سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

انقلاب ۵۷ و خیزشهای مهر۱۴۰۱ نمودهایی از نبرد سنت و مدرنیته. انقلاب تدریجی و شعار مرحله ای – خانلر کوشکی

این نوشته نگاهی است کوتاه به نوشته آقای بهزاد کریمی ” شکاف دیرینه میان سنت و مدرنیته، در برآمدی تازه ” (۱) و با نگاهی  به انقلاب سا ل ۵۷ از منظر نبرد سنت بر علیه مدرنیته  و تاکیدی بر تدریجی بودن گذار از جمهوری اسلامی.

عنوان نوشته آقای بهزاد کریمی سه مفهوم را در بر دارد :” شکاف” و ” دیرینه” و ” برآمدی تازه” . 

شکاف – همواره نمی توان فاصله سنت و مدرنیته را یه یک شکاف تعبیر کرد. در دنیای مدرن دو باور و رفتار متضاد هستند که نمی توانند با هم زیست کنند . هنگامی که هر یک در مسند قدرت قرار گیرند و قصد همراه کردن اجباری جامعه با خود را داشته باشند تبدیل به تضادی عمده می شوند. ما نند سیاستهای تحمیل مدرنیته در رژیم شاه و سیاستهای جاری تحمیل سنت.  نوشته نیز در جایی می گوید “.. شکافی که به عنوان ‌تضاد عمده‌ی جامعه‌ی ایران با جمهوری اسلامی ..”   

 دیرینه- تنها اشاره کوتاهی می کند به مشروطیت. هر جا نیز اشاره ای به گذشته می شود در مورد مدرنیته است و اینکه چه باید می شد و می کرد و نشد و نکرد. حرفی از سنت که چه بود وچه کرد در میان نیست. 

برآمدی تازه- اصل مقاله تحلیل و شناخت این بر آمد تازه است و در این مورد تحلیلی درست و برداشتی درست بدست می دهد.

***

نویسنده روشنفکران را دعوت به شناخت کامل تاریخ کشورش و رویارویی سنت و مدرنیته می کند. ” شناخت‌های نصف نیمه از بافتار واقعی جامعه ایران و جایگاه گرایش‌های کلان در آن از سوی روشنفکری سیاسی ما، هم به موقعیت و اعتبار سیاسی خود آن آسیب زده و هم به .. .  در پیش از انقلاب، روشنفکران کشور از هر نحله‌ی سیاسی صرفنظر از معدودهایی در آن، میزان قدرت و نفوذ سنت در دل جامعه را بسیار کمتر از واقعیت موجود دیدند و … “

ولی در طی نوشته در شناخت این تاریخ  تنها به مدرنیته توجه شده است و  به مبارزه سنت بر علیه مدرنیته،  از دست اورده ها و پیروزی تاریخی سنت چیزی گفته نمی شود و حتی نا دیده گرفته می شود.

در باره جنبش های اخیر به درستی می گوید: “یکی از تبیین‌های جنبش اخیر، در تاکید درست و بجا بر شکاف میان سنت و مدرنیته در جامعه است … شکافی که به عنوان ‌تضاد عمده‌ی جامعه‌ی ایران با جمهوری اسلامی، نخستین سال از سده‌ی تازه ١۴٠٠ را لرزانده و نسلی را به طغیان برانگیخته “

و آن را انباشت آرزوها و شکست های نسل های گذشته می داند. ” این نسل بپاخاسته علیه حاکمیت سنت … که در اصل نماینده‌ی آرزوهای نابرآورده‌ی پیشینیان برای شکل گیری ایرانی با مضمون مدرنیته و …”

ولی هنگامی که به گذشته می نگرد مبارزه سنت بر علیه مدرنیته را سطحی و گذرا می بیند.

نویسنده در تسخیر قدرت در سا ل ۵۷ به وسیله اسلام گرایان می گوید:” … غافلگیر یورش اسلام سیاسی برای تسخیر جنبش ضد دیکتاتوری شدند … “

و در باره جنبش ضد دیکتاتوری در رژیم گذشته می گوید:” تمرکز جنبش مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه درست بود، دریغ که موفق نشد خود را در مدرنیزاسیون بدیل تجدد آمرانه پهلوی بپروراند …” 

انقلاب ۵۷ را مبارزه بر علیه دیکتاتوری شاه می داند که اسلام گرایان بر این مبارزه سوار شدند و ثمره آن را به چنگ آوردند. در این برداشت از انقلاب ۵۷ دو خطای تحلیلی دیده می شود. نخست اینکه؛ روحانیت در انقلاب ۵۷ دست بالا را داشت و سال ها هم از لحاظ نظری و سازمان دهی برای آن تدارک دیده بوند. اگر چپ غافلگیر شد ناشی از نداشتن تحلیل درست از جامعه و شیوه مبارزاتی خودش بود.

