جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

چرا نباید دعواها ی سیاسی و ملی را به دعواها ی مذهبی فروکاهید؟ – اکبر کرمی

مخالفت با جمهوری اسلامی و گذار از آن امروز یک ضرورت ملی است، اما اگر این مخالفت و ایستاده‌گی به دعواهای دینی و مذهبی کشیده شود، وارد شدن به میدان دل‌خواه جمهوری اسلامی است و در نهایت به شکست مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی خواهد انجامید...

مخالفت با جمهوری اسلامی و گذار از آن امروز یک ضرورت ملی است، اما اگر این مخالفت و ایستاده‌گی به دعواهای دینی و مذهبی کشیده شود، وارد شدن به میدان دل‌خواه جمهوری اسلامی است و در نهایت به شکست مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی خواهد انجامید. دست‌کم این زمین زمین مورد علاقه ی جمهوری اسلامی است، و جمهوری اسلامی به دلایلی که اکنون جای پرداختن به آن نیست در آن‌جا مزیت‌ها ی نسبی فراوانی دارد

پس از مرگ مظلومانه ژینا (مهسا) امینی و در جهت دفاع از حقوق نادیده‌گرفته ی او دعواها ی مذهبی دوباره بالا گرفته است. به باور من هرچند نیت برخی از اطراف این دست دعواها خیر است، اما برآمد آن‌ها به طور چیره شر است؛ و بر پیچیده‌گی‌ها کلاف‌ها ی سیاسی در ایران خواهد افزود. زیرا یک دعوا ی سیاسی و ملی را با یک بدسلیقه‌گی آشکار به یک دعوا ی مذهبی تبدیل می‌کنند. این جماعت با این دگردیسی به طور ناخواسته و نادانسته در زمین جمهوری اسلامی بازی می‌کنند و به فرایند فریب در جمهوری اسلامی کمک می‌کنند.

دعواها ی ملی چیستند؟ و چه تفاوتی با دعواها ی فروملی همانند دعواها ی مذهبی دارند؟

دعواها ی ملی دعواهایی همه‌گانی هستند، یعنی فرجام و سرانجام آن‌ها برای همه شهروندان ایرانی اهمیت دارد؛ در نتیجه عجیب نیست اگر همه ی ایرانیان به آن توجه داشته باشند و بخواهند در فرایند حل‌وفصل آن دخالت داشته باشند. مرگ ژینا یک امر سیاسی است و همانند هر امر سیاسی دیگری ملی است؛ چه، هر ایرانی دیگری می‌توانست به جا ی ژینا باشد. (هرچند این خطر برای زنان بیش‌تر است؛ اما نباید این خطر را زنانه کرد! ژینا دختر یک پدر و خواهر یک برادر هم بوده است.)

آیا دعواها ی مذهبی ملی هستند؟ پاسخ هم آری است و هم نه؟ و بسته‌گی به نوع پرسش ما دارد؛ اگر دعواها ی مذهبی برآمد این دست پرسش‌ها باشند که آیا اسلام با حقوق بشر هماهنگ است یا نه؟ جدا از آن‌که ما چه پاسخی برای آن داشته باشیم، این دست‌ دعواها مذهبی‌اند و در نهایت مسلمانان هستند که باید تکلیف خود با این دست پرسش‌ها را روشن کنند. (در مورد این رخ‌داد، مذهبی کردن این دعوا به این معنا است که فقط مسلمانان، یا شیعیان می‌توانند و حق دارند داوری کنند؛ و چنین ادعایی در اساس خطا و خطرناک است؛ زیرا بخش‌هایی از مردمان ایران را از حق داوری محروم می‌کند و به هم‌پارچه‌گی ملی آسیب می‌زند.)

اما اگر پرسیده شود: آیا مومنان یا مسلمانان، یا شیعیان در ایران امتیاز یا ممتازیت و حق ویژه‌ای دارند؟ یا باید داشته باشند؟ بازهم جدا از پاسخ ما این دست پرسش‌ها، ما با یک دعوای ملی روبه‌رو هستیم و در نهایت این مردمان ایران و ملت است که باید تکلیف آن را روشن کند.

دگردیسی یک دعوای ملی به یک دعوای مذهبی هم نادرست است و هم بسیار خطرناک است. نادرست است، زیرا فرایند‌های داوری ملی را هر روز محدودتر خواهد کرد و ملت را بیرون از آن خواهد گذاشت. (همان کاری که جمهوری اسلامی کرده است.) و خطرناک است زیرا هم داوری‌های ملی (که باید دمکراتیک حل‌وفصل شود) را به داوری‌های مذهبی و گفت‌وگوهای بی‌پایان الاهیاتی می‌کشاند و هم کارشناسان مذهبی را به شوالیه‌ها و دن‌کیشوت‌های میدان سیاست تبدیل می‌کند. هر دو نتیجه مخرب فرایندهای سیاسی و سازوکارها ی سیاست‌ورزی اند! و خلاف‌آمد خواست سکولاریدن جامعه.

