پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

شاه؛ انقلاب موسوم به اسلامی را تائید و حفاظت از شیعه اثنی عشری را به خمینی سپرد- کوروش طاهرنسب

بر خلاف سطحی نگری ها و امیدواری های طولانی که از چهار دهه نیز عبور کرده، قابل پیش بینی است که تا تامین اهداف دو استعمار انگلیس و آمریکا و استراتژی چین و روسیه و انتظار فرانسه، جمهوری اسلامی...

بر خلاف سطحی نگری ها و امیدواری های طولانی که از چهار دهه نیز عبور کرده، قابل پیش بینی است که تا تامین اهداف دو استعمار انگلیس و آمریکا و استراتژی چین و روسیه و انتظار فرانسه، جمهوری اسلامی حداقل تا سال ۲۰۳۰ ماندگار است

در مقایسه نظری، بین حکومت سلطنتی مطلقه شاهنشاهی و نظام مذهبی جمهوری اسلامی ایران، بدون تردید وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و رفاه نسبی مردم ایران در حکومت شاهنشاهی به مراتب خیلی بهتر از وضعیت کنونی در جمهوری اسلامی بود و شاید هم فاصله زیادی داشت. سکولاریسم بر ساختار اجتماعی ایران، حداقل در نظر و ظاهر وجود داشت. ولی همراه با روحانیون، خاندان سلطنتی نیز،به آن چه که  ائمه اطهار معروف است، معتقد و در مراسم های مذهبی مربوط به هر یک از آنان شرکت و دخیل هم می بست. این ها واقعیت تاریخی است که جانبدارانه نیست. اما، علیرغم همین برتری حکومت شاهنشاهی در آن سال ها در مقیاس وسیع تر و در اندازه گیری با کشورهای دموکراتیک و پیشرفته اروپا و آمریکا، ایران در شمار کشورهای در حال توسعه و در رده کشورهای جهان سوم و غیرمتعهد ها بود. هر چند اعتبار جهانی نیز داشت. در عرصه سیاسی بر خلاف کشورهای دموکراتیک، در نظام سلطنتی نیز، احزاب و ابزارهای لازمه دموکراسی وجود نداشت که بتواند طبق اصول حاکم بر فضای دموکراتیک حکومت را به چالش بکشد. آشکار است که جمهوری اسلامی ایران، وضعیت جامعه ایران را به بدترین دوران تاریخ اش رسانده است. با نابودی بخش های زیادی از تاریخ کشورمان و دستکاری و تحریف وقایع و حقایق تاریخی، فضای موجود در ایران را با فرستادن مهره های بی شمار صادراتی اش به خارج از کشور و نفوذ ساختاری در بین اپوزیسیون متوهم و خوش خیال، همان فضا، ادبیات و فرهنگ ارتجاعی ولایت فقیه را نیز، به خارج منتقل کرده. تحریف تاریخ و جعل آن، از سوی جمهوری اسلامی ایران به اصل نهادینه شده تبدیل شده، هم چنان که در بین اپوزیسیون این وضعیت در میزان دیگری وجود دارد! این مقدمه کوتاه، برای اولین قسمت این مطلب ژورنالیستی است، که در زیر به بازدیدکنندگان و خوانندگان محترم سایت اخبار روز تقدیم می کنم:

شاه، به رغم روابط بسیار نزدیک با آمریکا، موفق شد تا با اتحاد جماهیر شوروی نیز روابط خوبی ایجاد کند. همزمان جمهوری خلق چین را به رسمیت بشناسد و از حضور جمهوری خلق چین در صحنه قاره ای و جهانی حمایت و حتی دفاع کند. با این وجود سرنگون شد

