کوروش طاهرنسب. پائینی های کم نشان و با نشان ,با اعمال و افکار شبیه به انقلابی گری در قلمرو ورزش ,عرصه را بر نظام ولایت فقیه تنگ کرده اند. می توان گفت, در مجموع ,ابزار و وسایل تبلیغاتی و اطلاع رسانی در اکثریت رسانه های فارسی زبان داخل و خارج, در اختیار آنان نیست اگر هم اخباری در این رسانه ها منتشر شود, ناشی از فشار و اعلام های رسمی نهادها و فدراسیونهای بین المللی ورزشی است, که جمهوری اسلامی را, به علت نقض منشور المپیک و عدم پایبندی به الزامات قوانین و مقررات جهانی, محکوم می کنند.
در جریان روزهای خونین آبان ماه و سرکوب وحشیانه مردم توسط نیروهای مزدور و یا عقیدتی نظام جمهوری اسلامی, در قلمرو ورزش تغییر شیوه در سیاستهای تبلیغاتی منبعث از ایده ئولوژی ولایت فقیه می رفت تا بستر دیگری را باز کند که در در آن مقطع ناکام ماند.با بیش کشیدن ماجرای قهر استراماچونی, مربی استقلال و بخدمت گرفتن مجدد چهره های سابق امنیتی مثل علی فتح الئه زاده, که از سرکوبگران فکر و اندیشه در قلمرو ورزش است و عضویت وی در هئیت مدیره استقلال, تبلیغات وسیعی را برای مشغول کردن افکار عمومی و تغییر سمت و سوی آنان از سرکوب خونین آبان در بیش گرفت.
رفتن علیرضا آوایی به پرسپولیس, که یکی از سرکوبگران و از اعضای هئیت مرگ در کشتارهای دهه شصت و سالهای اخیر که جزو افراد ناقض حقوق بشر در لیست اتحادیه اروپا و سازمان عفو بین المللی است و در دولت شیخ حسن کلید ساز وزیر دادگستری است, و عضویت افراد امنیتی و قضائی دیگری, در هئیت مدیره پرسپولیس, از نشانه های آشکار ایجاد کمربند جدید با هدف کنترل هواداران میلیونی که پایگاه طبقاتی شان متعلق به پائینی های جامعه هستند تلقی شد. علی رضا آوائی و برادر اش احمد آوایی، مستشار نظامی وزارت امور خارجه در سوریه، از دوستان و نزدیکان قاسم سلیمانی بودند.
طی دو ماه اخیر, فوتبال, به عنوان مهمترین رشته ورزشی که مورد توجه عموم است و در تمام دنیا محبوب ترین است, از پنجره گشوده دیگری وارد کمک به نظام شد.راه اندازی برنامه اینترنتی عادل فردوسی پور, بنام کانال خصوصی, با همراهی دلقکی بنام پژمان جمشیدی, که کارکردی مثل رامبد جوان یا مهران مدیری ,در نقش کاتالیزور نظام دارند, فرصتی را برای جذب افکار عمومی زخم خورده از نظام جمهوری اسلامی فراهم کرد. افراد مستقل و صاحبنام در فوتبال عقیده دارند, که کشاندن وریا غفوری ,به اولین برنامه اینترنتی عادل فردوسی پور, از جمله برنامه های کوتاه مدت رژیم در تبدیل مخالف خاموش به موافق فعال گنجانده و تعبیر می شود.
در سکوت متعلق قهرمانان و مدال آوران و به خصوص فوتبالیستها, نامه محمد مایلی کهن به حسن روحانی و پست اینستاگرامی محمد بنا علیه وزارت ورزش و جوانان و دولت, مهمترین اعتراضها و مخالفتها با جمهوری اسلامی ایران, از طرف پائینی های ورزش تا این مقطع از زمان شمرده می شد.