دوم ، شناخت انقلاب ۵۷ به عنوان مبارزه با دیکتاتوری بدون توجه به خواسته های اصلی نیروهای شرکت کننده در انقلاب و درک و فهم هر نیرو از دیکتاتوری و هدف هر یک اشتباه بزرگ چپ در آن زمان بود که اکنون نیز تصحیح نشده است.

در دیدگاه چپ مبارزه با دیکتاتوری که مدت ها در گیر نظری عمده بودن یا اصلی بودن آن گذشت جهت کسب آزادی های سیاسی و حقوق دمکراتیک بود . ولی نیروهای وسیع مذهبی چنین هدفی را دنبال نمی کردند.

در نظر دین باوران و رهبران سنتی آنها که رهبری جنبش میلیونی را در دست داشتند برای آنها مبارزه ای بود بر علیه مدرنیته. موضوعی که چپ در آن زمان متوجه نشد و اکنون نیز آن را نا دیده می گیرد. برای رهبران دینی مبارزه بر علیه دیکناتوری به علت تحمیل مدرنیته و خدشه دار کردن سنت بود. رهبران دینی هر گز با دیکتاتوری مخالفتی نداشته اند.  در زمان صفویه و قاجار در کنار دیکتاتورهای آن زمان بودند و خود همواره در صدد فرصتی برای بر قراری دیکتاتوری مذهبی و از نوع مطلق آن .

انقلاب ۵۷ انباشت تحقیر و نادیده گرفتن سنت بود. سنت زخم عمیق کشف حجاب رضاه شاه را بر تن داشت. آنها بر علیه بی بند و باری که دربار در پی رواج آن بود بسیج شدند.  نشر روزنامه ها، جشن هنر شیراز، برنامه ها و تبلیغات تلویزیونی ، فیلم های سینمایی  و … که  همه گی بر علبه بافت غالب سنتی جامعه و خانواده و توهین مستقیمی بود به باور دینی مردم و کرامت زن  همبستگی و نفرت  از مدرنیته تحمیلی رژیم شاه را در روحانیون، نیروهای مذهبی و  توده خاموش مذهبی به وجود اورد.  حمله به دفاتر این گونه نشریات ، ترورهای سیاست مدارن ؛ خیزش توده مذهبی در سال ۴۲ واکنش پیشا انقلاب ۵۷ بود بر علیه مدرنیته.  

سنت گرایان پیروز شدند و بیش از چهل سال است که غرق شادی و سروری و غارت اند.  قوانین ارتجایی را در همه شئون زندگی حاکم کردند و به بهانه مبارزه با غرب با  هر ایده و اندیشه نو و مدرنی ستیز کردند. غافل از این واقعیت که بساط آنها پایه و اساس ندارد. خلاف هستی انسان و دنیای متمدن می اندیشند و سیاست می کنند؛ زیر چرخ های حرکت رو به پیش تاریخ خورد خواهند شد.

انقلاب ۵۷ جراحی عمیق و خونینی بود که جامعه ایران متحمل شد؛ اسلام سیاسی قصد تغییر چهره و هویت این سر زمین را داشت،  ولی نتوانست . خون های زیادی از این تن خارج شد، ولی از پای در نیامد. روز به روز سلامتی خود را بازیافت و اکنون می رود که به یاری این نیروی جوان و خون تازه با اندامی رشید، سالم ، تنومند و خردمند راه خود را به سوی آزادی و خوشبختی بگشاید.        

***

 نویسنده در شناخت وضع فعلی در ایران می گوید ” ایران بر ریل انقلاب پیش می‌رود اما به گونه روندی نه به یکباره لحظه‌ای و در سیری مدام سرعت افزا و رو به فرجام. هر فاز از آن متکامل‌تر از قبلی رخ‌ می‌نماید با اندوخته‌ای برای دور بعد.”

فهمی بسیار درست و آموزنده. دگرگونی یکباره رخ نمی دهد، روندی است تدریجی، مرحله به مرحله ، هر مرحله با دست آوردی و سرمایه ای برای مرحله بعد.

عدم شناخت و یقین به اینکه روند دگرگونی و گذار از جمهوری اسلامی در ایران تدریجی است منجر به طرح نظرات و خواسته هایی می شود که با مرحله جاری جنبش تناسب نداشته و باعث سردرگمی نظری می شود. مانند آنچه دراعلامیه حزب چپ مطرح شده است.

