پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

دفاع از اروپا به چه معناست؟ – اسلاوی ژیژک، برگردان: گودرز اقتداری

«حقیقت روسی» تنها یک اسطوره مناسب برای توجیه چشم انداز امپراتوری پوتین است و بهترین راه برای اروپا در مقابله با آن ساخت پل هایی برای کشورهای در حال توسعه و نوظهور است که بسیاری از آن ها فهرست طولانی گلایه های موجه علیه استعمار و بهره برداری غرب از...

استاندارد مضاعف اروپا در مورد پناهندگان که امروز دوباره در اثر جنگ در اوکراین در معرض دید قرار گرفته است، از نظر اخلاقی ناشنوا و از نظر ژئوپلیتیک گنگ است. بهترین راهی که اروپا می تواند از خود دفاع کند این است که کشورهای دیگر را متقاعد سازد که می تواند به آنها انتخاب های بهتری نسبت به روسیه یا چین ارائه دهد

گودرز اقتداری

اسلوانی؛ لیوبلیانا – پس از حمله روسیه به اوکراین، دولت اسلاوانی بلافاصله آمادگی خود را  برای پذیرش هزاران پناهنده ی اوکراینی اعلام کرد. به عنوان یک شهروند اسلاوانی ، من نه تنها افتخار کردم و اما شرمسار هم هستم. زیرا که با همه اینها، هنگامی که افغانستان شش ماه پیش به دست طالبان افتاد، همین دولت از پذیرش پناهندگان افغان خودداری کرد و استدلال کرد که آنها باید در کشور شان بمانند و بجنگند.  و چند ماه پیش، هنگامی که هزاران پناهنده – که اکثرا کردهای عراق بودند – سعی کردند از بلاروس وارد لهستان شوند، دولت اسلاوانی با ادعای اینکه اروپا مورد حمله قرار گرفته است، کمک های نظامی را برای حمایت از تلاش رذیلانه دولت لهستان برای بیرون نگه داشتن آنها ارائه کرد.

در سراسر منطقه دو گونه پناهنده به وجود آمده است. در توئیتی از سوی دولت اسلاوانی در ۲۵ فوریه این تمایز را به روشنی می توان مشاهده کرد: «پناهندگان اوکراینی از محیطی می آیند که به معنای فرهنگی، مذهبی و تاریخی کاملاً متفاوت از محیطی است که پناهندگان از افغانستان از آن خارج می شوند.» پس از یک اعتراض، توییت به سرعت حذف شد، اما حقیقت مستهجن بیرون بود: اروپا باید از خود در برابر غیر اروپا دفاع کند.

این رویکرد برای اروپا در مبارزه جاری جهانی برای نفوذ ژئوپلیتیک فاجعه بار خواهد بود. رسانه ها و نخبگان ما آن مبارزه را به عنوان درگیری بین یک حوزه “لیبرال” غربی و یک حوزه “اوراسیا” روسی با نادیده گرفتن گروه بسیار بزرگتر از کشورها – در آمریکای لاتین، خاورمیانه، آفریقا، و جنوب شرقی آسیا – که ما را از نزدیک مشاهده می کنند در یک قاب تصویر می کنند.

حتی چین هم آماده حمایت کامل از روسیه نیست، هر چند برنامه های خاص خود را دارد. شی جین پینگ  رئیس جمهور چین در پیامی به کیم جونگ اون رهبر کره شمالی یک روز پس از آغاز تهاجم روسیه به اوکراین گفت که چین آماده است برای توسعه روابط دوستی و همکاری چین و دلار آمریکا «تحت یک وضعیت جدید» کار کند  . این ترس وجود دارد که چین از «وضعیت جدید» برای «آزاد کردن» تایوان استفاده کند.

