پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته») – مهدی اصلانی

وسوسه و اعتبار نام احمد شاملو و تبلیغ چندروزه‌ی بی بی سی‌ی فارسی بسیاری از علاقه‌مندان شاعر بزرگ آزادی را پای جعبه‌ی جادو به تماشای مستند دو ساعته‌ی «این بامداد خسته» در برنامه‌ی آپارات ساخته‌ی فرشاد فداییان نشاند. در یک کلام این مستند بدترین اثری است که تاکنون در مورد شاملو...

 وسوسه و اعتبار نام احمد شاملو و تبلیغ چندروزه‌ی بی بی سی‌ی فارسی بسیاری از علاقه‌مندان شاعر بزرگ آزادی را پای جعبه‌ی جادو به تماشای مستند دو ساعته‌ی «این بامداد خسته» در برنامه‌ی آپارات ساخته‌ی فرشاد فداییان نشاند. در یک کلام این مستند بدترین اثری است که تاکنون در مورد شاملو ساخته شده و فاجعه، کم‌ترین نامی است که می‌توان براین مستند؟! گذاشت. فرشاد فداییان هر آن‌چه از شاملو در کشکول داشته (از تصویر تا فیلم‌های بی‌ربط و خارج از متن) بیرون ریخته و با سیریش‌مال کردن‌اش نام مستند برآن نهاده 

وسوسه و اعتبار نام احمد شاملو و تبلیغ چندروزه‌ی بی بی سی‌ی فارسی بسیاری از علاقه‌مندان شاعر بزرگ آزادی را پای جعبه‌ی جادو به تماشای مستند دو ساعته‌ی «این بامداد خسته» در برنامه‌ی آپارات ساخته‌ی فرشاد فداییان نشاند. در یک کلام این مستند بدترین اثری است که تاکنون در مورد شاملو ساخته شده و فاجعه، کم‌ترین نامی است که می‌توان براین مستند؟! گذاشت. فرشاد فداییان هر آن‌چه از شاملو در کشکول داشته (از تصویر تا فیلم‌های بی‌ربط و خارج از متن) بیرون ریخته و با سیریش‌مال کردن‌اش نام مستند برآن نهاده. او برای به تصور کشاندن خسته‌گی‌ی بامداد شاعر دقایقی طولانی و کش‌دار دوربین‌اش را روی صورت چند روز نتراشیده‌ی شاملو و ابروی پرپشت او زوم‌کرده و یا صورت شاملو در کهن‌ساله‌گی و افتاده‌گی‌ی پوست و گوشت و صورت و غبغب شاعر را به تصویر بکشد. فرشاد فداییان با توجه به تجربه‌اش در ساخت فیلم‌های صنعتی و سفارشی انگار می‌خواهد تبلیغ تیغ ژیلت یا ماشین صورت‌تراشی‌ی فیلیپس و کرم ضد چروک نمایش دهد. فیلم‌ساز نمی‌داند این حجم از فیلم و ماتریال را چه‌گونه باید در یک مستند جای دهد. او با انتخاب عنوان‌های من‌در‌آوردی و آزاردهنده‌ چون: شاملو در خانه، شاملو در سوئد، زبان ترجمه دشواری ترجمه، ماشین تحریر و کامپیوتر، مردم در شعر، تفسیر شعر معمای شعر و … به فیلم+‌سازی روی آورده (معادل کتاب‌سازی) در بیش‌تر لحظات این مستند بلند، فرشاد فداییان مزاحم بیننده‌اش نیست بل‌که بیننده با تماشای فیلم مزاحم حال کردن مستندساز است. در تکه‌ای از فیلم، پس از قطع پای شاعر، آیدا او را روی صندلی‌ی چرخ‌دار و حوله‌ای در دست به دست‌شویی می‌برد. مستند‌ساز صنعتی در نقش سرگروهبان‌های دوران اجباری و خدمت وظیفه ذغال و گچ در دستان بیننده‌ می‌گذارد و با نمایش به‌ چپ چپ و به ‌راست راست مشق نظام داده تا یک وقت بیننده به اشتباه نیفتد که منزل خالق «هوای تازه» فاقد دست‌شویی است! در این سکانس تنها صدای شنیدن سیفون را نداریم که اگر می‌داشتیم دست کم این مزیت را بر موسیقی‌ی فاجعه‌بار و ویران‌گر سکانس پایانی داشت. پیکر بی‌جان شاعر که چون مومیایی اهرام ثلاثه دراز به دراز با ملحفه‌ی سفید با موسیقی‌ی اسیدی! که روان آدمی تکه‌پاره می‌کند. موسیقی‌ی جنایی فیلم هیچ سنخیتی با سرشت احمد شاملو و یا حتا سلیقه‌ی شاعر ندارد. در تکه‌ای دیگر از مستند فرشاد فداییان هنگامی که شاملو سروده‌ی «در جدال با خاموشی» را می‌خواند، آن‌را به تعزیه و پرده‌خوانی تقلیل می‌دهد. شاملو می‌گوید در برهوتی خشک. کارگردان تصویر گون و بیابان و خاک را نمایش می‌دهد. یا جایی که شاملو از بیمارستان می‌گوید کسی دو حبه قرص به حلق می‌اندازد و در جایی دیگر که شاملو سخن از قناری می‌گوید قفس زردقناری و تصویر کرکس و کفتار و …                                                                 

