دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

«زندگی فهم نفهمیدن هاست*» – مارال سعید

این قبیله از آنجا که برایشان "امر سیاست" شریعتی جامد است، همه را چون خود در حالت سکون می بینند و انتظار دارند؛ همگان چون آنها  چون یکبار به پاگون اعلیحضرت قسم خورد، دیگر مجاز نیست انتقادی کند و یا خلاف تاج و تخت، چیزی بگوید. و اگر گفت؛ نمک نشناس...

این قبیله از آنجا که برایشان “امر سیاست” شریعتی جامد است، همه را چون خود در حالت سکون می بینند و انتظار دارند؛ همگان چون آنها  چون یکبار به پاگون اعلیحضرت قسم خورد، دیگر مجاز نیست انتقادی کند و یا خلاف تاج و تخت، چیزی بگوید. و اگر گفت؛ نمک نشناس است! همه باید چون او تا ابد “جاوید شاه” بگویند. و اگر سر باز زند، بر او خُرده بگیرند که؛ تو چرا در طول راهی که طی نموده ای، فلان کار را کرده ای یا فلان حرف را زده ای؟!  

تحلیلی که دنیا را بازار مَکّاره ای می بیند، بازاری که در آن آنکس که از سِلاح “تبلیغات” بهتر سود جُست، میتواند هر جنس بُنجُلی را به خلق الله آنهم به قیمتی خوب بفروشد، تحلیلی که در اتاقهای پشت صحنه، مردم ایران را مردمی به دور از تعقُّل و تعمُّق می بیند و می انگارَد؛ این مردم قابلیّت آنرا دارند تا برای نجات از چاه جمهوری اسلامی به هر ریسمان پوسیده ای چنگ بزنند، اینروزها سعی بلیغ دارد تا با استفاده از تَطمیع و تحمیق و شانتاژ و پُرپاگاندای پوپولیستی، تلویزیون فارسی بی بی سی را نیز همچون بعضی از تلویزیونهای خارج کشور، تیول کالای بُنجُلِ خویش سازد.

اگرچه اصطلاح “شاه الهی” هیچ پایه و اساس در علم مردم شناسی ندارد ولی از آنجا که این اصطلاح آنروی سکه ی “حزب الهی”ست و افکار عمومی ایران در زیست چهل و اندی ساله ی اخیر خود  اِشرافِ کامل بَر زیر و بَمِ این قوم و قبیله دارند، این قلم نیز برای بیان منظور خویش از آن سود خواهد جُست.  

این مُختصر گفتم تا بگویم اینروزها شاه الهی ها وسیعاً در صدد به صلیب کشیدن فرناز قاضی زاده مُجری بخش فارسی تلویزیون بی بی سی برآمده اند، تا او را به جُرمِ آنکه روزی روزگاری طرفدار انقلاب بوده و در رَسایِ جمهوری اسلامی قلم زده است را محاکمه و به مَسلخ بِبَرَند. البته به ظاهر او را سیبل کرده اند در حالیکه به واقع، منظورشان اکثریت مردم ایران است که در انقلاب بهمن ١٣۵٧ شرکت داشته اند. آنها می انگارند؛ مردمِ سرخورده از انقلاب و تحت فشار مَعاش روزانه بستر  مناسبی ست برای تبلیغات پوپولیستی! که بله؛ هرآنکس که در انقلاب بهمن ١٣۵٧ شرکت داشت و یا از آن طرفداری نمود، دشمن ایران و ایرانیست و بدین ترتیب آبِ تَطهیر بر سر رژیم پهلوی و عواملش بریزند.  