 ان اعلامیه  می گوید : ” شعار راهبردی پیشنهادی ما: گذار از جمهوری اسلامی، به جمهوری سکولار و دمکرات؛ تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید ” . (۲)

 در باره مرحله کنونی می گوید ” مولفه های فروپاشی جمهوری اسلامی بیش از پیش در حال تکوین است. روند فروپاشی حکومت شتاب گرفته‌ است، ”   

این اعلامیه نه تنها روند تدریجی را نفی می کند بلکه جنبش را در آخرین مرحله گذار دانسته و شعار تشکیل مجلس موسسان را مطرح می کند. در این اعلامیه درک درستی از روند تدریجی و مرحله ای مبارزه و انتخاب شعار مناسب هر مرحله دیده نمی شود و فاصله خود را از درک ظرفیت فعلی جنبش نشان می دهد.   

آنچه که اکنون از لحاظ نظری و تحلیلی مورد نیاز است ، تبیین مراحل تدریجی گذار، ترسیم نیروها و امکانات هر مرحله ؛ طرح خواسته عملی و شدنی و شعار مناسب و هدفمند هر مرحله است.

شعار سراسری “زن،زندگی،آزادی” شعاری کلی ، آرزومند و عامل همبستگی است. ولی این شعار نمی تواند خواسته و هدف مرحله کنونی را بیان کند. در هر مرحله شعار و خواسته باید با ظرفیت جنبش و همچنین امکان و ظرفیت عقب نشینی حاکمیت سازگار باشد.

 طرح شعار زود هنگام سرنگونی در شرایطی که امکان عملی آن وجود ندارد، حاکمیت را با تمام نیرو به مقابله و سرکوب وا می دارد.  حاصلی برای جنبش به بارنمی اورد و  بخش وسیعی از نیروهای اجتماعی را به انزوا می برد. اگر روند تغییر تدریجی است احتیاج به صبر و پرهیز از شتاب بیهوده یک ضرورت است .    

جمهوری اسلامی با امکانات وسیع نظامی و نیروهای داخلی و خارجی حمایت کننده را نباید دست کم گرفت. سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی و نیروهای منطقه ای آن با ارتش شاه تفاوت اساسی دارند. شرایط کنونی با شرایط سال ۵۷ از لحاظ قدرت و امکانات  سرکوب حاکمیت بسیار متفاوت است. در آن زمان ارتش شاه با دستور از بالا یکباره از کار افتاد. سیاست های دولت های خارجی نقشی اساسی در خارج کردن ارتش از صحنه داشتند.

 برای جنبش فعلی چنین امکاناتی وجود ندارد. تمام بار تضغیف و بی طرف کردن نیروی سرکوب رژیم بر دوش همین جنبش است . آیا این جنبش چنین توانی دارد؟  آیا پیکر نحیف این جوانان از خود گذشته می تواند بار سنگین سرنگونی را بدوش کشد؟ 

اگر باید منتظر بود تا کارگران و سایر زحمتکشان وارد مبارزه شوند و این بار سنگین را آن هم باز به صورت تدریجی بدوش کشند پس در این مرحله شعار سرنگونی زود است. طرح شعاری دور دست و نشدنی درزمان حال باعث فرسایش جنبش می شود.  

در مبارزه طولانی و مرحله ای اگر بتوان در هر مرحله به خواسته ای شدنی رسید حتی با چانه زنی با حاکمیت و از طریق گروهای میانی و واسطه دست اوردی است برای آن مرحله، باعث تقویت و اعتماد به نفس بیشتر جنبش و تحمیل هویت خود به حاکمیت است.

در حال حاظر جنبش اعتراضی بر علیه ححاب اجباری و در فضای خشم سراسری از قتل دختر معصوم کرد توانست توده وسیعی از نسل جوان و زنان را به خیابان بیاورد. این مرحله می تواند مرحله اغازین عقب نشینی حاکمیت باشد. اگر بتوان حاکمیت را وادار به پذیرش اشتباه بودن سیاست های خود در مورد حجاب اجباری و گشت ارشاد کرد حتی اگر باعث تغییراتی در سیاست های اجرایی شود ، دست آوردی قابل قبول است. فضای نفس کشیدن بیشتری به دختران جوان و زنان می دهد و اندوخته ای است برای مرحله بعد.