یکم. محسن مهدویان، مدیر عامل روزنامه “همشهری” که توسط شهرداری تهران و شهردار فاسد آن علیرضا زاکانی کنترل می‌شود در دفاع از رفتار وحشیانه ی جمهوری اسلامی در امر “حجاب اجباری” و اعمال آن توسط پلیس “گشت ارشاد” که در روزهای اخیر به مرگ ژینا امینی منتهی شده است، می‌نویسد: «ماند‌ه‌ام از جماعت انقلابی همیشه در صحنه، که فکر می‌کنند لگد به ناجا و نظام نزنند از بقیه جا می‌مانند. الان مقصر این ماجرا کیست؟ اسلام که گفت حجاب؟ یا نظام که حکم اسلام را قانون کرد؟ یا ناجا که قانون را اجرا می‌کند؟ یا چی؟»

این دست استدلال‌ها یک بدسلیقه‌گی سیاسی نیستند! از اتفاق اگر به درستی و تا انتها لخت شوند، ماشین سیاست را هم در جمهوری اسلامی ایران لخت خواهند کرد و درافتادن با آن و اوراق کردن آن را هم آسان‌تر می‌کنند. این برکشیده ی فرآیند غارت در ایران به کانون نزاع در ایران اشاره دارد؛ او ناخواسته ترفندی را پوست‌گیری می‌کند که چند دهه برای اسلام‌گراها کار کرده است. و اگر به هوش نباشیم هم‌چنان کار خواهد کرد و هزینه و قربانی خواهد گرفت.

پنهان کردن قدرت و خطاهای آن در پوششی از اسلام، راه‌برد دفاعی بنیادین در جمهوری اسلامی است. حکومت‌ها ی دینی ممکن است برآمد رومانتیسم، یوتوپیاگرایی و ناکامی در گذار از سنت به مدرنیته  باشند، اما خیلی زود، پیش‌وندها و پسوندها ی خود را تنها همانند پوششی سخت برای محافظت از خود به‌کار خواهند برد. زیرا حکومت‌ها هر نامی که داشته باشند ماشین قدرت هستند و به هیچ پهنه‌ای غیر از قدرت‌های دیگر پاسخ‌گو نخواهند ماند!

(من در این فشرده تلاش خواهم کرد از این سازوکار پوست‌گیری کنم و نشان دهم که اسلام در ایران امروز کجای ایستاده است؟ و چرا و چه‌گونه برای جمهوری اسلامی و خدابند آن اهمیت دارد؟ به زبان دیگر، توضیح خواهم داد که چرا جنگ‌های مذهبی، جنگ و‌ میدان‌ دل‌خواه جمهوری اسلامی هستند و چرا زندان‌بان اعظم آگاهانه در پی فروکاهیدن دعواهای ملی به دعواها ی مذهبی است؟ در چنین چشم‌اندازی است که می‌توان دید ما تا چه اندازه در این دام افتاده‌ایم!)

دوم. جمهوری اسلامی پس از چهار دهه نادانی و ناتوانی با دشواری‌ها و بحران‌ها ی بسیاری روبه روست. با این همه نباید فراموشید که نارواترین حکومت‌ها هم نیازمند روامندی و مشروعیت هستند! جمهوری اسلامی هیچ منبع مشروعیتی بیرون از اسلام ندارد! اما دشواری بنیادی برای جمهوری اسلامی در شرایط موجود آن‌جاست که بسیاری از مسلمانان ایران هم به صف مخالفان و منتقدان او‌ آمده‌اند! (و در پارگفت بالا آشکار است مهدویان چه‌اندازه از این تغییر عصبانی است.) یعنی این منبع هم دارد ته می‌کشد. جمهوری اسلامی اما راه دیگری ندارد و باید از اسلام توجیهی برای شکست‌های خود بسازد؛ و این فرایند تا آن‌ جا که ظرفیت داشته باشد، ادامه خواهد داشت.

