جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

آیا ما دوباره تاریخ را تکرار میکنیم – دنیز ایشچی

آیا ما حافظه تاریخی نداریم؟ بر ما چه میشود؟ دوباره تحت تاثیر جو سازی های سیاسی عمومی خلق شده در خارج از ایران قرار میگیریم و روایت جاری نوشته شده را، بدون توجه به اینکه نویسندگان آن چه کسانی میباشند، باور و قبول میکنیم. بخاطر حفظ همبستگی ملی، به سیاهی لشگر آن دسته از طیف های اجتماعی تبدیل میشویم که اگر روی کار بیایند، از جمهوری اسلامی ایران نیز بدتر خواهند بود. میگویند الاغ دوبار از جویباری که در آن به گل نشسته بود، رد نمیشود. ولی غریزه تمکین انسانی، بخاطر اینکه وقتی حس میکند بادهای قدرتمند از سمت خاصی میوزند، به آن جهت سمتگیری نموده و  به روایت حاکم میپیوندند. سخن از چیست؟ این موضوع را از زوایای مختلف میشود مورد ارزیابی قرار داد.

آیا ما به اهداف انقلاب مشروطیت دست یافتیم؟

اهداف اصلی انقالب مشروطه بر این اساس بود که مردم بتوانند بر پایه های آزادیهای فردی و اجتماعی احزاب سیاسی مختلف را تشکیل داده، پلاتفورمهای سیاسی خود را به میدان نقد بگذارند. آنها بتوانند در انتخابات شهری، ناحیه ای و کشوری شرکت نموده و نمایندگان خود را جهت تصمیم گیری به پارلمان بفرستند. آنها در آن زمان میخواستتند قدرت شاه را به سلطنت و تشریفات محدود نموده و اداره امور کشور به بدست نمایندگان مردم بسپارند. امروز ما به پایه ای ترین اهداف انسانی در زمینه های حقوق بشر دست نیافته ایم. سلطنت سرنگون شده است. پسر محمد رضا دوباره میخواهد حکومت کند، نه سلطنت. بخشی از احاد خسته از راه طولانی کاروان چپ، نه فقط حافظه سیاسی تاریخی خود را از دست داده اند، بلکه از بابت تحلیل عینی شرایط به قهقرای فقر تئوریک سقوط کرده و طلوع مبارکه ایت الله جدید را در سیمای مبارک ایشان یافته و از ذوق در پوست خویش نمیگنجند. آنها در پیوستن به این صف ارزاق همایونی از همیدگر سبقت میگیرند.

روایت های سیاسی (نرتیو)  تحولات کلان کشور ما را چه کسانی نوشته اند؟

هر دوران گذار آبستن تحولاتی میباشد که در آن هدف از گذار پاسخ تاریخی به یکسری نیازهای کلان اجتماعی میباشد. در بالا به نیازهای کلان انقلاب مشروطیت اشاره شد. نهضت جنبش نفت زمان دکتر مصدق، پاسخ با نیاز تاریخی کلان و مشخص  را در دستور روز قرار داده بود. به این نیاز تاریخی دکتر مصدق از یک طرف، حزب توده ایران از طرف دیگر؛ حکومت شاه از یک زاویه دیگر و امپریالیستهای آمریکا و انگلیس از زوایای متفاوت روایت خویش را تشریح نموده و بصورت پلاتفورم اجرائی در اورده و اجرا میکردند. روایت و پلاتفورم و پروژه ای که در نهایت غالب آمد، پروژه کودتای آمریکائی بود.

از جمله نیازهای کلان انقلاب ۵۷ میشود پاسخگوئی به آمال انقلاب مشروطیت، بعلاوه بر داشتن سلطنت بود. این پاسخ و روایت تاریخی را میشود در تشکیل جمهوری دموکراتیک  بر پایه های آزادیهای فردی و اجتماعی تعریف نمود.  فدائیان خلق برای این دوران گذار راهکار جمهوری دموکراتیک با سمتگیری سوسیالیستی را مطرح میکردند، حزب توده ایران جبهه متحد ضد دیکتاتوری با سمتگیری پیوند با اتحاد شوروی و در تقابل با آمریکا را مطرح مینمودند. برای این دوران گذار؛ آمریکا، انگلیس،  روایت سیاسی جایگزینی حکومت اسلامی  عدل علی را بصورت پروژه سیاسی به میدان آوردند.   

حمایت ما از جریان خمینی بخاطر حفظ همبستگی ملی

ما فدائیان خلق و دانشجویان پیشگام، نه توان مالی مقابله به مثل با آلترناتیو امپریالیستی را داشتیم، نه امکانات رسانه ای تبلیغاتی درخور. ما نه تشکیلاتی به وسعت شبکه های روحاینت در سرتاسر کشور را داشتیم، نه ایدئولوژی و آرمان های ما به اندازه ایدئولوژی اسلامی در جامعه ریشه دوانده بود. ما در مقایسه با سازمان های امنیتی و اطاق های فکری سرمایه داری کلان جهانی از امکانات و تجربیات مشابه برخوردار نبودیم. ما بر پایه توان و تجربیات محدود خویش، در جنبش سرتاسری حضور فعال یافته و بر پایه های آرمان ها واهداف مردمی انسانی خود، بر پایه های فداکاریها و جانفشانیهای خود توانستیم به نیروی نبستا قدرتمندی در پهنای سیاسی کشور تبدیل گردیم.

