جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

تیمچه تکنوکرات ها چه خبره؟ – مارال سعید

در حالیکه سازمان برنامه و بودجه در تابستان امسال در گزارشی “ورشکستگی دولت” را در چشم اندازی نزدیک دیده است، گروهی از پژوهشگران علوم انسانی نزدیک به نحله های مختلف اصلاح طلب و … در اندیشکده ای گردآمده اند با مدیرعاملی امیرحسین پوره پژوهنده ی دکترای علوم سیاسی، تحت نام “موسسه پویش فکری توسعه” که تلاش دارد راه های توسعه و چگونگی آن را بررسیده و پیشنهادهای کاربردی به سیاستگذاران جمهوری اسلامی بدهد. متأسفانه این موسسه نیز همچون دیگر موسسات مشابه، مشخص نیست ردیف بودجه شان از کجا تأمین می گردد. البته ناگفته پیداست این قلم با احتیاط به حیطه ی تولیدات اینگونه موسسات نزدیک می شود. چون به واقع تجربه نشان داده است سازمان های ریز و درشت امنیتی در ایران به وفور، فعّال در عرصه ی تأسیس یا آلوده ساختن موسسات پژوهشی، تحقیقی، مدنی بوده و هستند. درهرحال بی آنکه اسیر تئوری توطئه بشویم ضروریست تولیدات اینگونه موسسات را در حدِّ توان و با حساسیّت دنبال کنیم.

یکی از تولیدات موسسه ی پویش فکری توسعه، گزارشی ست با نام “شاخص ملی توسعه” (قابل دسترسی در اینترنت) که با نقل قولی از پِتِر دروکر آلمانی (نظریه پرداز و بنیانگذار مدیریت مدرن) آن را آغاز کرده اند. “ما نمی توانیم مدیریت کنیم آنچه را که نتوانیم اندازه گیری کنیم”.

به نظر می آید با همین نقل قول، پژوهنده گان این موسسه، قدم در مسیری پُرتردید گذارده اند. چرا که بنیان هر پژوهش و تحقیق علمی، “آمار” است. و تجربه ی زیسته ی چهل و اندی ساله ی جمهوری اسلامی از یک سو بیانگر؛ نبود موسسات معتبر مستقل آمار و نظرسنجی ست، و از دیگر سو؛ با مصالح ناقص و از نظر کیفیّت؛ نازل، کار بر هر پژوهنده اگر نگوئیم ناممکن ولی بسیار سخت می باشد.

با این وجود؛ این گزارش کاریست بزرگ، تخصصی و آکادمیک، که جا دارد افراد و تیم های متخصص روی آن کار کنند و چند و چون آنرا بررسی نمایند. اما از آنجا که تهیه کننده گان در صفحه ی ۴ گزارش مقدماتی، بخش “مخاطب گزارش” آورده اند: الف- سیاستگذاران و مسئولان، ب- عموم مردم، جامعه مدنی و دانشگاهیان. من بعنوان یک شهروند ایرانی خود را مُحق می بینم؛ در حدِّ توان و با سوآلات خویش بر نقاط سایه دار گزارش نور بیفکنم. و کار بررسی تخصصی گزارش را به علاقه مندان و متخصصان بسپارم. و باز از آنجا که در بخش دوم از ما (عموم مردم، جامعه مدنی) نام برده شده است، و همچنین در صفحه ی ٣ گزارش در بخش “اهداف کلی” آمده است: “آگاهی بخشی درباره ابعاد متنوع توسعه و وضعیت ایران در همه ابعاد”، پس جای هیچ شُبه باقی نمی ماند که همگان می توانند تهیه کننده گان گزارش را مورد سوآل قراردهند.

“یکی از موارد نقض اخلاق حرفه ای ارائه آمار درست اما ناقص است که نمایش دهنده تمامی واقعیت نیست. در تمام دنیا این امر به عنوان نقض اخلاق حرفه ای شناخته می شود. اما درکشور ما این امرتقریبا تبدیل به یک رویه شده است و هر کسی حتی در محاسبه و ارائه یک شاخص ساده مانند تورم نیز می تواند با استفاده از روش های مختلف، آمار را به گونه ای نمایش دهد که متناسب با منافع و مصالح خود باشد. ضرب المثلی بسیار گویا در این زمینه ایجاد شده است که میگوید؛ “داده ها را آنقدر شکنجه می کنیم، تا به آنچه مَدِّ نظرِ ماست اِقرار کنند“. چنین نگرشی نسبت به آمار، دروغگویی آماری و نقض اخلاق حرفه ای است.”

