شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنبشهای اعتراضی و آینده سیاسی ایران – خانلر کوشکی

اخیرا نوشته هایی در تبیین اوضاع سیاسی ایران منتشر می شود و آن را در آستانه تحول و دگرگونی تشخیص می دهد. محدوده زمانی این آستانه مشخص نشده که آیا در ظرف سال است و یا سالها ، که از بعد از انقلاب بر دراین آستانه ایستاده ایم. این دیدگاه با مشاهده موج اعتراضات جاری به نشانه عدم مشروعیت نظام  وهمچنین  دشواریهای سیاسی و اقتصادی، فساد گسترده و گرفتاریهای منطقه ای و جهانی آن  به این تشخیص می رسد.  

این نوشته در پی آن است که نشان دهد آیا براستی جامعه ایران در مرحله تحول است؟ آیا تشکیلاتی که خود را آماده گذار می کنند و کسانی که برای رهبری عجله دارند و حتی گروه های چپ که نگران عقب ماندن از این قافله هستند ، پی به اسراری برده اند؟  و یا اینکه واقعیت انچنان که آنها ارزیابی می کنند نیست و خیلی عجله دارند.   

 حکومتهای دیکتاتوری با استفاده از تجربه سقوط پیشینیان خود راه ها و شیوه های نوینی را در حفظ و بقای خود بکار می گیرند. همچون بقایای نسل جانوران رو به انقراض بسیارجان سخت هستند. رفتن آنها انقراض دیناسورهای سیاسی سرکوب گر است. این حکومتها تنها به نیروی نظامی و قدرت سرکوب عریان متکی نیستند. انواع بنیادهای اقتصادی و نهاد های مدنی و لشگری جیره و مواجب بگیر را سامان می دهند. میتوانند  با داشتن ۱۵-۲۰ در صد جمعیت بالغ پشتیبان، بقای خود را تا مدتها تضمین می کنند. در صورت مواجه شدن با خطر تنها نیستند. حکومتهای هم جنس به صورت علنی و حضور در صحنه به کمک آنها می آیند.

ساده انگاری است که حکومت هایی چون ایران، کره شمالی، روسیه ، مصر و چین در هنگام اقتدار و بی پروا از سرکوب خونین، بسادگی با خیزش مردم سقوط کنند. جان سخت ترین این دیکتاتوریها آنهایی هستند که دین و یا  ایدئولوژی خاصی را که ریشه در فرهنگ و باور جامعه دارد ابزار سلطه خود قراد می دهند.

سیستم حکومتی ایران نمونه منحصر به فرد و بسیار جان سخت از دیکتاتوریهای مذهبی است. این سیستم با توسل به باور مذهبی مردم و تکیه به ایدئولوزی اسلامی و از نوع فقاهتی آن بخشی از جامعه را بدنبال خود دارد. این هژمونی ایدئولوژیک امکان  تحمیل برنامه ها و عقاید خود را به عنوان حفاظت از باورهای مردم  به او می دهد. اینها به این سادگی کنار نمی روند و جای خوش خود را به دیگری و آنهم بدیلی که مرده ای تاریخی است نمی دهند.       

لازم است نگاهی به اوضاع ایران افکند و با بررسی توازن جنبشهای مدنی و جنبشهای اعتراضی و توان سلطه حاکمیت، دقیق تر شرایط و موقعیت و امکان تغییر را  تشخیص داد. هر گونه تغییر و تحولی در اوضاع سیاسی ایران وابسته توازن قوای دو نیروی جنبشهای مدنی و قدرت سرکوب رژیم  و هچنین جنگ قدرت در بین گروه های سهیم در حاکمیت است.  

حاکمیت سیاسی-  با وجود همه مشکلات اقتصادی و سیاسی همچنان دارای حدی از اقتدار لازم برای تحمیل سیاستهای خود  در مواجهه با مشکلات داخلی و خارجی است. در خارج نیروهای وابسته خود را همچنان تغذیه میکند و پیوندهایش را با آنها  از دست نداده است. در مذاکرات بر جام با آسود گی در حال چانه زنی است و شتابی در رسیدن به نتیجه نهایی ندارد. رفع تحریمها امکانات مالی زیادی در اختیارش می گذارد ، ولی حاضر به رها کردن سیاستهای خود در نگاه به شرق و بخصوص پیوندهای خود با روسیه و آمریکا ستیزی کور نیست. دور زدن تحریمها و کسب امکانات مالی لازم باعث نشده است که چنان از پای در آید که تسلیم شود. وضعیت اقتصادی دشوار ولی قابل مدیریت دارد.

