شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بازیابی نوین طبقه کارگر ایران – (۳) – جمشید طاهری پور

در این یادداشت، ابتدا از پیمایش سیاسی کارگران و لزوم پویائی سخنگویان و نمایندگان  منتخب شان در پهنۀ مبارزات سیاسی، جهت پیگیری و تحقق مطالبات کارگران سخن می‌رود و در ادامه، در بارۀ ضرورت ایجاد بک حزب کارگری مستقل در ایران، اندیشه هائی طرح...

در این یادداشت، ابتدا از پیمایش سیاسی کارگران و لزوم پویائی سخنگویان و نمایندگان  منتخب شان در پهنۀ مبارزات سیاسی، جهت پیگیری و تحقق مطالبات کارگران سخن می‌رود و در ادامه، در بارۀ ضرورت ایجاد بک حزب کارگری مستقل در ایران، اندیشه هائی طرح و جوانبی از آن مورد بررسی اجمالی قرار می گیرد. بنظر می‌رسد که بازیابی نوین طبقه کارگر ایران، با دستآوردها و پی آمدهایش، پیش‌ شرط های مساعدی برای بیش رفتن بسوی تشکیل یک حزب کارگری  فراهم آورده است.

شواهدی در دست است که نشان می‌دهد در صفوف فعالین و رهبران جنبش نوین کارگری ایران، ضرورت وجود یک حزب کارگری مستقل، اندیشه‌ای در حال گسترش است. پیدائی و گسترش این اندیشه، در وهله اول، ناشی از ضرورت پیگیری مطالبات کارگران در تراز عالی تر، بخاطر بی اعتنائی نظام اسلامی و امتناع دست در کاران حکومتی، از پاسخ مطلوب به آنهاست.

 از علل و عوامل دیگر؛ شکست تئوریک – سیاسی، تبعید و مهاجرت چهل ساله، محافظه کاری و انفعال، و بی عملی عافیت جویانۀ احزاب و سازمان های چپ ایران است که در جنبش و خیزش نوین کارگران و زحمتکشان ایران حضوری و مشارکتی ندارند و متأسفانه فاقد اراده و چشم اندازی برای غلبه بر این ضعف اند.

 داعیه حزب توده ایران که خود را «حزب تراز نوین طبقه کارگر ایران» می خواند، یک برچسب بلشویکی، و آرایۀ خود ساخته ایست، که خیلی سال است تاریخ مصرفش سرآمده و اعتباری ندارد. مُدعای سازمان ها و گروه‌های چپ ایران که از نمایندگی سیاسی طبقه کارگر ایران دم می زنند، متأسفانه پوک و خالی از حقیقت است! همان‌طور که در یادداشت (۲) توجه داده بودم، واقعیت این است که احزاب و سازمان های چپ در ایران پدیداری جدا از طبقۀ کارگراند.

می توان سرکوب، تبعید و مهاجرت ناخواسته را از زمرۀ عوامل تعیین کننده به حساب آورد، اما برخی مشاهدات گواهی می دهد؛ که در اینجا یک پارادوکس ناشناخته ای هم دهان گشوده است! جوامع باز تبعید و مهاجرت، به آموختنی های ما بسی و بسیار افزوده؛ آموختنی هائی که بدون فراگرفتن آن‌ها نمی‌توان به دموکراسی و عدالت، به توسعه پایدار و بهسازی محیط زیست در ایران مساعدت رساند. سرشت خلّاق این آموختنی ها بدرجه ایست که برای هر آن کس که بخواهد و کوشش کند، شرایط یک زندگی درخورد شأن و منزلت انسان را فراچنگ می آورد.

اما برخی مشاهدات گواهی می دهد؛ که تبعید و مهاجرت ضلع دیگری هم دارد که نشان می دهد در اینجا یک پارادوکس ناشناخته ای دهان گشوده است!

فضاهای پذیرنده در جوامع باز، اغواگری هائی دارد که به کاهلی، به غربت گزینی و بیگانه منشی، به گرایش درونی انفعال و عافیت جوئی ها دامن زده و دامن می زند! عارضه هائی که احساس مسئولیت میهنی و مردمی را در جان و روح انسان مهاجر و تبعیدی، ضعیف و زایل می کند! 

