رفقا، دوستان
نمایندگان و شرکت کنندگان گرامی در دومین کنگرۀ حزب چپ ایران (فدائیان خلق)! حزب تودۀ ایران ضمن شادباش برگزاری دومین کنگرهتان برایتان در انجام وظایفی که پیش رو دارید موفقیت آرزو میکند.
کنگره شما درحالی برگزار میشود که در پی نمایش رسوای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و برگماری جنایتکاری همچون ابراهیم رئیسی و نشاندن او بر کرسی ریاستجمهوری و همچنین بحرانهای فزایندهٔ اقتصادی و اجتماعی، و ادامۀ تحریمهای ضد انسانی امپریالیسم آمریکا مردم میهن ما شرایط زندگیای بسیار دشوار و دردناک را از سر میگذرانند. فقر و محرومیتی بیسابقه که دهها میلیون تن از هممیهنانمان را در وضعیتی فوقالعاده دشوار قرار داده است، ادامۀ فاجعهبار همهگیری کوید-۱۹ که بهدلیل سیاستهای نابخردانه سران رژیم در مقابله نکردن با آن در ابتدای شیوع بهقیمت جان باختن صدها هزار تن از هممیهنانمان تمام شده است و همراه با آنها ادامۀ جو خفقان و ظلم، اوضاع و احوال کشور را درمجموع در آستانهٔ انفجاری با پیامدهایی خطرناک قرار داده است. واقعیت این است که بهرغم نارضایتی گسترده و فزایندۀ مردم از رژیم استبدادی حاکم، حکومت جمهوری اسلامی بدون رویاروی بودن با چالشهایی جدی و فلجکننده همچنان به حیات خود ادامۀ میدهد و قدرت آن را داشته است تا اعتراضها و اعتصابهای پراکندۀ مردم، کارگران، و لایههای مختلف زحمتکشان را سرکوب کند.
همانطور که اطلاع دارید، حزب تودۀ ایران در مقام ادامه دهندۀ راه حزب کمونیست ایران، در طول هشتاد سال مبارزهاش در راه تحقق حقوق کارگران و زحمتکشان و دستیابی به آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی همواره منادی همکاری و اتحاد عمل نیروهای ملی و مترقی بهویژه نیروهای چپ بوده است. دست نیافتن به برنامه مبارزاتیای مشترک میان نیروهای مترقی و آزادیخواه کشور و خصوصاً نیروهای چپ که قاعدتاً باید زمینههای نظری نزدیکتری با هم داشته باشند، و ناتوانی در ارائه جایگزینی مترقی و ملی به مردم جان بهلب رسیدهٔ میهنمان ازجمله معضلهای اساسی و مهم جنبش ضد استبدادی و دلیل عمدهٔ به چالش کشیده نشدن اساسی رژیم ولایت فقیه بوده است.
حزب چپ ایران (فدائیان خلق) با هدف متحد کردن صفهای جنبش بزرگ فدائیان خلق ایران که بیش از پنجاه سال حیات خود را سپری میکند پا به عرصه مبارزهٔ سیاسی کشور گذاشت ولی مسلط شدن نظریات غیرمارکسیستی در درون بخش مهمی از رهبری حزب نهتنها به روند وحدت عمل فدائیان یاری نرساند بلکه در آستانهٔ کنگرهٔ دوم حزب آنچه نماد بیرونی یافته است روند جداییهای مجدد است. همانطور که میدانید حزب تودۀ ایران در جریان دیدارها و گفتوگوهای انجام گرفته همواره بر این نظر تأکید کرده است که میان ساختاری مانند جبهه و یک حزب سیاسی تفاوتهایی اساسی وجود دارد. حزبی بدون دیدگاههای نظری روشن و انسجام سیاسی و درحالی که اعضای رهبری آن درعینحال در تشکلهایی دیگر مانند “جمهوری خواهان” و “شورای گذار” شرکت یا نقش رهبری کننده دارند نمیتواند بدون تأثیر از این ساختارها خط مستقل و سیمای چپ خود را حفظ کند.
روشن نیست که چگونه جریانی که بهقول خودِ اعضا و رهبریاش سمتگیریهایی مختلف و بعضاً متناقضی دارد بتواند در راه ارتقای سطح مبارزۀ ضد دیکتاتوری به سیاستی واحد دست یابد. بهعنوان نمونه، در وبگاه “بهپیش” که همچون وبگاه حزب چپ ایران (فدائیان) عمل میکند، این ارزیابی ارائه شده است: “بهنظر میرسد چهار جریان مختلف در حزب مشغول فعالیت، رقابت و مبارزهاند. جریان غربگرای طرفدار نئولیبرالیسم (سوسیالدموکراسی راستگرا)، چپِ ملیگرای دموکراتیک (سوسیالدموکراسی میانه و رادیکال)، نیروهای مارکسیست و مارکسیست لنینیست (کمونیستها و سوسیالیستها)، و چپنماهای هوادار اصلاح حکومتِ جمهوری اسلامی (بخش سکولار هواداران اصلاحطلبان استمرارطلب…” (به نقل از https://bepish.org/node/2134 )
سیاستهای اتخاذ شده خصوصاً در عرصه بغرنج مسائل جهانی، درک روشن نداشتن از ماهیت سرمایهٔ انحصاری، نقش مخرب سیاستهای نولیبرالیستی در عرصه جهان و همچنین عدم درک ماهیت جنگطلبانه و ضد انسانی امپریالیسم و عملکرد آن در گوشه و کنار جهان ازجمله سیاستهای ضد انسانی تحریمها علیه میهن ما، ازجمله نمادهای تأثیرهای نیروهای راست است که در مقطعهای زمانی مختلف بروز روشنی در موضعگیریهای حزب چپ ایران (فدائیان خلق) داشته است.
