روند گذار از جمهوری اسلامی به حکومتی سکولار دمکراسی، ایجاد مرکزی برای گفتگوی ملی میان دمکراتها را نیاز دارد؛ گفتگویی فراگیر میان احزاب سیاسی پایبند به دمکراسی برای رسیدن به همگرایی و تفاهمات دمکراتیک. چپ لازم است در این گفتگوها متحدانه عمل کند و در همین بستر هم خواهد توانست به اتحاد عمل میان خود نیز برسد. تلاش درست و ضرور در جمهوریخواهان سکولار دمکرات برای شکل دهی به ثقلی میان خود نیز لازم است تداومش را در همین بستر پی بگیرد
برآمدی تازه از سوی جامعهی جنبشی
جنبش به فریاد برخاستهی “ژن – ژیان – ئازادی” (زن – زندگی – آزادی) حاضر به ترک خیابان نیست. خیزی دارای پیشینه اما با تازگیهایی شگرف. انفجار دیگربار خشم جامعه در فرازی بالاتر و طغیانی با درونمایه “نه!” به سیاستهای جمهوری اسلامی و موجودیت جمهوری اسلامی. مرحلهای از روندی درازنا با خصلت تراکم – تعرض – دستاورد – تنفس؛ روندی که تا رسیدن به آزادی و دمکراسی به جای جمهوری اسلامی ادامه دارد. جنبش “ژینا” تلاش و کوششی دیگر در راستای گذر از این نظام است و بارشی تند که از همین حالا یقین بداریم که بارش تمام کنندهی بعدی را در پی خواهد داشت.
این جامعه، با عبور از تیر دانشجویی ٧٨، سبز ٨٨، دی ٩۶، آبان ٩٨، اعتراضات تابستان ٩٧ و اعتصابات سالهای ٩٩ و ١۴٠٠ برای دستمزد، حقوق، نان و آب، اینک در شهریور – مهر ١۴٠١ ضد حجاب و ضد نظام میخروشد. همه این برآمدها، ستیز با تبعیض در وجوه مختلفاند و حلقاتی خود ویژه و مستقل از هم و در همانحال وصل همدیگر حول تقابل با نظامی مبتنی بر انواع تبعیضات. هر فاز از برآمد جامعه جنبشی، وجوهی از فاز قبلی با خود دارد، در اکنوناش نمودهای نوین عرضه میکند و با تدارک عناصری از تعرض سیاسی – اجتماعی بعدی، دور بعدی را نوید میدهد.
این برآمد از جامعه جنبشی، پیشا انقلاب است فقط با این افزوده که ایران ما انقلاب روندی را تجربه میکند. کشوری چهار دهه و اندی پیش انقلاب کرده و چهار دهه هم به نقد محصول آن نشسته، باز گام در مسیر انقلاب دارد. اینبار اما نه در پی انقلاب لحظهای؛ و بهمین اعتبار انقلابی که از مضرات انقلاب کور در پرهیز است ولی استعداد بهره گیری از پتانسیل دگرگون کنندهی انقلاب را در خود دارد. اما روندی بغرنج هم است، زیرا در برابر نظامی قرار دارد که از هیچ نظر قادر به کنار آمدن با اکثریت قاطع مردم نیست و عقب نشینی در قبال خواستهای جامعه را پایان کار خویش میپندارد.
دستاوردها تا همینجا
این روند انقلابی در ایستگاه جنبشی اخیر خود و تا همینجای آن، با بار آوردن دستاوردهایی بزرگ جامعه جنبشی را غنایی تازه بخشیده است. برآمدی حاکی از وفور کادر رهبری میدانی با شعارهای افق گشا و تنوع تاکتیکی، که بلوغ مبارزات خیابانی در راستای فرسایش نیروی سرکوب را بروز میدهد. جنبشی که در آن، با فراروییدن اعتراض به تعرض، ترکیب ایستادگیهای مدنی با مبارزات خیابانی و اعتصاب به نمایش درآمده است. خانوادهها پشتیبان معنوی فرزندان حاضر در میداناند و درهم تنیدگی خانه و خیابان در قیاس با حلقات پیشین، بسی برجستهتر.