در هر حال کارکرد این پارادوکس؛ تبدیل احزاب و سازمان های موجود چپ ایران به کلوپ بحث و مشاجرات لفظی بی پایان است. فرایندی که به بی‌خبری و جدائی، و بیرون و بیگانه ماندگی هایمان از جامعه پر تلاطم ایران دامن می زند! 

 نهادها و عوامل اطلاعاتی و امنیتی حکومت اسلامی در همه گیری چنین معایب و عوارضی در صفوف چپ ایران ذینفع و دست در کارند، و با مکانیزم های پیچیده‌ای بر دامنه و کارکرد امواج تباه‌کننده آن می افزایند!**

  مطالبات کارگران، خواست هائی واقعبینانه، منطقی، ضروری و برخوردار از الزام قانونی است و علی الخصوص از نگاه حقوق بشری، شهروندی و مدنی، مطابق اسناد مصوب اجلاس های بین المجالس که جمهوری اسلامی نیز از امضاء کنندگان آن است، مطالباتی است دارای وجاهت قانونی و حقوقی در مقیاس کشوری و عهدنامه های فدراسیون های بین‌المللی کار.

 در امتداد این حقایق، مطالبات کارگران از چنان سرشت و محتوائی برخوردار است که  لغو و تجدیدنظر در تصامیم ضدکارگری و نیز تصامیم و مصوباتی را ایجاب می‌کند که مغایر با منافع ملی و منافع اکثریت بزرگ اهالی کشور است و از سوی مراجع حکومتی و دولت اسلامی اتخاذ شده اند!

 لغو مالکیت رانتی هفت تپه، که موجبات آسیب های بزرگ در زندگی کارگران و مردم، و نیز محیط زیست و اقتصاد خوزستان را فراهم آورده بود، نمونه‌ای از مطالبات کارگری است که الغاء آن از دستاوردهای بزرگ اعتصاب و اعتراض کارگران هفت تپه محسوب می شود. و این تازه جدا از آن مواردی است که نیاز به اصلاح حقوقی، نیاز به وضع و تجدید قوانین دارد!  مانند تجدیدنظر در رابطه دولت با پیمانکاران و اصلاح مواد ظالمانه در قراردادهای نظام پیمانکاری، که یک‌طرفه بسود پیمانکاران خصوصی و دولتی تنظیم و به کارگران تحمیل شده است!

باید اضافه کرد که مطالباتی همچون افزایش دستمزدها در کف ۲ برابر دستمزدهای سابق برای همه کارگران،  20 روز کار – ۱۰ روز مرخصی، یا خواست کارگران در زمینۀ ایمنی و بهداشت کار، تغذیۀ مناسب و بهسازی محل استراحت و لزوم خوابگاه مناسب برای کارگران،… همه و همه ملازمت دارد با اصلاحاتی در قانون کار ارتجاعی و ضدکارگری رژیم اسلامی!

  چنین فرایندی، در شرایط انسداد و استبداد حاکم، در معرض تقابل  و آن طور که برخی گفته اند، در مضان صف آرائی و زورآزمائی قرار دارد، و همین واقعیت، لزوم پویائی و راهجوئی سیاسی با گام های سنجیده را از سوی کارگران معترض و شورای سازماندهی اعتصاب و اعتراض پیش می کشد؛ مسیری که با درایت و هوشمندی درخشان تا این لحظه پیموده شده است.

 «در ایران تاکنون قانون مشخصی برای شناسایی و تنظیم حق اعتصاب به‌عنوان یکی از حقوق صنفی کارگران تصویب نشده است. از این‌رو نهادهای امنیتی و قضایی در سال‌های اخیر همواره اعتصاب را به عنوان یک جرم تلقی کرده و کارگران معترض را سرکوب کرده‌اند»*

طراحی و تصویب قوانین از اختیارات و وظایف مجالس قانون گزاری، دولت و مراجع تصمیمگیری حکومتی است، یعنی کارکردی در حوزه سیاست و حیات سیاسی کشور است. از این شناخت و شناسائی چنین استنتاج می‌شود که کارگران در حکومت اسلامی، حتّا برای حق و حقوق ابتدائی و پایه‌ای خود ناگزیر باید، در عرصه سیاست فعال و در میدان مبارزات سیاسی پیگیر مطالبات خود باشند، و این البته اشکال مختلف دارد؛

 یا فشار از پایین به مجلس و دولت و مراجع تصمیم ساز حکومتی، آن‌گونه که در اعتصاب سراسری و اعتراض کارگران پیمانی مراکز نفتی کشور شاهد بودیم و شاهد هستیم.