برای گذار از سلطنت، احتیاج به همبستگی ملی بود. برای ما ؛ “گذار از سلطنت” آنقدر  کلان و عمده بود، که چندان توجهی به این موضوع که آلترناتیو جایگزین چه خواهد بود و کدامین قدرت های بین المللی این آلترناتیوها را بر ما نسخه پیچی کرده اند، نمیکردیم.

ما بخاطر حفظ همبستگی ملی به مساجد میرفتیم و زیر پای منبر ملایان می نشستیم. ما در تظاهرات آنها شرکت میکردیم. ما حتی شعارهای آنها را تکرار میکردیم و خوشحال بودیم اگر قادر میشدیم یکی دو تا از شعارهای خود را در تظاهرات داده باشیم. ما بخاطر حفظ وحدت و همبستگی ملی، به خیلی چیزها چشم میبستیم.

وقتی رهبری خمینی را برای ما نسخه پیچی کرده و ایشان را به نوفل لوشاتو منتقل کردند، بخاط حفظ همبستگی ملی جهت گذار از سلطنت، به گفته های ایشان در این زمینه که احزاب سیاسی، زنان، ملیت ها، کمونیستها و نیروهای  چپ آزاد خواهند بود، باور کردیم. بخاط فحش و بد و بیراه های ایشان به آمریکا، بر خودمان قبولاندیم که ایشان ضد امپریالیست میباشد، و بخاطر حفظ همبستگی و وحدت ملی در صفوف “ضد امپریالیستی” آنها به پیکار با آمریکا ادامه دادیم.  روایت روی کار آورده شدن خمینی را کدامین قدرت های کلان بر انقلاب مردمی نوشته و پروژه آن را پیاده نمودند؟

تحلیل ما از شرایط فعلی و راهکار استراتژیک ما

نیازهای کلان دوران گذار امروز، کدامین آمال و آروزوها میباشند؟ روایت گذار و رسیدن بر چنان آمالی را کدامین راهکارهای سیاسی میتوانند بر آورده نمایند؟ برنامه گذار آلترناتیو سرمایه داری کلان جهانی چه میباشد و چه اهدافی را تعقیب مینماید؟ نیروهای چپ، از جمله حزب چپ ایران فدائیان خلق کدامین راهکار گذار را جهت پاسخگوئی به این نیازهای کلان مطرح می نمایند.  نئولیبرال های داخلی ایران در کجای چنین تصویری قرار دارند؟ نیروهای آزاده، دموکرات، عدالت جو و جمهوریخواه غیر چپ در کجای این روایت قرار میگیرند؟ اینها از جمله سوال هایی میباشند که امروزه لازم است ما به آنها پاسخ هایی شفاف بدهیم.

بحث کوتاهی داشتم با یکی از دوستان از نسل سال هشتاد و هشت. میگفتند ما میخواهیم اشتباهات نسل شما را تکرار نکنیم. ما نمیخواهیم ایران سوریه و عراق شود. ما آنقدر بین بد و بدتر، بد ها را انتخاب خواهیم کرد، تا از طریق اصلاحات تدریجی، بالاخره به یک نظام دموکراتیک و ازادی دست یابیم. این هم از راهکار اصلاح طلبی.

روایت دخالت خارجی

من در مورد دخالت خارجی و آلترناتیو سازی و سناریو نویسی خارجی سه تصویر مختلف را می بینم. تصویر روایت آلترناتیو سازی سرمایه داری کلان جهانی به رهبری آمریکا که امروزه بخشی از آن را در محاصره اقتصادی میبینیم، بر آلترناتیو سازی نئولیبرال از خارج، و با حمایت سرمایه داری کلان داخلی و نئولیبرالیسم داخلی میباشد. امروز همان رسانه های جهانی که طی مدت پنج روز تظاهرات خیابانی و کشتار مردم در خیابانها سکوت کرده بودند، به این نتیجه میرسند که بر اساس برجسته نمودن پروژه “ققنوس” آمریکائی، روایت شاهنامه ای و فریدون را برای مردم ایران نسخه پیچی نموده و در کرنای تبلیغاتی خویش بدمند.

روایت دوم، به نوعی روایت انگلیسی میباشد که همزمان با مماشات با جناح های مختلف حکومتی برای دوام  جمهوری اسلامی ایران از طریق جابجائی  جناح های مختلف، از ارباب آمریکائی خویش عقب نمانده و در شرایط قرار گرفتن در بین دوراهی، از پروژه آمریکائی  حمایت نموده و تمامیت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را زیر ضرب بگیرند.