چیزی که اکنون باید ما را نگران کند این است که رادیکالیزه شدنی که ما می بینیم، به وضوح با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، فقط رجزخوانی نیست. بسیاری در سمت لیبرالی چپ ، متقاعد شده اند که هر دو طرف می دانستند که نمی توانند از عهده یک جنگ تمام عیار برآیند، فکر می کردند پوتین هنگامی که سربازان را در مرزهای اوکراین جمع کرد، بلوف می زند. حتی زمانی که پوتین دولت ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین را «باند معتادان به مواد مخدر و نئونازی ها» توصیف کرد، بیشتر انتظار داشتند که روسیه فقط دو «جمهوری خلق» خودخوانده تحت کنترل جدایی طلبان روسی مورد حمایت کرملین را اشغال کند یا حداکثر اشغال را به کل منطقه دونباس شرق اوکراین محدود کند.

و حالا برخی که خود را چپ گرا می نامند (من نمی توانم این عبارت را بکار ببرم) غرب را به خاطر این واقعیت سرزنش می کنند که جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در مورد نیات پوتین درست می گفت. این استدلال شناخته شده است: ناتو به آرامی روسیه را محاصره می کرد و انقلاب های رنگی را در نزدیکی مرزهای آن کشور برمی انگیخت و نگرانی های معقول کشوری را که در قرن گذشته چندین بار از سوی غرب مورد حمله قرار گرفته بود نادیده می گرفت.

البته در اینجا عنصری از حقیقت وجود دارد. اما بیان آن به تنهایی، شبیه به توجیه هیتلر با سرزنش پیمان ناعادلانه ورسای است. بدتر از آن اینکه اذعان می کند که قدرت های بزرگ حق دارند حوزه های نفوذ را داشته باشند که دیگران همه باید به خاطر ثبات جهانی به آن تسلیم شوند. فرض پوتین مبنی  بر اینکه روابط بین المللی مسابقه قدرت های بزرگ است، در ادعای مکرر او مبنی بر اینکه چاره ای جز دخالت نظامی در اوکراین ندارد، منعکس  شده است.

آیا این حقیقت دارد؟ آیا مشکل واقعا فاشیسم اوکراینی است؟ این سوال بهتر است از روسیه پوتین پرسیده شود. نماینده فکری پوتین ایوان ایلین است که آثارش به صورت چاپی دست به دست می گردد و به دستگاه های دولتی و عوامل نظامی  داده می شود.  ایلین پس از اخراج از اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۲۰ طرفدار نسخه روسی فاشیسم بود: دولت به عنوان یک جامعه ارگانیک به رهبری یک پادشاه پدرسالار که در آن آزادی جای خود را می داند. هدف از رای دادن به ایلین (و برای پوتین) ابراز حمایت جمعی از رهبر است، نه مشروعیت دادن به او و یا انتخاب او.

آلکساندر دوگین، فیلسوف دربار پوتین، از نزدیک گام های ایلین را دنبال می کند و یک آرایش مدرن از نسبیت گرایی تاریخ-گرایانه را به آن اضافه  می کند: “هر به اصطلاح حقیقت خود وابسته به باور آنست. بنابراین ما به کاری که انجام می دهیم اعتقاد داریم، به آنچه می گوییم اعتقاد داریم. و این تنها راه تعریف حقیقت است. بنابراین ما روسها حقیقت خاص “روسی” خود را داریم که شما باید آن را بپذیرید. اگر آمریکا نمی خواهد جنگ را آغاز کند، ما تشخیص می دهیم که آمریکا دیگر ابرقدرت منحصر به فردی نیست. و [با] وضعیت سوریه و اوکراین، روسیه می گوید: “نه شما دیگر رئیس نیستید.” سوال امروز اینست که چه کسی بر جهان حکم می کند. در این شرایط فقط جنگ می توانست واقعاً تصمیم بگیرد.»

اما مردم سوریه و اوکراین چطور؟ آیا آنها همچنین می توانند حقیقت خود را انتخاب کنید و یا آنها فقط یک میدان جنگ برای حاکمان آینده جهان خواهند بود؟

این ایده که هر «شیوه زندگی» حقیقت خاص خود را دارد، همان چیزی است که پوتین را به محبوب پوپولیست های راست گرا مانند دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا تبدیل کرده است که حمله روسیه به اوکراین را به عنوان عمل یک «نابغه» می ستاید.  و این احساسی متقابل است: هنگامی که پوتین در مورد “پاکسازی نازیسم” در اوکراین صحبت می کند، ما باید حمایت او از تجمع ملی مارین لوپن در فرانسه، لیگ ماتئو سالوینی در ایتالیا، و دیگر جنبش های واقعی نئو فاشیستی را از نظر دور نداریم.

