پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

موانع یا پتانسیل در فرایند حرکت به سوی دگرگونی بنیادی – پانته آ بهرامی

آمار حاشیه نشینی در ایران را امروز ۲۰ میلیون نفر تخمین می زنند. این جمعیت به دلیل بی کاری ویا داشتن کارهای نیمه وقت وعدم تشکل هم می تواند کاملادرخدمت یک نیروی ارتجاعی در تقابل با دگرگونی قرارگیرند یا با تشکل و در پیوند با یک نیروی مترقی می تواند درخدمت...
پانته‌آ بهرامی | ایران اینترنشنال

آمار حاشیه نشینی در ایران را امروز ۲۰ میلیون نفر تخمین می زنند. این جمعیت به دلیل بیکاری و یا داشتن کارهای نیمه وقت و عدم تشکل هم می تواند در خدمت یک نیروی ارتجاعی درتقابل با دگرگونی قرار گیرند یا با تشکل و در پیوند با یک نیروی مترقی می تواند در خدمت انقلاب یا دگرگونی های بنیادی قرار گیرد. جمعیت فشرده این قشر در کشور می تواند یکی از عوامل مهم برای سرنوشت سیاسی و دگرگونی آینده درایران باشد. این قشرهم آمادگی برای فاشیسم دولتی و خشن دارند و هم می تواند با یک نیروی مترقی، آزادی و عدالتخواه همراه شود.  اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ از زاویه شرکت این گروه در اعتراضات نقطه عطف محسوب می شود

تئوری های انقلاب برپایه تجزیه و تحلیل از وجود عینی انقلابات پس از رویداد رخ می دهد. تمرکز این نوشته نه بر روی تئوری های انقلاب بلکه بر روی شرایط ویژه ایران و پتانسیل نیروی های موجود برای دگرگونی های بنیادین قراد دارد. به تعبیر ویلهم فریدریش هگل فیلسوف آلمانی (۱۸۳۱-۱۷۷۰) هر پدیده ای را در ظرف تاریخی خود باید نگریست. به همین دلیل این فرایند به نگاهی تاریخی آمیخته است و پرش های رفت و برگشت تاریخی دارد. افزون بر آن این نوشته تکیه بر عوامل داخلی برای دگرگونی بنیادی  دارد و از عوامل خارجی بدلیل محدود کردن بحث خودداری می کند. اما اهمیت موقعیت استراتژیک ایران برای قدرت های منطقه و جهان را نادیده نمی گیرد. این نوشته ۵ محور کانونی دارد.

۱– اقتصاد نفتی و سیاست های نئولیبرالیستی ، معافیت های مالیاتی بنیادها و ایجاد طبقه متوسط  وابسته به حکومت

۲– دین به عنوان عامل بازدارنده

۳– حاشیه نشینی به عنوان پتانسیل انقلابی یا ارتجاعی

۴– نیروهای نظامی به مثابه سرکوب یعنی سپاه، بسیح، نیروهای انتظامی و وزارت اطلاعات

۵– سازماندهی حول مبارزات کارگری، معلمان ، بازنشستگان، دانشجویان و زنان– آلترناتیوهای سیاسی، نقش رسانه ها در بازتاب مبارزات

۱– اقتصاد نفتی و سیاست های نئولیبرالیستی ، معافیت های مالیاتی بنیادها و ایجاد طبقه متوسط  وابسته به حکومت

۱.۱ درآمدهای نفتی

در دهه ۹۰ میلادی دو استاد اقتصاد هاروارد در یک مطالعه تطبیقی در پیوند با کشورهای مختلف به این نتیجه رسیدند که رشد اقتصادی کشورهایی که بر روی صادرات مواد خام تکیه دارند کمتر از رشد اقتصادی کشورهایی است که این مواد خام مثل نفت را ندارند. خود این عامل و این درآمد روند صنعتی  این کشورها را کند کرده است. ایران رتبه سوم نفت را در جهان داراست. بین سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۲ ایران به عنوان مدل رشد اقتصادی مطرح شد. حتی کشورهایی مثل کره شمالی ایران را الگوی اقتصادی قراردادند. ولی در سال ۱۹۷۴ با بالارفتن قیمت نفت، محمد رضا شاه پهلوی یک برنامه ۴ ساله صنعتی را مطرح کرد که اساسا اقتصاد کشور ظرفیت جذب این حجم از برنامه را نداشت. شاه هشدار مشاوران اقتصادی مختلف را نپذیرفت. در نتیجه کشور در سال ۱۹۷۵ با یک تورم و رشد قیمت ها به دلیل حجم نقدینگی روبروشد که می توان از آن به عنوان شروع نارضایتی ها نام برد.

