روسها صادقانه درک نمیکردند که چرا آنها به داخل خانواده اروپایی پذیرفته نمیشوند، پس از فروپاشی اتحادشوروی، مسکو حتی خواستارعضویت در ناتو شد. تنها چیزی که سیاستمداران مسکو از شرکای غربی خود درخواست میکردند عدم اذیت روس زبانهای کشورهای بالتیک و اوکراین بود، که در سایه فروپاشی شوروی، در آن کشورها به افراد درجه دوم تبدیل شده بودند. اما، بیایید صادق باشیم، روسیه عمدا به عنوان یک دشمن پرورانده شد
در اروپا و امریکا اعتقاد دیرپایی وجود دارد که اقتصادهای «غربی» پیشرفتهترین اقتصادهای جهان هستند، همان طور که فرهنگ و دموکراسی «غربی»، بافرهنگ لغو و مدارای کامل خود، تنها سیستم درست و پیشرفته است. روسیه، که از زمان تزار پطر پل ارتباط اروپا با آسیا است، ظاهرا راه اروپایی را برگزیده است. مردم روسیه با تمام تصورعجیب و رژیمهای اقتدارگرایی که مرم روسیه را در داخل سرکوب میکنند، در نهایت خود را اروپایی میدانند. شوخیها و طنزهای آنها به راحتی درامریکای شمالی و اروپا درک میشو، و ارزشهای روسی در زندگی به شیوههای بسیاری همانند ارزشهای اروپایی است. وبااین حال، آنها هنوزبه خانواده اروپایی پذیرفته نشدهاند.
روسیه در طی قرنهای ۱۸ و ۱۹پذیرفته شد و دست به یکسان سازی دهها هزارساکنان لهستانی، هلندی، وآلمانی (روسیه) زد، اما هرگز در اروپا به عنوان یکی ازخودشان به رسمیت شناخته نشد. تصویر روسیه به عنوان یک قزاق وحشی خرس سوار، یک “دشمن” آسیایی بی باک در مرزهای اروپا مطلوبتر ازهمگرایی با روسیه بود. تصور« تهدید روسیه» اززمان قرن ۱۸ از سوی سیاستمداران، ازلویی ۱۵ گرفته تا باراک اوباما مورد بهره برداری واقع شده است. درضمن کشورهای کوچک اروپایی را هیچ چیزبیشتراز تصور دشمن مشترک به هم نزدیکترنمیکند. روسها صادقانه درک نمیکردند که چرا آنها به داخل خانواده اروپایی پذیرفته نمیشوند، پس از فروپاشی اتحادشوروی، مسکو حتی خواستارعضویت در ناتو شد. تنها چیزی که سیاستمداران مسکو از شرکای غربی خود درخواست میکردند عدم اذیت روس زبانهای کشورهای بالتیک و اوکراین بود، که در سایه فروپاشی شوروی، در آن کشورها به افراد درجه دوم تبدیل شده بودند. اما، بیایید صادق باشیم، روسیه عمدا به عنوان یک دشمن پرورانده شد.
سیاست روسهراسی جمهوریهای بالتیک به قطع رابطه با روسیه منجرشد ومسکو به خاطر نگرانیهای امنیتی لجستیکی مجبور به آغاز فوری ساختن بنادر جدید در بالتیک شد. دو انقلاب رنگی در اوکراین، که از سوی «دموکراسیهای» غربی سازماندهی شد، ملیگرایان محلی را به قدرت رساند و سرانجام جرقه جنگی را در دونباس ، که ۹۵ درصد مردم آن به زبان “دولتی” اوکراینی صحبت نمیکنند روشن کرد.
روسیه، پس ازآن برای نشان دادن دوستی خود به اروپا تلاش کرد. در بهار ۲۰۲۱، زمانی که سیستم درمانی ایتالیا با همهگیری کووید-۱۹ فلج شد، روسیه چندین هواپیما دکتر و دارو را همراه با تیمی از افراد نظامی نیروهای دفاع شیمیایی به آنجا اعزام کرد که به ضدعفونی کردن مناطق قرنطینه در بیمارستانها به ایتالیاییها کمک میکردند. متعاقب حمله تروریستی نوامبرسال ۲۰۱۵ در فرانسه، ارتش روسیه، که خود قبلا از اسلامگرایان رادیکال متحمل رنج شده بود، روی موشکهایی که علیه گروههای تروریست درسوریه استفاده میکرد نوشت “به خاطر پاریس”. روشنفکران از لحاظ فکری مخالف روسیه صادقانه اعتقاد دارند که لیبرالهای روس میتوانند میهمانهای عزیزی در اروپا باشند. به نظر میرسد که تا فوریه سال ۲۰۲۲، حلقههای هوادار دولت در روسیه صادقانه اعتقاد داشتند که غرب میتواند کیّف را به آغاز اجرای موافقتنامه مینسک درباره دونباس وادارنماید.