از لحاظ نظامی جمهوری اسلامی پیشرفتهای چشمگیری داشته است . دارای قدرت تهاجمی و دفاعی بالایی است و ترس و نگرانی چندانی از دخالت در امور کشورهای منطقه در پیشبرد اهداف خود ندارد . این قدرت  به ویژه  دارای نیرو و امکانات زیادی در مقابله با  جنبشهای داخلی است.

حاکمیت   نهادهای مدنی و اقتصادی خود ساخته  وسیعی چون تشکیلات مدحان، نهادهای زیر سرپرستی شورای نگهبان ، بنیاد شهید ، بنیاد مستضعفان ،استان قدس ، مساجد و ……….  را در اختیار دارد.   

ساختار رژیم که در راس آن قدرت مطلق ولایت فقیه قرار دارد و  متشکل از مجموعه  نهادهای سیاسی ، قضایی ، سپاه پاسداران ، بنیادهای اقتصادی و نهادهای مدنی وابسته بر کلیت فعل و انفعالات جامعه مسلط  است . این مجموعه زیر پوشش ایدئولوژی اسلامی و متکی به کار برد قهر و خشونت در بالاترین حد چون دی ۹۶ و آبان ۹۸ و بی اعتنا به کلیه قوانین بین المللی در حال حاضر در مقابل کلیه حرکات اعتراضی ایستاده و برتری آشکاری دارد.       

سپاه پاسداران- این نظامیان  را نمی توان تنها به عنوان بازوی نظامی رژیم دانست ،  روحانیت با در اختیار داشتن انحصاری مقام  ولایت فقیه در راس نظام و نهاد های سیاسی و قضایی نیروی مسلط در حاکمیت است. سپاه با گستره وسیع خود در بخشهای اقتصادی و سیاسی  و تلاش دائم در به زیر نفوذ در اوردن کلیه نهادهای مدنی جامعه، رقیب پر قدرتی در برابر روحانیت است. این دو اکنون بر سر یک سفره نشسته و هر کس سهم غارت خود را می برد، ولی هیچ تضمینی بر دوام این دوستی نیست

  سپاه  به عنوان یک اقتدار نظامی ماهیتا بسیار بلند پرواز است.  بر اکثر بنیادها و پروژه های کلان اقتصادی چنگ انداخته ،   نیروهای خود را در راس مقامهای سیاسی نشانده و نمایندگان وابسته به خود را در مجلس دارد. ولی سلطه آن هنوز کامل نیست. روحانیت و نهاد های وابسته  و در راس آن ولایت فقیه ما نع گسترش و بلند پروازی و سلطه کامل آن هستند. 

 جنبشهای اعتراضی مردم – در حال حاضر این جنبشها  در مقابل این ماشین عظیم قهر وسرکوب بسیار ضعیف است . چشم انداز امیدوار کننده ای از تغیییر در این عدم توازن نیرو دیده نمی شود.  فاصله مردم از حاکمیت و پتانسیل اعتراضی و اشغال خیابانها بسیار بالا تر از سال ۵۷ است؛ آنچه مانع  از به فعل در آمدن  آن می شود ماشین کشتار نظام است. این حاکمیت از چگونگی سقوط حکومت پهلوی درس ها آموخته و بسادگی صحنه نبرد را ترک نمی کند. تجربه سوریه نشان داد در شرایط بحرانی، نیروهای منطفه ای خود حزب اله لبنان و جیش الشعبی عراق و .. را وارد صحنه می کند.   