«حقیقت روسی» تنها یک اسطوره مناسب برای توجیه چشم انداز امپراتوری پوتین است و بهترین راه برای اروپا در مقابله با آن ساخت پل هایی برای کشورهای در حال توسعه و نوظهور است که بسیاری از آن ها فهرست طولانی گلایه های موجه علیه استعمار و بهره برداری غرب از سرزمینشان را دارند. شعار «دفاع از اروپا» به تنهایی کافی نیست. وظیفه واقعی متقاعد کردن کشورهای دیگر است که غرب می تواند انتخاب های بهتری نسبت به روسیه یا چین به آنها ارائه دهد. و تنها راه رسیدن به آن این است که خودمان  را با ریشه کن کردن بی رحمانه نئوکلونیالیسم تغییر دهیم، حتی زمانی که به عنوان کمک بشردوستانه بسته بندی  می شود.

آیا ما آماده ایم ثابت کنیم که در دفاع از اروپا همه جا برای آزادی می جنگیم؟ امتناع شرم آور ما از رفتار تبعیض آمیز با پناهندگان پیام بسیار متفاوتی را  به جهان می فرستد.

۲ مارس ۲۰۲۲

  • اسلاوُی ژیژک، استاد فلسفه در مدرسه تحصیلات تکمیلی اروپا، مدیر بین المللی مؤسسه علوم انسانی بیرکبک در دانشگاه لندن است.
  • منبع: پروجکت سندیکات

https://akhbar-rooz.com/?p=144032 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مشاهده
مشاهده
2 سال قبل

چاره ای ندارند وگرنه تصویه بازاری می شوند. تصفیه بازاری شبیه تصفیه دیکتاتوری نیست. فقط بهشون میگویند کار خبری نیست و جای دیگر هم چون پرونده دارند نمیتوانند استخدام شوند.

یک خواننده
یک خواننده
2 سال قبل

کم کم یک چپ ضد جنگ، یک لیبرال ضد جنگ هم در دنیا باقی نمی ماند. حتی ژیژک هم باید بنویسد شعار دفاع از اروپا به تنهایی کافی نیست. او هم دفاع از اروپا را می خواهد ولی بعلاوه چیزهای دیگر.
اگر چپ این است همان بهتر به مدافعین سرراست امپریالیسم بپیوندیم. آنها دست کم دروغ عدالت و انسانیت به خوردمان نمی دهند. وحشیگری را همان وحشیگری معرفی می کنند. روز مبادا هم با توپ و تانک می آیند وسط میدان.