این جنبش شهری، جغرافیای کشور را در نوردیده و همبستگیهایی را هم در دل روستاها برانگیخته است. کلکسیونی از تبعیض ستیزیها در همهی زمینهها اعم از جنسیتی، ملی و قومی، مذهبی و فرهنگی است که در مطالبه آزادی و دمکراسی به وحدت مقابل رژیم میرسند. این فاز از روند، بیشتر از پیشینان خود، جنبه فراگیری اجتماعی دارد و متکی بر اکثریت لایههای اجتماعی از اقشار متوسط تا زحمتکشان است و نیروهای گستردهای از زنان – و به ویژه زنان-، جوانان، دانشجویان و دانشآموزان، آموزگاران و اساتید دانشگاهی، فرهنگ پروران و هنرمندان و ورزشکاران را بهمراه دارد.
ترکشهای جنبش، بخشهایی از نیروی تاریخاً حامی جمهوری اسلامی را هم به تکان واداشته و امید به تحقق سیاست ورشکستهی “تغییر در حکومت” در بخشی از اصلاح طلبان رو به تضعیف گذاشته است. بازار تبلیغات خطر تجزیه و جنگ داخلی در کشور و فروپاشی اجتماعی از سوی این طیف در قبال جنبشها همچون مکمل سرکوبگریهای نظام، اینبار کم مشتری است. نگرانیها در میان اقتدار گرایانی نسبت به آیندهی نظام نیز دیده میشود و در بدنهی نیروی سرکوب نشانههای آغاز تزلزل سوسو میزند.
تعرض جنبش، رهبری نظام را در این فکر پابرجاتر کرده که کمترین عقب نشینی همان و شروع فروپاشی همان. مسئله نظام، حفظ نیروی سازمانیافته برخوردار از امتیازات است و از رهاوردهای جدی برآمد اخیر، یکی هم ابطال توهمپراکنی مبنی بر پر کردن شکاف بین دولت و ملت. رژیم تکیهاش را از یکسو بر سرکوبگری مطلق نهاده و از سوی دیگر و از نظر نیروی حمایت خارجی روی تخاصم فزاینده میان روسیه و چین با آمریکا حساب میکند و تقویت خود در “نگاه به شرق”. از سوی دیگر در کنار موج وسیعی از حمایت حقوق بشری جهانی از مبارزات مردم، قدرتهای غربی نیز آغاز به بازاندیشی استراتژیک در مورد بقای این نظام کردهاند.
اما نقطه عزیمت برای هماهنگی ملی
نارسایی این روند انقلابی نه در نیروی میدانی آن که در پراکندگی اپوزیسیون نظام است. گرچه نیروی اجتماعی وارد در صحنه هنوز هم به افزایش صفوف نیاز دارد، اما نظر به تنگناهای اقتصادی، ایدئولوژیک و سیاسی حکومت، تحقق یک چنین هم افزایی نیازین در چشم انداز قطعی است. روند گذار حاوی نیروی اجتماعی اعتراضی، بیشتر از نبود مرکزیت هماهنگ کنندهی سیاسی است که رنج میبرد. این کسری روند گذار، در هر برآمد از آن، هر چه بیشتر خود را به رخ میکشد و هشدار هم میدهد.
مردم متحد بر سر آزادی و دمکراسی، هماهنگی اپوزیسیون در مبارزه برای آزادی و دمکراسی را لازم دارد و همه با هم میدانی زمینه “همه با هم” بودن در اپوزیسیون آزادیخواه را. موفقیت روند گذار، مشروط به هماهنگی سیاسی برای نحوهی گذار است. این تاخیر را لازم است با خوانش صادقانه آخرین برآمد جامعهی جنبشی، به جبران بیدرنگ برخاست. نقطهی عزیمت در این مسیر، ابراز آمادگی برای گفتگو در اپوزیسیون باورمند به گذر از جمهوری اسلامی و پایبند به دمکراسی و سکولاریسم است.
اما شکل دادن به مرکزی برای گفتگوی سیاسی ملی و گفتگو نیز البته به منظور همگرایی و هماهنگی سیاسی میان سکولار دمکراتهای ایران بر متن همسوییها و زیر پرچم “همه با هم” دمکراتیک، فقط هم لازمه کامیابی در امر گذر از جمهوری اسلامی نیست. ایجاد چنین مرکزی، الزام جلوگیری از سوء استفادهها از انرژی مردم در جهت رسیدن به پروژههای “همه با من هم” است. نیروی دمکرات و ملی، فقط حکومت خصم در مقابل خود ندارد، با انواع کمین نشستگان بدخواه هم طرف است.