 و یا به ترتیبی که کارگران در تجارب و تاریخ مبارزات، و در پی خیزش های تاریخ ساز خود، در برخی کشورها بدان نایل آمده اند و  اکنون حق مسلّم و قانونی طبقه کارگر در دموکراسی های اروپا، امریکا و قسمن امریکای لاتین است. منظورم؛ حضور و مشارکت نمایندگان منتخب کارگران، احزاب کارگری و حزب های منتسب و مرتبط با کارگران و زحمتکشان، در مجالس قانونگزاری، و نیز در دولت، و در مراکز تصمیم ساز حکومتی است!

 آنچه که می‌توان در حال حاضر در بیان یکی از درخشان ترین نمایشات سیاسی کارگری، در جریان برآمد نوین جنبش کارگری ایران گفت؛ و اطلاع و آگاهی به آن دارای اهمیت است، عبارت از این است که:

  کارگران با مسالمت و آرامش، در برابر نهادهای حکومتی دست به یک پیمایش سیاسی زدند و بطور جمعی و سازمان یافته در خیابان و پهنه های عمومی، نمایه ای از مطالبات و خواست های خود عرضه کرده و از مردم  همدلی، همصدائی و همراهی طلب کردند.

 این برآمد سیاسی هوشمند و سنجیده، معطوف به مطالبۀ حق و حقوق کارگری، به نوبه خود بیانگر ضرورت و گریزناپذیری امر پیگیری و پویائی سیاسی کارگران برای دستیابی به مطالباتشان است.

در تاریخ نیم قرن اخیر ایران این نخستین بار است که کارگران نه بعنوان جزء و جماعتی در خود  و مجزا از دیگر کارگران کشور، بلکه در هیأت مستقل، سازمان یافته و جمعی، بعنوان طبقه کارگر ایران، در هیأت وجودی برای خود، یعنی آگاه به موقعیت و منافع خود، در عرصه عمومی کشور ظاهر می شوند! و در برابر دیدگان مردم، مراجع حکومتی را در برابر سوأل و پاسخ گفتن به خواست ها و مطالبات خود قرار می دهند! از اینجاست که ایده ایجاد یک حزب  سیاسی مستقل کارگری در اذهان جوانه می زند!

                                                             **

 در حال حاضرطبقه کارگر ایران اعتصاب سراسری را به عنوان حربه ای کار ساز تجربه کرده است. همانگونه که در بیانیه «شورای سازماندهی» و گزارش های آن آمده، کارگران ایران از این تجربه به  تجربۀ  تشکیل گردهمآئی و تجمع در مراکز کاری برای انتخاب و تعیین نمایندگان واقعی خود، به نحو موفقیت آمیزی مبادرت ورزیدند.

 اکنون این تجارب پشتوانه ای هستند برای استحکام هرچه بیشتر سندیکاهای مستقل، و گام گذاشتن سنگین و استوار در راه تشکیل اتحادیه کارگری در مراکز کاری و اتحادیه سراسری کارگران ایران، یعنی اتحاد در مقیاس کارگران سراسر کشور؛ بله! اتحادی سراسری، با تشکل و سازمان.

 به این ترتیب روندی آغاز شده و در حال گسترش است که سنگ پایه و مبانی ضرور برای ایجاد و  تشکیل حزب سیاسی مستقل کارگری در ایران را مرئی و ممکن می کند. در متن این روند؛ چشم انداز روشنی از نوید و امید زندگی بهتر در برابر  جنبش کارگری نوین ایران گشوده شده و گشوده می شود.

بیائیم به آینده نگاه کنیم!… حقیقت این است که یک رشته امکان واقعی برای برون رفت چپ ایران از فروماندگی و بحران در حال فراروئیدن است. اما…؟ اما در برابر این پدیدار رونده، پرسش کهنه کماکان باقی است:

 آیا چپ ایران به حقیقت خود دست خواهد یافت؟

ادامه دارد…

   ج – ط

  27.08.2021

————————————————

  *: پروین محمدی، مصاحبه، باز نشر در اخبار روز ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ . پروین محمدی؛ نایب رئیس اتحادیه آزاد کارگران ایران و از رهبران تراز اول جنبش نوین کارگری ایران.

https://akhbar-rooz.com/?p=124200 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