یک- بعد از ماه فروردین ۱۴۰۱ اپوزیسیون نوعی سرگرمی با ابی (ابراهیم حامدی) داشت که خلیج فارس را بدون جنگ و خونریزی تحویل اعراب داد، (البته همین چند روز پیش بود که در جشنواره فوتبال در کیش، علی دائی خلیج فارس را پس گرفت و گفت: آمده ام  که بگویم اینجا خلیج فارس است !). بعد از ابی، گوگوش که از آن روزی که روزنامه کیهان قبل از انقلاب تیتر زد: گوگوش حامله است، تاکنون خاطرات و شخصیت چند گانه اش به قول کافه چی های ناصر خسرو تهران-از هضم رابعه- هم گذشته، یک ماهی خارج نشینان را سرگرم خود کرد و کار بجاهائی کشید که کم مانده بود، گفته شود گوگوش خواهر فیدل کاسترو است! طبق معمول دو دهه اخیر، موش و گربه بازی برجام که از برکت آن، صدها تحلیلگر، پژوهشگر، مفسر و کارشناس (بخوانیم درهم و کذائی) ظهور کرده اند و موضوع آن، هم چنان جزو و عضو زندگی روزمره ما ایرانیان شده، ادامه داشت و دارد. سرانجام در بحبوبه این سرگرمی ها، نوبت به علی خامنه ای رسید که بساط موسیقی خارج نشینان را بر هم بزند و رضا پهلوی را وارد صحنه کند. هر وقت در تهران کسی حرفی می زند، در خارج از ایران، افراد مشخصی هستند که مثل عروسک های کوکی قدیمی و کنترل از راه دور فعلی، به خیال پردازی و خواندن مطالب و اخبار تکراری می پردازند، و چه خیال پردازی ها و چه رمزهائی که گشوده نمی شود. از یک طرف در غیاب احزاب و به جای روی آوری به تشکیل احزاب و نهادهای تاثیر گذار اجتماعی و صنفی برای سازماندهی، و از طرف دیگر، به علت وجود نظام مذهبی و استبدادی حاکم بر ایران، چند رسانه فارسی زبان به نام آزادی بیان، زندگی ایرانیان را توسط ایرانیان شاغل در این مراکز، دقیقه به دقیقه سبک و سنگین می کنند. رسانه هائی که ماهیت و خصلت ایرانی مستقل ندارند و توسط سرمایه گذاران و افراد سیاسی خارجی اداره و مدیریت می شوند و خیلی هدفمند با برنامه های نظام ولایت فقیه همراهی دارند. بی بی سی، رادیو فردا، صدای آمریکا، صدای دویچه وله، ایران اینترناشنال، شبکه من و تو و رادیو فرانسه، از این جمله اند که وابسته به دولت های خارجی اند و سیاست های آنان را اعمال می کنند. اگر بزرگان ایران در گذشته، برای هی چکدام از این دولت های خارجی به قول معروف، تره خرد نمی کردند، اکنون در بین سالخوردگان خارج نشین و همنشینی آنان با نسل صادراتی جمهوری اسلامی ایران، شناسائی شان را برای خارجیان به مزایده گذاشته اند. به هر حال، مدتی از آمدن رضا پهلوی به صحنه گذشته و گروه های اپوزیسیونی سرگرم موافقت یا مخالفت با عنوان و لقب رضا پهلوی اند. در حالی که می دانند و می بینند در کشورهای دموکراتیک با دولت های رفاه، به کار بردن عناوین: جنابعالی، حضرت آقا، دکتر، مهندس،حضرتعالی، شاهزاده، و این قبیل عناوین کذائی، جنبه طنز دارد و مورد تمسخر و حتی تنفر شهروندان است. مگر در مواقعی که موضوع استنادی یا در مراسم های رسمی و تشریفاتی باشد، که نیاز است به موقعیت شغلی و عنوان خصوصی اشاره شود. در ادبیات عمومی مردمان این کشورها، چنین القابی جایگاهی ندارد. حتی سعی می شود از کلمه- خانم- آقا- نیز استفاده نشود و فقط اسم کوچک فرد صدا زده یا نوشته می شود. یا این که لقب مورد نظر را به طور مثال: کاپیتان سابق ، شاهزاده سابق، برای سندیت تاریخی بیان می کنند. وقتی سلطنتی وجود ندارد، شاهزاده ای هم نیست.

۹۷ درصد ملت ایران در سال ۱۳۵۷ بر آفتابه به عنوان سمبل ایده ئولوژی جمهوری اسلامی ایران، صحه گذاشتند