برای حزب تودۀ ایران و بسیاری از نیروهای دیگر روشن نیست که چرا و چگونه رهبری حزب چپ میتواند مدعی شود که: “ما بخشی از جنبش تاریخی چپ ایران و جهان هستیم” و برای سوسیالیسم و بر ضد سرمایهداری جهانی مبارزه میکنیم و درعینحال اصرار دارد که یک حزب “غیرایدئولوژیک” است؟
روشن است که این تناقضها و ناروشنیها تأثیر خود را بر روند اتحاد عمل و تلاشهای مشترک نیز گذاشته و خواهد گذاشت. برای مثال، بهرغم اعلام مکرر ضرورت همکاری مشترک از سوی حزب ما که همواره رهبری شما بهدلیل محظوراتی بهخاطر نشان دادن خط مرز خود با نیروهای چپ مارکسیست-لنینیست رو بهرو بوده، در حساسترین شرایط کشور در دو سال گذشته ازجمله نمایش انتخاباتی ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و گرامیداشت خاطرهٔ هزاران جانباخته فاجعهٔ ملی تبادلنظر و امکان شکلگیری حداقل کارپایهای مشترک با مشکل روبرو شده است.
شرکت کنندگان گرامی دومین کنگرۀ حزب چپ ایران (فدائیان خلق)! حزب تودۀ ایران بهرغم تفاوتهای جدی نظری با رهبری حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، معتقد است که نیروهای آزادیخواه و دموکرات کشور باید بتوانند پیرامون کارپایهای مشترک برای گذار از حکومت دیکتاتوری و تحقق آزادی و دموکراسی و حرکت به سمت برقراری عدالت اجتماعی با هم حرکت مشترکی را سازماندهی کنند. ما امیدواریم که دومین کنگره شما بتواند در این راه گامهایی مثبت بردارد.
حزب تودۀ ایران
۲۰ آبانماه ۱۴۰۰
خبرها، گزارش ها و تصاویر بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند!
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- پیام تسلیت حزب توده ایران به بازماندگان قربانیان سانحهٔ دلخراش هوایی در تهران
- اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران به مناسبت هفتاد و نهمین سالگرد بنیادگذاری حزب
- اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر!
- اعلامیۀ مشترک حزب تودۀ ایران و فرقۀ دموکرات آذربایجان دربارۀ تحریم انتخابات فرمایشی ریاستجمهوری خرداد ۱۴۰۰
هدف اگر گذار از جمهوری اسلامی است بنظر علاوه بر جریاهای و حالا هر حکومتی صرفا دمکراتیک وسکولار است باید حزبی باشد که همه درنظرگیرد حتی هدف حکومت سوسیالیستی مانند اتحاد جماهیر شوروی باشد هم باید حزبی باشد که همه نیروهای دمکراتیک را درنظرگیرد چرا که جامعه فعلی ایران ظرفیت پذیرش حکومت مارکسیسم و لنینیسم بطور خاص ندارد
تحلیل حزب تودۀ ایران در قالب پیام به کنگرۀ دوم حزب چپ ایران (فدائیان خلق)
هر چند نمی توان برای پیام ها ی ارسالی به کنگره چارچوبی تعیین کرد، اما میتوان انتظار داشت حزبی با قدمتی هشتاد ساله از این فرصت ، نه تأکید بر اختلافات که برای کاستن از تفاوتها و تأکید بر همکاریها و همراهی ها بهره بجوید. آیا پیام حزب تودۀ ایران با این خواسته هماهنگی دارد؟ شاید گفته شود که نویسندگان پیام با تأکید بر هشدارها؛ همین نیت را پی گرفته اند، اما من نه در تکرار تحلیل حزب از شرایط موجود و نه در اشاره (دامن زدن) به تفاوت نظرهای درون حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، چنین نیت خیری را نمی بینم. شاید هم انتظار رفقای حزب تودۀ ایران (بر مبنای آنچه خود بدان عمل میکنند)، فراروئیدن حزب چپ به یک حزب ایدئولوژیک و یکدست و تحلیل سیاستها فقط از پنجرۀ رهبری حزب بوده باشد، که اعضای حزب چپ ایران (فدائیان خلق) فاصلۀ خود با چنان حزبی را در اسناد، برنامه و سیاستهای مورد توافق شان نشان داده اند. امید که نتایج زیانبار چنین برخوردهایی در گذشته، راهنمای عمل در حال و آینده باشد، و عمر استبداد از همگامی مشترک همۀ آرادیخواهان و عدالت جویان هر چه کوتاه تر.