در همین روزها، رویکردی را شاهد شدیم در دعوت به گفتگوی وسیع ملی از سوی “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران” که در آن این احزاب آمادگی خود برای شکل دهی به مجمعی از “احزاب و جریانات سیاسی” به منظور “همگرایی وسیع” را اعلام کردند. اعلام موضعی نشانگر احساس مسئولیت سیاسی و ابراز تعهد در قبال دمکراسی برای ایران. ایرانای که باید در آن بر انواع تبعیضات برساخته جمهوری اسلامی و بعضاً به ارث رسیده از نظام پیشین اما پرورده شده در نظام فعلی غلبه کرد.
در این داغی مبارزات مردمی اما، رویکرد دیگری هم از سوی آقای بیژن کیان که یکی از مشاوران ترامپ بود سربرآورد. این سلطنت طلب دوآتشه با اعلام شورایی برای اتحاد ملت و معرفی خود به عنوان سخنگوی آن، همه را دعوت به گردآمدن حول آقای رضا پهلوی کرد. نام این، همان “همه با من” است که نه تنها قرابتی با دمکراسی ندارد، بلکه با توجه به پیشینه، نوع ارتباطات، نیت سیاسی و فرهنگ انتقامگیری این تیپ از مخالفان که آن را از همین حالا به نمایش میگذارند بسیار هم هشدار دهنده است.
روند گذار از جمهوری اسلامی به حکومتی سکولار دمکراسی، ایجاد مرکزی برای گفتگوی ملی میان دمکراتها را نیاز دارد؛ گفتگویی فراگیر میان احزاب سیاسی پایبند به دمکراسی برای رسیدن به همگرایی و تفاهمات دمکراتیک. چپ لازم است در این گفتگوها متحدانه عمل کند و در همین بستر هم خواهد توانست به اتحاد عمل میان خود نیز برسد. تلاش درست و ضرور در جمهوریخواهان سکولار دمکرات برای شکل دهی به ثقلی میان خود نیز لازم است تداومش را در همین بستر پی بگیرد.
گذار از جمهوری اسلامی ضد دمکراتیک، هماهنگی نیروهای دمکرات را لازم دارد که بی گفتگو بر بستر جنبش و متوجه جنبش به دست نمیآید. اگر پیروزی میخواهیم، نیاز مردمی به شکل گیری مرکز هماهنگی مبارزات را پاسخ دهیم. مردم هماهنگ شدن مخالفان را میخواهند و هیچگونه یاس پراکنی، پرهیز از گفتگوی سیاسی ملی و کارشکنی در برابر آن را نخواهند بخشید. مطالبهی عمومی، گفتگوی ملی برای مبارزهای هماهنگ در گذر از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی است.
بهزاد کریمی ۵ مهر ماه ١۴٠١ برابر با ٢٧ سپتامبر ٢٠٢٢
اسماعیل زرگریان عزیز با سلام. لطف کن و شرط گذاریهای “کودکانه” من در رابطه با نیروهای دمکرات طرف گفتگو به منظور تامین هماهنگی مبارزاتی برای گذر از جمهوری اسلامی را به پخنگی پیرانهسرانه خودت ببخش. یعنی شاهرخ نتوانست تصریح نوشته من پیرامون گذر از جمهوری اسلامی به آزادی و دمکراسی را متوجه شود و هنوز هم بنا به تجربه خودش نمیداند که چپ غیر دمکرات کم نداشتیم و هنوز هم داریم؟! بقیه نوشتهتان هم تکراری بود و … من اما در مقابل، تنها توصیه دوستانهای که به افراد همیشه گرفتار وسط بازی سیاسی می توانم داشته باشم تا شاید کمکی باشد به مباحث در سطح جنبش، اینست که بجای اظهار نظرهای نوع توئیتری، شرط بندیها و نفرین فرستادنهای تاریخی، زحمت بکشند و راهبردهایی را که به ذهنشان میرسند در شکل تشریحی روی میز بگذارند تا معلوم شود حرف و پیشنهادهایشان چیست. شادکام و کامیاب باشی.