این تحلیل که درآمد نفت باعث عدم وابستگی دولت به مالیات هاست و ماشین دولتی درنتیجه برای خود درآمدی دارد که وابسته به شهروندان نیست و بنابراین به راحتی می تواند آزادی های سیاسی را سلب کند، تحلیل است قدیمی. اما برای مثال نروژ نفت دارد ولی به سرکوب شهروندانش نمی پردازد. چگونگی استفاده از منابع طبیعی اهمیت دارد. عامل نفت می تواند باعث سرکوب شود یا به یک پتانسیل برای رشد صنعتی تبدیل شود، زیرا عوامل بی شماری در زمینه عدم رشد صنعتی و سرکوب دخیل است.

در آمد نفتی جمهوری اسلامی در دوران موسوی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بود. درطی سه دهه این درآمد رشد صعودی داشت ودر دوران احمدی نژاد رشدی جهشی داشت. درآمد ۶ ساله دوران احمدی نژاد بیش از ۴۰۰ میلیارد دلاربود. درطی سالهای پسا انقلاب ۵۷، به ویژه دردهه سوم با یک جهش درآمدی نفت روبرو بودیم. اما پس از تحریم ها این وضعیت دگرگون شد. قبل از خروج آمریکا از برجام فروش نفت جمهوری اسلامی  ۲ میلیون بشکه در روز بود. اکنون  حکومت اسلامی  تنها زیر ۵۰۰ هزار بشکه در روز می تواند نفت بفروشد.

یکی از پیامدهای سود سرشار نفت بالیدن یک قشر تازه به دوران رسیده، آقازاده هاست که با رانت خواری و اختلاس سروکار دارند. بنابراین ما شاهد گسترش یک طبقه متوسط فربه هستیم که به شدت به دولت وابسته است. این طبقه سبک زندگی مدرن دارد، تمایل به رفت و آمد با خارج از کشور دارد، تحصیل کرده است و در سالهای اخیر قشرهای پایینی این طبقه فقیر شده و به طبقات  پایین تر پرتاب شده اند. طبقه متوسط ایران حاضر به ریسک سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. برایش مهم است که وضعیت موجود با اصلاحاتی تغییر کند ولی جابجایی قدرت ودگرگونی بنیادی صورت نگیرد، زیرا منافعش به شدت به خطر می افتد و نان وآبی که از سوی دولت دارد با خطر نابودی روبرو می گردد. به این خاطر ما شاهد سه دهه فعالیت اصلاح طلبان بودیم که با جنبش ۹۶ عملا اصلاح طلبی با شکست روبروشد. بنابراین طبقه متوسط می تواند پتانسیل و متحد نیروهای مترقی باشند، اما در نبود یک آلترناتیو سیاسی تنها نظاره گر باقی می ماند، همانگونه که در اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ این طبقه عملا نظاره گر بود و می خواست ببیند چه اتفاقی می افتد و موازنه قدرت به هرطرف برود با آن همراهی می کند.