روایت سوم، روایت روسی میباشد. این روایت بر این اساس که چون آمریکا مستقمیا در امور سیاسی داخلی ایران دخالت میکند و برای حکومت ایران جایگزین تعیین میکند،  حکومت ایران را یک حاکمیت ضد آمریکائی تلقی کرده و در حالت کلی در پیکارهای کلان جهانی در کنار آنها قرار میگیرند. عمده کردن نقش تاثیرات تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران در تظاهرات گذشته بازتاب چنین نظرگاهی میباشد. البته در این مورد مناسبات اقتصادی و قراردادهای معاملاتی فی مابین نیز تاثیری تعیین کننده دارد.

پاسخ چپ به بحران کنونی

منظور من از “چپ”، آن نیروهایی نمیباشند که  تنها پیام آوران “مرگ بر” و “نابود باید گردد” میباشند. منظور من آن بخشی از چپ میباشد که به موازات طرح شعار گذار کامل از نظام جمهوری اسلامی ایران، برنامه سیاسی و اجتماعی جامعی را برای آینده طرح ریزی نموده باشند. فرهنگ و ادبیات سیاسی ما یکی از شاخص هایی میباشد که نمایشگر ارزش هایی است که راهکار جایگزین ما میتواند آنها را نمایندگی نماید. پیام آوردان “مرگ بر” و “نابود باید گردد” میتوانند با خودشان نوع دیگری از دیکتاتوری و مرگ و نابودی را به ارمغان بیاورند.

حزب توده ایران که به تنهایی خود را حزب طراز نوین طبقه کارگر ایران میداند، و انتظار دارد تا دیگران زیر پرچم آن گرد بیایند،  شعار “طرد رژیم ولایت فقیه” از طریق “تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری” را مطرح می نماید. اگر در این شعارهای به جای کلمه “ولایت فقیه” کلمه “شاه” را بگذاریم، این شعارها طی پنجاه سال گذشته ای که من به خاطر می آورم، عوض نشده اند. آیا زمان آن نرسیده است که این حزب با توجه به تحولات تکنولوژیک، اجتماعی، ژئوپولیتیک، اقتصادی، زیست محیطی و غیره خود را اندکی به روز نموده تکانی به شعارهای خود بدهد؟

حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، از این نظر که در روند گرد آوری هر چه بیشتر نیروهای چپ زیر یک ساختار سیاسی حرکت نموده و وحدت جبهه ای خویش را با نیروهای آزاده، دموکرات، سکولار و جمهوریخواه مطرح می نماید، در مسیر درستی قرار گرفته است. همزمان، حزب باید بصورتی نسبتا عاجل بر یکسری چالش های سنگین رو در رو غلبه نماید. چند مورد از این چالش ها را میتوان تیتر وار در زیر مطرح نمود.

حزب چگونه از نظر رسانه ای و تبلیغاتی  قادر خواهد بود با رقیب، یا رقبای خویش برابری نماید؟ چگونه قادر خواهد بود در مدرسه، محل کار، خیابان ، کارگاه و محله در کنار مردم در چالش های سیاسی روزمره آنها حضور داشته و شرکت نماید؟ حزب چگونه قادر خواهد بود در روند پیکار روزمره، رهبران و نمایندگان شایسته ای را از میان مردم تربیت نماید؟ چگونه قادر خواهد بود از اتحاد جبهه ای با تعداد اندکی از نیروهای جمهوریخواه فراتر رفته و وزنه های سیاسی سنگین تری را به این مجموعه بیافزاید. چگونه قادر خواهد بود با نسل جوان، خصوصا دانشجویان پیوندی استوار برقرار نماید؟

سخن پایانی

اعلیحضرت میخواهد حکومت کند، نه سلطنت. ایشان میخواهد درها را برای سرمایه گذاری امریکائی و غربی در ایران در امتزاج با نئولیبرالیسم داخلی باز نماید. این مساله میتواند به تسلط شرکت های آمریکائی بر صنایع نفتی ایران بیانجامد. ادامه چنین روندی میتواند به تاسیس پایگاه های نظامی آمریکا در ایران و منطقه متنج شود. در شرایطی که روند جهانی در راستای عقب نشینی پروسه جهانی شدن  و تقویت نیروهای پوپولیست افراطی “ناسیونالیستی و یا دینی” میباشد، چنین جریانی با خواسته های خودگردانی ملی مردم در کردستان و مناطق دیگر میتواند رفتاری خشن داشته باشد. چنین سیستم ایدئولوژیکی یقینا بعد از دوران ماه عسل اولیه خویش، هیچگاه ظرفیت تحمل سازمان های سیاسی چپ با راهکار سوسیالیستی را نخواهد داشت. بقول خودشان، کتاب دینی آنها شاهنامه، پیغمبر آنها فریدون، قهرمان آنها رستم و امام آنها اعلیحضرت میباشد. باقی مطلب را خود بخوان از این مجمل.

دنیز ایشچی

۲۵ نوامبر ۲۰۱۹

https://akhbar-rooz.com/?p=13328 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x