اما بعد از سرکوب خونین آبان, پیام تازه ای از سوی تعدادی از ورزشکاران با بیشنیه قهرمانی صادر شد که محتوی آن ها را می توان نیاز به ایجاد تغییر در بنیاد و اساس سیاستهای غلط جمهوری اسلامی بر گرفته از ایده ئولوژی نظام تفسیر کرد. نوید زنگنه، عضو تیم ملی امید کشتی آزاد ایران ,که در اعتراضات آبان ۹۸ ,چندین روز در بازداشت بود، به خارج آمد و تابعیت کانادائی گرفت. میترا حجازیپور, که قهرمان شطرنج آسیاست و عنوان استاد بزرگ زنان را در سال ۲۰۱۵ کسب کرده و دارای مجموعهای از افتخارات جهانی و قارهای است ,با کشف حجاب در مسابقات بین المللی روسیه, به کاری بزرگ دست زد. انتشار دردل مهدی خسروی ,بوکسور جوان کردستانی, و رنج و مشقتهای وی برای تامین مایحتاج زندگی خود و خانواده اش از راه کولبری ,پرده دیگری از چهره پلید نظام را کنار زد. زندانی کرن تعدادی از ورزشکاران زن و مرد بخاطر حضور در تظاهرات و اعتراضات ضدرژیم در آبان ماه و عزادار شدن خیل عظیم دیگری از خانواده های ورزشکاران عادی و یا ملی, عملا مسیر جدیدی برای رهائی از سیاستهای ورزشی نظام بیش روی قرار گرفت.
طی هفته های گذشته و به ویژه چند روز اخیر, رسانه های ورزشی و حتی سیاسی جمهوری اسلامی در داخل,و وابستگان آنان در خارج, و در برنامه هائی مثل: هت تریک, سوت, رختکن, صدای این در کلن و صدای آن در واشنگتن و شش قدم در بنگاه لندن , برای انحراف افکار عمومی, تیترها و ستونهای خبری خود را از اخبار رسانه های وابسته داخل ایران کپی کرده و با داغ کردن روغن آنها , پوشش خبری و پردازاش خارج از متعارف را انجام دادند.
این مسایل همه یک طرف. اما مهمترین موضوع امروز, با کشته شدن قاسم سلیمانی, عریان تر و آشکارتر شد. به خصوص برای آنانی که از تیم ملی, و ورزش ملی سخن می گفتند, و به بهانه -ناسیونالیسم- پرچم جمهوری اسلامی را بر افراشته و سرود آن را با شوق و ذوق می خواندند.
بعد از دهه شصت, هم چنان, در ساختار ورزش, ایده ئولوژی نظام باقی ماند. اما برای خارج از ایران ,ماسک و نقاب جداگانه ای تهیه کردند تا در بسیاری موارد در عرصه های بین المللی روی صورت ایده ئولوژی بکشند که طی دو دهه اخبر و تا سال گذشته در اتخاذ این برنامه و فریب مجامع بین المللی ورزش, موفق نیز بوده اند.
اما طی یک سال اخیر, ابتدا نافرمانی های مدنی از سوی تعدادی از ورزشکاران ایرانی در سطح جهان به افشاگریهای آنان در مورد فریبکاری مقامات جمهوری اسلامی, انجامید و موجب شفافیت بیشتری برای تصمیم گیری سازمانهای معتبر جهانی ورزش بر علیه جمهوری اسلامی شدند.
در پی مرگ قاسم سلیمانی از فرماندهان ارشد جمهوری اسلامی, آن نقاب و ماسک زده شده بر صورت ورزش دوباره به کنار رفت و ایده ئولوژی بر تمام عرصه های ورزشی دست و پنجه دراز کرد. بسیج همگانی دولتی و وابستگان به دولت و حکومت و در پی آن, به میدان آوردن تعدادی از سلبریتی های ورزش ,که بیشترشان نان به نرخ روز خور, هستند چنان وسیع بوده که برای مراسمی مثل ۲۲ بهمن هم چنین فراخوان و بسیجی سابقه نداشته است.
با این که در فاز خصوصی, تعداد پیامهای سلبریتی های ورزشی در همراهی با مرگ قاسم سلیمانی ناچیز است, اما نقاب از صورت برداشتن در ورزش, در چنین ایامی نمی تواند بسادگی تعریف و تفسیر شود. اگر چرچیل گفته بود بجای میدانهای جنگ, جوانان ,در میدانهای ورزش شرکت کنند. اینک جمهوری اسلامی پیام می دهد که: جای جوانان در میدان جنگ است! تردیدی نیست, که دستگاه سرکوبگر, که سازمان دهنده دستگاه دولت ایده ئولوژیک است, در کنار میدان جنگ نظامی, به ورزش در میدانهای ورزشی نیاز مبرم دارد.
مهدی علینژاد، سرپرست معاونت توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای وزارت ورزش و جوانان چنین این گفته ذکر شده در بالا را در یک جمله آرایش داده: سربازان آمریکایی دیگر فضای امنی در منطقه نخواهند داشت!!