۱.۲ بنیادها به عنوان نماد غارت

سازمان امور مالیاتی کشور ده بنیاد را اعلام کرده  که مشمول مالیات نیستند. (بنیاد مستضعفان – بنیاد شهید و امور ایثارگران – کمیته امداد خمینی – سازمان تبلیغات اسلامی – دفتر تبلیغات اسلامی حواه علمیه قم – بنیاد مسکن – ستاد اجرایی فرمان امام – مرکز خدمات حوزه های علمیه – موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی – جامعه المصطفی العالمیه .) مشهورترین اینها بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام است.  (۱)  در سال ۹۴ اعلام شد  ۴۰ درصد اقتصاد ایران دردست این نهادهاست، یعنی ۴۰ درصد اقتصاد کشور از دادن مالیات معاف هستند .۷ نهاد از این ۹ نهاد نه تنها مالیات نمی دهند بلکه از دولت هم بودجه دریافت می کنند، مثل سازمان تبلیغات اسلامی یا مرکر خدمات حوزه های علمیه. خمینی در سال ۶۸ وقبل از مرگ معافیت مالی بنیادها را اعلام کرد. جالب است که در ده نهاد نام آستان قدس رضوی و قرارگاه خاتم الانبیا وجود ندارد. موضوع اختلاس و رانت تنها امروز مطرح نیست. در زمان خمینی ۶۰۰ پرونده اختلاس مورد عفو قرارگرفت. در حقیقت از «دوران طلایی امام» ما شاهد اختلاس هستیم.

سیاست های نئولیبرالی

از سال ۶۳ تا ۶۷  اقتصاد ایران دچار رکود شد. از پایان جنگ یعنی از سال ۶۸ تا ۷۹ پای صندوق بین المللی پول در دوران رفسنجانی به ایران کشیده شد. (۲) به تعبیر اقتصاددان ها سیاست های نئولیبرالیستی * در ایران پی ریزی شد. این به مفهوم حاکمیت بازار، سیاست های خصوصی سازی، سود سرشار به عنوان تنها ملاک سرمایه گذاری و کالایی شدن نیازهای عمومی از جمله آموزش و بهداشت است. دستمزدها سقوط کرد و شاهد شورش های اجتماعی برای مثال در اسلام شهرو اراک بودیم. یکی ازعوارض این سیاست ها افزایش واردات از ۱۵ درصد به ۳۰ درصد است،  مصرف گرایی به شدت رشد کرد. صنایع تولیدی و صنعتی به شدت افت کرد و خصوصی سازی به معنای مافیاسازی شکل گرفت. برای مثال ۴۰۰ کارخانه اطرف شیراز که کالاهایی مثل یخچال و تلویزیون تولید می کرد تعطیل شدند. اقتصاد رانتی و دلالی جایگزین صنعت شد. نتیجه این سیاست ها آن شد که خط فقر به  ده میلیون تومان رسید. میزان خط فقر از ۹۶ تا ۹۸ دوبرابرشده است. در حالیکه حقوق کارگران در خوشبینانه ترین حالت ۳ میلیون تومان است. به این دلایل ما شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگری در همه شهرها هستیم. این طبقه از آنجا که چیزی برای از دست دادن ندارند عملا پتانسیل حرکت و موتور اصلی  برای دگرگونی بنیادین هستند.