افزون از این همه فیلم با یک نگاه سیاسی‌ی جانب‌دار فرجامی خنثی دارد. (به احتمال گرفتن مجوز پخش عمومی) در پایان برنامه‌ی آپارات حسن صلح‌جو نظر چهار کارشناسِ مهمان، از جمله امید شمس را در مورد فیلم جویا می‌شود. مجری‌ی آپارت، امید شمس را «پژوهشگر مطالعات فرهنگی و شاعر؟!» از لندن معرفی می‌کند. امید شمس به مدد خط عمومی‌ی فیلم و سازنده‌ی مستند آمده و بر اساس تکه‌ای از سخن شاملو در فیلم! بل گرفته که خود شاملو هم معترف شده که چند شعر بیش‌تر نداشته و اخوان از او شاعرتر بوده(؟!). (در این‌که اخوان شاعر بزرگی است تردیدی نیست) بعد شاعر از لندن‌آمده می‌فرمایند: شاملو از نظر نظریه‌پردازی‌ی ادبی عقب‌تر از نیما بوده و از نظر شعریت نیز عقب‌تر از اخوان. علت؟ درگیری‌ی شاملو با سیاست. شاعر و پژوهشگر فرهنگی از لندن متوجه نیست و نمی‌داند یک سرایش می‌تواند سیاسی باشد و در ارتباطی مستقیم با یک رخ‌داد سیاسی خلق شود و در اوج شاعرانه‌گی هم باشد. یا بر عکس اصلا شعر نباشد. همان‌گونه که یک سرایش می‌تواند فلسفی و یا عاشقانه و یا… بوده و اصلا شعر نباشد.

 امید شمس می‌تواند از منظر سلیقه اخوان را شاعر‌تر از شاملو بداند (که می‌داند) اما نه به این اعتبار که شاملو سیاسی‌گوتر است و اخوان نه! این نگاه به شعر معیوب است. شعر حماسی‌ی احمد شاملو با نگاه به حوادث تاریخی از عصر خودش خارج شده و انسان مبارز و مبارزه را شاعرانه‌گی می‌بخشد. در شعر معاصر هیچ مبارزی زیباتر از انسان مبارز احمد شاملو خلق نشده: «نگاه کن چه فروتنانه بر خاک می‌گسترد آن‌که نهال نازک انگشتانش از عشق خداست و پیش عصیانش والای جهنم پست است» احمد شاملو در ستیز با قدرت معنای زنده‌گی‌ی خودش را تبیین می‌کند. واژه‌گانش شاعرانه‌گی مطلق دارد. تصاویرش بکر است و شاعرانه. از درگیری در سیاست شعر خلق کرده. شعر حماسی‌ی شاملو برآمده از نگاهی است که جهان پیرامون‌اش را غیرانسانی می‌داند.