برای چه و در برابر چه می رزمیم؟
هم میهنِ گرامی, آقای مرتضی نیکی, درود بر شما! چند نکته و پرسش:
۱ – اینکه تحلیل مسائل اجتماعی تنها از دیدگاه رهبری نباشد و بیشتر از هسته ها و حوزه های پایین به بالا بازتاب یابد را میتوان و باید پذیرفت چرا که چنین ساختاری ثباتِ نگرشِ واقع بینانه را تضمین میکند و از لغزشهای ناشی از تنگ نگری رهبری پیشگیری میکند. اما چگونه میتوان پذیرفت یک حزب ادعای “چپ” بودن را داشته باشد و بخشی از نیروهای تشکیل دهنده ی آن “غربگرای طرفدار نئولیبرالیسم” باشد؟ تاثیر گذاری اینگونه نیروها در سویگیری سیاسی-اجتماعی یک حزب چپ چگونه میتواند باشد؟
۲ – میدانیم که “چپ” در اینجا به جغرافیا برنمیگردد و بیش و پیش از هر چیز همبسته با برنامه و کنشگری پیوسته در راستای دمکراسی و عدالتِ اجتماعی ست, یعنی مفاهیمی که با سرمایه داری و نئولیبرالیسم همخوانی و همراهی ندارند. جدا از برنامه، آیا بدونِ داشتنِ یک نگرش سامانمند و هدفمند (ایدئولوژی)، که هم راستا با خواسته ها و منافع نیروی کار (یعنی مزد- و حقوق-بگیران) باشد، میتوان به دمکراسی و عدالتِ اجتماعی دست یافت؟
۳ – بی در و پیکری یک سازمانِ سیاسی که ورود و ماندنِ طیفِ ناهمسازان را ممکن میکند، هم پیشروی آنرا لنگ میکند و هم تاثیر منفی بر سامان یابی و پیشرفتِ مبارزاتِ سیاسی-اجتماعی میگذارد. آیا مشخص نبودنِ ایدئولوژی و به هم ریختگی سیاسی-تشکیلاتی (چند تابعیتی اعضا) دستِ کم بخشی از پاسخ ندادنِ نیروهای چپ ایران به فراخوان های اتحاد از سوی حزب چپ را توضیح نمی دهد؟
دوست عزیزآقای آرمان شیرازی. ممنون شما هستم برای ادامۀ تبادل نظری دوستانه.
اما شوربختانه، به مثابه پیام حزب تودۀ ایران، سئوالات و پیشداوری شما نیز بر مبنای فرضیاتی از اساس غیر واقعی و مغشوش استوار است که برای جوابشان باید اول واقعی بودن آن “نقل قول ها” راست آزمائی بشوند. برای پرهیزاز تکرار، شما را به خواندن نوشتۀ آقای نادرعصاره در همین خصوص ارجاع میدهم* . اما ناگزیرم نکتۀ آخر گفتۀ شما را بشکل سئوال از شما بپرسم که به نظر شما چرا تا بعدازدهه ها، هنوزهیچ نیروئی به “جبهۀ واحد ضد دیکتاتوری” حزب تودۀ ایران نپیوسته است؟ آیا برای توجیه این ناکامی هم باید حزب چپ ایران (فدائیان خلق) را مذمت کرد؟ یا از حزب تودۀ ایران خواست به ارزیابی آن عدم موفقیت بنشیند؟
*
https://www.akhbar-rooz.com/132594/1400/08/27/
دوست عزیز در پیام حزب چپ به مناسبت هشتاد سالگی حزب توده این مطلب آمده بود:
در کنار دستآوردها، حزب خطاهای سنگینی در عرصه سیاسی و تشکیلاتی داشت که در راس آن تحلیل نادرست از رژیم “برآمده از انقلاب بهمن، سیاست حمایت قاطع از آن براساس تئوری راه رشد غیرسرمایه داری و بر این پایه تنظیم مناسبات خود با دیگر نیروهای سیاسی ایران بود. سیاستی که به اعتبار حزب و به جریان چپ ایران لطمه جدی زد. بیانیه حزب بمناسبت هشتادمین سالگرد با برخی خطاها تماس گرفته و “تمرکز سیاستهای حزب بر مبارزۀ ضد امپریالیستی و کم توجهی به حقوق و آزادی های دموکراتیک” را نقد کرده است. ولی این خطا را نمی توان تنها با کم بها دادن به این و یا آن وجه از سیاست حزب توضیح داد. به باور ما بدون نقد دیدگاهی از آن، احتمال تکرار خطا، ولو عرصه ها و اشکال دیگر باقی خواهد ماند. امیدواریم نقد آن سیاست ها تعمیق یابد، استنتاجات ضرور از آن گرفته شود و در دیدگاه، برنامه و سیاست های حزب بازتاب پیدا کند.”
پس دوست عزیز می بینید که یک ماه قبل حزب چپ همین کار مورد انتقاد شما را انجام داده اما گویا شما با آن مشکلی نداشتید یا شاید ندیده اید.
درود
سپاس از این پیام که بسیار بجا بود!