در ۲۴ فوریه امسال همه چیزتغییر کرد. مسکو با نگرانی جدی از تهدید ناشی از تقویت ناتو و ۱۴۰.۰۰۰ ارتشی نیرومند اوکراینی که به موازات خط مرزی نزدیک دونتسک مستقر شده بودند، عملیات ویژهای را آغاز کرد وبا وجود رشته ای ازعدم موفقیتهای اولیه، سربازان روسی بی هیچ شهه ای سربازان اوکراینی را درهم پیچیدند، در حالیکه اروپا غمخوارانه ساکت باقی ماند. از قبل روشن بود که حتی یک کیلومتراز خاکهای تصرف شده اوکراین زیر کنترل کیف باز نخواهدگشت. از نقطه نظر اقتصادی، اقدامات تنبیهی غرب خیلی شگفتانگیز به نظر میرسید. تعدادی ازکشورها خرید گازاز روسیه را کاملا متوقف کردهاند، با عجله برای دریافت گازمایع گران قیمت از امریکا و قطر ترمینالهای شناور را اجاره میکنند. اکثر کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا، که مردم آن توسط روسیه نجات یافتند، تامین اسلحه برای اوکراین را آغاز کردند. و این امر با وجود علم به این واقعیت است که خرس خشمگین را چیزی متوقف نخواهد کرد. سلاحهای اروپایی تنها جنگ را طولانی و دهها هزار نفر روسی و اوکراینی، از جمله غیرنظامیها را خواهد کشت.
اما، مهمترین چیز، دیونمایی روسها است. صدها روس لیبرال که مخالف جنگ هستند تنها برای درک آن که هیچ کسی دراروپا منتظرآنها نیست به غرب یورش بردند. گذشته ازهمه، در بهترین حالت چیزی مانند ” روس خوب” وجود ندارد. اگر آنها به خاطر جنایتهایشان علیه اروپا، ازجمله شکست ناپلئون و یورش به برلین در سال ۱۹۴۵ پشیمان باشند، شاید اجازه توزیع موادغذایی برای پناهندگان اوکراینی به آنها داه شود.
درنتیجه، برخی ازکسانی که به اروپا گریختند با خشونت و آزار رودررو شدند و سرانجام به روسیه بازگشتند. برخی به بلگراد رفتند، که مردم روسهارا دوست دارند، وبرخی به استانبول، که مردم آنجا نسبت به روسها و اوکراینیها…البته مشروط به آنکه پولدار باشند به یک اندازه بیطرف هستند. هم زمان، کل یک ملت عملا قربانی شیوه عمل “حذف” شدند. به نظر میرسید مردم فراموش کردهاند که یکی از سببهای اصلی جنگ همسان سازی اجباری روسها در اوکراین بوده است. اکنون، تبلیغات کرملین حتی مجبور به جعل چیزی نیست. تنها چیزی که نیازدارد تنها ترجمه مقالات غربی درباره ” پاسپورت روس خوب” درباره،” مسئولیت جمعی روسها” مصادره کسب و کار و ثروت خصوصی روسها دراروپا وانتشارآنها همراه باآدرس خروجی رسانههای غربی است که این مقالات ازآنها گرفته میشود. به علاوه، مصادره داراییهای روسیه درغرب چیزی است که روسیه آن را عملی جز دزدی آشکارنمیبیند. موارد بیشمارخودداری ازعمل کودکان بیمار روس درغرب، که پول آن از سوی بنیادهای خیریه جمع آوری شده بود وجود داشته است! برای روسها، که کودکان را بسیار دوست دارند، این کار بیرحمانه به نظر میرسد.