دو- بدون هیچ تردیدی، ایران ابتدا به یک انقلاب فرهنگی نیاز دارد. حداقل در این چهل سال گذشته، جمهوری اسلامی چنان بر هویت و فرهنگ ایرانی ضربه و صدمه زده که می توان آن را بدتر و عمیق تر از حمله اعراب و یا مغول ها به ایران دانست. جامعه ای بیمار، پریشان و نسلی با تضادها و تناقض های بی شمار که به آسانی نمی تواند خود را از این وضعیت خطرناک رها کند. جمعیتی که بالای ۸۰ میلیون نفر است و هزاران مشکل و زوایای تاریک و باز نشده در این جامعه بیمار، فقیر و روانی منتظر بحران های جدیدی است. جامعه ای که از دهه ۱۳۳۰ و به طور آشکارتر تاکنون، احزاب سیاسی مستقل، سندیکاها و اتحادیه های مستقل، رسانه های آزاد، قوانین مترقی منطبق بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، عدالت و رفاه اجتماعی همه گیر را تجربه نکرده است. متاسفانه طی این چهل سال فرهنگ و ادبیات ایران نیز مثل سایر بخش ها، همراه با ضایعه از دست دادن افراد صاحب اندیشه و مکتب  روبرو شده. سرمایه هائی که جایگزین نداشته و نخواهد داشت. جمهوری اسلامی ایران، چنان ایران و فرهنگ آن را تخریب کرده، که چند دهه زمان نیاز است بتوان آن را بهسازی و بازسازی کرد. رشد بی سابقه جمعیت و تراکم آن در حاشیه نشین ها، تضادی از خواست های طبقاتی و تناقضی از پاره فرهنگ ها را ،در خود انباشته کرده است. وضعیت کنونی ایران مثل جنگ های فرسایشی است. ابتدا خرابی هائی که به چشم می آید دیده می شود. اما بعد از پایان جنگ است که مسایل پیچیده جنگ در تمام قلمروهای زندگی، مثل کوه آتشفشان بیرون می زند.

سه – وقتی محمد رضا شاه (متوفی) در آبان ۱۳۵۷ بر صفحه تلویزیون ملی ایران ظاهر شد و با چهره ای مضطرب و می توان گفت ناامید و مثل فردی مغلوب شده، متنی که در زیر می آید را قرائت کرد، به مثابه تائید نهائی برای پذیرش انقلابی بود که -انقلاب اسلامی- نامیده شد. در این سخنرانی که از روی نوشته انجام می شد، مهم نبود این متن را رضا قطبی مدیرعامل وقت رادیو تلویزیون ملی ایران نوشته و یا محمود جعفریان آن را ویراش کرده. آن چه که مهم بود این متن توسط خود شاه قرائت می شد. به عبارت دیگر، پادشاه وقت ایران، در این متن، ابتدا انقلابی که به انقلاب اسلامی موسوم شد، را تائید کرد و سپس ادامه حفاظت از مذهب شیعه اثنی عشری را به عهده خمینی سپرد. بخوانیم:

«من نیز صدای انقلاب شما را شنیدم»

ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمی تواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد. 
متاسفانه درکنار این انقلاب دسیسه و سوءاستفاده دیگران از احساسات و خشم شما، آشوب و هرج و مرج و شورش نیز ببار آورد. موج اعتصاب ها نیز که بسیاری از آن ها بر حق بوده اخیرا ماهیت و جهت یافت تا چرخ های اقتصاد مملکت و زندگی روزمره مردم تلف شود و حتی جریان نفت که زندگی مملکت به آن بستگی دارد، قطع گردد، تا عبور و مرور روزانه و تامین مایحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود.

ناامنی، اغتشاش و شورش و کشتار در بسیاری از نقاط میهن مان بجایی رسیده است که استقلال مملکت را درخطر انداخته است. وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید، برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. در پی استعفای دولت و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط و هرج و مرج و آشوب و کشتار، و بمنظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را درتشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست، بناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم.
من آگاهم که بنام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که بنام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نا مقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود و اما من بنام پادشاه شما که سوگند خورده ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، باردیگر دربرابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می کنم و متعهد می شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد.

متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای برقراری آزادی های اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود. تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.
 من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید، تضمین میکنم، که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است که همیشه با حفظ ماهیت ملی خود متکی بر ملت ایران و وفادار بسوگندهای خود بوده و هست، باید با همکاری شما هموطنان عزیم این نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملی بعدی که استقرار و آزادی ها، اجرای اصلاحات و بخصوص برقراری انتخابات آزاد را بر عهده خواهد داشت در اسرع وقت کار خود را شروع کند. من و شما در این سی چند سال وقایع حساسی را دیده ایم و خطرات بسیار را پشت سر گذاشته ایم، امیدوارم در این لحظات حساس و خطیر  و سرنوشت ساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنایات خود فرماید، تا بتوانیم درکنارهم به هدف های اصلی که آسایش و رفاه و آزادی و سربلندی و ایران و ایرانی است برسیم.
من اینجا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و بخصوص مذاهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمایی های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند.