جنبشهای اعتراضی در حد درخواستهای صنفی در اعتراضات کارگران، معلمان ،بازنشستگان وزنان  تجلی یافته است. این جنبشها پراکنده، کم قدرت ، محدود و در پیوندی ضعیف با یک دیگرند.  حد تاثیر گذاری و موفقیت این جنبشها دست یابی به بعضی خواستهای صنفی است. از وسعت و کیفیت جنبش آبان ۹۸ ضعیف تر است. با وجودی که انگیزه های اقتصادی از لحاظ گرانی و شرایط دشوار زندگی بسیار بیش از آبان ۹۸ وجود دارد ولی تکرار آن دیده نمی شود. دلیل آن می تواند تجربه جنبشهای اعتراضی از کشتار خونین و بیرحمانه رژیم و همچنین تجربه حاکمیت در کنترل و مدیریت این اعتراضات باشد . تا رسیدن به یک جنبش وسیع توده ای چون سالهای ۵۶-۵۷ راه درازی است؛ اگر امکان تکرار آن وجود داشته باشد.

جنبشهای مدنی با کیفیت فعلی حتی اگر سراسری شود توان شکستن سد اصلی  ولایت فقیه را یکباره  ندارد. مجموعه حاکمیت با تمام قوا در مقابل آن می ایستد. ولی همین اعتراضات با همین حد و کیفیت  وبا هوشیاری در پرهیز از خشونت با صبر و حوصله انقلابی خواب و آسایش را از حاکمان ربوده؛ اعلام عدم مشروعیت رژیم و مانع از ثبات درونی آن است. این جنبش همواره منتظر فرصت است ، با هر فرصتی ابراز وجود می کند، گسترش و تعمیق می یابد، قدرت سرکوب رژیم را تضعیف می کند و تا زمان رهایی از هر ظلمی آرام نمی گیرد.    

این نظام مشروعیت خود را از دست داده است . اکثریت مردم آن را نمی خواهند. رفتار بین الملی آن بر خلاف قوانین جاری جهانی است. ساختار نظام گرچه ارگان های مرسوم نظامهای جمهوری را دارد ولی همه آنها خالی از اراء مردم است. فساد گسترده بیماری مهلک و نابود کننده ای است که بجان همه ارگانهای نظام افتاده است. گروه ها ی در قدرت ضمن سلوک در غارت ثروتهای این آب و خاک در خفا هر یک در پی تضعیف و نابودی دیگری است.

کلیت نظام گر چه در مقابل مخالفان یک دست و قوی است،  از لحاظ ساختاری مشکل اساسی دارد، و همین نقطه امید به دگرگونی آن است . مشکل اصلی ساختاری این نظام قرار گرفتن فردی در راس حاکمیت در مقام ولایت فقیه مطلقه  برای همه عمر است. هر کسی در این مقام قرار گیرد در کمترین زمان به فردی خود کامه و شیفته قدرت تبدیل می شود.   این مقام در کلیه امور دخالت و نظرات خود را در همه عرصه ها بهترین دانسته و آن را تحمیل می کند. با این رفتار تبادل اندیشه جایی پیدا نمی کند ،  بخش وسیعی از اندیشمندان از صحنه سیاسی کنار رفته و هر نوع اصلاحی نا ممکن می شود.

برای دگرگونی این نظام تضعیف و حذف مقام ولایت فقیه حرکتی اصلی و تعیین کننده است. وجود فردی چون خامنه ای با شخصیت ویژه و تجربیات چند ساله مانع بزرگی در تغییر و اصلاح ساختاری رژیم  است. او با هشیاری طی این سالها  دستگاهی عریض و طویل   تحت عنوان بیت رهبری مجهز به نهاد های امنیتی ، مشاوران و اطاق فکر برای خود ساخته است و بدینوسیله سیطره و نفوذ فردی خود را در همه امور اعمال میکند.  تا زمانی که او زنده است امکان آسیب رسانی به این مقام بسیار ضعیف است.

فردای مرگ این فرد و آغاز روند تعین جانشین،  حیات سیاسی ایران وارد مرحله جدیدی می شود. در این دوران می توان احتمالات زیر را مطرح کرد.