سرمایه – کار
سرمایه دار- کارگر
—–
اگر به تاریخچه مفاهیم کار،سرمایه،کارگرو سرمایه دار کاری نداشته باشیم، در مورد این مفاهیم می توان به مواردی اشاره کرد و چنین گفت:
اندیشمندان اجتماعی و متفکرین حوزه اندیشه در گذشته و حالا و آینده روی مفاهیم نام برده تمرکز می کردند و می کنند و خواهند کرد که در تمرکز گری روی این مفاهیم، اندیشمندان و متفکرین به دو گروه تقسیم می شوند:
۱-گروهی کار و سرمایه را ضد هم و همچنین کارگر و سرمایه دار را نیز ضد هم تعریف کردند و می کنند که در این ضدیت ها تجربه تاریخی به ما گفته است
گروهی از انسان ها و گروه های اجتماعی از کین یکی دیگری را اصل می پنداشته یا می پندار که در این ضد پنداری ، گروه های اجتماعی به جان هم افتادند چه خون هایی از هم ریختند و…
۲- گروهی دیگر این مفاهیم را ضد هم تعریف نمی کنند بل این مفاهیم را مکمل هم دانسته و می دانند و خواهند دانست که این مکمل دانی آنها باعث می شود که این گروه در پی این بروند تا اصول و یا قوانینی را تعریف کنند و یا شرایطی را بوجود آورند تا هواداران مفاهیم بفکر بهره کشی از هم نباشند و مفاهیم را لازم و ملزوم هم بدانند
و با هم بودنشان را باعث تکامل بشری و در خدمت رشد و تکامل تکنولوژی های لازم بشری بدانند؛ که بی گمان تکنولوژی ها در خدمت بشریت و دانایی بشریت خواهد بود و دانایی ، باعث یافته های جدیدی خواهد شد و یافته های جدیدی ازنظام کیهانی بدست خواهد آمد و…

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

خوشبختانه, بر خلاف بسیاری از نویسندگانی که آنچه می خواهند می گویند و پی کار خود می روند, آقای طاهری پور پاسخی, هر چند کلی, داده است. اما اندرزگویانه از کنار پرسش هایی که من در پانویس پیشین خود آورده ام گذشته و گفته است که “نزدیک به ۳۰ سال پیش… در شرح یک ضرورت؛ گذار از سوسیال اتوپی به سوسیال دموکراسی (اروپایی)” به آنها “به تفصیل پرداخته (و) اکنون نه ضرورت و نه رمق” پاسخگویی وجود ندارد! چنین رویکردی ممکن است در رابطه استاد و دانشجو جایی داشته باشد. اما اینجا پهنه ی گفتگوی همگانی برای ژرفش اندیشه و روشنتر شدن حقیقت است. تنها این گفتگوست که راه می نماید و ما را به حقیقت می رساند. شوربختانه اما, بگفته هم میهنمان, پیروز, “کمیت ما می لنگد چون گفتگو نمی کنیم”.

پرسشهای من نه از روی یافتن “پاسخی که بتواند به من کمک بکند” که برای برجسته کردن و گفتگو پیرامون دو دیدگاه, دو سامان اجتماعی, بود:
۱ – سوسیال دمکراسی اروپایی که زیستن در سازش و سلوک با طبقه بهره کش (یعنی طبقه سرمایه دار) است. این سامان اجتماعی سر رویارویی با بهره کشان را نداشته, در چنگال سرمایه داری بوده و پَرهای آن در گذار زمان در حال چیده شدن بوده است. پس گرفتن سنگر به سنگر دستاوردهای اقتصاد کینزی بدست نئولیبرالیسم هار در آمریکا نمونه ی آشکاری از پَرکَنی شتابان و بی شرمانه ی سوسیال-دمکراسی بوده است.
۲ – راه و سامان اجتماعی برای ایران که, حتی بگفته خود آقای طاهری پور, از “براندازی نظام سرکوب، زندان و اعدام… و خلع ید از قوای حاکمۀ غارتگر و استثمار کننده” در کشورمان می گذرد. سوسیال-دمکراسی در شرایط کشور ما, که آقای فرخ نگهدار یکی از تجویز کنندگان نامدار آنست, جز گذار بی خیالانه از کنار درد و رنج فلج کننده و هر روزه اکثریت عظیم زحمتکشان نیست و درست بهمین دلیل از سوی کارگران و مزد- و حقوق-بگیران کشورمان نفی شده است. سوسیال-دمکراسی در شرایط کشور ما, هنبازی با بهره کشان است و آماج آن, خواسته یا ناخواسته, دست و پا کردن وقت بیشتر برای دزدان و جنایتکاران حاکم, برای ویرانی بیشتر سرزمینمان, است.