حال بیایید با منطق امید شمس به داوری در مورد سرایش‌های زنده‌یاد اخوان بنشینیم. به‌راستی اگر شماری از آثار و سرایش‌های درخشان اخوان چون زمستان، قاصدک و … را از مجموع کارهای این شاعر که خالق اسطوره‌ی یأس است دربیاوریم از اخوان چه برجای می‌ماند؟ او از شکست کودتای ۲۸ مرداد شاعرانه‌گی ساخته. کم‌تر کسی را می‌توان سراغ گرفت که کودتای ۲۸ مرداد برگ بزند و بی‌نیاز از خواندن زمستان اخوان باشد. هم از این‌رو داوری‌ی امید شمس نادقیق و غیرشاعرانه است. پرداختن به داوری‌ی ناراست امید شمس، فرصت و مجالی دیگر می‌طلبد. در پایان گفته باشم: فرشاد فداییان با اتکا و مکث بر اطناب بی مورد قصد آن کرده بود از فیلم‌اش پیام بسازد. فرشاد فداییان فرصت بزرگی را سوزاند. «در این بامداد خسته». بخش بزرگی از صدای احمد شاملو حذف و شنیده نمی‌شود. «این بامداد خسته» فیلمی است سخت معیوب.                    

* تیتر برگرفته از سروده‌ی ضیافت، احمد شاملو

https://akhbar-rooz.com/?p=97478 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثابت
ثابت
3 سال قبل

شاملو شاعری با جهان بینی است که کلام را در خدمت اندیشه خود آورد. و آن چیز ی که او یافته بود زمان است

و گذر زمان را او از کوچه‌ پیدا کرده بود

ایراندوست
ایراندوست
3 سال قبل

برخلاف به به و چه چه، تلویزیون بی‌ بی‌ سی‌ بخش آپارات این کانال در مورد این فیلم، مستندی ضعیف و خسته‌کننده بود، فیلمی سیاه و سفید که شاید می‌خواست کلاسیک باشد و سیاهی زندگی‌ را ترسیم کند ولی ملال‌آور و طولانی شد. سوالها با احترامی غلو‌آمیز بدون چالش فکری، فقط بخاطر روشنفکر‌نمائی پرسیده شد. عجیب آنکه منتقد ایرانی‌ از فرانسه که معمولاً آنلاین شرکت دارد و نقدهای خوبی‌ به فیلمهای پخش شده از آپارات دارد چنان مجذوب این فیلم شد که باعث حیرت بود !

مهرداد خامنه‌ای

نمونه یک نقد غیراصولی و غیر حرفه‌ای از آقای مهدی اصلانی از فیلم مستند «این بامداد خسته» که با پیش‌فرض‌ها، بیشتر قصد محاکمه‌ی کارگردان را دارد تا کندوکاو در یک اثر هنری.
به نظر این یک بیانیه است تا نقد. وی بیشتر در نقش یک وکیل مدافع ظاهر می‌شود تا منتقد.
توانایی در نگارش نقد و احترام به شعور مخاطب هم خود نیاز به نقد دارد.
پیشنهاد می‌کنم در ارتباط با همین موضوع به نقد آقای اکبر معصوم‌بیکی توجه شود:

‏https://www.facebook.com/akbar.masoumbaigi/posts/2823156334588479

هرمز قدکچی
هرمز قدکچی
3 سال قبل

بسیار از نوشته شما متاسفم.
این را برای دیگران می نویسم که از توهمات شما تعجب نکنند.
جنابعالی بدون اینکه اشاره ای به یک کلمه یا جمله یا پاراگراف از نقد آقای اصلانی نسبت به این فیلم «مستند» کرده باشید تا خوانند بفهمد بخاطر چه شما «متوهم » شدید .ا
هر چه خواستی نثار نویسنده ی این مطلب کرده اید : مانند « نقد غیر اصولی و غیر حرفه ای » یا «قصد محاکمه ی کارگردان را دارد» یا «در نقش وکیل مدافع ظاهر می شود تا منقد» و بالاخره « توانایی در نگارش نقد و احترام به شعور مخاطب هم خود نیاز به نقد دارد.» .