  1. روحانیت – با تداوم هژمونی خود نقش اصلی و تعیین کننئده در انتخاب جانشین خواهد داشت. روحانیت یک دست نیست و هر یک از دستجات آن در تلاش به کرسی نشاندن نماینده خود است. در حال حاضر جانشینی در حد و اندازه رهبران نسل اول روحانیت در انقلاب که مورد قبول همه آنها باشد وجود ندارد.  رهبر کاریزماتیک چون خمینی و رهبرانی کارکشته و با نفوذ نظیر  خامنه ای و رفسنجانی در همراه و “با هم” کردن این روحانیت هفتاد تکه سهمی اساسی داشته اند. روحانیت  در آینده این امتیاز را نخواهد داشت و این خود مشکل بزرگی برای آینده رو حانیت سیاسی است.

فرزند خامنه ای ، مجتبی موردی است که می تواند مورد قبول نسبی همگان قرار گیرد. وی با ایفای نقشی نه چندان آشکار در تصمیم گیریها و زد و بندها توانسته حوزه نفوذ وسیعی برای خود از هم اکنون  ایجاد کند . این امتیاز بزرگی نسبت به سایر رقبا است و تا حد زیادی آینده وی را تضمین می کند. البته او تنها نیست و دستگاه بیت رهبری به ارث رسیده او را کمک می کند.  با این حال حساسیت و مخالفت با  اوکم نخواهد بود. او فاقد یک شخصیت سیاسی خود ساخته با سابقه انقلابی و زندانی سابق و تاثیر گذار بر دیگران چون پدرش است. این یک نقطه ضعف مهم برای نشستن در مقام ولایت فقیه است و می تواند روند اجتناب نا پذیر تضعیف و حذف این مقام را در ساختار سیاسی تسریع کند. روحانیت می تواند هنوز برتری خود را حفظ کند،   ولایت فقیه پسر را با هر ترفندی جا اندازد و به سیاستهای تجربه شده و شکست خورده گذشته ادامه دهد. ولی حاصلش جزء آنجه تا حال بدست آورده ؛ بیزاری مردم نخواهد بود.

  • سپاه پاسداران- این نیرو گر چه در ابتدا نیروی حافظ روحانیت بود ولی به مرور تغییرات کمی و کیفی زیادی کرده و تبدیل به یک نیروی نظامی حرفه ای با توان عمل وسیع در داخل و خارج است. این نیرو در فردای مرگ رهبر نظاره گر یکه تازی روحانیت نخواهد بود. بخش اقتصادی، امنیتی و غارت گر این نظامیان  برای کسب سهم هر چه بیشتر سیاسی و اقتصادی و حتی تا حد تسخیر کامل و تمام قدرت سیاسی و استقرار یک حکومت نظاهی انگیزه و ظرفیت و جسارت دارد.  گرایش این بخش از  سپاه تضعیف و زیر سلطه در آوردن  مقام  ولایت فقیه است. سپاه در دوران احمدی نژاد در این جهت تلاش کرد، ولی عقب رانده شد. این بار با داشتن قدرت و سیطره ای وسیع و ضعف روحانیت در نبود ولایت فقیه با قدرت، امکان موفقیت بیشتری دارد.

روند تضعیف این مقام می تواند در چند مرحله و تا حذف آن و بر قراری حکومت نظامی پیش رود.  در این  روند سپاه و نیروهای وابسته به آن ظاهری دمکراتیک و خیرخواهانه در جهت منافع مردم می گیرند. بسیاری از فشارهای اجتماعی ناشی از ایدئولوژی اسلامی را حذف می کنند و بعضی آزادیها را تحمل خواهند کرد. مانند سایر حکومتهای نظامی وعده موقت بودن  و بر گزاری انتخابات آزاد را خواهند داد. 

چگونگی دوام حکومت نظامی و تحول بعدی  به روند تشدید تضادهای بین لایه های تمامیت خواه و لایه مردمی نظامیان از یک سو  و بیش از همه جنبشهای مدنی از سوی دیگر بستگی دارد . نمی توان احتمال استقرار یک حکومت نظامی سرکوب گر و حتی دیکتاتوری دیگری در لباس نظامی را نا دیده گرفت .