من از رهبران فکری جوانان میخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را هموار کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید می خواهم که با راهنمایی های آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و بخود و به میهنشان لطمه وارد سازند.
من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست، میخواهم تا میهنمان را بخون و آتش نکشید و به امروز و خود و فردای ایران ضرر نزنید.
من از شما رهبران سیاسی جامعه میخواهم تا بدور از اختلاف های عقیدتی و با توجه به موقعیت تاریخی حساس و استثنایی کشورمان، نیروهای خود را برای نجات میهن بکار برید.
من از همه شما کارگران و کارکنان و دهقانان که با کوشش های خود چرخ های اقتصادی کشور را به حرکت در می آوردند می خواهم، تا با فعالیت هر چه بیشتر در حفظ و احیای اقتصادی کشور بکوشید.
من از همه شما هموطنان عزیزم میخواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکرکنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه با هم به ایران فکر کنیم. بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم. و برای حفظ تمامیت ارضی وحدت ملی، و حفظ شعائر اسلامی و برقراری آزادیهای اساسی و پیروزی و تحقق خواستها و آرمانهای ملت ایران همراه  شما خواهم بود.

امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم، خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاء الله تعالی»

این متن و آن سخنرانی، نشان دهنده و آشکار کننده وضعیت استبداد مطلقه به جای حکومت مشروطه در ایران قبل از جمهوری اسلامی فاشیست است. سلطنت طلبان افرطی که متاسفانه تعدادی از افراد فرهیخته و خردمند نیز، با آنان همصدا شده اند، بدانند که نمی توان تاریخ را دفن کرد. تاریخ  از گذشته می گوید ، اما هیچگاه به عقب بر نمی گردد!

تقسیم سهم برای کشورها

چهار-اگر حکومت پادشاهی، ایده ئولوژی مشخصی در تقابل با ناسیونالیسم و کمونیسم نداشت و بصورت آنارشیستی و با تکیه بر سیاستهای دیکته شده آمریکا و روی آوری به سوی خودکشی و سرکوب شدید سیاسی، مخالفت می ورزید، در مقابل، مذهب و دین مثل آئینه، تاریخ را برای همگان نشان و تعریف می کرد. اینجا کلیدی وجود داشت که استراتژیست های طراح تغییر معادلات قدرت در منطقه، می دانستند درب را چگونه بچرخانند. مذهب و دین می توانست هویت ملی و غرور و عظمت تاریخی نسل رو به رشد در جوامع کشورهای موسوم به جهان سوم، منطقه و بطور شاخص ایران را  ابتدا مهار و سپس تغییر دهد. برای تامین این اهداف، نیاز بود در برنامه استراتژی استعمارگران سهام یک به یک به کشورهای منطقه داده شود. اعمال مستبدانه و دیکتاتوری رهبران وقت در کشورهائی که باید سهم به آنان تعلق می گرفت نیز، مزید بر این علت بود. به تاریخ نگاه کنیم:

در سال ۱۹۷۹ سهم ایران از تحولات منطقه با تاسیس جمهوری اسلامی داده شد. یک دهه بعد از آن نوبت به شوروی رسید. انگلیسی ها و آمریکائی ها با تجزیه شوروی و تبدیل آن به کشورهای مستقل، سهم بزرگتری را در منطقه آسیا و اروپا به ملل این منطقه بخشیدند. یک دهه بعد از آن، نوبت به عراق رسید و با لشگر کشی و تجاوز نظامی و سقوط حکومت بعث و اعدام صدام حسین، تاریخ سیاسی تازه ای در این کشور امام زده گشوده شد. سپس نوبت به آفریقا مرکزی رسید. جائی که کشورهای عربی و مستعمرات سابق فرانسه حضور دارند. راه انداختن، هدایت و کنترل بهار موسوم به بهارعربی، برای کنترل شورش مردم و از بین بردن شور انقلابی و توقف زمانی تحول خواهی نسل جدید، در تعدادی از کشورهای عربی، پائیز و زمستان تلخی را پیش روی مردمان این کشورها گذاشت. سهم کشورها و مناطق باید به نوعی پرداخت می شد. مزاحمان قبلی یک به یک از بین رفتند. شور و نشاط انقلابی در این جوامع فروکش کرد و تحقق رویاءهای شان به آینده ای نامعلوم سپرده شد.