واگذاری گفتگوی لازم امروز به سی سال پیش, بی رمقی, بی تفاوتی و پناه جویی در خانه های دور از هم و پراکنده نشانگر راهی به رهایی نخواهند بود.  
نیروهای متعهد چپ که سودای بهروزی مردمان ایران را در سر دارند می باید گفتگوی سازنده پیرامون این دو راه یا سامان را امروز آغاز کنند چونکه فردا دیر خواهد بود. در گزینش و پیشبرد آگاهانه و سنجیده میان این دو راه است که آن “حزب سیاسی مستقل کارگری در ایران” پدیدار می شود و جایگاه شایسته ی خود را می یابد.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

فضولی 

جناب شیرازی,
در مرام اهل خرد – به نظر من – شرط اول کفتگو, اختصار است و فرض بر آنکه طرف احتیاج به توضیح ندارد و اگرداشت میپرسد, بهمین جهت ضرب المثل عربی – که ظاهرا شما چندان تمایلی به عربی ندارید – میگوید “العاقل تکفیه الإشاره” که شامل اصرار و ابرام نیز میشود.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

پیروز گرامی, درود بر شما!
کوتاه و گزیده گفتن, هنر است که نزد بسیاران نیست. مهمتر از آن اما, در پیوستگی با موضوع نوشتار سخن گفتن و در میان نهادن نکات کلیدی ست. پانویسهای من همین گونه بودند, گرچه نه چندان کوتاه.

جمشید طاهری پور
جمشید طاهری پور
2 سال قبل

پیروز عزیز! حالا ساعت در حاشیۀ پائین مونیتور ۲۳:۵۲ است. اتومات تازه بیدار شدم، چون وقت تزریق آنسولین منست. ۱۵ – ۲۰ سال شده، دیگر بدن من خودکار حوالی ۰۰.۰۰ بیدار می شود، نیمه بیدارم، وقت هائی که مقاله ام هنوز در صفحۀ اول اخبار روز است، با آن ژست رمانتیک، اتومات میروم تا ببینم کسی کامنتی زیر مقاله ام گذاشته یا نه؟… می بینم پیروز چندسطری نوشته، به سیاق همیشگی؛ مثل این که آنطرف جوب ایستاده و به من که این طرف ناهوشیار به او لبخند می زنم مزه های خودش را مشت کرده و می کوبد توی صورت من. خوشم می آید… نیمه بیدارم و نیمه بیدار ترم می کند. قبلن هم یکی دوبار نوشتم که من پیروز و کامنت هایش را دوست دارم. یک خویشاوندی با آنها احساس می کنم، مثل خود من دلنگان است میان مارتین لوتر کینگ و اوباما …! ایکاش می شد پل بست! اتوپیست دیگر، برآی آدم های نیمه بیدار که مائیم در این دور وزمانۀ هیچی ندار خنزر پنزری، اتوپیا حکم هواست، نباشد کارمان تمام است…! جمشید

peerooz
peerooz
2 سال قبل

جناب طاهری پور,
من گاه بلند بلند آنچه را خوانده ام برای خود تکرار میکنم و گوشه از آن در پای کامنت ها منعکس میشود. علاقه من به کمونیسم و سوسیالیسم – که چیز زیادی هم در باره آنها نمیدانم – نه بخاطر حب “علی” بلکه از بغض معاویه است چون میدانم که معاویه سرانجام خود و دنیا را نابود خواهد کرد و شاید “علی” بتواند دنیا و ما را نجات دهد. اما این “علی” هم مانند من و شما ۱۵۰ سالی پیر شده و پیروان او هم نیمه بیدار. فکر کردم که جوان های احتمالا بیدار, شاید با گذشت زمان چیزی آموخته باشند که ما آن را نمیدانیم. من مقالات شما را – که همیشه و با علاقه میخوانم – از این جهت انتخاب کردم که جان کلام را گفته بودید و از آن بهتر نمیتوانستم بگویم. سالم و موفق باشید.