این قبیله از آنجا که برایشان “امر سیاست” شریعتی جامد است، از فهم آنکه “امر سیاست” نیز همچون دیگر امور، تابعی از فهم انسانهاست، قاصِرند. و بر همین سیاق می اندیشند؛ اگر نظامِ پادشاهی را بتوانند مُجدّداً بر اَریکه ی قدرت بنشانند، سفره مُهیای آلاف و اُلوف اینان خواهد شد، و باز روز از نو روزی از نو! اینان باورشان نیست؛ مردم ایران همان مردم پنجاه سال پیش نیستند که بتوان با آنها  هرکاری را بنام رسیدن به “دروازه های تمدُّنِ بزرگ” انجام داد. دوم آنکه با سود جُستن از حکمرانیِ  ایران بَرباددهِ جمهوری اسلامی و مقایسه های مَعَ الفارق، چنین وانمود سازند که رژیم پهلوی هیچ عیبی نداشت و عیب از نمک نشناسی مردم ایران بود. و در مورد افرادی چون فرناز قاضی زاده نیز سیر تکاملی اندیشه ی او را بَر نمیرسند و به عمد دو عرصه ی نویسندگی در روزنامه های داخل کشور و مجری یک تلویزیون فارسی زبان بین المللی را یکی جلوه میدهند، تا بتوانند نتیجه ی دلخواه خود را بگیرند. این قاطی کردن های رُطب و یابس، ناشی از آنست که؛ مردم را همچنان رَعیت های املاک قبله ی عالم می بینند که هِر را بِر تشخیص نمی دهند. آنها نیک میدانند؛ مُجری تلویزیونی یک شغل است و لزوماً تولیدات آن تلویزیون، همگی از تراوشاتِ فکری آن مجری نیست، در ثانی؛ اذعان نمی کنند که سیستم فکری این خانم نیز مثل هر انسان دیگری می توانسته و می تواند تغییر و تکامل یابد. و بالاخره اینکه همه را چون خود در حالت سکون می بینند و انتظار دارند؛ همگان چون آنها  چون یکبار به پاگون اعلیحضرت قسم خورد، دیگر مجاز نیست انتقادی کند و یا خلاف تاج و تخت، چیزی بگوید. و اگر گفت؛ نمک نشناس است! همه باید چون او تا ابد “جاوید شاه” بگویند. و اگر سر باز زند، بر او خُرده بگیرند که؛ تو چرا در طول راهی که طی نموده ای، فلان کار را کرده ای یا فلان حرف را زده ای؟!  

سلسله جُنبانان این قبیله، منافع خود و اربابان خویش در این می بینند که ایران و ایرانی رویِ آرامش و آسایش نبیند، و مردم به اَنحای مختلف یکدیگر را تحت لوای “دادگاه افکار عمومی” به صُلّابه بکشند. اینان هرروز این کار به لباسی می کنند و امروز دایه های مهربانتر از مادر گشته می کوشند میلیونها ایرانی را که در سودای استقلال و آزادی و ایرانی بهتر به انقلاب بهمن ١٣۵٧ پیوستند را خائنان مُلک و مِلَّت مُعرّفی کنند. این دایه ها هیچگاه به مردم نگفته و نمی گویند؛ این حکومتها هستند که با اعمالشان، ملتها را به سمت “انقلاب” سوق می دهند والّا؛ اگر ملتها ابزار دمکراتیکِ تغییرات در جامعه ی خویش را داشته باشند، هیچگاه هوسِ انقلاب نمی کنند. آنها به مردم نمی گویند؛ رضاخان و پسرش محمدرضا می انگاشتند؛ ایران یعنی شاه و شاه یعنی قانون! آنها چه نیک می کردند که کرده اند و چه بد، خود را برتر از مردم و قانون می انگاشتند و در مقابل هیچ نهاد و اُرگانی پاسخگو نبودند، همانطور که ولی فقیه نیست! از آنها باید پرسید: رژیم پهلوی چه اشتباهاتی مُرتکب شد که انقلاب بهمن ١٣۵٧ به وقوع پیوست؟ آیا این رژیم پهلوی نبود که مردم را بسوی چاه پُر از مار جمهوری اسلامی سوق داد؟ آیا این رژیم پهلوی نبود که مردم را در ناآگاهی و خواب خرگوشی نگه داشته بود؟ و آیا طبیعی نیست مردمی که از سیاست هیچ نمی فهمیدند، گول دروغهای رَجّاله هایی را بخورند که در سر جهنم داشتند ولی به مردم وعده ی بهشت می دادند؟  