برای درک این سازوکار سرکوب که همانند همه ی سازوکارهای دیگر عمل می‌کند، باید فهمید جمهوری اسلامی دقیقن چه می‌کند. جمهوری اسلامی مخالفت با نظام و نظامیان حاکم را به مخالفت با اسلام می‌کشاند، تا دعواهای سیاسی را دینی کند! چه، آن‌ها به درستی و به زور غریزه می‌دانند که مزیت نسبی برای آن‌ها آن‌جاست! آن‌ها یک دعوای سیاسی و ملی را نخست به یک دعوای دینی و مذهبی فرو می‌کاهند. سپس آن دعوا را به دعوایی میان فقها و اسلام‌شناسان می‌کشانند! و در گام آخر همه چیز را به یک دعوای خانواده‌گی در میان نظامیان حاکم یا فقها‌ی برکشیده ی خود تبدیل می‌کنند. به زبان دیگر آنان ملت را دور می‌زنند!

آشکارا ما با یک بازی تحمیلی روبه‌رو هستیم: چه، جمهوری اسلامی در نهایت این دعوا را به داوری چند فقیه که هم برکشیده خود و زندان‌بان اعظم است و هم محدود به خواست و هدایت او خواهد کشید! و خواهد برد!

سوم. این فرآیند پیچیده است، اما می‌توان آن را پوست‌گیری کرد. اهمیت ندارد، شما در پهنه ی اسلام و شیعه کجا ایستاده‌اید؛ یا حتا اهمیت ندارد شما در مورد حجاب چه‌گونه می‌اندیشید و چه داوری‌ای دارید. در این مساله هیچ کدام از این داوری‌ها اهمیت ندارد. چه، این قدرت است که خواست خود را با نام دین به همه‌گان حتا دین داران حقنه می‌کند! او به جهت ناکارآمدی و ناروایی (نبود مشروعیت و حقانیت) اسلام را به میان آورده است، که خود را بپوشاند. او می‌خواهد با این دروغ بزرگ از یک طرف هواداران خود را فریب دهد و از ریزش آن‌ها جلوگیری کند. و از طرف دیگر مخالفان سیاسی و مذهبی خود را با کشاندن به میدان جنگ‌های مذهبی خلع‌سلاح کند.

گذار از جمهوری اسلامی در عالم نظر دست‌کم به گذار از این دروغ بزرگ گره خورده است. این بحث که اسلام با شیعه خوب است، یا بد؟ به مومنان مربوط است! اما آن‌چه در ایران دیده می‌شود، نظر مومنان به اسلام و شیعه نیست، نظر زندان بان اعظم و خدابند ایران است. او ممکن است خود را همانند رهبران طالبان یا القاعده رهبر مسلمانان ایران یا جهان بخواند! اما با پوست‌گیری دقیق می‌توان نشان داد هیچ‌کدام از این رهبران برآمد خواست و انتخاب مردم نیستند! آن‌ها همانند همه ی حکومت‌ها ی دیگر (در غیبت دمکراسی و حقوق بشر) برآمد غلبه و دروغ اند.

چهارم. مخالفت با جمهوری اسلامی و گذار از آن امروز یک ضرورت ملی است، اما اگر این مخالفت و ایستاده‌گی به دعواهای دینی و مذهبی کشیده شود، وارد شدن به میدان دل‌خواه جمهوری اسلامی است و در نهایت به شکست مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی خواهد انجامید. دست‌کم این زمین زمین مورد علاقه ی جمهوری اسلامی است، و جمهوری اسلامی به دلایلی که اکنون جای پرداختن به آن نیست در آن‌جا مزیت‌ها ی نسبی فراوانی دارد.

در این میان دو خطا و دو جریان مخالف و‌ منقد جمهوری اسلامی ناخواسته به جمهوری اسلامی کمک می‌کنند.

مومنانی که می‌خواهند نشان دهند جمهوری اسلامی و ادعاهای دینی او دروغ یا نادرست است! (این جماعت با کشاندن مراجعی مذهبی که ادعاهایی مخالف جمهوری اسلامی دارند، در پی خلع‌سلاح کردن جمهوری اسلامی هستند! ممکن است تا حدی هم در میان مومنان کارکرد داشته باشد، اما در درازمدت هم به جمهوری اسلامی کمک می‌کنند و هم به ادامه ی بازی ننگین او)

 و منتقدانی که می‌خواهد نشان دهند اسلام همین است! و جمهوری اسلامی همان اسلام و تنها برآمد و برآیند اسلام است.