هرمز قدکچی
هرمز قدکچی
2 سال قبل

جناب طاهری پور گرامی ،
در بخش (۱) بازیابی نوین طبقه کارگر ایران که جنابعالی نوشتید ، نگارنده نیز یادداشتی در مورد «اگر» های موجود در بحث های رایج نوشت که شما هم پاسخ دادید. حالا که می بینیم دوستمان peerooz هم به همان بحث ها اشاره کرده ست.من هم کامنت های peerooz را دوست دارم و علاقمند شدم یادداشت او را ادامه دهم.
امروز در روزنامه ی رادیکال ETC سوئد، مقاله ای در باره ی نمایندگان مجلس سوئد خواندم که دارای مبالغ کلانی سهام بورس می باشند.و…..انتقاد و بخث و کامنت های متداول در مورد حقوق و وظایف نمایندگان مردم در مجلس قانون گزاری…….
البته اطلاعات مربوط به بازار بورس نوسانات کسب و کار بانکه ها ، شرکت ها و تجارت و خدمات را از طریق رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه مرتب به اطلاع مردم میرساند که گاهی مانند سال ۲۰۰۸ خبر از بحران مالی در سراسر جهان می دهد.
یکی از خوانندگان با طنز خاصی نوشته بود : «مگر داشتن و خریدن سهام در بورس علامت فساد و سوء استفاده از مقام ست؟»
دیگری پاسخ داده بود: « در دنیائی که جنگ «قانونی» و رایج ست و فقط بعضی را بخاطر «خلاف جنگی» محاکمه می کنند معلوم ست که بقیه کار ها خلاف نیست و برای هریک محمل «قانونی » وجود دارد و فقط بعضی موارد «تخلف» محسوب میشود . در فروش اسلحه ، مواد مخدر ، تن فروشی و….. سعی میشود که همه چیز «آزاد» و «قانونی » شود..
تمام این «قوانین » در مجالس تصویب میشود . بدون تردید بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» این پروسه به نفع سرمایه با شتاب فراوان قهقرا می رود.
چنبش کارگری و دموکراتیک مردم ایران در شرائطی به مراتب بدتر از تمام کشور های پارلمانی تلاش می کند با گارگران و حقوق بگیران جهان همسو و همدل ست و نجات دموکراسی پارلمانی از چنگال سرمایه مبرم ترین نیاز گرازگان و حقوق گیران ست چه در ایران چه در جهان !
حالا اگر کسی در باره انقلاب در ایران و دیگر کشور های جهانفکر می کند بحث دیگری ست که نگارنده بضاعت پرداختن به آن ندارد.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

مساله مانند هوا از فرط وضوح قابل دیدن نیست. ثروت یا پول و یا “سرمایه” بر جهان حکومت میکند ولی ظاهرا کسی آنرا نمی بیند. در سرزمین “آزادی” و “دموکراسی” ایالات متحده, و شاید بیشتر نقاط جهان تقریبا تمام افراد قوای مقننه, مجریه و قضاییه توسط پول (سرمایه) خریده شده و کسی عامل را نمیبند. زمانی که اوباما انتخاب شد مردم نیمه شب درخیابان ها از فرط شوق گریه میکردند. چند وقت پیش قصد ایشان برای برگزاری جشن تولد در کاخ ۱۲/۵ میلیون دلاری “جدید الابتیاع” به علت شیوع کرنا به تعویق افتاد, “مارتین لوتر کینگ کجایی که یادت به خیر؟”.

این ثروت و یا “سرمایه” هیولای نابینائی ست که از “رشد” ارتزاق میکند و بدون آن از بین میرود. “رشد” از تولید و مصرف حاصل میشود. برای “سرمایه”, رشد کودک در رحم مادر و رشد غده سرطانی یکی و هردو “رشد” میباشند. زمانی که ده ها هزار انسان بی گناه در جنگهای بی فایده جان خود را از دست میدهند صاحبان کارخانه های اسلحه سازی این “رشد” را جشن میگیرند و ملت در خواب رفته از قرص خواب تبلیغات “ثروت” نیز شادی مینماید.
تنی چند نیز که نیمه بیدارند برای آنها “….مشکل نوع برخوردی است که با اگر خود و اگر دیگران داریم در حالی که ما باید به روی اگرهای یکدیگر، یعنی روی تفاوت های یکدیگر، پل ببندیم و برای این کار با مذاکره و گفتگو، با گشاده روئی بسوی یکدیگر قدم برداریم و به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر شویم. در اینجا نیز کمیت ما می لنگد چون ما گفتگو نمی کنیم …….” , “بازیابی نوین طبقه کارگر در ایران (۱).”. و”این قافله تا به حشر لنگ است؟”.