متأسفانه اینجا و آنجا می بینیم؛ عدّه ای ایرانیِ به تنگ آمده از فشار زندگی در جمهوری اسلامی، بی آنکه بدانند عَلَم کِشِ این قبیله شده اند، همانها که همیشه به دنبال کسی می گردند تا برایشان کاری بکند، اینبار به حَبل المَتینِ “شاه الهی”ها چنگ زده و می انگارند دشمن را یافته اند، پس بایست “فرناز” را بَر دار کرد.

ما مردم نیک میدانیم و چشم انتظار هیچ معجزه ای نیستیم. ما خود آگاهیم که این فاجعه (جمهوری اسلامی) به دست ما به انجام رسیده و ادامه ی حیات می دهد، و بالاخره پایان داستان نیز باید به دست خود ما نوشته شود. از اینرو آغوشمان را بسوی هم باز می کنیم، به یکدیگر اعتماد می کنیم، و پشت به پشت هم، تاریخ این آب و خاک را ورقی دیگر خواهیم زد.

ایران بدون ایرانی، مُشتی خاک و خطوطی بر روی نقشه است، و این خاک تَعلُّق به مردمانی دارد که در آن ساکنند. ما مردم از هر قوم و قبیله و با هر زبان و فرهنگ، اجازه نخواهیم داد نامردمان با حَربه های پوسیده ی تاریخ مصرف گذشته در میانمان نفاق افکنند!

ما همه ی ایرانیان به هر شکل و زبان و فرهنگ را فرا می خوانیم تا در اتِّحادی گسترده، جبران مافات نموده و چرخ مملکت را بر اساس منافع ملی به راه صلح و دوستی با جهان بازگردانیم. در این راه، آغوش ملّت به روی هرآنکه دیر یا زود به درکِ منافع ملی در گذر از جمهوری جهل و جنایت و تزویر رسیده باشد یا برسد، باز است.

رنگین کمانِ ایرانی دوباره با اتّحاد ما بر فراز ایران قوس خواهد بست. نباید گول نفاق افکنان را خورد و در جایگاه “قاضی” برای هرکس حُکم “خیانت” صادر کرد. بگذار ما به حرف های شاعر دوران کودکی هایمان عمل کنیم و؛ دست در دست هم دهیم به مهر – میهن خویش را کنیم آباد**.

مارال سعید

*سهراب سپهری

**عباس یمینی شریف

https://akhbar-rooz.com/?p=139121 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

تاریخ به ما می گوید حکومتی که بر مبنای آزادی و دمکراسی پی ریزی نشده باشد محکوم به حذف و رفتن است ؛همانطور که حکومت پهلویی ها رفت حکومت آخوندیسم ولایت فقیه هم رفتنی است. تلاش ایرانیان در صد وچند سال اخیر برای این بوده که ایران مال همه ایرانیان باشد و وایرانیان نیز با تحقق آزادی و دمکراسی شرایط باثباتی را در کشورشان محقق کنند. حکومت آخوندیسم بدین شکل به دوران گذارش دارد نزدیک می شود
موضوع ای که این روزها پر رنگ شده و خودش را نشان می دهد:
تبلیغات شیادان تاریخی است که بخیال خودشان و یا ماموریت خاصشان می خواهند در این گذار انحرافی بوجود آوردند و بگونه ای استبدادی را جایگزین استبداد فعلی کنند این شیادان نمی دانند شاه مستبد مال رفتن بود و شیخ مستبد نیز مال رفتن است
باید گفت
سرکار خانم مارال سعید در نوشتارشان به نکات مفیدی اشاره کردند درود بر ایشان

س - ف
س - ف
2 سال قبل

به دوستان ۱- مینائی ۲- شکیبا

مینائی عزیز، کاش برای آن چپ ارتدوکست می نوشتی: خدا را شکر که شما قدرت ندارید، چون اگر میداشتید با این نگاه، پول پوت را در جیب ساعتیتان می گذاشتید.