چون گذارد خشت اوّل بر زمین مِعمار کج – گر رساند بَر فلک، باشد همان دیوار کج (صائب تبریزی)

دوباره و چندباره می خوانم، که شاید من اشتباه می کنم. اما من اشتباه نمی کنم این اولین پاراگراف این گزارش است. این پاراگراف برگرفته شده از روزنامه های جریان های مختلف اپوزوسیون یا اعترافات تلویزیونی بیگناهان جاسوس نما نیست. پس تهیه کننده گان این گزارش که به این اخلاق حرفه ای می خواهند وفادار بمانند، مصالح اوّلیه ی خود را از کجا تأمین نموده اند؟ و چرا و به چه دلیل قلم را در همان ابتدای کار بر زمین ننهاده اند؟

و من بر همین پاراگراف اول می ایستم. تا یادهایم مرا ببَرَد به “رمان دیکتاتور نوشته ی توماس کِنیلی به ترجمه حسن افشار”. 

داستان نو نیست! صحبت از همان بیماری قدیمی ست که مبتلابه تمامی سیستم های استبداد زده و اقتدارگراست. بیماری مقبول و محبوب جلوه دادن “استبداد و مستبد” به هر قیمت. همان سبکی که در زمان وجود و حضور “اردوگاه سوسیالیسم واقعاً موجود”، معروف بود به رئالیسمِ سوسیالیستی!

تورّق برگ های تاریخ استبداد، مشتاق را بر یک نکته خیره می گرداند؛ اشتراک بیماری “خودشیفته گی” رهبران مستبد یا قائدان مقتدر. همانطور که کنیلی با مهارت این بیماری را در قالب یک رمان گنجانیده است، هر مستبدّی با استفاده از دستگاه اعمال استبداد و ریزه خواران سفره ی استبداد، می کوشد با استفاده از انواع روش ها از شکنجه های خشن و شنیع تا تتمیع و روش های نرم، چهره ی کریه خود را همچون فرشته بیاراید و اعمال شنیع خود و عمّال خود را نیکوروش جلوه دهد.

گفته اند و می گویند: تمامی کشورها در بُرهه ای از تاریخ خود، درگیر این بلییّه (استبداد) گشته اند. اما سوآل اینجاست که این چگونه اپیدمی است که در بعضی کشورها مانا و در بعضی دیگر درمان پذیرفته است؟ راه دور نرویم؛ در تاریخ مدوّن همین ایران بلازده ی خودمان، تا آنجا که ورق میزنی و تا آنجا که چشم کار می کند؛ ظلم است و بیدادِ  مستبدّین و البته؛ مبارزه علیه ظلم و بیداد. اما همیشه همینکه مبارزین بر صندلی قدرت تکیه زده اند، داستان دوباره و دوباره تکرار شده است. 

آیا بَرساختن دین زرتشت و در ادامه؛ پذیرفتن دین اسلام، استوار بر همین ژن استبدادپذیر ما ایرانیان بوده است؟ نمیدانم! اما یک چیز مسلّم است و آن اینکه مردم همیشه آن چیز را برمی گزینند که نیازمندند و با امیال و روحیّات  درونی آن ها همخوانی بیشتر دارد. 

خب، با این مقدمه اجازه دهید در پاراگراف اول و این سوآلات باقی نمانیم، و بپردازیم به گزارشی که موسسه ی پویش فکری توسعه، تولید و به بازار ارائه نموده است.

در صفحه ی ٣ گزارش در بخش “اهداف کلی” آمده است: آگاهی بخشی درباره ابعاد متنوع توسعه و وضعیت ایران در همه ابعاد. بلافاصله دو سوآل به ذهن می رسد: ۱- بر اساس کدام داده ها (همین داده های ناقص و دستکاری شده ی دستگاه های اداری – امنیتی جمهوری اسلامی؟ که شما خود آنها را به زیر سوآل برده اید!) تهیه کننده گان در صدد گزارش دهی از ابعاد متنوع توسعه و وضعیت ایران بَرآمده اند؟ ۲- آیا در این پژوهش و گزارش که مدّعی هستید؛ در تمامی ابعاد است، پژوهش و گزارش دهی از بُعد سیاسی – اجتماعی نظام حاکم بر ایران نیز هست؟ یا آنکه این مقوله در محدوده ی ممنوعه قرار دارد. ۳- آیا بدون داده های صحیح و بدون در نظر داشت سیستم سیاسی- اقتصادی و فرهنگی حاکم بر یک جامعه می توان صحبت از یک تحلیل واقع بینانه در زمینه ی گذشته، حال، آینده ی آن کرد و راه های توسعه آنرا بَر رسید؟

تو گوئی پاراگراف اوّل چنان در من اثر کرده که رهائی از آن نتوانم و به دور خویش می گردم.