درنتیجه، ما با وضعیت پارادوکسیکالی مواجهیم. با وجود عقب نشینیهای معینی ازمرحله آغاز جنگ، بیشتر روسها حمایت ازعملیات ویژه را آغازکردند. کسانی که در فوریه درشبکههای اجتماعی مینوشتند” نه به جنگ” یک ماه بعد تبلیغات خود را تغییردادند و نگاه حسرت بار به فقدان گاز و ذغال در اروپا را شروع کردند. اما نه روسها و نه اروپاییها تاکنون شاخص انقلاب بسیار بزرگی را که در ذهن افراد ودر جغرافی –سیاستها(ژئوپلیتیک ها) اتفاق میافتد درک نکرده اند. روسها در اتحادیه اروپا و امریکا “نادیده” گرفته شدند، و آنچه حتی بدتراست، تسلیم این”نادیده گرفتن” شدند.
قبل ازماه مارس ، روسها درخرسون و بردیانسک برسیلوهای غلات مسلط شدند، و به احتمال زیاد، قبل ازآغاز خرمن، تمام اوکراین جنوبی را، که همراه با منطقه کوبان وآلتای روسیه یکی ازبزرگترین منبع غلات است تصرف خواهندکرد. جریان عظیم کود، غله و هیدروکربن روسی به آهستگی اما با اطمینان به سوی آسیا میچرخد. کدام بازاربهتراست؟ اقتصاداروپا، که سالها در رکود بوده است، با جمعیتی تقریبا حدود ۴۰۰ میلیون نفری، یا ۳.۵ میلیاردنفر درآسیای جنوبی که به نان، گرما، برق، سلاحها و ماشینآلات روسی نیازدارند؟ روسها تا پایان سال، سرانجام جریان تامین کالای خود را گسترش خواهند داد، بودجه خود را با پول پرخواهندکرد، خودشان رااز ترس روبل گران خارج میکنند و به صرف کردن تریلیونها روبل برای بازسازی خاکهایی که به تازگی ضمیمه روسیه کردهاند قادرخواهند شد. درحال حاضر عملا هم، نمونهای از اینعمل وجود دارد- کریمه، جایی که پلی به طول ۱۷ کیلومتردرعرض هشت سال ساخته شد، و در آنجا همراه با بزرگراههای عالی، خانهسازی و کسب وکار ساختمان درحال پیشرفت است. کارگاه جهان- چین- بر بازارکالاهای مصرفی روسیه مسلط خواهد شد، و همراه با تولیدکنندگان روس که در میان اوجگیری احساسات میهنی محبوب شدهاند جایگزین باقیمانده برندهای اروپایی خواهند شد.
و جایی آن سوی دنیپر یا در کارپاتیانس، از دریای سیاه تا اقیانوس شمالی، پرده آهنینی، یا ترجیحا پرده فولادینی، کشیده خواهد شد. روسهای ثروتمند به جای اسپانیا وایتالیا، به سری لانکا و تایلند سفرخواهند کرد، در آنجا از سیستم پرداخت چینی یا محلی استفاده خواهندکرد. کشورهای اروپایی غلات را به جای اوکراین، از دلالان عرب یا چینی خریداری خواهند کرد. درآمد بالا و قدرت مصرف اروپاییها در اینجا چیزی را تغییر نخواهد داد. ۴۰۰ میلیون نفرازما، به اضافه بیش از سه میلیاردنفر درآسیای جنوبی وجود دارند. خوب، اتحاد دو خرس- یکی قهوهای سیبریایی و یکی پاندای سخت کوش- کل ساختار امنیتی جهان را کاملا تغییر خواهد داد.
زمانی، یک یا دوسال بعد، که کل اروپا از تورم، فقدان موادغذایی و هیدروکربنها،سقوط اقتصادی وهزینههای سربار نظامی رنج می برد، با تعجب خواهد پرسید” چه کسی مقصراست؟” چه تعداد افراد در اروپا جرات گفتن به خودشان را خواهند داشت که: “ما نباید روسها را حذف میکردیم…؟”
***
اسلاویش باتکو میلاجیج– من در پودگروسیا(پایتخت مونته نگرو) زندگی میکنم، فارغ التحصیل تاریخ از دانشگاه مونته نگرو. تزتخصصی فارغ التحصیلی من “سیاست خارجی روسیه از ۱۹۰۵ تا۱۹۱۷” بود. من سالها، به انگلیسی وصربی درباره اوضاع بالکان و اروپا مینویسم.