اگر به حرکات اعتراضی درون کشور توجه کنیم می بینیم حرکتی انجام می گیرد در روزهای ابتدای اعتراضات آنهایی که شناسنامه اپوزیسیونی برای خودشان صادر کرده اند دچار یک گیجی و سردرگمی می شوندو وقتی از شوک عقب ماندگی از موضوعات خارج می شوند با سینه دادن جلو به فکر مصادره حرکت بنام خود می شوند دو گروه که در این مصادره کردن سو سابقه دارند باند پهلوی خواه و باند رجوی هستند
از این دو گروه که بگذریم در این دهه اخیر تشکیل شورای های گذار تبدیل به یک مد شده است که با سرکوب مردم توسط حکومت، شوراهای گذار هم پولشان ته می کشد و هرکه می رود خونه خاله اش تا حرکت بعدی مردم،
وقتی اپوزیسیون شدگان از شوک حرکت جدید بدر آمدند، باز دکان شورا سازی های گذار برقرار می شود و…
بهزاد عزیز در پاسخ به پرسشی نوشتید”به باور من این سه، ارکان نیازین برای شکل دادن به گفتگوی سیاسی میان آن مدافعان گذر از جمهوری اسلامیاند که مبتنی بر اینها و از نظر نحله شناسی سیاسی ایران کنونی، بالقوه میتواند شامل اینها شود: جریانات “چپ” متعهد به دمکراسی، جمهوریخواهانی که سکولار دمکرات بودن خود را در مشی سیاسیشان نشان میدهند، “ملیون” سکولار دمکرات، “ملی – مذهبی”های پایبند به سکولاریسم، “اصلاح طلبان”ی که با اعلام صریح مخالفت با هر نوع حکومت دینی فاصله گیری خود از جمهوری اسلامی را نشان بدهند، “سلطنتطلبان” متعهد به مشروطه و در مرزبندی با افراطیون ناقض مشروطیت، تشکلهای فمینیست برابری خواه جنسیتی و احزاب و گروههای خواهان رفع تبعیض ملی و قومی در ایران واحد دمکراتیک و مجاهدین خلق هرگاه که با ترک انحصار طلبی آمادگی گفتگو در و با چنین دایرهای را اعلام کنند.” من چندسوأل دارم
سوأل اول” منظور شما از” شکل دادن به گفتگوی سیاسی” میان مدافعان گذار” به چه هدفی میباشد؟
دوم” فکر میکنید چرا و بچه دلیل گروهای مورد نظر شما “جریانات “چپ” متعهد به دمکراسی( مگر چپ ضد دموکراسی خواه هم داریم)، جمهوریخواهانی که سکولار دمکرات بودن خود را در مشی سیاسیشان نشان میدهند، “ملیون” سکولار دمکرات، “ملی – مذهبی”های پایبند به سکولاریسم، “اصلاح طلبان”ی که با اعلام صریح مخالفت با هر نوع حکومت دینی فاصله گیری خود از جمهوری اسلامی ” حاضرند وبسود شان هست که با مدافعان باز گشت سلطنت مشروطه وارد گفتگو و ائتلاف سیاسی برای گذار از جمهوری اسلامی ” شوند؟ جریانات چپ و ملی که هنوز داغ شنکنجه و کشتار و کودتا در در حافظه تاریخی خود دارند چزا وبچه دلیل باید با مدافعان بازگشت سلطنت از هر نوعش وارد ائتلاف موقت و یا پایدار شوند؟ ویا بقول شما ” ملی مذهبی ها سکولار و حتی سازمانهای سیاسی کردستان ایران.. چگونه بصرف داشتن اهداف مشترکی که شما تحت عنوان ” گذار از جمهوری اسلامی” و پایبندی به دموکراسی” وارد گفتگو شوند؟
بهزاد عزیز کمی به اطراف خود و به همه جریاناتی که نام بردید نگاه کن این شرط و شروط کودکانه که نوشتی” “سلطنتطلبان” متعهد به مشروطه و در مرزبندی با افراطیون ناقض مشروطیت،” در بازار سیاست و عرصه زندگی واقعی شرط نیست که مبنائ عملی داشته باشد. همین امروز یک گروه سرسخت از مدافعان مشروطه پادشاهی ؛ ونه بقول شما ” افراطیون ناقض مشروطه” اعلام کرد از” انقلاب با کوکتل مولوتف و حمایت کنید بکشید هر آنکه خواهر و برادر ترا کشت” امیر فخر آور مشروطه خواه در کلاب هاوس گفت.
