جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

پاسخ به هیات تحریریه ی«نامه مردم» – بابک امیرخسروی

سلام!  پاسخ شما دررابطه با نامه من به آقای امیدوار دریافت شد. سپاسگزارم.

لطفاْ به توضیحات زیرتوجه کنید:

۱ – نوشته اید: «شما در نامه ای به تاریخ نوامبر ۲۰۲۱ به رفیق امیدوار به برخی نکات مطرح شده در سرمقالۀ شمارۀ ۱۱۴۱ «نامۀ مردم» اعتراض کردید و بدون آنکه منتظر پاسخی از سوی تحریریه «نامه مردم» باشید اقدام به انتشار آن در فضای مجازی نمودید.

توضیح: مطلب ناروایی که شما درسرمقاله شماره ۱۱۴۱ «نامه مردم» درباره من نوشته بودید، انتشاربیرونی یافته و دراختیار عموم قرارگرفته بود. خصوصی برای من نبود. ازاین رو، دلیلی نداشت که پاسخ را خصوصی بدهم و منتظر واکنش احتمالی شما باشم!

۲ – نوشته اید: درمقاله «نامۀ مردم» سخنی از نشست کادرهای حزبی «پس از اولین دستگیری ها» نمی کند! لطفاً مطلب را یکبار دیگر مرور کنید. اشاره به نشست کادرهای حزبی قبل از برگزاری پلنوم هجدهم کمیتۀ مرکزی است».

توضیح: به نظرشما، آیا واقعا  این که نشست کادرهای حزبی مورد ادعای شما «پس از اولین دستگیری ها» بود، یا قبل از برگزاری پلنوم هجدهم کمیتۀ مرکزی،  اهمیت خاصی درموضوع مورد اختلاف ما داشت که روی آن انگشت گذاشته و ایراد می گیرید؟

گذشته ازآن، همه حوادث، ازجمله یورش دوم وشوهای تلویزیونی آزاردهنده، که پس از اولین دستگیری ها و پیش از پلنوم هجدهم  رخ داد، در ردیف حوادث پس از اولین دستگیری ها و یا قبل از برگزاری پلنوم هجدهم کمیتۀ مرکزی است. به عبارت دیگر، بیان یک رویداد بر دو مبنای تار یخی متفاوت می باشد!

اضافه کنم که چون شما تاریخ آن جلسه مورد ادعای تان را ننوشته بودید، و درمتن نوشته تان آمده بود: «درزمانی که رفقای رهبری واعضای حزب درزندان و زیر شکنجه های ددمنشانه بودند…»، چنین استنباط کردم که منظورتان پیش از دستگیری های دور دوم و نمایشات غم انگیز تلویزیونی بود. و گرنه طور دیگر می نوشتید. این است که حدس زدم جلسه مورد ادعای شما، در بازه ی زمانی پس از دستگیری های اول برگزارشده باشد!

آیا بهترنبود به جای ایراد گیری بی اهمیت، ازهمان اول می نوشتید: گردهماپی مورد ادعای شما کی برگزار شده بود؟ شما متاسفانه هنوز هم قادر به بیان آن نیستید.

۳ – نوشته اید:« شما نام افرادی را خواسته اید که در نشست شرکت داشتند. این نشست با مسئولیت فرهاد عاصمی که آن وقت مسئول تشکیلات خارج از کشور بود در آلمان برگزار شد و  رفقای مسئول سازمان های حزب در کشورهای مختلف در آن حضور داشتند. شما در بحث با رفقای کمیتۀ کشوری بریتانیا، که رفیق امیدوار از جمله آنان بود و دیگران هم حاضر بودند این سخنان را مطرح کردید.

توضیح: درسرمقاله «نامه مردم» نوشته بودید که من آن حرف ها را در «نشست کادرهای حزبی درآلمان» گفته ام. اینک می گویید که من آن حرف ها را در  بحث با رفقای کمیتۀ کشوری بریتانیا، که رفیق امیدوار از جمله آنان بود و دیگران هم حاضر بودند، این سخنان را مطرح کرده ام»!