حاکمیت نیز با همه سرسختی و یک دندگی و اینکه با خود عهد کرده یک گام هم عقب نرود، امکان  عقب نشینی در این حد را دارد. هم اکنون میان خودشان و در روزنامه های داخل اعتراضاتی بر علیه ستاد امر به معروف و نهی از منکر دیده می شود. اگر جنبش بتواند از این مرحله با همین دست آورد به ظاهر اندک بگذرد راه برای خیزش بعدی هموار تر است. به حاکمیت نیز درس عقب نشینی می دهد و از وحشت آنها از عقب نشینی می کاهد.

این نظر می تواند با توجه به سطح شعارهای خیابان محافظه کارانه باشد، ولی مجموعه شرایط و توازن نیرو نشانه ای از امکان سرنگونی و حتی تغییرات عمده را نمی دهد. به هر حال  آنچه که حرف آخر را می زند تدام جنبش است. تجربه و سرنوشت جنبش های ضد استبداد منطقه می تواند مورد توجه قرار گیرد.

 در مرحله پیشا سرنگونی مهمترین خواسته انتخابات آزاد است. باید از هم اکنون برنامه، هدف، شعار و نیروهای جنبش را در این جهت هدایت کرد. حاکمیت به این موضوع بسیار حساس است، خلاف سیاست های یکدست سازی حاکمیت است و به سادگی تن به سازش نمی دهد. این خواسته شاید بسیار آهسته و در چند مرحله تحقق یابد. در این مراحل اصلاح طلبان می توانند نقش داشته باشند.

می توان گفت این یعنی برگشت به سال هایی که مجلس و دولت دست اصلاح طلبان بود و آنها نتوانستند کاری از پیش ببرند.  درست است در آن زمان اصلاح طلبان کارنامه خوبی از خود به جای نگذاشتند و بخشی از آنها دستی در غارت داشتند . ولی اکنون خیلی چیزها تغییر کرده است. هم اصلاح طلبان و هم حاکمیت و هم حنبش اعتراضی با آنچه که در گذشته بودند تغییر کرده اند.

می توان امیدوار بود که اصلاح طلبان نو، رادیکال تر ؛ با شهامت تر و بری از حرص جا و مقام و همراه مردم باشند. به هر حال اینها بخش مهمی از نیرو و پناسیل تحول دمکراتیک  جامعه در روند تدریجی هستند.

حاکمیت نیز با همه دسیسه ها و تقلب ها نتوانست به یک دستی مورد نظرش برسد ، آثار فرسودگی و عدم کارایی آن آشکار شده است. این نظام ظرفیت تغییر و همراه شدن با دنیای مدرن را نداشت. در لاک سخت و بسته خود فرو رفته، سیاست نگاه به شرق نیز نمی تواند از فرسودگی روزانه و اضمحلال آن جلو گیری کند .

 از همه مهمتر جنبش انقلابی مردم است؛ روز به روز نیروهای بیشتری وارد مبارزه می شوند، هدف نهایی خود را تعین کرده و می رود که هویت مستقل خود را به حکومت تحمیل کند و با گام های آهسته و بی وقفه سهم خود را در سیاست جامعه به دست آورد.   

 (1)- https://www.akhbar-rooz.com/172556/1401/07/16/

(۲)- https://www.akhbar-rooz.com/172539/1401/07/16/

https://akhbar-rooz.com/?p=174364 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
گودرز رودبارکی
گودرز رودبارکی
1 سال قبل

خانلر کوشکی گرامی

این همه زمین و زمان را در نوردی که بگوئی :«می توان امیدوار بود که اصلاح طلبان نو، رادیکال تر ؛ با شهامت تر و بری از حرص جا و مقام و همراه مردم باشند. به هر حال اینها بخش مهمی از نیرو و پناسیل تحول دمکراتیک جامعه در روند تدریجی هستند.»

اولا ، اصلاح طلب حکومتی در همان رای کشی سال ۸۴ به ته خط رسید حکومت کشتار اسلامی بعداز کشتار ۸۸ و «نرمش قهرمانانه» ۹۲و ۹۶ تمام زورهاش را بکار برد تا ۳ قاتل خودی را در راس مجلس ، دولت و قضائیه بگذارد . از مهندس میر حسن موسوی تا حسن روحانی و بقیه تدارکچی ها را کنار گذاشته و یک دگر اندایش در هیچ نهادی وجود ندارد.
بهمین دلایل در سال ۹۶ و ۹۸ مردم طور دیگری شعاردادند.
امروز که دیگر سراسر جهان از وضع ایران بیدار شده ست.

شما از کدام جامعه حرف می زنید؟

کیا
کیا
1 سال قبل

تحلیلی فرهنگی ، مسلما ناقص و نا کافی ، کجاست نقش طبقات در انقلاب ۵۷ و اکنون ، چه شد و چه می‌شود، جایش خالی است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x