شکیبای گرامی، ما بر روی افقهای ایده ال ها راه نمی رویم! فکر نمی کنی آزادی بیان را اشتباه متوجه شده ای، آنهم در سیستم نظامی یک کشور، و بر خلاف منافع ملی آن کشور. البته این بدان معنی نیست که دمکراسی در کشورهای اروپائی بی نقص است، اما هرچه هست فرسنگها با آنچه در ایران در جریان است فاصله دارد. 

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
2 سال قبل
پاسخ به  س - ف

موضوع فرمانده نیروی دریائی آلمان استثناء نیست.
در این خبر مختصر، پای وزیر دفاع دولت ائتلافی سوسیال دموکرات به میان آمده که موضع وزارت خانه ( بخوان دولت ائتلاف سوسیال دموکرات و…) را به رخ فرمانده نیروی دریائی می کشد و از او می خواهد به مافوق خود مراجعه کند.
موضع دولت آلن در قبال صلح و جنگ در این لحظه چیست؟
در مورد نظرتان که «دموکراسی در کشور های آروپائی بی نقص نیست» حرف زیاد ست .
ولی شما نمی توانید مورد مشخص آلمان  که «برای درس آموزی» توصیه کردید را کنار بگذارید.
آلمان بعداز جنگ جهانی دوم و گذار به دموکراسی و رفاه اجتماعی بعدا ها تحت توجهات حزب هلموت کهل (همزمان با مثلث تاچر ـ ریگان ـ کهل ) و بعدا آنگلامرکل به اینجا آمده……..

علاوه بر عقب نشینی های رفاهی بضرر اکثریت مردم و افزایش بی حد و مرز شکاف های طبقاتی نیروهای ماورای راست و افراطی ، بدتر از ناسیونال سوسیالیست های جنگ دوم ـ نئونازی و آلتر ناتیو آلمان و بیگانه ستیزان را کشت داده اند.
تمام این ناهنجاری ها بخاطر «منافع ملی» سرمایه های بزرک آلمان در راس اتحایده اروپا انجام شده ست.

شما شاید بدانید که دبیر کل سازمان نظامی ناتو Jens Stoltenberg نروژی ست . رهبر حرب سوسیال دموکرات و نخست وزیر نروژ بوده ست.
جدا از اینکه امروز شما و من چه تعریفی از دموکراسی ارائه کنیم و چه برداشتی از صف بندی قدرتهای جهان آنطور که «واقعا موجود» هستند داشته باشیم .
البته نگارنده ی این سطور اعتراف می کند که اطلاعات درست و دقیقی از دعواهای چین ، روسیه ، آمریکا ، آلمان ، اتحایده اروپا ، انگلستان ، کانادا ، ژاپن و……ندارد.

بهیچ وجه من الوجوه به رسانه های بین المللی و پروپاگاندای آن ها نیز اعتمادی ندارد.

ولی این را می دانم که آتش جنگ جهانی اول و دوم را آلمان و متحدانش دامن زدند!!!!!
این به معنای آن نیست که بازهم آلمان آتش افروز جنگ خواهد شد. کسی نمی داند!!!
بلکه؛ سوسیال دموکرات های آأمان که با حمایت ازامپراتور آلمان ویلهم دوم و حمایت از جنگ ارتجاعی او علیه استعمار انگلیس و فرانسه موجب کشتار میلونها نفردر جنگ جهانی اول شدند.
حزب سوسیال دموکرات آلمان دچاربحران و عذاب وجدان ابدی گردید که هرگز فراموش نخواهد شد.
باردیگر بعداز گذشت ۷۵ سال از جنگ و فراز و نشیب های فراوان در همان راستای قبل از جنگ جهانی اول گام برداشته ست. تعلل و مماشات برای حفظ قدرت !!
امروز در نروژ طالبان مهمان دولت سوسیال دموکرات ست . نروژ هیچ وقت عضو اتحادیه اروپا نبوده ست .