دوم دین به عنوان عامل بازدارنده

بر طبق آمار دولتی در سال ۵۷  با جمعیت آن زمان یعنی ۳۴ میلیون نفر، میزان مساجد کشور ۲۷۰۰۰ بوده است (۳) و بعد از ۴ دهه با جمعیت ۸۰ میلیونی بیش از ۸۰ هزار مسجد در ایران وجود دارد، یعنی رشد ۳ برابری.  جالب آنجاست که  با توجه به اینکه تهران ۱۸ درصد جمعیت کشور را داراست ولی تنها ۵ درصد مساجد کشور یعنی ۳۵۰۰ مسجد در این شهر وجود دارد. این نشانه چیست؟ با توجه به اینکه در تهران تمرکز خدمات، تجارت و شهرنشینی مدرن وجود دارد می توان ادعا کرد که اتفاقا ارزشها و تمایلات مذهبی در آن کمتر بروز می کند. اگربخواهیم پرشی تاریخی انجام دهیم و نزدیک به صد سال به عقب برگردیم. عبدالحسین تیمورتاش  همراه سیاسی رضا شاه که به خاطر شک بی مورد رضاشاه دستگیر و با آمپول هوا در زندان کشته شد، به شدت ضد مذهب بود. در این دوران برخی از مراسم مذهبی، نوشیدن چای و خوردن شیرینی و سیگار کشیدن در مساجد ممنوع شد. رضاشاه سعی کرد منابع مالی روحانیت و حوزه های علمیه را به زیر چتر دولت در بیاورد. شعاری که امروز در خیابان های ایران گاهی  شنیده می شود «رضاشاه روحت شاد» شاید نشان از این مخالفت قاطع رضاشاه با روحانیت داشته باشد. البته فراموش نکنیم رضاشاه با حمایت روحانیت که مخالف جمهوری بودند توانست به پادشاهی برسد. با این حال پس از اشغال ایران، در دوران محمد رضاشاه، ایران با گسترش مساجد از یکسو، رشد مدرنیزاتسیون از سوی دیگر و سرکوب ملی گراها، چپ ها و کمونیست ها پس از کودتای ۲۸ مرداد روبروشد. پرسش اینجاست که دیدگاه روشنفکران به دین چگونه بود؟ در این میان چند جریان فکری مذهبی وجود داشت. یک جریان علی شریعتی است که از اسطوره های دینی، اسطوره های انقلابی ساخت. دوم گفتمان ضدغربی که تبلور آن در کتاب غرب زدگی نوشته آل احمد است. لغت غرب زدگی را آل احمد از احمد فردید گرفت. این گفتمان مذهبی ضد غربی خودش را طرفدار مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی (۱۹۷۶-۱۸۸۹) و بر ضد مدرنیته  تعریف می کرد. این بازگشت به گذشته و روستا و ضد مدرنیته حتی در ادبیات وهنر ما در دوران پهلوی دوم  پژواک داشت.  این دوجریان فکری مذهبی در میان طبقه متوسط به مطالبه طلبی سیاسی با روپوش مذهبی بسیار یاری رساند. البته در اینجا به جریاناتی مثل حجتیه و یا بازرگان به عنوان جریانات مذهبی تاثیر گذار اشاره نشده است. در  طی دو دهه سرکوب احزاب، روزنامه ها، اتحادیه ها و دانشگاه ها، تنها مساجد بودند که در مقطع انقلاب محل سازماندهی شد و به این ترتیب یکی از عللی بود تاکید می کنم تنها یکی از عللی  بود که نیروهای مذهبی توانستند خودشان را به جنبش و رهبری آن تحمیل کنند. حالا اگر بخواهیم دوباره به شرایط فعلی برگردم باید اذعان کرد که عزاداری، مذهب، حوزه های علمیه به مثابه نهاد به عنوان یک صنعت پولساز درآمده اند.  تصور نگارنده این نیست که شهروندان مذهبی تر از پیشا انقلاب ۵۷ شده اند، برعکس شهروندان معمولی خشمگین ازشرایط زیستی سخت و در تقابل با ارزشهای حاکمیت و گفتمان غالب حکومت، ضد مذهب شده اند؛ به این عامل می توان به عنوان یک پتانسیل برای آینده نگاه کرد. بیشتر نهادهای مذهبی تاکید می کنم نهادها بخاطر حمایت های مالی حکومت قوی شده اند واین فراز در صورت برآمدن یک حرکت جدی براندازی ویا حکومت سکولار می تواند به شدت ریزش کند.

