جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

یادِ خمینی – چند سروده ی منتشر نشده از اسماعیل خویی

۱

از هیچگرا خواست نشاید جُز هیچ:

کز هیچ به هستی نفزاید جُز هیچ.

این گونه کسی، چو باز آید به وطن،

او را به زبان هیچ نیاید جُز «هیچ»!

۲

از بهرِ وطن آن که شعارش «هیچ» است،

چشگفت اگر قول و قرارش هیچ است؟!

یا کز وطن اش آنچه بمانَد بر جای،

انجام چو گیرد همه کارش، هیچ است؟!

۳

«رهبر»، چو همه قول و قرارش هیچ است،

جُز مرگ و تباهی، همه کارش هیچ است.

وز بهرِ وطن آنچه گذارد بر جای،

جُز رویه ی زرّینِ مزارش، هیچ است!

۴

خشتی ش دریغ است که بشکسته شود:

ور خلق ز باز دیدن اش خسته شود.

تنها به زمانِ بازسازی، بایاست

کاین موزه ی شومِ شر درش بسته شود!

۵

این موزه، وگر تورا به فریاد آرَد،

بگذار بمانَد و فرا یاد آرَد

فردا همگان را که چه سان دینکاری

از داد سخن گوید و بیداد آرَد.

دهم مهر۱۳۹۶،

بیدرکجای لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=153930 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x