در خاتمه بهزاد عزیز شما سالهاست در زمینه ائتلاف با مشروطه خواهان دموکراسی خواه مدافع گذار ورضا پهلوی با شرط و شروطی تلاش میکنید از من میپرسید شما آنروی سکه ” تغییر تاکتیکی رهبری!؟” فرخ هستید که تلاش میکنید مناسبات جنبش چپ و … بارضا پهلوی را بسطح ائتلاف سیاسی ارتقاع دهی درست شبیه حسن شریعتمداری و سازگارا ارزیابی من این گروهای که شما نام بردید بویژه حزب چپ به درخواست و پروژه شما پاسخ منفی خواهد داد .
با سلام به همه دوستانی که پای این مقاله، سخنی گفتهاند و پرسشی پیش کشیدهاند و نیز سپاس از همگی.
کیای عزیز. حرفت دقیق و درست است: جامعه جنبشی در مسیر بلوغ پیش میرود؛ چه میدانی و چه در رابطه با تولید چتر و پوش سیاسی برای آن. بلوغی گرچه دیرهنگام، اما باز هم نه نا بهنگام. پایدار باشی.
Hadi Shahab گرامی. سئوال شما با اجازه مدیریت اخبار روز، پاسخی اندک تفصیلیتر را لازم دارد و به اعتباری در تکمیل و تصریح نوشته.
به درستی میپرسید: مصداق دعوت چیست و شامل کدامین جریانات سیاسی میشود؟ در پایبندی به دمکراتیسم چه در هدف و چه در روش باید پذیرفت که تعیین کیستی گفتگو کنندگان با خود گردآمدگان برای گفتوشنید است، با اینهمه هر کس باید بگوید چه ضوابط اولیه و بنیانی برای گفتگو را مد نظر دارد.
از نظر من سه تا هستند: ۱) جریاناتی که در حرف و عمل، نیروی مبارز گذر از جمهوری اسلامیاند و کوشندهی تغییر حکومت در کشور و نه به انحاء مختلف متعهد به بنیان این حکومت منفور حاکم بر کشور و یا متوهم به تغییر در حکومت با تاکتیک تغییر رفتار رهبری. ۲) آزادی و دمکراسی را جایگزین این نظام میخواهند؛ چه در بافتار و ساختار، چه در وجه حقوقی و حقیقی و چه در روش رسیدن به هدف که بنمایه و درونمایهاش رعایت الزامات پلورالیسم سیاسی است. ۳) متشکل و در قامت حزب، تشکل، جبهه یا شورای سیاسی و نه به حیث فردی، تا گفتگو در پرتو مسئولیتپذیری معطوف به عمل مشترک اندازهپذیر پیش برود.
به باور من این سه، ارکان نیازین برای شکل دادن به گفتگوی سیاسی میان آن مدافعان گذر از جمهوری اسلامیاند که مبتنی بر اینها و از نظر نحله شناسی سیاسی ایران کنونی، بالقوه میتواند شامل اینها شود: جریانات “چپ” متعهد به دمکراسی، جمهوریخواهانی که سکولار دمکرات بودن خود را در مشی سیاسیشان نشان میدهند، “ملیون” سکولار دمکرات، “ملی – مذهبی”های پایبند به سکولاریسم، “اصلاح طلبان”ی که با اعلام صریح مخالفت با هر نوع حکومت دینی فاصله گیری خود از جمهوری اسلامی را نشان بدهند، “سلطنتطلبان” متعهد به مشروطه و در مرزبندی با افراطیون ناقض مشروطیت، تشکلهای فمینیست برابری خواه جنسیتی و احزاب و گروههای خواهان رفع تبعیض ملی و قومی در ایران واحد دمکراتیک و مجاهدین خلق هرگاه که با ترک انحصار طلبی آمادگی گفتگو در و با چنین دایرهای را اعلام کنند.
در آخر اضافه کنم که روشن کردن چند و چون مشخص این ضوابط، امری است موکول به حین گفتگوها. ضمناً شما از افرادی هم نام بردهاید ولی اجازه بدهید که به افراد نپردازم. مد نظر من تشکلهای متعهد به گذار است، ضمن اینکه میدانیم افکار عمومی نسبت به کارنامه سیاسی هر جریان و فردی داوری خود را دارد و مبتنی بر آن نیز، اعتماد یا عدم اعتماد سیاسیاش را نشان داده و میدهد. موفق باشی.