سوم حاشیه نشینی به عنوان پتانسیل انقلابی یا ارتجاعی

اساسا بی جایی، حاشیه نشینی حاصل رشد ناموزون در کشورهای سرمایه داری است. حتی در کشورهای پیشرفته درپیش و به ویژه در پسا کرونا  شاهد رشد پدیده بی جایی و بی خانمانی در اطراف کلان شهرها هستیم. در کشورهای «درحال توسعه»  رشد حاشیه نشینی به شدت گسترش یافته است. در ایران در مقطع ۵۷، دو میلیون حاشیه نشین وجود داشت. کپرنشین ها و زاغه نشین ها و حلبی آبادهای اطراف تهران را شاید برخی فراموش کرده اند و فکر می کنند در مقطع ۵۷ همه چیز گل و بلبل بود. خمینی شاید از این زاویه باهوش بود، متوجه شد که با طبقه متوسط نمی تواند تا آخر ادامه دهد. بنابراین به حاشیه نشین ها و طبقات فرودست متوسل شد. عاریه گرفتن واژگانی مثل مستضعفین در تقابل با طاغوتی ها و تاکید بر نیروی مستضعفین نشان از این تفکر دارد. آمار حاشیه نشینی در ایران را امروز ۲۰ میلیون نفر تخمین می زنند. وجود خشکسالی و بی آبی نیز حاشیه نشینی در اطراف کلان شهرها مثل، اهواز، اصفهان، تهران و مشهد را افزایش داده است. سد سازی ها نه تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر موجب کوچاندن جمعیت و ایجاد موج حاشیه نشینی در کناره های شهرهای بزرگ شده است. این جمعیت به دلیل بی کاری و یا داشتن کارهای نیمه وقت و عدم تشکل هم می تواند کاملا در خدمت یک نیروی ارتجاعی درتقابل با دگرگونی قرار گیرند یا با تشکل و در پیوند با یک نیروی مترقی می تواند در خدمت انقلاب یا دگرگونی های بنیادی قرار گیرد. به نظر نگارنده جمعیت فشرده این قشر در کشور می تواند یکی از عوامل مهم برای سرنوشت سیاسی و دگرگونی آینده  در ایران باشد. این قشر هم آمادگی برای فاشیسم دولتی و خشن دارند وهم می تواند با یک نیروی مترقی، آزادی و عدالت خواه همراه شود.  اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ اززاویه شرکت این گروه در اعتراضات نقطه عطف محسوب می شود. این قشر برای اولین بار از حکومت به طور وسیع کنده شد، به طوری که خامنه ای مجبور به بازتعریف کلمه مستضعفین گشت. زحمتکشانی که چیزی برای از دست دادن ندارند و به این دلیل سرکوب بسیار خونین، در سکوتی مرگبار با قطع کامل اینترنت همراه بود. جانباختگان این قشر بسیار کمتر از آنچه وجود داشت در رسانه ها شناخته شدند، به دلیل اینکه برعکس طبقه متوسط اساسا دسترسی و امکانات آنها با رسانه ها به شدت کم است.

– چهارم  نیروهای نظامی بمثابه سرکوب یعنی سپاه، بسیح، نیروهای انتظامی و وزارت اطلاعات

بعد از سال ۸۸ سازمان اطلاعات سپاه بوجود آمد که کار اطلاعاتی می کند مانند وزارت اطلاعات که در همه کشورها کاراطلاعاتی می کند. این دو سازمان در ایران گاهی هم  موازی کاری می کنند.

حفاظت اطلاعات سپاه، وظیفه اش حفظ اطلاعات در داخل سپاه است، مثل تقابل با گرایشات مختلف، فتنه و غیره

سومین نیرو. سازمان حفاظت امنیت است که بیشترکارش امنیتی است تا اطلاعاتی. این سازمان حفاظت افراد حکومتی به جزرهبری را به عهده دارد. فرمانده سپاه ولی امر (سردار نجات ) مسئولیت جان خامنه ای را به عهده دارد.

بودجه ۵ نهاد نظامی از جمله ستاد مشترک ارتش، ستاد مشترک سپاه ، نیروهای انتظامی که به ناجا معروف است، وزارت دفاع و ستاد نیرهای مسلح جمهوری اسلامی همگی درسال ۹۹ نسبت به سال قبل افزایش یافته است. بیشترین میزان افزایش بودجه به نیروهای انتظامی تعلق دارد که از ۱۱ هزار به ۱۷ هزار میلیارد تومان رسیده است.(۴) به نظر می رسد، افزایش بودجه به دلیل تشدید سرکوب و جلوگیری از شورش های شهری است. در این میان باید به لباس شخصی ها هم اشاره کنیم که نقش تعیین کننده ای در سرکوب های شهری دارند. یکی دیگر از نیروهای سرکوب بسیج است که ازابتدای انقلاب به صورت غیر رسمی وجود داشت و از سال ۶۰ ادغام بسیج مستضعفین در سپاه صورت گرفت.  از فعالیت های بسیج برقراری امنیت شهرها وهمکاری با نیروهای انتظامی و امنیتی  است. تعریف دیگری که برای آن شده جبهه دوم نامیده می شود که در راس آن درگیری با مناطق نا امن مثل کردستان تعریف شده است. (۵)