بخش مردمی و خاموش سپاه که عمدتا بدنه آن را تشکیل می دهد،  با توجه به رشد و گسترش جنبشهای مدنی نزدیکی بیشتری به سمت مردم می گیرد وامکان عمل بیشتری می یابد.  حد ترقی و عمل آن قرار گرفتن در کنار جنبشهای مدنی و حمایت از آن در مقابل نیروی سرکوب است.   

  • اصلاح طلبان – نیروهای اصلاح طلب در هر حال بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی به درجات مختلف هستند.  گروهای مختلف اصلاح طلب؛ آنهایی که در حکوست هستند و انهایی که در کنار مشغول آماده سازی و منتظر فرصت ، به همراه گروه زیادی از آنها که به خارج کوچ کرده و امکانات زیادی برای حمایت از خود ساخته اند ، هنوز در پی بازگشت هستند و چشم  به قدرت دارند. در شرایط بحرانی اگر روحانیت بقا و هستی خود را درخطر ببیند دست به دامن آنها می شود. این نیروبا توجه به تجربیات و سازمان دهی در داخل و داشتن شخصیت های مطرح و خوش سابقه نظیر خاتمی شانس حضور دو باره در عرصه سیاسی و قدرت را دارد.
  • جنبشهای مدنی –  در فردای مرگ رهبری هر گاه کمترین تزلزلی در حاکمیت رخ دهد نیروی خود را با وسعت بیشتری وارد میدان می کند. نمی توان از این نیرو یکباره انتظار یورشی سراسری و واژگونی رژیم را داشت. ویژگی جنبشهای مدنی تداوم ، پیوستگی و تعمیق و گسترش تدریجی و صبورانه است. وقوع هر یک از احتمالاتی که در بالا گفته شد می تواند فضایی برای گسترش جنبشهای مدنی فراهم آورد. تحول تدریجی در چند مرحله با جابجایی قدرت و تضعیف ساختار فعلی بخصوص ولایت فقیه شدنی و محتمل است. رهایی جامعه از سیطره مذهب سیاسی فضای مناسبی جهت رشد و تعمیق نهادهای مدنی و جنبشهای عدالت خواه فراهم می کند.. در چنین فضایی راه پیمایی های توده ای ملیونی سراسری بدون دوپینگ و مهندسی از بیرون امکان وقوع دارد. تحول سیاسی ایران در رسیدن به یک جمهوری دمکراتیک و سکولار از این مسیر می گذرد.

تجربه و عقلاتیت بشر به مرحله ای رسیده که نوع مطلوب نظام حکومتی  سازگار با زندگی اجتماعی و ارزشهای انسانی مشخص شده است. جمهوری دمکراتیک و سکولار و استقرار فضای دمکراسی در تمام عرصه های زندگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی حاصل پیروزی عقلانیت انسان است. فاصله گیری از این باور به بهانه ها یی از قبیل عدم رشد جامعه ، الویت اقتصادی ، بستر سازی تا زمان مطلوب و …..  محروم کردن انسانها از حقوق طبیعی و مدنی   است.

  جنبشهای آزادی خواهی در ایران سابقه ای تاریخی از جنبش مشروطیت تا کنون را دارد . در طی این دوران پستی و بلندیهای زیادی دیده است.  زیر سرکوبهای شدید و خونین تضعیف شده ولی از پای در نیامده است و هنوز راهی طولانی و سخت در پیش دارد . نادیده نباید گرفت که گذر از مانع تاریخی اسلام سیاسی بسیار سخت و طولانی است .

 چهل سال پیش روحانیت بر بستر مبارزه توده مردم بر علیه رژیم گذشته موفق شد با دارا بودن امکانات مذهبی وسیع رهبری مبارزات را بدست گرفته و با کنار رفتن رژیم شاه جای آن را بگیرد. مردم اسیب دیده از رژیم گذشته به حرفها و وعده های آنها  اعتماد کرده و از آنها حمایت نمودند. روحانیت خیلی سریع در جهت تحقق آرزوی دیرین خود استقرار

 اسلام سیاسی خیز برداشت و  ولایت مطلق خود را بر این ولایت تحمیل کرد ودر اوج موقعیت تاریخ خود قرار گرفت .