آرمان شیرازی عزیز. گذشتهی همه اپوزیسیون و نیمه و شبه اپوزیسیون ثبت است و قرار گرفته در معرض داوریها و نیز در هر زمینهای و متناسب با سهم هر یک از ماها در توهمداشتن و توهمپراکنیها، کژرویها، خودفریبیها و دگرفریبیها، خودمحوریها، تعللها و فرصتسوزیها و… مبارزه جاری اما با امروز کار دارد و طبعاً هم با بهرهگیری از تلخ و شیرینهای دیروز. نکته شما مبنی بر اینکه چرا اینهمه تاخیرها در دیر شنیدن صدای میدان و بدتر چرا برخیها همچنان گوشبسته و دچار کورچشمی اند و ناشی از کدامین تعلقات، درست و بجاست. موافقم اما موضوع گرهی لحظه، تدبیر بینی در مقیاس ملی است و پاسخ دادنی هماهنگ از سوی اپوزیسیون دمکرات به خیزش همه با هم آزادیخواهانه مردمان. پایدار باشی.
Azad عزیز. فکر میکنم به نکته شما که به احزاب کردی مربوط میشد در بخشی از پاسخ به شهاب محترم فرمول وار پرداختم و لذا تکرارش نمیکنم. فقط تصریح کنم که باید به این ابطال خواستهی جمهوری اسلامی پایان داد که چهل و چهار سال است شیادانه احزاب کردی را تجزیه طلب معرفی میکند تا برای سرکوبگری در کردستان و همهی ایران محمل بتراشد. احزاب کردی شناسنامه دار و برخوردار از تاریخ، رفع تبعیض ملی در حق کردها و دیگر اتنیکهای کشور را در ایران واحد میخواهند.
اما این برداشت شما از نوشته که گویا من جمهوری خواهی را از خواستههایم کم کردهام، نا دقیق و تقلیل گرایی است. حزب متبوع من نه فقط بر جمهوریت و جایگزینی ساختار جمهوری سکولار دمکرات بجای جمهوری دروغین جمهوری اسلامی تاکید دارد بلکه کوشندهی متحد کردن جمهوریخواهان سکولار دمکرات است که فعلاً در وجود همکاریهای ۶ تشکل جمهوریخواه جریان دارد و برآنیم و امیدواریم این همکاریها برای ایجاد ثقلی از جمهوریخواهی به فراگیری بیشتر هم برسد. من اما سخن از شکل دادن به گفتگوی ملی میزنم میان دمکراتهای خواهان گذر کشور از جمهوری اسلامی برای هماهنگ کردن مبارزه به منظور هم افزایی نیرو در مقابله با این نظام. امید که هرگونه قرار دادن تجمع جمهوری خواهی در برابر دمکراسی خواهی پایان بگیرد و بر این پای بفشریم که جمهوری اسلامی اگر هم در سوء استفاده از “جمهوری” ولو کاذب مشکل ندارد اما با دمکراسی در هر حد از آن حتی ذرهای هم سر آشتی از خود نشان نمیدهد!
و در پایان این را بگویم که سکولاریسم (به بیانی و با تفاوتهایی در اجرا همان لائیسیته) در ترجمه به زبان فارسی چه جدایی دین از حکومت تعریف شود و چه در جدایی نهاد دین از نهاد قدرت، باید در وفاداری به بنیانهای سکولاریسم ولی در اجرا منطبق با ویژگیهای ایران تحقق بپذیرد. اگر دمکراسی در فرهنگ عمومی ما جا افتاده است، بگذار سکولاریسم هم در خود سکولاریسم جا بیفتد! پروژه جمهوری اسلامی در یکی معرفی کردن سکولاریسم با دین ستیزی شکست خورده است و در درجه نخست هم بخاطر سیاهماریها و تبهکاریهایش! زنده باشید.
درود جناب بهزاد کربمی
احزاب کردی باید مواضع حال و آینده خود را در رابطه با یک پارچگی ایران اعلام کنند.
هم چنانکه شما جمهوری را از خواسته هایتان کم کردید،آنان نیزخواسته های ملی خود را در حال حاضر به کناری بگذارند.
گرچه شما جمهوری خواه و آنان خواسته های دموکراتیکی دارند.
احزاب کردی پشتوانه قدرتمندی هستند.
به مثابه یک جریان قوی عمل می کنند.