آشکاراست که تغییر «نشست کادرهای حزبی درآلمان» به رفقای کمیتۀ کشوری بریتانیا و آقای امیدوار، درنامه اخیرتان، ‌برای آنست که پاسخی به پرسش من ندارید، که خواسته بودم چند تن از افراد شرکت کننده در«نشست کادرهای حزبی درآلمان» را نام ببرید.

ممکن است بفرمایید رفقای مسئول سازمان های حزب در کشورهای مختلف، چه کسانی بودند؟ چرا قادر نیستید نام لااقل دو سه نفر از آن ها را ذکر کنید تا درباره صحت و سقم ادعاهای شما از آن ها پرسیده شود؟

شما ازدونفر نام می برید، فرهاد عاصمی و امیدوار! فرهاد عاصمی متاسفانه در قید حیات نیست تا از ایشان پرسیده شود. می ماند فقط خود آقای امیدوار که ایشان طرف نقد من است، نه شاهد! همین امر گواه آنست که شما برای شهادت، شاهدی ندارید تا معرفی کنید!

این دیگرانی که شما مدعی هستید در نشست رفقای کمیتۀ کشوری بریتانیا، حاضر بودند، از آلمان و برلین و فرانسه و احیاناْ از جاهای دیگرحضور داشتند، چه کسانی بودند تا سخنان مورد ادعای شما را شنیده باشند؟

آیا می توانید از دوسه نفرشان نام ببرید تا من ازآنها درباره صحت وسقم ادعاهای شما جویا شوم.

 4 – نوشته اید:« شما داشتن چنین نظریاتی را  که در آن دوران در جاهای دیگر هم مطرح کرده بودید منکر هستید.»

توضیح: آن جاهای دیگر که مدعی هستید،کجا ها، کدام کشورها و شهرها بودند؟ در چه تار یخی بوده اند که شما با چنین اطمینان خاطری از آن ها یاد می کنید؟

تنها شاهدی که در رابطه با ادعایتان مبنی براین که در جاهای دیگر هم آن حرف ها را  زده ام، به جای ذکر محلو تاریخ برگزاری این نشست ها، به یک نوشته ی من متوسل می شوید!! به نامه من، به کمیتۀ برون مرزی که بتاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۶۲ نوشته ام اشاره می کنید!! نامه ای که به قول شما، «نامۀ بلند و سرا پا متضاد» است!

نامه من به کمیتۀ برون مرزی که شما به عنوان سند علیه من مطرح می کنید و به رخ من می کشید،همان نامه ام به کمیتۀ برون مرزی است که درنامه ی قبلی ام به آقای امیدوار مطرح کرده بودم؟

اگر آن سوء تعبیری که شما از این نامه می کنید، حقیقت داشت، با چه منطقی خودم آن نامه را منتشر کردم و آدرس سایت ام را هم دادم که شما و یا هر کسی خواست، با کل مطالب نامه ۱۱ صفحه ای من آشنا شود، و به صحت ادعای ناروای شما پی ببرند؟

برای علاقمندانی که در جریان نیستند، توضیح دهم که این نامه طولانی ۱۱ صفحه ای به کمیتۀ برون مرزی، شامل دو بخش است. بخش اول مربوط است به بررسی و نقد مواضع نشریه «راه توده» پس از یورش اول به حزب. همه این نقل قول ها نیز از همان نشریه است، البته با ذکر شماره های مختلف آن.

گردانندگان نشریه “نامه ی مردم!  آن مطالب “سراپا متضاد“ی که به من نسبت می دهید، نه در  گفتار و موضع آن روزی من، بل مربوط به مندرجات مقاله هایی است که درنشریه«راه توده» بازتاب یافته است که من درنامه ام به کمیته برون مرزی مورد بررسی و نقد قرار داده ام. و قصدم این بوده است که نشان دهم، نویسندگان «راه توده» از یک مقطعی که موضع شان نسبت به موضع پیشین حزب تغییر یافته است، کوچک ترین بررسی درباره علل خطای پیشین نکرده اند و یورش به حزب را به گردن این و آن انداخته اند!