در جمهوری اسلامی در مجموع ۱۶ نهاد اطلاعاتی بطوررسمی تعریف شده ولی سرکوب به صورت چند لایه ای عمل می کند، نظامی، شبه نظامی، اطلاعاتی، رسانه ای و تبلیغاتی. بنابراین موج دستگیری های کارگری، مدنی، دانشجویی، محیط زیستی و زنان با این نیروها صورت می گیرد.  وقتی شورش های خیابانی رخ می دهد نیروهای انتظامی در چهار سطح عمل می کنند. اول نیروهای انتظامی و عادی به میدان می ایند. سطح دوم به یگان ویژه ناجا تعقل دارد، سطح سوم نیروهای فعال پایگاه های بسیج و مساجد هستند که به صورت نفوذی عمل می کنند و درسطح چهارم سپاه پاسداران از جمله گردان های امنیتی امام علی وارد صحنه می شوند. در مورد اعتراضات آبان و دی ماه و حتی خوزستان شاهد مشارکت این گروه آخر هم بودیم. در سال ۸۸ نیز قرارگاه ثارلله سپاه برای سرکوب وارد شد. این نیروها با اینکه به صورت مشخص در جهت بازدارندگی انقلاب عمل می کنند، ولی در سال های اخیر به ویژه از دی ماه ۹۶ به شدت در بدنه خود دچار ریزش شده اند. درمیان فرماندهانشان به خاطر رانت خواری و رقابت های مالی و سیاسی اختلاف وجود دارد. بخشی از بدنه بسیج، سپاه و نیروهای انتظامی  که از خانواده های فقیر و زحمتکش هستند می توانند به عنوان پتانسیل یک دگرگونی اجتماعی عمل کنند. به ویژه آنکه در خیابان در موقع درگیری مورد خطاب شهروندان از جمله زنان قرار می گیرند. اختلاف زمانی در روند اعتراض ها کمتر شده و شاهد اعتراضات خشن تر به خاطر اعمال قدرت و خشونت حکومتی هستیم، دراعتراضات آبان ماه هم دیده شده برخی با کوکتل مولوتف به درگیری با نیروهای انتظامی پرداختند.

– پنجم سازماندهی حول مبارزات صنفی، کارگری، معلمان ، بازنشستگان، دانشجویان و زنان– آلترناتیوهای سیاسی، نقش رسانه های در بازتاب مبارزات

بزرگترین مشکل درراه برآمد یک دگرگونی بنیادی در سازماندهی است. به گفته کارل مارکس فیلسوف آلمانی (۱۸۸۳-۱۸۱۸)  تغییرات خودبخودی اتفاق نمی افتد. اگر آگاهی طبقاتی تبدیل به یک نیروی اجتماعی نشود امکان جابجایی قدرت به صورت خودبخودی وجود ندارد .مهمترین عامل عدم سازماندهی مستقل در ایران، سرکوب های خشن ماشین دولتی است. با این وجود ما شاهد رشد سازماندهی های صنفی که در به هم خوردگی و آشفتگی شرایط موجود می تواند به سرعت تبدیل به کانون ها و تشکل ها سیاسی و مبارزاتی بشوند هستیم. در پیوند با کارگران تشکل های متفاوتی وجود دارد از جمله تشکل کارگران هفت تپه، سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه ، شورای هماهنگی کارگران، خبازان، لیستش طولانی است. در مورد معلمان هم کانون صنفی معلمان و اتحادیه شورای صنفی معلمان وجود دارند. در مورد دانشجویان هم تشکلات مشابهی وجود دارد، این تشکلات بصورت بالقوه وجود دارند. البته در شرایط فعلی خواستها فقط صنفی است. نگارنده بر این باور است که  این پتانسیل بالقوه وجود دارد که در صورت بهم ریختگی شرایط می تواند به سرعت بالفعل و سیاسی شود.