این یک پیروزی برای روحانیت بود واو چند سالی سرمست آن. با فاصله گیری مردم از اسلام سیاسی اکنون مشخص شده آن پیروزی آینده نداشت و روحانیت سیاسی با دست خود زمینه حذف خود را فراهم کرده است. دین باوران باور خود را در درون خود حفظ می کنند و بیزارند از سیاست بازانی که دین را ابزاری برای کسب مقام و ثروت اندوزی قرار می دهند.

مردم برای چنین نظامی مبارزه نکردند و این نظام در عمل نشان داد که نمی تواند اینده مطلوبی را برای مردم بسازد.  جامعه ایران از سال ها پیش در تلاش برای عبور از این مانع است و موفقیت های زیادی هم داشته است .  نشان داده که اسلام سیاسی نمی تواند جامعه را در رسیدن به آزادی و خوشبختی مدیریت کند و  با روح و روان جمعی این سرزمین نیز سازگار نیست. این خود دست آورد تاریخی بزرگی است .  

تاریخ هر سرزمینی عوامل کند کننده و مانع  در مسیر رشد و پیشرفت و همراهی با کاروان عقلانیت بشر را از سر راه بر می دارد ، حتی اگر این عوامل در زیر پوست جامعه پنهان باشد آنها را به سطح می آورد و ناسازگاری آنها را نشان داده و آنها از سر راه پیشرفت جامعه بر می دارد.       

 عوامل  خارجی مؤثر بر احتمالات سیاسی دوران گذار از جمهوری اسلامی.  

سیاست خارجی – در راس سیاست خارجی موضوع پیچیده شده بر جام  ونقش ایران در منطقه  است. تا زمانی که این موضوعها حل نشود ایران ثبات سیاسی نداشته و بر کلیه فعل و انفعالات داخلی اثر می گذارد. این حالت بلا تکلیفی و یا هر نوع درگیری نظامی  به نفع نیروهای رادیکال افراطی جنگ طلب و تمامیت خواه جبهه پایداری وسپاه و به ضرر جنبشهای مدنی است. 

اپوزیسیون خارج از کشور- این اپوزیسیون با پراکندگی و تفرقه فعلی نمی تواند کمکی به جنبشهای مدنی داخل کشور کند.  مشکل  گروه های اپوزیسیون با دست کاری در برنامه خود و اضافه یا کم کردن خطوطی از آن جهت جلب سایرین حل شدنی نیست .  کیفیت اپوزیسیون خارج متاثر از جنبشهای مدنی داخل است.با وسعت گرفتن و تعمیق جنبشهای مدنی داخل گروه های اپوزیسیون اصیل و مردمی در خارج  به حرکت در آمده ، متحول و به هم نزدیک می شوند.  نیروی عمده اپوزیسیون  معتبر و با سابقه در خارج بخش زنده مانده از نیروهای مبارز در رزیم گذشته است که جمهوری اسلامی دست به قتل عام آنها زد. این نیروهای مبارز در فضای باز سیاسی بعد از انقلاب در فرصت اندکی که دست داد با سرعت شگرفی در میان مردم نفوذ کرده و مورد حمایت قرار گرفتند.  جمهوری اسلامی تحمل نکرد و دست به کشتار و اواره کردن آنها زد. این اپوزیسیون در خارج و جدا از جنبشهای مبارزاتی داخل نمی تواند چیزی باشد بیش از آنچه که هست. همینقدر که توانسته خود را سر پا نگه دارد ودر تلاش است برای غلبه بر گروه گرایی و آمادگی برای پیوند با جنبشهای مبارزاتی داخل قابل ستایش و نوید بخش آینده ای بهتر است .

 یک اپوزیسیون متحد حول جمهوری-دمکراسی-سکولاریسم  می تواند امکانات تبلیغی جهانی برای جنبش مدنی داخل تدارک ببیند و با آن پیوند نزدیکی یابد.  

آنچه گفته شد ارائه راه حل نیست .  طرح احتمالات بر اساس نیروهای داخل ؛ عئم دخالت نیروی خارجی  و جنبشهای مدنی خشونت  پرهیز است .      

https://akhbar-rooz.com/?p=163502 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x