سعید ح.
سعید ح.
2 سال قبل
پاسخ به  یک خواننده

جناب آقا یا خانم “خواننده” گرامی: به شما توصیه می کنم، لطف کرده، یکباردیگر اما با عینک انتقادی یعنی بدون ایدئولوژیک این نوشته را بخوانید.داستان چندان پیچیده نیست.
روسیه به یک کشور مستقل تجاوز کرده است. هدف پوتین ضمیمه کردن یا الصاق این کشور به کشور روسیه است. این عمل تجاورکارانه و جنایات کارانه، یعنی نقض تمامی قراردهای بین المللی، نقض تمامی هنجارها و ارزشهای مدنی و اخلاقی است. این عمل پوتین جتایتکار یعنی نقض آشکار “حق تعیین سرنوشت خلق هاست”، همان حقی که لنین بر آن دائماً تاکید داشت. همانطور که تجاوز آمریکا به ویتنام، عراق، کوبا و…به هیچ وجه توجیه پذیر نیست، تجاوز روسیه هم به هیچ وجه توجیه پذیر نیست. هیچ کشوری حق داشتن حیاط خلوت ندارد.هیچ کشوری حق ویژه ندارد. امینت هر کشوری در چارچوب مرزهای ملی اش تعریف می شود، نه در ایجاد مناطق اشغالی، ایجاد کمربند امنیتی و مناطق زیر نفوذ در همسایگی مرزهای ملی خود؛ همان کاری که روسیه در گرچستان، در مولداوی و در شرق اوکراین با ایجاد جمهوریهای به اصطلاح خلقی و… کرد، یا جمهوری ارتجاعی اسلامی به نوعی در عراق می کند یا ترکیه در شمال سوریه در مناطق کرد نشین کرد.
اما داستان امنیت روسیه: آیا غرب به روسیه حمله کرده بود؟ آیا اوکراین به روسیه حمله کرده بود؟ اوکراین یک کشور مستقل است و به مانند هر کشور مستقل دیگری حق دارد، خود تعیین کند که به چه پیمانی به چه بلوکی به پیوندد یا نپیوندد. مردم اوکراین حق دارند خود را به هر طنابی که می خواهند دار بزنند یا نزنند. آیا کشورهای همجوار روسیه باید حق استقلال در تصمصم گیری خود را یا منافع ملی خودرا فدای نیاز روسیه به امنیت بکنند؟ چون روسیه یک کشور بزرگی است و خداوند روسها را فقط برای ایجاد امپراطوری برگزیده است؟ تجاوز روسیه به اوکرایین یعنی بازگشت سیاست استعماری قرن هیجده-نوزده ایست. پوتین و بلوک قدرت او بدنبال احیاء سیاست استعماری، استبدادی و ارتجاعی تزار اند که عناصر ایدئولوژیکی آن ناسیونالیسم_شوونیسیم روسی و باورهای دینی کلیسای ارتجاعی ارتدکس روسیه است. اینکه ژیژک از اروپا به مبثت سخن می گوید، منظور او دفاع از روابط و مناسبات موجود سرمایه داری در اروپا یا سیاست های میلیتاریستی اروپا غربی نیست، بلکه ارزشهای انسانی، دمکراتیک، در یک کلام ارزشهای عصر روشنگری اروپا است. این ارزشها علیرغم کاستی هایی که در سیاستگزاری کشورهای اروپای غربی وجود دارد، در این جوامع اجرا می شوند، نمونمه ی کاملاً بارز آن همین که دراروپا و در همین اوکراین، یعنی اوکراین که ناسیونالیستها سرکارند، برخلاف روسیه و چین کسی را به خاطر ابراز عقیده دستگیر نمی کنند. بنده و جنابعالی می توانیم در همان میدانی که چند ساعت قبل تظاهرات کرده ایم، بدون هیچ ترسی در کافه بنشینیم و شراب سرخ بنوشیم و از جرعت و جسارت فوق العاده ی خودمان که در تظاهرات شرکت کرده ایم و وظیفه خطیر مدنی خود را برآورده ایم، بسیار خوشمان بیاید!!! این موقعیت برای آن تظاهرکننده روسی یا چینی غیر ممکن است، او را دستگیر می کنند ، به زندان می اندازند، باید ماها یا سالها را با پتوی دولتی و یغلوی بدست روز زندان را به شب برساند. زندان جای بسیار بدی است، من آنرا تجریه کرده ام. چپی که به ارزشهای دروان پیشا روشنگری سقوط می کند؛ دمکراسی، حق بشر و شهروند را کشک و پشم بورژوازی می داند، به باور من چپ نیست. هستند به اصطلاح چپ هایی که روسیه را “سرزمین مقدس” یا به قول مسلمانان “عتبات مبارکه” می دانند. خدواند طبقه ی کارگر را از دست این چپ نما نجات دهد. برای آنها فرق نمی کند که چه رژیمی ، چه دولتی، چه سیستمی در آنجا حاکم است. در خاتمه: حق با ژیژک است: روسیه یکی از حمایت کننده گان بزرگ مالی و لوژیستیکی- حتی شاید تنها حمایت کننده بزرگ – جریانهای راست نژادپرست و نو فاشیستی (تقریباً) در تمامی کشور های اروپایی است. بدین خاطر اظهار پوتین، که روسیه میخواهد نازی های اوکراینی را سرنگون کند، چرند و پرند های سالوسانه و ریاکارانه ی بیش نیست.
موفق باشید

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x