در کشورهای حوزه خلیج فارس که بشدت از سقوط حکومت شاهنشاهی خوشحال بودند، ولی آن را ابراز نمی کردند، و هنوز هم ترجیح می دهند حکومت جمهوری اسلامی ایران، بر قرار باشد، سهم شان بر خلاف سایرین بود.(دلایلی مثل نفت، ژئوپلتیک منطقه، استراتژی چین، تعویض نقش آمریکا به جای انگلیس در منطقه و…).  اگر حکومت پهلوی ادامه داشت، همچنان راه توسعه و پیشرفت این کشورها مسدود می ماند. بعد از سقوط شاهنشاهی و پیوستن آن به تاریخ، اسلام و مذهب از حالت عرفان، پند و اندرز خارج شد و اسلام میلیتاریزه شده در دو صورت نامنظم و منظم، بسرعت رشد کرد و در منطقه فراگیر شد. تشکیل صدها گروه مسلح بنام ارتش منظم و یا گروه های نامنظم، منطقه خاورمیانه را از انحصار جنگ اسرائیل و فلسطین بیرون آورد و به میدان جنگ گسترده تبدیل کرد. میلیشیای اسلامی جای چریک های بین المللی را گرفت. موضوع و مشکل فلسطین و اسرائیل همچنان باقی و با گشایش جبهه حزب اله لبنان، تحولات سیاسی را با رنگ و لعاب مذهبی پیچیده تر کرد. جنگ داخلی سوریه در این اوضاع پیچیده روی داد. اما چون روسیه یکی از طرف های این جنگ است، غربی ها نتوانستند برنامه هایشان را در تغییر حکومت باقی مانده بعث سوریه، ادامه دهند.

بعد از هدایت سه دهه جنگ و جابجائی در دولت های افعانستان، سرانجام با روی کار آمدن حکومت طالبان در افغانستان، سهم این کشور نیز، مشخص شد. بر خلاف سطحی نگری ها و امیدواری های طولانی که از چهار دهه نیز عبور کرده، قابل بیش بینی است که تا تامین اهداف دو استعمار انگلیس و آمریکا و استراتژی چین و روسیه و انتظار فرانسه، جمهوری اسلامی حداقل تا سال ۲۰۳۰ ماندگار است. امام رضا از غربت در آمده. بر تعداد مقبره  های آیت اله ها در ایران اضافه شده. مقبره خمینی آلترناتیوی است که کارآئی زیادی برای قدرت های بزرگ خواهد داشت. مقبره خامنه ای بر این تعداد اضافه خواهد شد. چین و روسیه در جمهوری اسلامی ایران، نه فقط نفوذ بلکه صاحب حق و ملک و زمین اند. آن طوری که ضرورت تاریخی نشان می دهد، در سال ۲۰۳۰ حکومت سلطنتی آل سعود نیز، به سرنوشت خاندان پهلوی دچار خواهد شد. یک جمهوری اسلامی دیگر در خانه خدا! رفرم های ولیعهد عربستان سعودی هنوز شکاف های طبقاتی و صف بندی آن را  پرورش نداده و مشخص نکرده است. هشت سال فرصتی است برای آماده کردن این صف بندی و به چالش کشیدن آن! اکنون نوبت به بخشی از اروپای شمالی رسیده. در صحنه سازی تاریخی، حمله روسیه به اوکراین، شباهت زیادی به حمله شوروی به افغانستان دارد. در کشورهای شمال اروپا  قدرت سیاسی در اختیار مردم و حکومت قانون و رفاه اجتماعی برقرار است، بر خلاف سهام ما جهان سومی ها، سهم این کشور ها از تحولات سیاسی موردنظر آمریکا و انگلیس، فقط عضویت در ناتو خواهد بود با چاشنی بحران کوتاه مدت اقتصادی. قدرت های جهانی نمی توانند دولت رفاه و حکومت های بیشرفته و دموکرات کشورهای اسکاندینیاوی را ساقط و یا ضعیف کنند؛ زیرا مردم، احزاب سیاسی و قوانین اساسی این کشورها، قدرتمند، و مردم شان آگاه، توانا و بسیار هوشیار اند! کشورهائی که دارای نظام های پادشاهی اند، اما در صدر پیشرفته ترین کشورهای جهان قرار دارند. سوئد قدرتمندترین کشور شمال اروپا، با داشتن چهار قانون اساسی و بالاترین رفاه اجتماعی در رده اول جهان است. کشوری که از جمعیت بالای ده میلیون نفری اش، فقط نزدیک به پنجاه هزار بی خانمان دارد .البته این تعداد نیز، از صندوق بیمه بیکاری، هزینه زندگی دریافت می کنند و توسط موسسه های مستقل نیز حمایت می شوند! ای کاش همه کشورهای خاورمیانه حکومتی مثل سوئد داشتند.(البته رویاپردازی است)!

این مطلب ادامه دارد…

https://akhbar-rooz.com/?p=162224 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید
حمید
1 سال قبل

با وجود اپوزیسیونی مثل مجاهدین و حزب توده و فداییان و فرهنگ تعامل ایرانیان با هر حکومتی که سر کار است این رژیم تا پنجاه سال دیگر هم میتواند با روش فعلی و پشتیبانی روسیه و چین پا بر جا باشد!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x