اعلام مواضع از جانب آنها و پیوستن تک تک،جریانها و افراد مستقل به آنها
وقتی صدای بوق اتومبیل در خیابان اینهمه انعکاس دارد،این حرکت هزاران برابر بیش.
نترسید اولی شما!!
مثل خیابان عمل کنید
تنها و با جسارت
اندک،اندک،جمع مستان میرسد
کسی را نرانید
کسی را پشت در نگذارید.
خواسته ها مشخص است ،کسی نمی تواند تخطی کند،وگرنه خود به خود می سوزد.
با ارج و درود بر آقای بهزاد کریمی،
بر من آشکار نیست که این “دمکرات ها” چشم در راه چه هستند تا از گفتگوی سترون چند ساله گذر کنند و به اتحادی برسند که جنبش اکثریت عظیم زحمتکشان میهنمان، دیری ست، نیازش دارد؟!
آیا دیماه ۹۶، آبان ۹۸….. و آنچه اکنون در جریان است، برای آنان کافی نبوده تا “فاصله ی دست و زبان” را بپیمایند و از در اتحاد در آیند؟
شاید هم باید امیدوار باشیم که انباشت “تغییرات نانومتری”، سرانجام، زمانی، ما را به آنسوی حکومت اسلامی، این دوزخ واقعا موجود، برساند…؟!
وقتی به نیروهای مبارز در دو حرکت اعتراضی سال ۸۸ و این حرکت جدید توجه کنیم می توان گفت این دو حرکت ، حرکت اعتراضی طبقه متوسط است و طبقه متوسط هم اهدافش تحقق آزادی و دمکراسی است اما بخواهیم این طبقه را نادیده بگیریم و حرکاتی را پررنگ کنیم(۹۶، ۹۸) که باند حاکم در ابتدایش نقش داشتند این روش برخورد
با موضوعات چه نامیده می شود
آقای کریمی ,
شما میگوید . “نارسایی این روند انقلابی نه در نیروی میدانی آن که در پراکندگی اپوزیسیون نظام است….”
منظور شما از اپوزیسیون نظام چه کس و کسانی و چه حزب و سازمانهایی هستند ؟
خوب میشود اگر شما نام کسانی که قرار است هماهنگی ملی برای گذار از جمهوری اسلامی باشد نام ببرید . آیا در میان این ملی گرایان آقایان نگهدار , مهاجرانی , ملیحه محمدی و سایر شرکا دیده خواهد شد.؟ آیا واقعا فکر میکنید این زنان و مردمی که در خیابان هستند میایند و زیر رهبری حضرا تی میروند که چهل سال در غرب ملودی اصلاحات را سر میدادند. این جنبش از درون خودش رهبرانی را عرضه میدان نبرد میکند که جلوی حکومت اسلامی زانو نخواهند زد
بله ،نه تنها این افرادی که نام بردید
بلکه گوگوش و داریوش وابی هم هستند!!!
لمپنها هم هستند!!
دگر باشها هم هستند
خود اصلاح طلب های واقعی!!هم هستند
عبدالکریم سروش با همه سابقه اش هم هست.
دیگران هم می آیند.
مردمی که در خیابان هستند،قاعدتأ سوسیالیست یا مارکسیست نیستند.
حول شعار های گذار،سکو لاریسم ودموکراسی.
البته برای سکو لاریسم باید واژه دوکلمه ای فارسی خوب پیدا کرد
خیلی خوب است که گوگوش و داریوش هستند . گوگوش و داریوش هیچگاه و در هیچ اعلامیهای در خارج از کشور از این حکومت جنایتکار دفاع نکردند. اینجا بحث وجود افراد در مبارزه مطرح نیست . خیلی خو ب هست که همه باشند بحث بر سر درست کردن رهیزی است تحت نام اپوزیسیون ملی که در آن رهبری اافرادی با گذشته ای سرشار از حمایت از حکومت اسلامی فاقد اعتبار رهبری جنبش مردم هستند. گوگوش و داریوش لایق رهبری هستند و نگهدار و شرکا نه. . آدمها در درون مبارزه لیاقت رهبری جنبش را بدست میآورند و نه بر اساس اینکه ادعای مارکسیستی داشته باشند . امیدوارم این بار منظور من را درست متوجه شوید.
جنبش به بلوغ سیاسی میرسد.
سر جنبش در حال شکلگیری است.
کردستان مرکزیت انقلاب را عهده است.