خنده دارتر اینکه برای اثبات ادعای خود به نقد آقای اکبر معوصم بیگی متوسل شدید.
خواننده گان گرامی این سطور آقای معصوم بیگی در صفحه فیس بوک خود از جمله نوشته ست :
ًً فیلم «این بامداد خسته» سینما نیست، یعنی ربطی به سینما ندارد، متعلق به ماقبل سینما و دوره‌ای است که بشر هیچ اطلاعی از مدیوم سینما نداشت؛ یا اگر بخواهیم تعبیر ژان رنوار را بپذیریم که « هرچیزی که بر پرده سینما می‌گذرد، سینماست منتها می‌تواند سینمای بد یا بسیار بدی باشد» فیلم فداییان سینمای بسیار بدی است. نوار متحرکی است از یک مشت «راش» خام که به ضرب و زور میان‌نویس‌های یاوه‌تر از متن به هم چسبانده شده و فیلمساز به خیال خود خواسته است به این مجموع پریشان نظم و نسقی بدهد که ماحصل کار بد اندر بد شده است. چیزی که درباره‌ی فداییان بسیار آزاردهنده است این است که می‌خواهد ضعف و ناتوانی و سترونی خود را در فقدان تحقیق درباره‌ی سوژه (که شرط نخست مستندسازی است) در پسِ پشت سو‌ژ‌ه‌ی بس بسیار بزرگی چون شاملو (به قول شعرشناسی برجسته، بزرگ‌ترین شاعر ما پس از حافظ)، ادا و اطوارهای بی‌مایه‌ی نخ‌نما شده “اسنوب”ی و قرتی‌بازی‌های بی.بی.سی. پسند پنهان کند. ً ( پایان نقل قول از فیس بوک آقای معصوم بیگی )

قضاوت باشما

مهرداد خامنه‌ای
پاسخ به  هرمز قدکچی

غیراصولی از نظر من به این جهت است که شما در نقد با مخاطب کار طرف هستید و نه با فیلمساز. فیلمساز کار خودش را با ارائه اثر انجام داده است. می‌ماند بازخورد آن نزد من و شما، و منتقد با شکافتن اثر، آن کار را برای ما واکاوی می‌کند. تفاوت نقد آقای معصوم‌بیگی با آقای اصلانی در این نکته مهم است که اولی اثر را برای من و شما به عنوان مخاطب کار بررسی می‌کند و در واقع از حق من و شما در مواجهه با یک کار دفاع می‌کند و دومی کارگردان اثر را واکاوی می‌کند و به عنوان وکیل احمد شاملو وارد عمل می‌شود.
موضع اول هر چند از شاملو هم دفاع می‌کند اما زبان فیلم و مخاطب در نوع تحلیل ارجحیت دارد و در دومی برخوردی شخصی و پیش پا افتاده است که بر مبنای یک سری پیش فرض بنیان نهاده شده که این نوع برخورد می‌شود غیرحرفه‌ای و غیراصولی. نوشته آقای اصلانی شکوائیه است و از نظر من نقد یک کار نیست و درست پس از خواندن فراموش می‌شود در حالی که نقد آقای معصوم‌بیگی تازه پس از خواندن پرسش‌های بیشتری به مخاطب پیشنهاد می‌کند که کلید درک بهتر نه فقط این فیلم بلکه هر فیلمی می‌تواند باشد. این یک نقد حرفه‌ای و اصولی است. چیزی حتی فراتر از نگاه به یک اثر مشخص.

