اواسط مرداد ۱۳۹۷ بود که از طریق همین فیسبوک به رضا خندان (مهابادی) پیغام دادم که ما نمایش «مترسک» را بر روی صحنه داریم و مایل هستیم از اعضای کانون نویسندگان ایران دعوت کنیم تا مهمان یکی از شبهای اجرای ما باشند.
پیش خود فکر میکردم که اگر قرار است تئاتر بدنه عرصه جولان نورچشمیهای حکومتی باشد و فضای فرهنگی تئاتر را به ابتذال مطلق بکشانند، ما به چه درد میخوریم اگر در مسیری متفاوت حرکت نکنیم و این فضا را تغییر ندهیم؟
رضا خندان (مهابادی) بلافاصله پاسخ داد که با اعضا این دعوت را در میان خواهد گذاشت و پرسید که تا چند نفر امکان پذیرش مهمان هست؟ به او پاسخ دادم: برای کانون همه سالن! ما ۸۳ صندلی داریم.
۲۴ مرداد ۱۳۹۷ او به همراه تعدادی از اعضای کانون به دیدن نمایش ما آمدند. شوری که با خبر حضور این افراد در همه اعضای گروه در آن شب اجرا به وجود آمد وصف ناپذیر است. یکی از بازیگران پشت صحنه به من پنهانی گفت: مهرداد همه چیز یادم رفته! امشب کثافت میزنم. من چه جوری با این حالم جلوی کانون اجرا برم؟ دستش را گرفتم و گفتم بیا بریم!
بردمش در حیاط سالن و جایی که اعضای کانون با هم مشغول گفتگو بودند، رضا خندان (مهابادی) را پیدا کردم و بازیگرمان را به او معرفی کردم. او با نگاه مهربان و آرامشی که در گفتارش بود با بازیگر مربوطه احوالپرسی کرد و اجرای خوبی برایش آرزو کرد.
در راه پشت صحنه به شوخی به بازیگرمان گفتم: ترس داشت؟ گفت: چه مهربون بود. نه، ترسم ریخت.
آن شب در پایان نمایش رضا خندان (مهابادی) را به روی صحنه فراخواندم و از حضور اعضای کانون در این اجرا تشکر کردم. تعدادی از نشریات اگزیت را هم از طرف گروه به رسم قدردانی به او هدیه کردم.
آن شب زمینهای شد تا دعوت از اعضای کانون در هر کاری از اگزیت بخشی از برنامه ما باشد؛ شنیدن حرفهای آنها، نقدهایشان و از همه مهمتر دوستی با کسانی که بخشی از فرهنگ این کشور را با چراغی در دست در تاریکترین شبها حمل میکنند.
اکنون که تعدادی از اعضای این کانون، از جمله رضا خندان (مهابادی) در زندان هستند برای ما چه میماند جز این که هر کدام به سهم و اندازهی خود چراغی در دست بگیریم و به جنگ تاریکی برویم؟
زندانیان سیاسی بدون قید و شرط باید آزاد شوند!
مهرداد خامنهای۳۰ شهریور ۱۴۰۰عکس: رضا خندان (مهابادی)، ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ در اجرای «مترسک» گروه تئاتر اگزیت