جمشید طاهری پور
جمشید طاهری پور
2 سال قبل

دوست عزیز! آقای شیرازی. چقدر خوشحال شدم که دیدم این گزاره که میگوید؛
(“روندی که سنگ پایه و مبانی ضرور برای ایجاد و تشکیل حزب سیاسی مستقل کارگری در ایران” را ممکن کرده و در متن خود “چشم انداز روشنی از نوید و امید زندگی بهتر در برابر جنبش کارگری نوین ایران گشوده” است)، با استقبال و شادباش شما روبروست. در نگاه من، این استوارترین حلقه در همدلی و باهمی است. ممنونم! اگر زیاده گوئی برداشت نشود من در ۳۰ سال اخیر در نوشتار های خود؛ از؛ ( در شرح یک ضرورت؛ گذار از سوسیال اتوپی به سوسیال دموکراسی) که نزدیک به ۳۰ سال پیش نوشتم تا همین یادداشت ها که ۳ بخش آنرا خوانده اید، به سوأل و مطالبی که در کامنت خود آورده اید، به تفصیل پرداخته ام.اکنون نه ضرورت و نه رمق آن دارم که به تکرار واگوئی کنم و بنویسم. تنها یک دو حرف سابق را یادآوری می کنم که دوست عزیز! چه اصراری است که تمایل دارید از الف تا ی، لازم است تا مثل هم فکر کنیم و دیگر این که بسوی هدف رفتن مهم است و نه دور هدف هی چرخ زدن و هی چرخ زدن! در چشم من سوسیالیسم یک آرمان و محرکی است برای رفتن بسوی آزادی و عدالت برای همگان. یکبار به تفصیل نوشتم که پائین کشیدن سوسیالیسم از چگاد آرمانخواهی بشریت و به میخ کشیدن آن در قاب یک صورتبندی اجتماعی ( فرماسیون)، از عوامل تعیین کننده در شکلگیری فجایع و جنایاتی بوده که در روسیه استالین، چین مائو، کامبوج، آلبانی و… اتفاق افتاده است! حرف آخرم این است که سوأل مدخل اندیشیدن است برای درک حقیقت یک مفهوم و مضمون!از اینجاست که می خواهم یاداوری کنم که دانائی و دانش نیل به حقایقی که شما شایق به دانستن آن هستید، فعالیتی مربوط به خود شماست. در این گونه موارد هیچ کس و هیچ پاسخی نمی تواند به شما کمک بکند. تنها یاری دهنده؛ شخص خودتان هستید، تنها حقیقت جوئی و شوق لایزال راست آزمائی بی شائبه ، در گفتار و رفتارخود شما، گشایندۀ دروازۀ معرفت راستین به روی شماست! من این را تجربه کرده ام. برای شما موفقیت و شادکامی و تندرستی آرزو می کنم. جمشید

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

هم میهن گرامی, آقای طاهری پور, بدرستی توجه خوانندگان را به روندی در مبارزات کارگران ایران میکشاند که دیگر آغاز شده و رو به گسترش است… “روندی که سنگ پایه و مبانی ضرور برای ایجاد و تشکیل حزب سیاسی مستقل کارگری در ایران” را ممکن کرده و در متن خود “چشم انداز روشنی از نوید و امید زندگی بهتر در برابر جنبش کارگری نوین ایران گشوده” است. پدیداری چنین روندی را بیگمان جشن می باید گرفت.
پرسش اما اینست که روش کار و اهداف این حزب سیاسی مستقل کارگری چیست؟. آیا میخواهد, از راه سازش و سلوک با طبقه بهره کش (یعنی طبقه سرمایه دار) زندگی بهتر برای کارگران را با چانه زنی و تغییرات میلمتری پدید آورد و یا, آنگونه که آقای طاهری پور هم گفته است, “براندازی نظام سرکوب، زندان و اعدام… و خلع ید از قوای حاکمۀ غارتگر و استثمار کننده” آن و بگفته بهتر برقراری سوسیالیسم را در نگر دارد؟ درست در این رابطه پرسشهایی را با آقای طاهری پور زیر بخش یکم نوشتار او مطرح کردم که بی پاسخ ماند.
پاسخ به اینگونه پرسشها, گفتگوی میان دو فرد نیست. بیش از آن, گسترش داد و ستد فکری و ژرف اندیشی پیرامون مسائل طرح شده را در نگردارد. از اینرو, پیش از چاپ بخش بعدی این نوشتار, پرسش های خود را دوباره در زیر می آورم و پیشاپیش از آقای طاهری پور برای وقت و انرژی او سپاسگزاری میکنم:

