثریت یاران قدیمی سکوت را ترجبح میدهند. میدان در دست کسانی است که بیشتر فحش می نوسند تا حرف منطقی و راه گشا.
روزگار غریبی ست …

هومن دبیری
هومن دبیری
4 سال قبل

اقای شاهین انزلی ، شما در صفحه فیس بوک اقای امیر ممبینی نیز خیلی مفصل در این باره ۲ کامنت نوشتید.چون در آنجا به مقالات اخبار روز هم اشاره کردید یکی از آنها را اینجا می گذارم :
“از مقاله جمشید طاهری پور تا بهزاد کریمی در سایت اخبار روز و نوشته علی کشتگر در سایت میهن نشان از شروع گفته های ناگفته در مورد شخصیت و شاید شخصیت های گذشته سازمان فداییان اکثریت دارد چیزی در حال شروع شدن هستش واقعیتها را از پس پرده پنهان بیرون آورید و حقایق را بگوئید این همه هواداران و اعضا سازمان هست ، زبان باز کنید و بگوید ، حال
زمان آن رسیده که پشت پرده گفتگو ها و یا بهتر بگوئیم جدل های درونی رهبری سازمان قبل از انشعاب اقلیت و اکثریت و الخصوص بعد از انشعاب و انشعابات در سازمان اکثریت بازگو شود ، ابهامات زیادی وجود دارد از اعضای رده بالا سازمان اکثریت بخصوص دبیر اول سابق میخواهم با وجدان بیدار مسایل پشت پرده و درونی سازمان و ارتباطاتی که مقامات نظام فعلی را در گذشته داشتند بازگو کنند از شعار سلاح سنگین تا شکوفایی نظام و وحدت با حزب توده و خیلی از مسایل دیگر ، دوستان شما مقصر و جوابگو هستید ، زبان باز کنید و بگوید که چه ها گذشت” ( پابان نقل قول)
آقای شاهین انزلی این سئوالات ، اعتراضات ، انتقادات به رهبری اکثریت تازگی ندارد که نوشتید “چیزی در حین شروع شدن هستش..”
آقای امیر ممبینی در آنجا مفصل و بعنوان یکی از ۹ نفر هیئت سیاسی وقت سازمان اکثریت در سال ۱۳۶۰ ادعای آقای علی کشتگر را رّد کرد .شما خواندید که ده ها نفر نظرات خود را در مورد نوشته آقای ممبینی رد و بدل کردند و ماحصل آن این بود که آن تصمیمات جمعی بوده است. و آن مواضع هیئت سیاسی سازمان اکثریت در سالهای سیاه را نوشتند و در باره ی مواضع آقای علی کشتگر و جریان اکثریت ( ۱۶ آدر) و سایر جریانات در آن سالها هم بحت و گفتگو شد. متاسفانه کسی به دو کامنت شما تا این لحظه ۲۰۱۹/۱۰/۲۷ ساعت ۱۹:۰۰ پاسخ نداده است.
بهتر ست هیئت سیاسی سازمان اکثریت در سال ۵۹ به بعد شمول به مثال ، آقای جمشید طاهری پور بجای اینکه در مورد این یا آن مصاحبه یا نوشته ی امروزین آقای نگهدار مقاله بنویسند با هماهنگی یکدیگر در عصر انقلاب دیچیتال یک بار برای همیشه مانند آقای مممبینی ولی دسته جمعی بگویند که تصمیمات و مواضع سازما اکثریت در سالهای ۵۹ به بعد ، جمعی و توسط مسئولان وقت بوده نه فردی و آنطور که شایع شده آقای فرخ نگهدار به تنهائی همه چیز را پیش می برده است. نظر شما چیست ؟

شاهین اتزلی
شاهین اتزلی
4 سال قبل

جناب بهزاد کریمی همانطور که اکنون شروع به انتقاد از نگهدار میکنید لطف واقعیت های درونی سازمان بعد از انشعاب اقلیت و شروع سازمان تا انشعابات و بازی شکوفایی نظام را هم بیان کنید بازی قدرتی که در کمیته مرکزی سابق و نقش دبیر اول و همراهانشان و زوال سازمان اکثریت و ناکفته ها رابیان کنید ، هیج چیز را در پشت پرده پنهان نکنید خودتان فرخ نگهدار را بزرگ گردید ، پس خودتان پایین بیاورد البته نقش خودتان را فراموش نکنید.

غلام سفیدکوهی
غلام سفیدکوهی
4 سال قبل

آقای بهزاد کریمی چقدر دیر٫ آنهم دردهه هشتم/نهمِ عمرِ پُربارتان٫ ولی بهتر از هرگز.
اتفاقن ایشان خیلی خوب معنیِ قدرتِ وقت/لحظه را میفهمد و البته لمیده بر آن یارگیریِ سیاسی میکند و اصلن این عادت را نداشته/ندارد که در ایجادِ قدرتِ جدید خود را به زحمت اندازد.
کما اینکه در لحظه دستگیریش عنصرِ در تدارک مبارزه مسلحانه نبوده. به یقین اگر آنزمان شوروی ای وجود نداشت ایشان هم احتمالن وارد سیاست نمیشد تا اطلاعِ ثانوی.