خوشبختانه دربخش دوم و پایان همان نامه، برای آنکه مطالب بخش اول نامه من مورد سوء استفاده قرار نگیرد، و  کسانی مانند شما، از مطالب بخش اول نوشته، علیه من پرونده سازی نکنند، صریحا نوشته ام: 

منظور من(ازمطالب بالا) این نیست که ما از حاکمیت کنونی همانند گذشته پشتیبانی کنیم. وسپس به بیان موضع روشن وقاطع خود پرداخته ام.

این بخش را در نامه ام به آقای امیدوار نقل کرده بودم. با این حال، گردانندگان «نامه مردم» عامدانه بخش دوم نامه مرا نادیده گرفته اند! گویی وجود ندارد! آن گاه، با سوء برداشت آگاهانه، مطالب بخش اول نامه ام، که بررسی انتقادی مواضع نویسندگان «راه توده» است، به حساب من گذاشته و مدعی شده اند که من در میان کسانی بودم که: «حتی پیش از برگزاری هیجدهمین پلنوم کمیته مرکزی، در زمانی که رفقای رهبری و اعضای حزب در زندان و زیر شکنجه های ددمنشانه بودند، تلاش سازمان یافته ای برای وادار کردن حزب به ادامه سیاست های پیشین و موضع گیری نکردن علیه رژیم ولایی آغاز «کرده بودند!

با آنکه بخش دوم نامه ام به آقای امیدوار را درنامه پیشین ام به ایشان آورده بودم، آگاهانه نادیده گرفته اید. بخاطرطولانی بودن آن از تکرارش پرهیز می کنم. در اینجا تنها فرازهایی از بخش دوم نامه ام را نقل می کنم  تا برای کسانی که احیانْا نامه من به آقای امیدوار را ندیده باشند، با آن آشنا شوند. درنامه ام ازجمله آمده است:

«تذکر این نکته شاید ضروری باشد که منظور من از انتقادات فوق‌الذکر (منظورم به نوشته های نشریه «راه توده»است) به هیچ وجه این نیست که معتقد هستم باید بطورقشری و جزمی از سیاست و تحلیل‌های گذشته حزب دفاع کرد. «چنین کاری عملاً امکان ندارد. زیرا حاکمیت کنونی به ما جنگ تمام عیار تحمیل کرده است….

اینک مبارزه برای آزادی و استقرار یک رژیم دموکراتیک ضد امپریالیستی، جز از طریق مبارزه با حاکمیتی که چنین رژیم استبدادی را مستقر ساخته است غیرممکن می‌باشد. و همین امر برای موضع‌گیری ما در برابر حاکمیت کافیست و عملاً ما را در برابر حاکمیت کنونی قرارمی‌دهد. لذا دیگر چه لزومی دارد که فانتزی بسازیم و به ذهنی‌گری بپردازیم و جریان‌ بندی و گروه‌بندی اختراع کنیم.

ثانیاً، و این نکته مهم‌تراز اولی است. به نظر من یورش به حزب نه از آن جهت است که راستگرایان بر «تسلیم‌طلبان» و «مماشات گران» مستولی شده‌اند. یورش نهائی به حزب ما در ذاتِ خودِ خط امام نهفته بوده است. این نکته از اختلافات اساسی من با نوشته‌های «راه توده» و موضعگیری‌ها و تحلیل‌های کمیته برون مرزی است. …آن نیروی سیاسی که برپایه ولایت فقیه می‌ خواهد اسلام را بطورقشری درجامعه ایران پیاده بکند و سر سختانه و لجوجانه می‌کوشد تا همه عناصر و عوامل غیراسلامی را از جامعه بزداید، چگونه ممکن بود که با حضور یک حزب مارکسیستی لنینیستی و به قول خودشان ملحد و ضد ادیان الهی سازگاری داشته باشد؟