هرمز قدکچی
هرمز قدکچی
3 سال قبل

نوشته یا نقد آقای اصلانی در برابر ماست و ایشان در مورد این فیلم هم خیلی نوشته از جمله
در بخشی از مقاله می گوید: ً فرشاد فداییان هر آن‌چه از شاملو در کشکول داشته (از تصویر تا فیلم‌های بی‌ربط و خارج از متن) بیرون ریخته و با سیریش‌مال کردن‌اش نام مستند برآن نهاده. او برای به تصور کشاندن خسته‌گی‌ی بامداد شاعر دقایقی طولانی و کش‌دار دوربین‌اش را روی صورت چند روز نتراشیده‌ی شاملو و ابروی پرپشت او زوم‌کرده و یا صورت شاملو در کهن‌ساله‌گی و افتاده‌گی‌ی پوست و گوشت و صورت و غبغب شاعر را به تصویر بکشد. فرشاد فداییان با توجه به تجربه‌اش در ساخت فیلم‌های صنعتی و سفارشی انگار می‌خواهد تبلیغ تیغ ژیلت یا ماشین صورت‌تراشی‌ی فیلیپس و کرم ضد چروک نمایش دهد. فیلم‌ساز نمی‌داند این حجم از فیلم و ماتریال را چه‌گونه باید در یک مستند جای دهد. ً من د رکامنت اول شما منظورتان را اصلا نفهمیدم ، در کامنت دوم با توضیحی که دادید فهمیدم دنبال چه هستید. ولی تعجب می کنم که چرا این همه توضیحات اصلانی در مورد فیلم را انکار می کنید ؟
چرا فکر می کنی که اصلانی فقط کارگزان را داوری کرده ؟
اصلامی خیلی مودبانه می گوید: ً در یک کلام این مستند بدترین اثری است که تاکنون در مورد شاملو ساخته شده و فاجعه،……ً و این طور مقاله را بپایان میرساند: ً  فرشاد فداییان فرصت بزرگی را سوزاند. «در این بامداد خسته». بخش بزرگی از صدای احمد شاملو حذف و شنیده نمی‌شود. «این بامداد خسته» فیلمی است سخت معیوب.   ً

معصوم بیگی نیز بزبان دیگر همین را می گوید.
حالا برای این که خوانندگانی که این موضوع را دنبال می کنند توجهشان را به نقد رضا علامه زاده جلب می کنم که خودش کارگردان ست به اضافه لینک فیلم هم در آن هست و شاید در رفع شبه های این یادداشت های زیر مقاله روشنگر باشد.
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=51329

آ

مهرداد خامنه‌ای
پاسخ به  هرمز قدکچی

بسیار خوب. حال که بحث بر سر روشنگری است پیشنهاد می‌کنم بر سر اصول بحث کنیم و نه افراد. ما با سه مطلب روبرو هستیم در مورد یک کار. از هر کدام این مطالب چه نصیب یک مخاطب عام می‌شود؟
توقع ما از یک نوشتار که به نقد یک اثر هنری می‌پردازد چیست؟ به چه سؤالات پنهان و آشکار در کار پاسخ می‌گوید؟ چه پرسش‌هایی را مطرح می‌کند؟ چه نوع ارتباط اجتماعی با مخاطب خود برقرار می‌کند؟
اینها نمونه سؤالاتی است که من از نگارندگان توقع دارم که با انتشار نوشته خود در نظر داشته باشند.
برای روشن شدن بیشتر نقطه نظر من در مورد بحث نقد، پیشنهاد می‌کنم به مطلب زیر مراجعه شود.
https://youtu.be/pqjPmGxHz8E

مهرداد خامنه‌ای
پاسخ به  هرمز قدکچی

عذرخواهی می‌کنم، لینک مطلب در مورد نقد به اشتباه ارسال شد.
مطلب مورد نظر در لینک زیر، تحت عنوان: نقد، هنر، اجتماع درج شده است:
https://youtu.be/h_gExSXd7UQ

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x