{آقای طاهری پور, درود بر شما!
با بخش های بسیاری از نوشتار شما میتوان و باید همراه بود. اما گونه ای از ناهمسازی در آن هست که توجه برانگیز است.
شما از یکسو از “سلوک و سازش (میان) طبقات متخاصم” سخن می گویید و از سوی دیگر “براندازی نظام سرکوب، زندان و اعدام… و خلع ید از قوای حاکمۀ غارتگر و استثمار کننده” آن را به میان می آورید. درین راستا چند نکته را با شما در میان میگذارم:

۱ – طبقات در فرایند تولید کالایی و نیز فرایند بازتولید کل سرمایه و شکل‌های اجتماعی سرمایه‌داری زیر هدایت دولتی که پاسدار این مناسبات است پدید می آیند و در همزیستی ناپایداری بسر می برند.
۲ – بنیاد مبارزه طبقاتی, پدیده ی بهره کشی ست که از سوی طبقه ی فرادست (حاکم) بر طبقه زیردست (اسیر یا برده) اعمال می شود.
۳ – بهره کشی, شکل پوشیده, پنهان, تئوریزه و سازمان یافته ای از ربایش است که بگونه ای یکسویه از دارایی و هستی طبقه کارگر (و کلا مزد- و حقوق-بگیران) میکاهد و به دارایی (بخوان ربایشهای) طبقه ی سرمایه دار می فزاید.
۴ – آدمیان ممکن است که در انقیاد و ناگزیری درشت بستانند و نرم پس بدهند اما در سرشت خود رهایی خواه اند و دارایی و محصول کار خود را برای خود می خواهند.
۵ – بنابر آنچه گفته شد, زندگی انسان ها چرخه ی پیوسته ای از آفند و پدافند است که نامش مبارزه طبقاتی است.
۶ – مبارزه طبقاتی, بسته به تناسب قوا, افت و خیز بسیار دارد اما هدف آن, نه “سلوک و سازش” میان بازندگان و ربایشگران که, زدایش بهره کشی و برپایی عدالت اجتماعی ست! به دیگر سخن, فرود آوری (بخوان سرنگونی) ربایشگران از جایگاه فرمانفرمایی به تراز آدمیان دگر برای برپایی بهره مندی همگان (دمکراسی) است.

ربایشگران هیچگاه ربوده ها را خود خواسته و یا با خواهش و برهان آوری بازندگان پس نمی دهند. بر عکس, آنان کار خود را ربایش نمیدانند و پیوسته در فکر بیشینه سازی ربوده های “قانونی” خود هستند. درست در راستای چنین نگرش یا جهان بینی ست که آنان به اتکای کنترل همه-سویه ای که در دست دارند به هر کاری (از وضع قوانین من در آوردی گرفته تا اتحادیه زدایی, زورگویی, سرکوب, فشار, کودتا و جنایت) دست می زنند!

براستی آیا پیدایش میلیاردرهای فربه و تبهکار به بهای فقر روزافزون اکثریت عظیم زحمتکشان را با کدام راهکار دیگر جز بهره کشی میتوان توضیح داد؟ 
آیا در برابر این تبهکاری ها از یکسو و برای زدایش بهره کشی و برپایی عدالت اجتماعی از سوی دگر, کارگران, مزد- و حقوق-بگیران هیچ گزینی جز براندازی نظام بهره کشانه-سرمایه دارانه دارند؟ 
شاید بتوان “جبر تاریخ” را آنگونه که مارکس (نه به گزاف) پرورده و بدست داده در خیره سری سرمایه داری برای تداوم بهره کشی و گسترش آن از یکسو و عزم آشتی ناپذیرانه کارگران و زحمتکشان برای زدایش آن و سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان از سوی دیگر فهمید…  
اگر حتی تضادهای درونی-ذاتی سرمایه داری را نیز در نگر نیاوریم, بر این تقابل تاریخی چه پایانی را میتوان تصور کرد؟}

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x