ازاین رو، توضیح علل اصلی یورش به حزب توده ایران و تلاش برای براندازی آن را قبل از همه در همان جوهر و ذات تفکر و سیاست امام خمینی و خط او می‌ توان و باید جستجو نمود و بعد به نقش عوامل دیگر پرداخت” (پایان نقل قول)

اگرغرضی درکار نبود و قصد تهمت زدن نداشتید، شما به راحتی می توانستید در همین بخش دوم نامه مورد استناد تان، موضع مرا، در بازه ی زمانی پیش از پلنوم هجدهم، درباره دستگیری ها و سیاستی که حزب می بایست پس از آن و در شرایط جدید  اتخاذ کند، به روشنی مشاهده کنید.

پرسش من ازشما این است: با آن که با مطالب بخش دوم و پایانی و موضع من درنامه ام به کمیته برون مرزی که دربالا آمد، آشنا بوده اید، چه گونه درنامه اخیرتان مطالب این بخش را نادیده گرفته اید و با دوری از موازین اخلاق سیاسی مطالب ضد ونقیض نوشته های نشریه «راه توده» را به من نسبت داده اید؟!

برای این که همه جوانب موضوع بی پاسخ نماند، این نکته را اضافه می کنم:

پس از اولین دستگیری ها و تا دستگیری دور دوم، رهبری در حزب در داخل کشور فعال بود. جوانشیر(فرج الله میزانی)  در مقام دبیردوم، حزب را رهبری می کرد. احسان طبری و چند نفر دیگر از اعضای هیات اجراییه نیز هنوزآزاد بودند. آنها بودند که اعلامیه می دادند وموضع گیری می کردند. آنها همان موضعی را داشتنند واعلام می داشتند که فرهاد عاصمی در مصاحبه با روزنامه لوموند بیان داشت و من پیش تر به آن اشاره کردم.

شایان بیان است که آن دوره، هنوزدوره ای بود که حزب از زبان سیاوش کسرایی، از کیانوری با عنوان حماسی «تهمتن در زنجیر» نام می برد!

ازاین رو اگر من دراین بازه زمانی در صحبت با رفقای حزبی در ردیف آقای امیدوار که آن روزها به گمانم عضو تازه وارد و ساده ی حزب درانگلستان بود، چگونه می توانستم سخنی جز در راستای موضع اعلام شده ی رهبری فعال حزب در ایران بر زبان بیاورم؟

بااین حال  یادآوری کنم که نه تنها درهمین بازه زمانی، بل از مدت ها پیش از یورش اول، موضع من نسبت به سیاست رهبری درقبال حاکمیت انتقادی بود و یورش به حزب را پیش بینی می کردم وحتی مسلم می دانستم، و نظرم را ازطریق رفقایی که به ایران می رفتند، به اطلاع شان می رساندم.

ازاین رو، جوانشیردر گفتگوهای چندی یک بار تلفنی، مرا به احتیاط در گفتار فرا می خواند. زیرا از موضع انتقادی من با خبر بود و نمی خواست مساله ای درداخل به وجود آید.

نامه مورخ ۲۱ اسفند ۱۳۶۰ من به رفیق جوانشیر شاهد آنست. جمله زیراز آن نامه را می آورم. برای فهم مطلب، توضیح دهم که نظر تند انتقادی ام ازسیاست حزب درقبال حاکمیت را از جمله ازطریق غنچه زهری، (دختر آقا و خانم زهری که کوپل کیانوری بودند) و عازم ایران بود، منتقل کرده بودم. از قرارغنچه خانم حرف های مرا به این و آن نیز گفته و مساله ایجاد کرده بود.