شما به ایشان گوشزد کرده اید:
لطفاً “راه و نیروی سوم” را مسخ نکنید!
اما این تعاریفی از سرِ ضعف و نداشتنِ استراتژیِ قوی و قابل فهمِ ًراه و نیروی سومً است که ایشان میتواند بدون اثباتِ برادری ادعای تصاحبِ آنرا کند.
در انتظار نوشتنِ با استدلالِ قویتر از شما هستم/هستیم.
با احترام
غلام سفیدکوهی

بابک مهرانی
بابک مهرانی
4 سال قبل

با سلام،
نگارنده مایل ست ابتدا توجه دوستان عزیز را به وقایعی که سپهر سیاسی کانادا متشنج نمود جلب کند.
Justin Trudeau نخست وزیر کانادا از حزب لیبرال مجددا انتخاب شد.
در جریان رقابت های انتخاباتی اخیر این حزب بخصوص در مقابل حزب محافظه کار اتفاق عجیبی افتاد که باعث واکنش های زیادی در کانادا شد.
یکی از رهبران حزب لیبرال آقای رضا مریدی که در حزب لیبرال تجربه طولانی دارد و به مقام وزارت هم رسیده بود.
در یک اقدام بی سابقه ی ضد حزبی و غیر دموکراتیک به تبلیغ برای یکی از کاندیداهای حزب محافظه کار پرداخت.
در مصاحبه ای با نشریه فارسی زبان شهروند کانادا نیز در این باره گفتگو کرد.
ـ طوماری با امضای بیش از ۱۰۰ نفر از حزب لیبرال کانادا علیه این کار ضد حزبی او فراهم شد.
ـ رهبران حرب لیبرال مقالات مختلف انتقادی راجع به عملکرد اقای رضا مریدی نوشنتند و انرژی زیادی قبل از انتخابت صرف این موضوع نادرست گردید.
ـ طرفداران حزب لیبرال با اجتماعات مختلف اعتراض خود را به این کار آقای رضا مریدی نشان دادند.
در تظاهراتی که در شهر ریچموند علیه او شده بود از شعار های تندی استفاده شد.
«ننگ بر تو ـ که نمی خواهی دوباره انتخاب شوی » ـ « نه به لابی حکومت تروریستی اسلامی ایران»
ـ رسانه ها و نظر سنجی ها پیش بینی شکست انتخاباتی حزب لیبرال را کردند.ولی چنین نشد.
این واقعه اگر در هر کشوری که رقابت پارلمانی در آن نهادینه شده باشد اتفاق بیفتد با چنین واکنش هائی روبرو میشود.
ولی دریغ که ما همیشه از فعالیت حزبی و پارلمانی محروم بوده و تا امکانی مثل بعداز انقلاب مشروطه ۱۲۸۵ یا بعداز شهریور ۱۳۲۰ یا بعداز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فراهم شد دوباره استبداد غدر تری بار خود را بست و قلم ها را شکست و دهان ها را دوخت….
آخرین تلاش ما تجمع حول منشور اتحاد جمهوریخواهان بود که بیش از هزار نفر در سال ۱۳۸۲ آنرا امضا کردند ناشی از وقایع بعداز دوم خرداد ۷۶ بود و ناکار آمدی اصلاح طلبان حکومتب بود که تاکید بر منشور ۱۰ ماده ای اتحاد جمهوریخواهان برای گذار از حکومت ولایت فقیه بود.
متاسفانه مسئولان اتحادجمهریخواهان نسبت به مواضع اقای نگهدار و کسانی که دوباره با توجه و حمایت از اصلاح طلبان حکومتی عملا در جهت تقویت حکومت ولایت فقیه کوشیدند برخورد تشکیلاتی و سیاسی مناسب ننمودند و با مماشات با عث دلسردی بخشی از فعالان و انشعاب آنها گردیدند.
این مماشات و بی توجهی به شفاف بودن فعالیت سازمانی فقط و فقط موجب تشتت و انفعال بخش زیادی از نیروهای خواهان استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی شد. چه اشکالی دارد که بعضی از دوستان با حفظ روابط عاطفی به هر سازمان سیاسی که میخواهند بروند . یک روز در «اتحاد برای دموکراسی در ایران» ، یک روز در «شورای مدیریت گذار » و… با این وجود میخواهند در سازمان اکثریت و حزب چپ و اتحاد جمهوریخواهان هم موقعیت خود را حفظ کنند. تازه وقتی وارد بحث سیاسی و عقیدتی شویم می بینیم که دوستان همزمان هم چپ هستند ، هم سوسیال دموکرات ، هم لیبرال و.هم ………
نه دوستان این قدر دو دوزه بازی نکنیم . ببخشیدا !
چند سال پیش جناب فواد تابان در همین اخبار روز برای آقای نگهدار نوشت.
چند هفته پیش آقای جمشید طاهری پور بمناسبت برنامه ای در بی بی سی و گفتگوی آقایان نگهدار و امیر طاهری نوشت .
امروز هم آقای بهزاد کریمی برای آقای نگهدار می نویسد.
سئوال مرکزی این است که آقای نگهدار در کجا قرار دارد؟
در کنار اصلاح طلبان حکومتی ؟ در کنار حکومت؟ در سازمان اکثریت ؟ در حزب چپ ؟ در اتحاد جمهریخواهان ؟ در همه این مجموعه ی با کم و کیف متفاوت ؟
با پورش از دوستان
و آرزوی شگیبائی برای حفظ خط و ربط ها
( لینک بخشی از وقایع اخیر کانادا )
https://ricochet.media/en/2792/liberal-in-richmond-hill-faces-smear-campaign-in-bid-for-re-election

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x