همه چیز با هم جور در میاید .
دبیر کل ناتو ، که در گذشته نخست وزیر نروژ و رهبر سوسیال دموکرات ها بوده ست .
امروز رهبری اکستر بحران روسیه ، اکرائین ، بلاروسی ، اتحادیه اروپا ، آلمان ، آمریکا ، ژاپن را به عهده دارد .
طرفه آنکه این دبیر کل سوسیال دموکرات در راس ناتو برای بسط ناتو از هیچ فشاری بر دیگر کشورها دریغ نمی کند.
مدتها ست با فشار های مستقیم حضرتش بر حزب برادر در سوئد تلاش می کند مقاومت این کشورکه همیشه بی طرف بوده را در هم شکند.
این ها را گفتم تا جنابعالی با بخشی از ماجراهای جیمز باندی کشور های اروپائی و گل سر سبد آنها سوسیال دموکرات ها آشنا شوید که در تمام کشور ها بدون استثناء طرفداران خود را از دست داده اند و متاسفانه نیروهای زرد ، سیاه و قهوه ای در این جوامع رشد کرده اند.
این بحث ها شاید کمک کند تا در گذار از حکومت کشتار ولایت فقیه به حاکمیت مردم و دموکراسی ما « برون را ننگریم و قال را ، ما درون را بنگریم و حال را »

س - ف
س - ف
2 سال قبل

متأسفانه ایران اسیر حکومتیست که اساساً مقوله ای بنام “فرهنگ” را بازیچه-ی افکار پوسیده و قرون وسطائی خود نموده و با روشهای نابخردانه، همان فرهنگ سنتی پُر اشکال ایرانیان را مُضمَحل کرده است.

در فرهنگ سنتی ما علیرغم پند و اندرزهای سازنده، کمتر به مقوله ای بنام “انتقاد” پرداخته شده است. لذا ما دچار یک سیاهچاله بنام “تخریب” گشته ایم. و می انگاریم تخریب همان انتقاد است. در حالیکه “انتقاد” محملیست برای بهسازی نه تخریب.

در یک جامعه-ی به سامان، وقتی فرد یا افراد دچار خطا می شوند، شرایطی تعبیه می گردد که فرد یا جمع با استفاده از آن فضای سازنده به بهسازی خود و جامعه بپردازند. البته اجرای چنین مقوله ای در جوامع توده وار و هیجانی مقدور نخواهد بود، و صدالبته در جوامع “انقلابی” نمی توان انتظار داشت؛ “عقل” در آن حکم براند.

تماشا و توجه به همین اندک فیلمهایی که از دادگاهها در نظام اسلامی وجود دارد هر بیننده-ی اندیشمندی را به این فاکتور ساده می رساند که “نادانی حکم میراند و از خرد و عدل و داد خبری نیست”!

شاید برای درس آموزی مناسب باشد؛ علاقمندان تاریخچه-ی مختصر مردم آلمان در پس از جنگ جهانی دوم و سقوط دولت ناسیونال-سوسیالیست را مطالعه کنند.

فراموش نکنیم دولت ناسیونال-سوسیالست به رهبری آدولف هیتلر در طی فرایند یک انتخابات به قدرت رسید.

خسرو شکیبا
خسرو شکیبا
2 سال قبل
پاسخ به  س - ف

فکر نکنم موضوع به این سادگی باشد وفقط ما ایرانی ها در عرضه نداریم !!
امروز اخبار روز با نشر خبری تیتر معنی داری را بکار بُرد:

دموکراسی آلمانی؛ فرمانده نیروی دریایی در پی یک اظهارنظر در مورد روسیه مجبور به استعفا شد!
وارد جزئیات این خبر نمی شوم بهتر ست به اصل خبر در اخبار روز مراجعه شود .
فرمانده نیروی دریائی آلمان در مراسمی در هندوستان در مورد مسئله ی اکرائین و روسیه حرفی زد که واکنش های زیادی به دنبال داشت و مجبور به استعفاء شد.