این موضوع تا حدی در نامه ام خطاب به جوانشیر، بازتاب دارد. در نامه به جوانشیر ازجمله نوشته بودم:

«اگر من مطالبی از طریق پیک قبلی (منظورم خانم غنچه زهری است ) در ارزیابی از اوضاع داخلی و نگرانیم را از وضع سلامتی و آینده شرکت (منظورحزب است) گفته‌ام، نگران شده‌ای که ممکن است سوءتفاهمی بوجود آورد، متأسفم. همین درجه از ملاحظه‌کاری تو که در نامه‌ات منعکس است، مرا از عاقبت کار نگران ‌تر می‌ کند. چقدر دلم می ‌خواهد پیش تو بودم! حرف برای گفتن زیاد دارم.

دوری از معرکه، دید آدم را بهتر می‌ کند. اینجا که هستم، معنی عمیق بیان برشت را در باره Entfernung (فاصله داشتن) بهترمی ‌فهمم. دوری از کارهای روتین روزانه و دوندگی‌های بی‌پایان و داشتن فرصت بیشتری برای تعمق ، مرا به استنتاجاتی رسانده است که به قول آن شاعر دلسوخته:

 اگرگویم زبان سوزد ــ      وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد!

با توجه به سوءتفاهمی که مختصر اشاره من از طریق پیک قبلی بوجود آورده است، ترجیح می‌ دهم که حضوراً و با تفصیل برایت بگویم.

 بهرحال، اخباری که از صحبت با مسافران بدست می‌آید و حتی از همین پرسش و پاسخ‌های حاج‌ آقا (منظورم کیانوری است) و اطلاعاتی که از داخل شرکت(منظور حزب است) و نظایر آن به دستم می‌ رسد و از همین روزنامه‌ های اطلاعات و جمهوری اسلامی  که منظماً می خوانم و اخبار رادیوئی، مجموعاً نگران کننده است.

خلاصه بوی الرحمن می‌آید! آنچه که می ‌گذرد در حقیقت تأسف‌آور است. در یک کلمه، من به آینده کاملاً مأیوسم و ناامید هستم. راستش نگران سلامتی تو و همه خانواده (منظورم رفقای  حزبی است) هستم».

ازهمین جمله کوتاه که درپرده نوشته ام، پیداست که من حتی یک سال پیش از اولین یورش به حزب، با سیاست رهبری دربرابرحاکمیت جمهوری اسلامی و خط امام مساله داشتم ویورش به حزب را حتمی می دانستم ونگران سرنوشت رفقایم بودم. چه رسد به موضع من پس ازاولین یورش!

نامه ام به فرهاد عاصمی ونامه ام به کمیته برون مرزی که دربالا اشاره کردم، شواهد روشنی برموضع من پس از اولین یورش به حزب است.

هیات تحریریه ی محترم «نامه مردم»!

 شما متاسفانه بی توجه به رعایت ضروری موازین اخلاق سیاسی، بخش اول نامه ام به «کمیته برون مرزی » را که به روشنی برای نقد مواضع ضد و نقیض نشریه«راه توده» نوشته ام، و با آنکه در ادامه همان نامه صریحا نوشته ام که منظور من این نیست که ما از حاکمیت کنونی همانند گذشته پشتیبانی کنیم»، به حساب من گذاشته ونسبت ناروایی به من داده اید! آخرچرا؟

بابک امیرخسروی ۲۴.۱۱.۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=133436 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خزر سماک
خزر سماک
2 سال قبل

تمام کسانی که بیش و کم آقای امیر خسروی را میشاناسد، میدانندکه او انسانی از خود راضی و پر گو است. مشاورت کمیته مرکزی برای عالی جنابشان کم بود.

علی آهی
علی آهی
2 سال قبل

جناب پور توکل:
آنکس که نداند و نداند که نداند – در جهل مرکب مثل تا حالاش بماند… فقط خودش قربون خودش برود و خود را مرکز عالم و حق مطلق هم بپندارد …

جعفر پور توکل
جعفر پور توکل
2 سال قبل

جناب امیر خسروی
عرصه سیمرغ نه جولانگه توست،
عرض خود می بری و زحمت ما می داری

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x