منبع: https://countercurrents.org/2022/05/why-cancel-russians/
خیلی مختصر:
رابطهٔ تاریخی سیصدسال اخیر اروپا با روسیه شباهت غریبی به رفتارِ دوهزارسالهشان با یهودیان دارد. از زمان جنایاتِ روم باستان بر یهودیان و شروع دربدریِ آنان “دیاسپورا”، دمدمی-مزاجیِ اروپائی همواره بر سرنوشتِ یهودیان سایه افکنده است. هرگونه کوشش یهودیان در راستای بهبود شرایط و همزیستی پایدار نیز با شکست و سرگردانیِ بیشتر آنان مواجه شد؛ حتا تَرک دینِ یهود و آسیمیلاسیون و اخذ نشانهای افتخار در جنگهای “میهنی” نیز تأثیری بر “سِرتِقایسم” اروپایی نگذاشت. بطور سمبلیک بگوئیم: اروپائیان در طول این دوهزارسال، هر روز صبح بر بستر کاستیها و بدبختیهای خود، تصمیمهای یکطرفه و جدیدی را برای یهودیان میگرفتند؛ از “تحمل” گرفته تا هولوکاست و سرانجام «بختک» کردنشان بر سر خاورمیانه و حتا خودِقوم یهود. تکرارِ این سناریو، آرزویی نوین است برای آیندهی روسیه. اکنون نه فروپاشی سوسیالیسم دولتی شوروی، نه صدورِ روسپی و “اُلیگارش”های چپاولگر فاسدِ ریز و درشت روسی، نه بقولِ ماکسیم گورکی قربانصدقههای “آقاجان بما رحم کنید و بگذارید زندگیمان را بکنیم”، هیچگونه تأثیری بر “سِرتِقایسم” اروپایی نخواهد گذاشت؛ بخصوص در دورانی که آمریکا، هم در مقامِ “بادیگارد” و هم زعامتِ اروپا مزید بر علت شده است. روسیه اکنون با انتخاب گزینهٔ جنگ در اوکرائین بایستی “دوفاکتو” بپذیرد که تبدیل به «بختک جهانی» شده و شمشیر داموکلسِ نوینی را بالای سرِ مردمانِ اروپا، روسیه و سایر نقاط جهان آویزان کرده است. ضمناً قابل تعمق است که «بختک اسرائیلی» هیچگونه تمایلی به پرخاشگری علیه «بختک روسی» از خود نشان نمیدهد!
چقدر ادبیات ایشان شبیه ادبیات کارشناس دومای کشوری فدراسیون روسیه،جناب رجب صفر اف هست.!!ایشون را که نمی شناسیم ولی اوشون آشناست.
…….وزرای خارجه انگلستان در قرن نوزدهم که پیوسته با سیاست«تحدید نفوذ»به شیوه کنان(جورج کنان)تمایلات توسعه طلبانه روسیه تزاری را کنترل می کردند کاملن میدانستندکه لحظات مقابله آشکارنادر وبحرانهای جنگی نادر تر از آن بودند.
.. از آن کمتر انعطاف ناپذیری متقابل در مورد سیاستهایی بودکه با مسئله مرگ و زندگی ویا جنگ مذهبی ارتباط می یافت.
با این همه دو عامل در این موقعیت سبب شد تا این رویارویی از حیطه عقل به حیطه احساسات کشیده شود.
«بر گرفته از کتاب عصر نهایت ها
نویسنده اریک هابسبام
ترجمه،حسن مرتضوی
انقلاب بلشویکی،جنگ داخلی
سیاست عدم سازش از طرف استالین
«نه»معروف مولوتوف
جنگ سرد
واینکه چه کسانی عامل جنگ سرد بوده وچه کسانی از آن نفع بردند
به عهده صاحب نظران است که تحلیل کنند
البته آکادمیسین های روسی ارجحیت دارند.
واگرنه،ادبیات جناب اسلاویش کذائی را با ادبیات جورج کنان پاسخ میدهند.
تحلیل جالبیست . تنها ضعف روسیه و چین مقابله به مثل نکردنشان در برابر بمباران اخبار و اطلاعات دروغ و یا بزرگنمایی شده از طرف غرب هست که توسط کارشناسان خبره غربی مردم کشورها را نسبت به چین و روسیه و یا هر کشور هدف بدبین میکنند.
با توجه به مطالب نوشتار که در پی توجیه تجاوزی است پرسشی مطرح است:
آیا روسیه تمام این کارها را انجام نداد که تجاوز مورد نظرش را توجیه کند؟