گام به گام که جلو می روم بر من مُسجَّل می شود که، ۱- این گزارش نه برای آگاهی مردم است و نه نهادهای مدنی!  مسئولین نظام فخیمه ی جمهوری اسلامی هم که هر را از بر تشخیص نمی دهند (خروجی چهل و اندی ساله در کلیّه زمینه ها بیانگر میزان درک و فهم مسئولان کشور از منافع ملی ست) پس باقی می ماند قشری از تکنوکرات های ایران که گرایشات ملی-مذهبی دارند و یا …. ۲- آن پاراگراف که در ابتدای گزارش نهاده شده است نشأت گرفته و ادامه ی همان آیه های تزئینی قرآن در بالای نامه ها، … و گزارش های تاکنونی در جمهوری اسلامی ست. با این تفاوت که گروه اوّل می انگاشت: آوردن آیه های قرآن بر تارک نوشته ها گامی ست در راستای اسلامیزه کردن جامعه و اینک گروه دوّم می انگارد با آوردن چنین گفته های درخشان بر پیشانی گزارشاتی اینچنینی گام زدن در جهت علمی سازی بود و باش جمهوری اسلامی ست.

آن چند سوآل و این نظر بدان معنا نیست که گزارش موسسه ی پویش فکری توسعه ایران، کاری کم اهمیت است. (اگرچه مبنای کار کج نهاده شده است.) اما هر شهروند غیر متخصص ایران که این گزارش را بخواند، خواهد گفت: هر ظرفی را گنجایش و قابلیّتی ست، تهیه کننده گان این گزارش با کدام متر و معیار، گنجایش و قابلیّت های مسئولین جمهوری اسلامی بخصوص شخص رهبر (کم سواد، همه چیز دان، بی مسئولیت، نخود هر آش) را اندازه گرفته اند که فکر می کنند چنین گزارشی یک در میلیارد فهم خواهد شد؟ و این زحمت، گامیست در جهت ایرانی بهتر.

هرچه هست در تیمچه ی تکنوکرات ها غوغائیست چرا که جمهوری اسلامی را چنان بحران های عدیده پیچانده که نه راه پس دارد و نه راه پیش. و آن ها که چون شیخ اصلاحات (کروبی) در صدد حفظ اصل نظام هستند؛ یکی دَم از ورشکستگی می زند و دیگری کالای “توسعه” به پشت ویترین می چیند. و در این میانه، مردمند که سرگردان و عاصی به هر دری می زنند تا شاید راه و برنامه ای برای برون رفت خود و نسل های آینده بیابند. 

مارال سعید 

https://akhbar-rooz.com/?p=129415 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
2 سال قبل

با درودی گرم 
به درستی نوشته اید ” هر مستبدّی با استفاده از دستگاه اعمال استبداد و ریزه خواران سفره ی استبداد، می کوشد با استفاده از انواع روش ها از شکنجه های خشن و شنیع تا تتمیع و روش های نرم، چهره ی کریه خود را همچون فرشته بیاراید و اعمال شنیع خود و عمّال خود را نیکوروش جلوه دهد” و مهم نیست که در استفاده از این شیوه هیتلر و استالین دو عنصر متضاد باشند, چیزی که اصلا تازگی ندارد. آنچه درد آور بوده و هست آن است که مردم همیشه آن چیزی را برمی گزینند که از یک طرف به عنوان نیاز به آنان فروخته شده و از طرف دیگر به قول شما ” با امیال و روحیّات درونی آن ها همخوانی بیشتر” داشته باشد. فروشندگان نیاز های کاذب در سراسر جهان با صرف میلیون ها دلار با تبلیغات در هر فضا و مکانی دستبکارند تا میلیارد ها درو کنند. اما این فروشندگان در دنیای سیاست نقشی مخرب تر داشته با تاثیراتی بس طولانی تر . میتوان به کسی که اهل خوردن آبمیو نیست با تبلیغات مکرر ماشین آبمیوگیری فروخت که پس از دوبار مصرف به گوشه ای اندازد. اما در بازار سیاست بجای برطرف کردن نیاز واقعی مردم اگر چون جمهوری اسلامی توانستی دشمنی با اسرائیل را به آنان بفروشی و آنان را متقاعد کنی که به آن نیازمندند تمامی خرج نیاز های مردم را به جیب زدی و هر آنکه اعتراضی کند را همدست دشمن. حال باید دید که این موسسه قرار است کدام نیاز کاذب مردم را به رژیم ارائه دهد.     

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x