ولی ، سخنگوی وزارت دفاع آلمان نیز گفت که سخنان ( فرمانده نیروی دریائی ) شونباخ، “با مواضع این وزارتخانه مطابقت ندارد”. این سخنگو همچنین گفت، دریاسالار شونباخ در این مورد پاسخگوست و باید رفتارش را به مافوق خود، ژنرال ابرهارد تسورن توضیح دهد.

این ست آزادی بیان و اندیشه در دموکراسی آلمان کشوری که سالها از فروش سلاح های مرگبار منع بود که با همین خوش رقضی ها به جنگ سالاران جهان پیوست.

ز.مینائی
ز.مینائی
2 سال قبل

فکر نکنم فقط شاه الهی به این قبیل موضوعات می پردازند.
چون آنها بدون رسانه ها و قدرتهای بزرگ کاری از دستشان بر نمی آید .

در ضمن رفتار و گفتار این قبیل فرصت طلبان از میلیونها مردم ساده و بی ادعا که در سال ۵۷ با امید به آینده ی بهتر از خمینی و روحانیون حمایت کردند جداست که با تجربه زندگی فهمیدند که از این انگلهای همیشگی کاری ساخته نیست و جز منافع قشری و ارتجاعی خود به چیز دیگری فکر و رحم نمی کنند.

بهر صورت بنده در صخحه فیس بوک یک چپ ارتودوکس خواندم :
همیشه باید از”انشانویسان”ترسید انشانویسان مزد به قلم فراوانند. یک نمونه خانوم”فرناز قاضی زاده”است.کسی‌ آقای خمینی را چون معشوقی می‌‌ستاید و سپس مجری شاخ بی‌ بی‌ سی‌ می‌‌شود که در خدمت سیاست ملکه قرار می‌‌گیرد
‏برای درس آموزی بخوانیم
‏روزنامه از صفحه لیلای لیلی,سال ۲۰۰۰ – ۱۳۷۸
توجه داشته باشید که این موضوع در اوج اصلاح طلبی حکومتی ست و خمینی هم سالهاست که وجود ندشته ست.

وقتی امام آمد.
وقتی آمدی پس از قرن های بیشمار بی صبری و بی عدالتی ، خورشیدی دیدیم که هزاران ستاره سجده اش کردند و صنوبران راست قامت سر تسلیم در برابرت فرود آوردند.
تو زمزمه هزار آواز و هزار فریاد سالیان بودی که بر دلها نشستی . گوشها را نوزش کردی .
مادران خسته فرزندان خود را به تو سپردند وتو به آنان آموختی زندگی ، آزادی ست و دیگر هیچ.
وقتی تو آمدی ، دیوار شب شکست و نور صبح امید بر دل میلیونها پرنده محبوس رقصیدن آغازید و تو به همه لحظه ها بهترین بودی و بزرگترین ، ای پدر بی ریا.
چگونه فراموش کنیم آنچه تو گفتی که هر کلامت هیجان عشق بود و معرفت و هر نگاهت معنای صلابت و استغناء.
قبله گاه بی نیاز نگاهت ، صراحت و صداقت یادمان داد و دل دریایی تو شجاعت و ایمان .
بی تو نیستیم و نبوده ایم هر که از ماست تویش رهبری و راهت ادامه حیات این قوم در آینده ای که تو تصویرش کردی و بگذار بدانند مردمان که هزار هزار پرنده عاشقمان به شوق تو پرواز کردند و تو تنها امید محرومان بودی
تو که ایران را به بلندای دماوند سرفراز خواستی ، همچون خلیج همیشه فارس آرام و به وسعت کویر آزاد .
برایمان یکبار دیگر، یکبار دیگر بگو چرا که وقتی تو آمدی بهار آمد ، آمدنت مبارک باد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x