عامل دیگر نقش رسانه هاست ، هم شبکه های اجتماعی که در سطح خرد عمل می کند و هم رسانه های مسلط و کلان که عملا در اطلاع رسانی به ویژه زمان سرکوب نقش اساسی دارند.

یک نیروی بازدارنده که در میان اپوزیسیون داخل و خارج وجود دارد، حتی در پیوند با اتحادیه های کارگری نیز دیده می شود، مشکل کیش شخصیت، خودمحوری، حسادت، منافع طلبی، سکتاریسم، نفی دیگران است که به واقع آفت اپوزیسیون است. امروزحاشیه ها و دعواها حول پرونده حمید نوری را که یکی از بزرگترین دادگاه ها برعلیه جنایت در پیوند با ایران است را در دادگاه سوئد مشاهده کنید. نکته دیگر سیاه نمایی هایی است که نیازی به آن نیست وبه جنبش ضربه می زند. اعدام مخالفان توسط حکومت جنایت است، لزومی ندارد به جای مثلا ۵ یا ۶ هزار نفر، بگوییم ۱۰ یا ۲۰ هزار نفر اعدام شده اند. در بسیاری ازروستاهای ایران امروز برق و لوله کشی وجود دارد، (۶) منتها آب در لوله ها به خاطر سیاست های ناکارآمد حکومت که یک هزینه را هم به خانواده ها تحمیل کرده، وجود ندارد با وجود همه کاستی ها پتانسیل حرکت به سوی دگرگونی های بنیادی وانقلاب وجود دارد. این آگاهی برای دستیابی به عدالت اجتماعی، آزادی، حقوق کارگران، حقوق زنان، اقلیت های مذهبی و قومی و دگرباشان  بیش از هر زمان دیگری موجود است. بی شک رسیدن به جامعه ای که محور آن عدالت، تضمین حقوق اقلیت ها و آزادی است راهی است پراز سنگلاخ که نیاز به اراده سیاسی و سازماندهی دارد واینکه دوران گذار به صنعتی شدن، عدالت و آزادی چه ساختاری خواهد داشت، موضوع نوشته دیگری است.

=======

پی نوشت ها

(۱) فعالیت های اقتصادی نهادها و بنیادها مشمول مالیات است، به نقل از خبرگزاری فارس، ۱۹ آبان ۹۷

(۲)حشمت رییسی، اقتصاد رانتی و انگلی اقتصاد صنعتی شد. ۱۰ آگوست ۲۰۱۹

(۳) حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی صداقت، معاون فرهنگی و اجتماعی مرکز رسیدگی به امور مساجد، آبان ۹۷ – خبرگزاری جمهوری اسلامی

* حتی متفکران داخل جمهوری اسلامی به نقش مخرب نئولیبرالیسم اذعان دارند از جمله  شهریار زرشناس که ازسرمایه داری شبه مدرن که نئولیبرالیسم را حاکم کرده و ناعدالتی را گسترش داده، در کشور یاد میکند. او معتقد است این شبه مدرنیته به دنبال تولید و صنعت نیست، بوروکراسی فاسد و رانت خوار دارد و میزان فقر را بشدت افزایش یافته است. نسخه وی  مدل صنعتی شدن براساس برنامه ریزی همراه با عدالت اجتماعی و اقتدار است. این نسخه به گفته وی نیاز به خارج شدن از مدار نظام جهانی سرمایه داری است.

(۴) بودجه سپاه و ارتش در سال ۹۹ چقدر است؟ خبرآنلاین، ۱۸ آذر ۱۳۹۸

(۵) مروری بر سیر ۳۴ ساله تکوین بسیج از «واحد بسیج سپاه» تا «سازمان بسیج مستضعفین»، تابناک، آذر ۹۲

(۶) اسدالله علم وزیر دربار پهلوی دوم  در خاطراتش مربوط به سال ۱۳۵۴ می نویسد، امروز متوجه شدم در ایران انقلاب خواهد شد، فقط یک درصد روستاها برق کشی شده اند، بروم و این موضوع را به اطلاع اعلاحضرت برسانم. ولی شاه بی توجه می گود خوب که چی ان را هم درست می کنیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=124485 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x