نه این که ادعاها و استدلال‌های هر دو جریان به تمامی ناتمام و نادرست است، (چه، هر جریانی می‌تواند شواهد بسیاری را پیش‌بگذارد!) با این همه مهم آن است که زمینی که دعوا در آن ادامه دارد تحمیلی، نادرست و دل‌خواه جمهوری اسلامی است؛ و این دعواها اساسن دینی نیستند! وارد کردن پارامتر دین به این دعوا‌ها تنها به کمک جمهوری اسلامی خواهد انجامید. برای مخالفت با خشونت و نقض حقوق بشر در ایران و جهان باید به حقوق بشر و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و برآمدهای آن پرداخت. این که مسلمانان باید اسلام‌های خود را با حقوق بشر و مناسبات آن هماهنگ کنند مساله ی مهمی است، اما مساله ی مسلمانان است، و چندان به منتقدان و مخالفان اسلام مربوط نمی شود. مساله ملی و سیاسی که به همه‌گان در ایران مربوط می‌شود آن است که مسلمانان هیچ حق و امتیاز ویژه‌ای ندارند و نباید داشته باشند. مسلمانان اگر صلح و آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز می‌خواهند، اگر دمکراسی و حقوق بشر می‌خواهند باید از همه امتیازها و ممتازیت‌ها بگذرند! نابرابری هم همانند بنده‌گی و ناآزادی امری پیش‌رونده است؛ یعنی محدود به قربانی‌ها ی نخستین نخواهد ماند و هر روز قربانی‌ها ی بیش‌تری خواهد گرفت؛ و در نهایت به نظام شهربندی خواهد رسید.

میان کسی که خشونت دیده است و کسی که کشته شده است، تفاوت معناداری وجود ندارد؛ آن که مرده است تنها خشونت بیش‌تری دیده است. به زبان دیگر، میان پلیس و‌ گشت ارشاد (با هر توجیهی) و مرگ ژینا فاصله ی معناداری نیست؛ ژینا تنها اندکی بیش‌تر ارشاد شده است. بیایید فرایند ارشاد که ادامه ی دعواها ی مذهبی در ایران است را برای همیشه تعطیل کنیم. “ملت” و “ما” بودن و شدن نیازمند هم‌دلی و مهربانی است، یبایید با تعطیل کردن برهان لطف که ریشه ی بسیاری از بحران‌های گونه‌گونه در ایران است، راه رسیده‌گی به دعواهای ملی را در ایران هموار و باز کنیم. بیایید با اندیشیدن به این مرگ دل‌خراش فرایندهای ملی را در ایران از دل‌خراشی‌های گوناگونی که در پهنه سیاست دیده می‌شود، نجات دهیم. مرگ مظلومانه ژینا این پتانسیل سیاسی را دارد که به گذار دمکراتیک در ایران کمک کند. با بیرون کشیدن خود و دعواهای ملی از منازعات ساخته‌گی و تحمیلی و پیشامدرن بخشی از فرایند گذار دمکراتیک در ایران باشید.

ایران در سودای خام هزاره‌ها ارشاد “دیگری” به این منجلاب افتاده است، چند صباحی هم به مهربانی شنیدن صدا ی “دیگری” تجربه کنید.

https://akhbar-rooz.com/?p=169225 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید
حمید
1 سال قبل

خجالت اور است کسی اینهمه جنایت از مذهب و مذهبیون ببیند و باز هم به مردم ادرس اشتباهی بدهد تا کوافت مذهب و دین را رو نکنند!!!

نادر
نادر
1 سال قبل

آقاى کرمى از جمله کسانى هست که گویا کارشان تنها و تنها نوشتن مقاله و فرستادن آنها به سایت هاى گوناگون ولى هنوز یاد نگرفته اند که “مبارزه _فعالیت” هاى سیاسى همان “دعوا” هاى سیاسى نیست و از نظر ایشان مبارزین و فعالین سیاسى همان عربده کشان میدان تره بار (که بعدا از ستون هاى اصلی انقلاب اسلامى شدند) هستند که کارشان دعوا راه انداختن هست
دیگر اینکه با بحرانى شدن کار حکومت اسلامى که این روزها بى بى سى، آیات عظام، جبهه اصلاحات، نواندیشان دینى (گویا دین بخصوص اسلام اجازه اندیشیدن هم میدهد که عده اى از نوع قدیمى ان و عده اى دیگر از نوع نو آن هستند) هم زبان باز کرده اند و مخالف “خشونت” رژیم شده اند (گویا در ۴٢ سال گذشته که این عده در کشتار و چپاول چهار نعل میتاختند “خشونت و کشتارى” در کار نبود) ، آقاى کرمى از ترس از بین رفتن دین و خرافات و جنایاتش در جامعه ایران، مخالفین را از “دعوا” بر سر دین بر حذر میکند چرا که عاقبت این رژیم (دین) هست که پیروز میشود
آقاى کرمى شاید بد نباشد که خوب به جامعه بنگرید تا متوجه شوید نه مبارزان و فعالین سیاسى بلکه اکثریت جامعه پشیزى براى دین و دینمداران قائل نیستند

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x